شرح گزاره هاي نامه 53 نهج البلاغه

عُجب مورز، به ويژه در حکومت!

خودشيفتگي از آفت هاي جدّي در مديريت است، زيرا در نظر انسان خودشيفته، آن چه از او صادر مي شود و هر کار و رفتار، بهترين و زيباترين، و خالي از نادرستي و کاستي است؛ و روشن است که مديريت با چنين ويژگي شخصيتي
دوشنبه، 3 آذر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عُجب مورز، به ويژه در حکومت!
 عُجب مورز، به ويژه در حکومت!

 

نويسنده: مصطفي دلشاد تهراني





 

شرح گزاره هاي نامه 53 نهج البلاغه

« إِيَّاکَ وَ الإِعجَابَ بِنَفسِکَ، وَ الثِّقَةَ بِمَا يُعجِبُکَ مِنهَا ... فَإِنَّ ذلِکَ مِن أوثَقِ فُرَصِ الشَّيطَانِ فِي نَفسِهِ لِيَمحَقَ مَا يَکُونَ مِن إِحسَانِ المُحسِنِ. »
تو را سخت پرهيز مي دهم از خودشيفتگي، و اطمينان کردن به چيزي که به خود شيفتگي ات وا مي دارد ... زيرا چنان حالتي از استوارترين فرصت هاي شيطان در درون خودش است، براي اينکه هر کار نيکي را که نيکوکار کرده است از ميان بردارد.
خودشيفتگي از آفت هاي جدّي در مديريت است، زيرا در نظر انسان خودشيفته، آن چه از او صادر مي شود و هر کار و رفتار، بهترين و زيباترين، و خالي از نادرستي و کاستي است؛ و روشن است که مديريت با چنين ويژگي شخصيتي به کدام سو مي رود و روابط و مناسبات مديريتي تا چه اندازه سخيف مي شود. بنابراين لازم است سازوکاري در مديريت سامان يابد که خودشيفتگان در مناصب مديريتي قرار نگيرند، و در صورتي که در جايگاه مديريت به اين بيماري مبتلا شدند، سازوکاري براي درمان يا برکناري آنان وجود داشته باشد. امام علي (ع) اين بيماري را چنان خطرناک و داراي پيامدهاي ناگوار دانسته که به مالک اشتر چنين فرموده است: « إِيَّاکَ وَ الإِعجَابَ بِنَفسِکَ، وَ الثِّقَةَ بِمَا يُعجِبُکَ مِنهَا » ( تو را سخت پرهيز مي دهم از خودشيفتگي، و اطمينان کردن به چيزي که به خودشيفتگي ات وا مي دارد ).
خودشيفتگي در مديريت نشانه ي خودمداري مديران و ناداني و نابخردي آنان است که امکان فهم درست، تصميم گيري صحيح، و پيشرفت را از ميان بر مي دارد؛ به بيان اميرمؤمنان علي (ع):
« العُجبُ عُنوَانُ الحِمَاقَة. » (1)
خودشيفتگي نشانه ي حماقت است.
« وَ اعلَم أنَّ الإِعجَابَ ضِدُّ الثَّوَابِ، وَ آفَةُ الألبَابِ. » (2)
بدان بي گمان خودشيفتگي دشمن درستي و آفت خِرَدها است.
« العُجبُ يُفسِدُ العَقلَ. » (3)
خودشيفتگي خِردَ را تباه مي کند.
« الإِعجَابُ يَمنَعُ الاِزدِيَادَ. » (4)
خودشيفتگي مانع پيشرفت و کمال است.
بنابراين در مديريت جايي براي خودشيفتگي نيست، و نبايد خودشيفتگان را بدان راهي باشد، و لازم است مديران سخت مراقب نمايند که در دام خودشيفتگي نيفتند، و آن چه سبب ساز آن است - هر چه باشد - از خويشتن، و سازوکار مديريت بزدايند.
تو بدان فخر آوري کز ترس و بند
چاپلوست گشت مردم، روزِ چند
هر که را مردم سجودي مي کنند
زهر اندر جانِ او مي آکنند
چون که برگردد ازو آن ساجدش
داند او کان زهر بود و مُوبِدش (5)
اين تکبّر زَهرِ قاتل دادن که هست
از مَيِ پُر زَهر شد آن گيج مست (6)
اميرمؤمنان علي (ع) به مالک اشتر هشدار داده است که از هر چه به خودشيفتگي وا مي دارد بايد پرهيز کرد و آن را خطري جدّي دانست: «... إِيَّاکَ ... وَ الثِّقَةَ بِمَا يُععِبُکَ مِنهَا » ( تو را سخت پرهيز مي دهم از اطمينان کردن به چيزي که به خودشيفتگي ات وامي دارد )؛ زيرا چيزي مانند خودشيفتگي، کور و کر نمي سازد و به تصميمات و عملکردهاي نادرست و زيانبار نمي کشاند: « فَإِنَّ ذلِکَ مِن أوثَقِ فُرَصِ الشَّيطَانِ فِي نَفسِهِ لِيَمحَقَ مَا يَکُونُ مِن إِحسَانِ المُحسِنِ » ( زيرا چنان حالتي از استوارترين فرصت هاي شيطان در درون خويش است، براي اين که هر کار نيکي را که نيکوکار کرده است از ميان بردارد ).
خودشيفتگي تباه کننده ترين اخلاق مديريتي و سدّي مقابل مديريت دانش محور و خِرَدگرا، و مانعي اساسي برابر چاره انديشي صحيح و برنامه ريزي درست است، زيرا خودشيفتگان جز خود را نمي بينند، و از همين رو به انديشه و نظر ديگران اهميتي نمي دهند و کرامت آنان را زيرپا مي گذارند و به خواري شان مي کشند. در حديث امام هادي (ع) آمده است:
« العُجبُ صَارِفٌ عَن طَلَبِ العِلمِ، دَاعٍ إِلَي الغَمطِ وَ الجَهلِ. » (7)
خودشيفتگي از دانش طلبي باز مي دارد، و به تحقير ديگران و جهل فرا مي خواند.
و در آموزه هاي علي (ع) آمده است:
« مَن أعجَبَ بِحُسنِ حَالَتِهِ، قَصَّرَ عَن حُسنِ حِيلَتِهِ. » (8)
هر که از نيکويي حالت خود دچار خودشيفتگي شود، از چاره انديشي درست در کار خود فروماند.
خودشيفتگي بستر نابودي همه چيز است، و در مديريت چيزي را سالم باقي نمي گذارد:
« العُجبُ هَلَاکٌ. » (9)
خودشيفتگي مايه ي هلاکت است.

پي نوشت ها :

1- شرح غررالحکم، ج 1، ص 148؛ عيون الحکم و المواعظ، ص 32.
2- نهج البلاغه، نامه ي 31.
3- شرح غررالحکم، ج 1، ص 189.
4- نهج البلاغه، حکمت 167.
5- در اين جا به معناي جدا گذارنده، کنار زننده و منفردکننده است. ر.ک: کريم زماني، شرح جامع مثنوي معنوي، چاپ اوّل، انتشارات اطلاعات، 1372-1377ش. ج 4، ص 776.
6- مثنوي معنوي، دفتر چهارم، ابيات 2743-2747.
7- بحارالانوار، ج 72، ص 199.
8- شرح غررالحکم، ج 5، ص 356؛ عيون الحکم و المواعظ، ص 462.
9- أبوجعفر محمدبن علي بن الحسين بن بابويه القمي ( الصدوق )، الخصال، صحّحه و علّق عليه علي اکبر الغفّاري، مکتبة الصدوق، طهران، 1389ق. ص 506؛ عيون الحکم و المواعظ، ص 36.

منبع مقاله :
دلشاد تهراني، مصطفي؛ (1390)، رايت درايت: اخلاق مديريتي در عهدنامه ي مالک اشتر، تهران: انتشارات دريا، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.