نويسنده: مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت
برخلاف آنچه در جهان معمول است، سياست و دخالت در امور سياسي در اسلام فقط محدود به احزاب و گروهها و تشکلّهايي از اين دست - چه بزرگ و چه کوچک - نيست و اين که فقط از طريق اين مجموعه ها مي توان و بايد کار سياسي کرد، بافته ي استعمار براي مطامع شيطاني افراد فاسد و سياستمداران مفسد است.
در اسلام همه ي مردم مسؤوليت دارند که در امور سياسي دخالت کنند و اين دخالت در اصل « امر به معروف و نهي از منکر » مطرح شده است، البته با شرايط و رعايت حدودي که شرع تعيين مي کند. روايات متعددي مسلمين را به حضور در سياست دعوت کرده است از جمله روايات کلکم راع و کلکم مسئول عن رعيته، من اصبح و لم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم...
بعد از انقلاب اسلامي طبيعتاً افراد سياسي و منحرف به فکر ايجاد تشکلّهايي افتادند تا به خيال خود بدين وسيله در مسائل سياسي جامعه شرکت کنند و زحمت ناکشيده، ميوه چين باغ انقلاب شوند! آنها هم که تشکيلات سياسي داشتند به فکر گسترش آن افتادند. بعضي تشکلّات اسلامي هم در اين مرحله به وجود آمدند و همه ي اينها وارد عرصه سياسي جامعه ي تازه به پيروزي رسيده شدند.
بررسي وضعيت احزاب و گروهها و سازمانها و ساير تشکلّهاي سياسي. چه منحرف و چه سالم، چه اسلامي و چه غير اسلامي براي سلامت آينده ي انقلاب اسلامي و نحوه ي برخورد افراد مؤمن و متعهد و خط امام با اين تشکلّها، بسيار ضروري مي باشد.
آنچه مسلم است در جريان پيروزي انقلاب اسلامي به استناد بيانات حضرت امام و شهادت همه کساني که در صحنه حضور فعّال داشتند. هيچ يک از تشکلّهاي سياسي نقشي نداشتند - اگر از نقش منفي آنان چشم پوشي شود- و اين يکي از خصوصيات بارز انقلاب اسلامي و تفاوتهاي مهمّ آن با ساير انقلابات است:
« همه مي گفتند ما اسلام را مي خواهيم، همه اجتماع داشتند در کلمه ي اسلام و جمهوري اسلامي، و هيچ يک از گروههاي ديگر چه سياسي و چه غير سياسي هيچ دخالتي در اين نهضت نداشتند. » (1)
حضرت امام در مدتي که در پاريس بودند، يکي از سؤالات عمده خبرنگاران خارجي مسأله تشکلّهاي سياسي و نقش آنان در انقلاب و در آينده ي آن بوده است که نشان دهنده ي توجه آنان به سرعت و عظمت انقلاب بدون حضور احزاب و تشکلّهاي سياسي بوده و از طرفي شايد بدين وسيله مي خواستند جاي پايي براي تشکلّها در آينده انقلاب براي قدرتهاي استکباري باز کنند، چنان که بعدها اين مسأله با ظهور قارچ گونه صدها گروه که همه ادعاي سهيم بودن در انقلاب را داشتند - پس از روشن شدن ماهيت گروهها و احزاب سياسي با حرکت انقلاب اسلامي - يکي پس از ديگري از صحنه ي انقلاب اسلامي طرد و در نهايت به دامان اربابان خود پناهنده گشتند، هر چند اين تصفيه و روشن شدن ماهيت ها به بهاي گزافي تمام شد لکن سلامت و آينده ي انقلاب اسلامي تضمين گشت.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي احزاب منحرف کاري جز کارشکني و اجراي نقشه هاي پليد اجانب نداشتند و تشکلّهاي سياسي اسلامي - به غير از انجمن هاي اسلامي که وضعيتي خاص داشتند و دارند - جز در برهه اي از انقلاب اسلامي که در واقع رويارويي گروهها و احزاب براي مقاصد فکري و سياسي بود خدمت چشم گيري نتوانستند ارائه دهند، البته علّتهاي اين امر در طي بحث روشن خواهد شد، لکن اشاره مي شود به يک بيان امام امت که جان مطلب و علّت العلل مسأله را بيان مي نمايند.
امام خميني در پاسخ به سؤال خبرنگار روزنامه « القومي العربي » که پرسيده بود « آيا حرکت ايران داراي تشکيلات سياسي است؟ »
فرموده بودند:
« اين حرکت از متن جامعه و فطرت انسانها برخاسته است و متکّي به شخص يا اشخاصي نيست. و از روحيه ي قوي و تشکيلات سياسي آشنا با فهم مردم جامعه ايران، برخوردار است. و اين عامل، خود تضمين کننده ي جايگزيني يک تشکيلات سياسي نيرومند، به جاي رژيم شاه است. » (2)
چنانچه از ساير بيانات حضرت امام بر مي آيد، اين تشکيلات سياسي برخاسته از فطرت انسانها و آشنا با فهم مردم جامعه ايران، احزاب و گروهها و ساير تشکلّهاي سياسي نيستند، چرا که آنها در عصر قبل از انقلاب اسلامي، جايگاه گروهي انگشت شمار از افراد ملي گرا، غربزده و شرق زده بودند که اصولاً به تقليد از غرب و شرق دست به تشکيل احزاب زده بودند و اگر افراد متعهدي هم بين آنها بودند بسيار کم و فاقد تأثير مثبت در جهت گيري آن احزاب و گروهها بودند. به نظر مي رسد اين تشکيلات قوي و فراگير همان مواقف سياسي اسلام يعني مساجد و جماعتها، نماز جمعه ها، تجمعات مذهبي در اعياد و سازمان سراسري سياسي حج و ايام محرم و صفر بوده است که با فطرت انسانها مطابقت داشته و آشنا با فهم مردم جامعه ايران نيز بوده است و سالهاي سال در اين جمعيت ها سازمان يافته، با اسلام و مسائل سياسي اسلام و جهان آشنا مي شده اند و گردانندگان اين تشکيلات، روحانيون و ائمه جمعه و مراجع هستند که البته امام امت آنان را با صفت « بيدار » مشخص مي نمايند که قبلاً از نظر گذشت.
در مقاطعي که طبق معمول جهان، احزاب و گروهها فعاليت خود را دارند مثل زمان انتخابات و تشکيل دولتها، امام در رهنمودهاي مهم خويش به مردم توصيه مي کردند مستقل از همه ي جريانات سياسي، اعم از احزاب و گروهها و يا دستجات سياسي وارد در انتخابات شوند و به عنوان « تکليف شرعي » مسأله انتخابات را پيگيري کنند و « عضو گروه و احزاب بودن » و يا « معرفي فلان گروه و يا فلان مقام » برايشان ملاک نباشد بلکه صالح بودن شخص را تشخيص بدهند و حتي امر فرمودند که به طور سراسري دسته جات کانديدا معرفي نکنند بلکه هر محل خواست براي خودش معرفي کند و هر صنفي مثل بازار براي خودش کانديدا معرفي کند. شايد اشاره به مواردي از اين بيانات ضروري باشد. حضرت امام در اين باره فرمودند:
« انتخابات يک محکي هم براي خودتان است که ببينيد آيا مي خواهيد انتخاب اصلح بکنيد براي خودتان، يا براي اسلام؟ اگر براي خودتان باشد، شيطاني است. و اما اگر انتخاب اصلح براي مسلمانهاست، « کي و از کجاست » مطرح نيست، از هر گروهي باشد، حزب باشد يا غير حزب، نه حزب اسباب اين مي شود که غير آن فاسد، و نه صد در صد حزبي بودن باعث صلاح آنهاست... . » (3)
بيان دوم و سوم خطاب است به امت مسلمان که کانديداها را بايستي شناسايي و بعد به آنها رأي بدهند:
« اين که من عرض مي کنم براي اين است که بعدها کساني که در ايران بعدها و نسلهاي بعد مي آيند بدانند که بايد اين طور باشند و الاّ امروز ما کسي را نداريم که دستور بدهد، پيشنهاد مي کند و مردم مختارند. فرض بکنيد که اگر همه ي کساني که در رأس [ هستند ] بروند پيشنهاد بکنند که فلان آدم را شما وکيل کنيد لکن شما به نظرتان درست نباشد، جايز نيست بر شما تبعيت کنيد. بايد خودتان تشخيص بدهيد که آدم صحيحي است تا اين که بتوانيد رأي بدهيد... . » (4)
« احدي شرعاً نمي تواند به کسي کورکورانه بدون تحقيق رأي بدهد. و اگر در صلاحيت شخص يا اشخاصي تمام افراد و گروهها نظر موافق داشتند ولي رأي دهند تشخيصش برخلاف همه ي آنها بود، تبعيت از آنها صحيح نيست، و نزد خداوند مسؤوليت دارد. و اگر گروه يا اشخاص صلاحيت فرد يا افرادي را تشخيص دادند و از اين تأييد براي رأي دهنده اطمينان حاصل شد، مي تواند به آنها رأي دهد. » (5)
و اين سيره ي مرضي رضاي الهي براي هميشه است که چهارچوبهاي حزبي و گروهي رفع مسؤوليت از بررسي و تشخيص و اطمينان را نمي کند.
وضعيت و سابقه ي احزاب در خارج و داخل ايران
يک اصل اساسي در مورد قدرتهاي استکباري وجود دارد که آنها هيچ گاه دلشان به حال ملّتهاي مستضعف نمي سوزد و هر چه به اين کشورها اعم از کالا، علم، مسائل فرهنگي و اجتماعي و سياسي صادر کنند. به گونه اي است که مطامع چپاولگرانه ي آنان را هموار و برآورده سازد. به عنوان نمونه يکي از بيانات امام امت که درباره داروهاي صادره به کشورهاي مستضعف بوده است ذکر مي گردد در حالي که دهها مورد از اين نمونه هاست:« غرب به ما يک چيزي که مفيد به حال ما باشد نخواهد داد و نداده است. غرب هر چه به اين طرف فرستاده، آنهايي بود که براي خودش مفيد نبوده است. حالا مضرّ به حال ما باشد يا نباشد مطرح نيست.
من اين را مکررّ گفته ام، و از بس متأثّر شده ام اين را باز مکرر مي کنم، که در چند روز پيش از اين، چند وقت پيش از اين، در مجله، در روزنامه، خواندم که دواهايي که در آمريکا قدغن شده است که استعمال بکنند آن جا، لکن مجازند که به دنياي ثالث (6) بفرستند! شما ببينيد با ما اينها چه نظري به ما مي کنند! ما را مثل يک موجود زنده شايد فرض نمي کنند! والله براي هر موجود زنده، انسان اين طور حاضر نيست که يک دوايي که مضرّ است بفرستد و به حيوان بدهد. شما ببينيد که ما با چه موجوداتي مقابل هستيم! با چه موجودات کثيفي در آمريکا ما مواجه هستيم. » (7)
در مورد احزاب و نحوه ي عمل آنها هم به همين سياق و قياس است، يعني احزاب در کشورهاي استکباري به گونه اي عمل مي کنند و ليکن به احزاب کشورهاي مستضعف، من جمله ايران طور ديگري وانمود مي کنند؛ به طوري که اينها بر اساس آموزشهاي غلط آنها به جان هم بيافتند و اساس مملکت را متزلزل نمايند! به سخنان امام امت توجه مي کنيم:
« اصل اين احزابي که در ايران از صدر مشروطيت پيدا شده است، آن که انسان مي فهمد اين است که اين احزاب ندانسته به دست ديگران پيدا شده است؛ و خدمت به ديگران بعضي از آنها کرده اند. من اين طور احتمال مي دهم که در ساير ممالک - که آن وقت مهم انگلستان بوده است - آنها يک احزابي درست کردند براي به دام انداختن ممالک عقب افتاده و ممالکي که از آن ها استفاده مي خواستند بکنند. احزاب در آن جا اين طور نبوده است که دو حزب مثلاً با هم به حَسَب واقع يک اختلافي بکنند و يکي از آنها به نفع دولتشان يا مملکتشان، يکي آنها به خلاف او يک چيزي بگويد. لکن احزاب را به نظر مي رسد که درست کرده اند براي اين که ديگران هم به آنها اقتداء کنند در درست کردن احزاب.
در ممالک ما، و خصوصاً در مملکت ايران، از اوّل که احزاب درست شده است، اينها - هر جمعيتي يک حزبي درست کردند دشمن با احزاب ديگر، يک صحنه ي مبارزه بين احزاب. و اين از باب اين بوده است که چون خارجي ها مي خواستند از اختلاف ملتها، از اختلاف توده هاي مردم استفاده کنند، يکي از راههايي که موجب اين مي شود که اختلاف پيدا بشود و مردم با هم در يک مسائلي مجتمع نشوند، قضيه ي احزاب بوده است. حزب درست مي کردند. اين حزب حزبِ مثلاً « دموکرات »، اين حزب « حزبِ توده »، آن حزب حزبِ چه « عدالت » نمي دانم چه. در آن وقتها يک اسماي ديگر داشت، کم کم اسما هم اروپايي شده اينها در ممالک خودشان يک چيزي درست مي کنند، صورت است، واقعيت ندارد به واسطه ي آن صورت، ممالک ديگر را به دام مي اندازند، که آنها وقتي که احزاب درست مي کنند واقعاً با هم دشمن مي شوند. حزب کذا با حزب کذا، اينها با هم دشمن هستند و تمام عمر خودشان را صرف مي کنند در دشمني کردن با هم. وقتي بنا شد که آن اشخاصي که مؤثر هستند، آن اشخاصي که اميد اين است که مملکت به واسطه ي آنها اصلاح بشود، اينها تمام قوايشان را صرف کنند در اين که خودشان به جان هم بيفتند، دعوا کنند خودشان با هم، تمام نوشته هايشان بر ضد هم، هر کدام ديگري را رد کند، هر کدام ديگري را طرد کند و اينها، با بعضي آنها دانسته اين کارها را مي کردند، و از عمّال ابتدايي خارجي ها بودند و [ يا ] بعضي آنها هم ملتفت قضيه نبودند که دارند آنها را مي کشند به يک راهي که مخالف با مصلحت کشور خودشان است.
اساساً باب احزاب از اوّل که پيدا شده است و اينها با هم جنگ و نزاع کردند، به نظر مي رسد که با دست ديگران [ بوده ] براي اين که اينها با هم مجتمع نشوند. و آنها از اجتماع يک توده اي مي ترسند، از اين جهت به واسطه ي اين که اينها مجتمع با هم نشوند و مربوط با هم نباشند، اين امر را کردند و خودشان هم يک چيزي، صورتي آن جا درست کردند که اينها ببينند که مثلاً در مجلس انگلستان حزب کارگر داريم و حزب مثلاً کذا، خوب ما هم خوب است داشته باشيم! اما آنها يک جور ديگر فکر مي کنند، اينهايي که از آنها اخذ مي کنند يک جور ديگري فکر مي کنند.اينها وقتي که با هم دو حزب تشکيل دادند، دو جبهه ي مخالف و دو جبهه ي دشمن تشکيل مي دهند! اين دشمن اوست، او هم دشمن اوست، و آنها استفاده اش را مي کنند! آنها بازي مي دهند اينها را که « البته مملکت متمدّن بايد حزب داشته باشد، احزاب داشته باشد »، خوب پس ما هم بايد احزاب داشته باشيم! امّا احزابي که ما درست مي کنيم اين طوري است که اين حزب با آن حزب تمام عمرش را صرف مي کند در اين که اين او را بکوبد و او اين را بکوبد.
از اوّل اين طوري زاييده شد احزاب در ايران - به حَسَب نظر من - حالا هم که به صورتهاي ديگري درآمده است؛ حالا هم انسان مي بينند که اينها باز با هم همين طور دشمني مي کنند و مخالفت مي کنند. و اين را هم به احتمال مي دهم که يک دستي از خارج در کار باشد. » (8)
اين حقيقت که احزاب و گروهها در شکل فعلي زاييده توطئه و شيطنت غربيهاست براي خام کردن کشورهاي مستضعف، در بيان ديگر از امام اشاره شده است:
« طرز احزاب در ساير کشورهاي بزرگ، از قبيل شوروي - اگر باشد احزابي در آن - و از قبيل انگلستان، فرانسه، آمريکا با وضع احزاب در مملکت امثال ما مختلف است. هيچ وقت نخواهيد ديد که دو حزب در آمريکا باشد که يکي شان يا هر دويشان برخلاف مصلحت آمريکا عمل کنند. شما ديديد که در همين چند وقت، اين مخالفتي که بين دو حزب در آمريکا بود و مي خواستند يک دسته اي، يک نفر را براي خودشان رئيس جمهور کنند آن دسته هم يکي ديگر را، بعد از آن که آن يک بُرد قضيه را و رئيس جمهور شد، آن حزب ديگر نيفتادند به جان او و کارشکني کنند! تبريک گفتند، و بلااشکال مشغول خدمت هستند براي کشور خودشان و با وحدت کلمه کشور خودشان را پيش مي برند. » (9)
حال نگاه مي کنيم به وضعيت همين احزاب در ايران که مورد مثال امام هستند و به تجربه اي نه چندان دور - يعني در مشروطيت - ببينيم اين احزاب که به تقليد از احزاب خارج به وجود آمدند چگونه عمل کردند و نتيجه چه شد؟
« توجه به اين معنا داشته باشند که در صدر مشروطيت که احزاب مختلف پيدا شد دنبال آن پيروزي که ملت پيدا کرده بوده، اين احزاب مختلف به جان هم افتادند و اين کشور را تباه کردند. شما گمان نکنيد که احزابي که در ممالک ديگري هست، در صدر مشروطيت در انگلستان بود، آن احزاب با همان کاري که آنها مي کردند و حزب بازي مي کردند ماها را به اختلاف مي کشيدند، و خود آنها با هم دشمني نداشتند. هيچ حزبي بر ضد مصالح کشور خودش عمل نمي کرد. اگر هم، با هم اختلاف سليقه يا اختلاف رَويّه داشتند عاقلانه بود؛ با حساب بود. اين طور نبود که يک دسته دسته ي ديگر را آن چنان تضعيف کنند که کشورشان آسيب ببيند. مع الأسف همان احزابي که در آن جا بودند به ما نمايش مي دادند که کشور بايد احزاب داشته باشد و احزاب هم بايد مخالف با هم باشند، ما را و احزاب ما را رو به روي يکديگر قرار مي دادند و به ضرر هم صحبت مي کردند و به ضرر هم قلمفرسايي مي کردند؛ و نتيجه اين شد که به ضرر کشور بود. » (10)
با چنين بدآموزيهايي که احزاب داخلي از نمايش احزاب در کشورهاي استکباري کسب کردند، انقلاب مشروطيت به شکست انجاميد و ديکتاتوري بدتر از دوره ي قاجار بر ملّت مظلوم مسلّط شد. رويّه غلط احزاب که ناشي از ديد سياسي ضعيف و آلوده به اغراض شخصي و مادّي بود همچنان ادامه داشت. اختلاف شديد بين اقشار مختلف جامعه طبق طرح کثيف استعمارگران به وجود آمده بود، دلسوزان واقعي ملّت، روحانيون آگاه و فداکار تلاش بسيار کردند که اين جدايي ها را از بين بردارند و وحدت را بين مردم ايجاد کنند، نتيجه تلاش آنان بخصوص رهبر عزيز انقلاب اسلامي، امام امت، مدّظله العالي، با توفيق الهي قرين شد و مردم يکپارچه شدند و انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد.
« کوشش هاي زيادي در ظرف قريب بيست سال شد تا گروههاي مختلف ملت را به هم پيوست، کوشش هايي شد تا آن که تبليغات اجنبي ها، آنهايي که مي خواستند ما را غارت کنند و عقب نگهدارند، خنثي شد. کوشش ها شد تا گروههاي مختلف ملت را به هم پيوست. جوانان دانشگاهي را با جوانان روحاني پيوند داد. کارمندان دولت را با بازاري و روحاني و دانشگاهي به هم پيوست. اين قشرها، قشرهاي مختلف، از کارگر تا دهقان تا کشاورز، بازاري، روحاني، دانشگاهي، تمام قشرها، به هم پيوستند و به هم جوش خوردند. زحمتهاي زياد، کوشش هاي فراواني شد تا اين متفرقات مجتمع شدند، تا اين قطره ها دريا شدند، تا اين قطره هاي جداي از هم به شکل يک سيل بنيان کن درآمدند، و بنيان ظلم و جور و دستهاي اجنبي را از بيخ و بن کندند و قطع کردند. » (11)
استعمار که تجربه اي طولاني در تفرقه افکني و ايجاد اختلاف در بين ملّتها داشته و براي نمونه ي انقلاب مشروطيت را بايد از نظر گذراند که چگونه آن را به اختلاف و شکست و انحراف کشاندند؛ اين بار هم وارد ميدان شد و از همان حربه - با شدّت بيشتري - براي تفرقه مردم و شکست انقلاب استفاده کرد. در ظرف مدت حدود دو ماه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و در زماني که بيشتر از هر موقع ديگر ملّت به وحدت نياز داشت، نزديک به صد گروه و حزب و جمعيت و... اعلان موجوديت کردند؟!
« در ظرف يکي دو ماه قريب صد گروه با اسمهاي مختلف اظهار وجود کردند. يعني آن انسجامي که ملت به هم پيدا کرد و آن وحدتي که ملت پيدا کرد، و اجانب احساس کردند که با وحدت کلمه ي ملت و با قدرت ايمان، هيچ قدرتي نمي تواند مقابله کند با اين قدرت، در صدد برآمدند اين قدرت را تضعيف کنند، هم قدرت اسلامي را و هم وحدت کلمه را. زحمتهاي چندين ساله اي که براي انسجام گروههاي مختلف و براي وحدت کلمه بود، اجانب درصدد برآمدند که به هدر بدهند اين زحمتها را و با دستهاي ناپاک خودشان و با بي توجهي بسياري از اشخاصي که ادعاي همه چيز مي کنند؛ اين زحمتها نزديک است به هدر برود. ما گروههاي مختلف را مجتمع کرديم و اين سد را شکستيم و الآن گروههاي مختلف، حدود صد گروه، تاکنون اظهار وجود کرده اند! و اين اظهار وجود منتهي به معدوميت همه خواهد شد. » (12)
در ادامه همين بيانات، به دستهاي خبيث اجانب در پشت تشکيل گروههاي مختلف اشاره مي کنند:
« لکن دستهاي خبيث اجانب در کار است که شما را ندانسته گروه گروه کند و مخالف با هم. آن هايي که مي خواهند ما را بچاپند و ذخائر ما را ببرند و ما را به اسارت بکشند مشاهده ي عيني کردند که دو چيز پيروزي براي ما آورده است و به اين دو چيز حمله کردند: يکي ايمان، اسلام؛ يکي وحدت کلمه. با دست عمّال خودشان اين رمز پيروزي، که داراي دو جهت بود، به هر دو حمله کردند. در سطح وسيعي در ايران مشغول تفرقه افکندن شدند. تفرقه در همه ي اطراف ايران. احزاب مختلفه؛ گروههاي مختلف؛ جبهه هاي مختلفه و مع الأسف همه با هم مخالف. اين وحدت کلمه را دارند از ما مي گيرند. » (13)
زحمات و هشدارهاي به موقع امام خميني و يپروان صديق ايشان، اين بار استکبار جهاني را ناکام گذاشت و اين گروهک ها و احزاب و سازمانهاي وابسته به اجانب، هر کدام بدامان مادر خود متواري شدند و به اصل خويش بازگشتند و الحمدالله رب العالمين امت اسلامي ايران از شرّ آنان خلاص شد.
پينوشتها:
1. صحيفه ي امام، ج12، ص 447.
2. صحيفه ي امام، ج4، ص 440.
3. صحيفه ي امام، ج18، صص 196 و 197.
4. صحيفه ي امام، ج18، ص 284.
5. صحيفه ي امام، ج 18، ص 337.
6. جهان سوم و کشورهاي توسعه نيافته.
7. صحيفه ي امام، ج 10، ص 391.
8. صحيفه ي امام، ج 5، صص 274 - 276.
9. صحيفه ي امام، ج 14، ص 48.
10. صحيفه ي امام، ج14، صص 47 و 48.
11. صحيفه ي امام، ج8، ص 476.
12. صحيفه ي امام، ج8. ص 477.
13. صحيفه ي امام، ج8، ص 478.
مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت؛ (1390)، درآمدي بر سيره سياسي حضرت امام خميني (ره)، تهران: مؤسسه فرهنگي قدر ولايت، چاپ اول