ناشناس

سلام. دختری 24 ساله هستم. مدتی است دچار حالتی شده‌...

سلام. دختری 24 ساله هستم. مدتی است دچار حالتی شده‌ ام که نمی دانم دقیقاً چطور توصیفش کنم. انگار تمام احساسم را از دست داده ام. من قبلاً آدم هیجانی بودم و برای چیزهایی که به آنها علاقه داشتم کلی ذوق و شوق به خرج می دادم ولی الآن دیگر هیچ چیز مرا سر ذوق نمی آورد. مثلاً قبلاً عاشق کتاب خواندن بودم و هیچ جا نمی رفتم مگر اینکه یک کتاب همراهم باشد، ولی الآن خیلی زود از خواندن خسته می شوم. همیشه غذاهای مورد علاقه ام را با اشتهای بیشتری می خوردم، ولی الآن دیگر برایم هیچ فرقی نمی کند. قبلاً هروقت حالم بد بود، گوش دادن یک موسیقی شاد می توانست حالم را بهتر کند. عاشق فیلم دیدن بودم. از پیاده روی لذت می بردم، آنقدر که حتی در خانه هم مدام بی جهت در اتاق قدم می زدم. برای گردش رفتن لحظه شماری می کردم. ولی الآن حوصله هیچ کدام این کارها را ندارم. تمام وقت آزادم را در خانه نشسته ام یا دراز کشیده ام بدون اینکه حتی به چیز خاصی فکر کنم. انگار کاملاً بی حس شده ام. هیچ چیز برانگیخته ام نمی کند. نه از ته دل شاد می شوم و نه ناراحت. چیزهایی که قبلاً عصبانی ام می کرد، الآن چندان تأثیری رویم ندارد. گاهی اوقات سعی می کنم واکنش هایی که قبلاً به وقایع مشابه داشتم را تکرار کنم ولی خودم می دانم که فقط دارم سعی می کنم ادای آنچه بودم را درآورم تا موجب تعجب و سؤال و جواب اطرافیانم نشوم. من حتی نمی دانم از کی دچار این حالت شده ام. فکر می کردم به خاطر مشغله هایی که دارم، زیادی خسته شده ام و ممکن است با کمی استراحت بهتر شوم. ولی حتی با تعطیلات و سفر یک هفته ای هم تغییری در وضعم ایجاد نشد. منتظر راهنماییتان هستم. با تشکر.
يکشنبه، 25 بهمن 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

سلام. دختری 24 ساله هستم. مدتی است دچار حالتی شده‌...

ناشناس ( تحصیلات : کم سواد ، 24 ساله )

سلام. دختری 24 ساله هستم. مدتی است دچار حالتی شده‌ ام که نمی دانم دقیقاً چطور توصیفش کنم. انگار تمام احساسم را از دست داده ام. من قبلاً آدم هیجانی بودم و برای چیزهایی که به آنها علاقه داشتم کلی ذوق و شوق به خرج می دادم ولی الآن دیگر هیچ چیز مرا سر ذوق نمی آورد. مثلاً قبلاً عاشق کتاب خواندن بودم و هیچ جا نمی رفتم مگر اینکه یک کتاب همراهم باشد، ولی الآن خیلی زود از خواندن خسته می شوم. همیشه غذاهای مورد علاقه ام را با اشتهای بیشتری می خوردم، ولی الآن دیگر برایم هیچ فرقی نمی کند. قبلاً هروقت حالم بد بود، گوش دادن یک موسیقی شاد می توانست حالم را بهتر کند. عاشق فیلم دیدن بودم. از پیاده روی لذت می بردم، آنقدر که حتی در خانه هم مدام بی جهت در اتاق قدم می زدم. برای گردش رفتن لحظه شماری می کردم. ولی الآن حوصله هیچ کدام این کارها را ندارم. تمام وقت آزادم را در خانه نشسته ام یا دراز کشیده ام بدون اینکه حتی به چیز خاصی فکر کنم. انگار کاملاً
بی حس شده ام. هیچ چیز برانگیخته ام نمی کند. نه از ته دل شاد می شوم و نه ناراحت. چیزهایی که قبلاً عصبانی ام می کرد، الآن چندان تأثیری رویم ندارد. گاهی اوقات سعی می کنم واکنش هایی که قبلاً به وقایع مشابه داشتم را تکرار کنم ولی خودم می دانم که فقط دارم سعی می کنم ادای آنچه بودم را درآورم تا موجب تعجب و سؤال و جواب اطرافیانم نشوم. من حتی نمی دانم از کی دچار این حالت شده ام. فکر می کردم به خاطر مشغله هایی که دارم، زیادی خسته شده ام و ممکن است با کمی استراحت بهتر شوم. ولی حتی با تعطیلات و سفر یک هفته ای هم تغییری در وضعم ایجاد نشد. منتظر راهنماییتان هستم. با تشکر.


مشاور: خانم صفری

باسلام. خواهر عزیزم حالتي كه به آن اشاره كرديد مي تواند موضوع مهمي محسوب شود اما براي اينكه بتوانم به طور قطع نظر دهم نياز به اطلاعات بيشتري دارم. بنابراين چندسوال مي پرسم كه اميدوارم با پاسخگويي شما به آن ها بتوانم راهنمايي مناسبي ارائه دهم؛ 1- آيا از وقتي كه دچار اين حالت شده ايد عملكرد روزمره تان هم به طور محسوسي مختل شده است؟ يعني آيا اطرافيان شما متوجه تغيير محسوسي در عملكرد تحصيلي، شغلي يا ارتباطي شما شده اند؟ 2- آيا به غيراز حالاتي كه توصيف كرديد احساس فشار، استرس يا اضطراب هم مي كنيد؟ 3- آيا احساس غمگيني زيادي نسبت به قبل از اين حالت پيدا كرده ايد؟ 4- آيا در خواب و اشتهايتان تغييراتي ايجاد شده است؟ آيا به پزشك مراجعه كرده ايد تا از عدم وجود يك بيماري جسمي، مطمئن شويد؟



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.