ناشناس

سلام من ازدواج کردم با پسر عموم وتهران هستم و از خانواده...

سلام من ازدواج کردم با پسر عموم وتهران هستم و از خانواده ام دورم.عموم که همون پدر شوهرم میشه طبقه ی پایین ما زندگی میکنند.من اینجاا کسی رو جز این خانواده ندارم که بتونم باهاشون در ارتباط باشم.و کاملا به اکراه اومدم تهران به خاطر شعل همسرم.تقریبادوسال میشه که عروسی کردیم و من کار بیرون از خونه ندارم.ودر خانه کارهای هنری انجام میدم شوهرم هم از صبح تا عصر سر کاره و زمانی هم که هست اغلب یاسرش توی گوشیشه و یا به کارهای شخصیش میرسه و یا میره پایین اوایل کمتر بود اما چون من با خودم گفتم بذار سخت گیری نکنم روز بروز بیشتر شده.جوری که دنبال یه بهونه میگرده که بره پایین و با داداشش بازی کنه یا قلیون بکشه و یا کارای دیگ.زمانی هم که بالاست با کامپیوتر با برادرش بازی های شبکه ای میکنند.من خیلی احساس تنهایی میکنم.به خاطر اون اومدم تهران و الان اکثر اوقات تنهام زمانی هم که با منه احساس میکنم اونجور که باید بهش خوش نمیگذره.من بخاطر اون حتی یکبار هم بدون اون نرفتم اصفهان خونه ی پدر و مادرم و حالا با بی مهری و بی توجهی اون مواجه شدم.لطفا منو راهنمایی کنید و بگید که در مقابل این رفتار باید چکار کنم؟
پنجشنبه، 17 تير 1395
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

سلام من ازدواج کردم با پسر عموم وتهران هستم و از خانواده...

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 25 ساله )

سلام من ازدواج کردم با پسر عموم وتهران هستم و از خانواده ام دورم.عموم که همون پدر شوهرم میشه طبقه ی پایین ما زندگی میکنند.من اینجاا کسی رو جز این خانواده ندارم که بتونم باهاشون در ارتباط باشم.و کاملا به اکراه اومدم تهران به خاطر شعل همسرم.تقریبادوسال میشه که عروسی کردیم و من کار بیرون از خونه ندارم.ودر خانه کارهای هنری انجام میدم شوهرم هم از صبح تا عصر سر کاره و زمانی هم که هست اغلب یاسرش توی گوشیشه و یا به کارهای شخصیش میرسه و یا میره پایین اوایل کمتر بود اما چون من با خودم گفتم بذار سخت گیری نکنم روز بروز بیشتر شده.جوری که دنبال یه بهونه میگرده که بره پایین و با داداشش بازی کنه یا قلیون بکشه و یا کارای دیگ.زمانی هم که بالاست با کامپیوتر با برادرش بازی های شبکه ای میکنند.من خیلی احساس تنهایی میکنم.به خاطر اون اومدم تهران و الان اکثر اوقات تنهام زمانی هم که با منه احساس میکنم اونجور که باید بهش خوش نمیگذره.من بخاطر اون حتی یکبار هم بدون اون نرفتم اصفهان خونه ی پدر و مادرم و حالا با بی مهری و بی توجهی اون مواجه شدم.لطفا منو راهنمایی کنید و بگید که در مقابل این رفتار باید چکار کنم؟


مشاور: خانم صفری

باسلام. خواهر عزیزم شرایطی که در آن قرار گرفته ایدکاملا قابل درک است. هرانسانی تمایل دارد که دیگران مخصوصاً افراد خانواده اش مطابق میل او یا حداقل مطابق منطق و عرف و انصاف، رفتار کنند ولی این تمایل به این معنی نیست که ما می توانیم عملاً انتظار داشته باشیم که دیگران همیشه به همین گونه رفتار کنند. مخصوصاً وقتی که این انتظار را خیلی قوی و مطلق گرایانه در ذهنمان پرورش می دهیم، حاصل آن چیزی نخواهد بود جز یک عصبانیت دائمی و نفرت پایداری که تمام وجودمان را اسیر خواهد کرد. بنابراین اگر انتظار خود از درست رفتار کردن همسرتان را صرفاً به عنوان یک «تمایل» بپذیرید و آن را به یک «باید» مطلق و جزمی، تبدیل نکنید، تحمل رفتارهای همسرتان خیلی راحت تر خواهد شد. اگرچه در این حالت هم رفتارهای او شما را ناراحت خواهد کرد،، اما دیگر باعث نخواهد شد که دچار چنین احساسات منفی عمیق و ناتوان کننده ای شوید. به همین خاطر پیشنهاد من این است که به جای انکه روی رفتارهای ایشان چه درست و چه غلط تمرکز کنید خودتان کاری کنید که زمان هایی که در کنار شماست به او خوش بگذرد. بدون اینکه گله یا شکایتی داشته باشید. زیرا زمانی می توانید روی رفتارهای همسرتان تاثیرگذار باشید و انتظار داشته باشید که خواسته های شما را اجابت کنند که از رابطه ی خوبی برخوردار باشید. و پس از ایجاد این رابطه حق شماست که نیازهای خود را باایشان مطرح کنید. البته نه اینکه او را متهم کنید بلکه نیازها را در قالب احساسات خودتان بیان کنید. وقتی تو هستی بهم خوش میگذره اینقدر دلم می خواد با هم فلان کار را انجام بدهیم و....



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما