فاطمه
ترس
با سلام
حدودا یک ساله پیش مادرم حالش بد شد و وضعیت خیلی بدی داشت الان خدا رو شکر خیلی بهتره ولی اون موقع که حالش بد بود وضعیتشو میدیدم اذیت میشدم دیگه از اون موقع همش ی ترس تو وجودمه نکنه برای عزیزانم اتفاق بدی پیش بیاد همش دعا میکنم و ذکر میگم ولی با این وجود بازم ذهنم درگیره و آرامش ندارم و از حال لذتی نمیبرم چون همش تو ترس میگذره حتی اگه بخوام اذواج کنم میترسم چون یکی دیگه به ترسام اضافه میشه خیلی اذیتم سعی کنم خودمو آروم کنم ولی بازم درگیرشم لطفا کمکم کنید ممنونم
مشاور: خانم طیبه قاسمی
با عرض سلام خدمت شما خواهر گرامی خواهر عزیزم ،خوب است بدانيد در امور زندگي، دو نوع ترس وجود دارد :ترس معقول وترس موهوم.«ترس معقول» ترسى است كه در آن، احتمال وقوع يك خطر واقعى وجود داشته باشد. در اين ترس، هيچ گونه سرزنشى متوجه شخص نيست؛ بلكه از اين جهت كه از يك امر خطرناك ترسيده و پرهيز نموده است، مورد تأييد ديگران است. براى مثال اگر كسى از ترس مواجهه با يك حيوان درنده و خطرناك، از رفتن به بيابان و يا جنگل خوددارى كند، هيچ كس او را بابت اين ترس سرزنش نمىكند؛ بلكه اگر او به اين ترس خود اعتنا نكند و خود را در موضع خطر قرار دهد، مورد سرزنش افراد عاقل قرار مىگيرد.در مقابل، «ترس موهوم» قرار دارد؛ يعنى، درواقع خطرى انسان را تهديد نمىكند؛ ولى توهمات او به گونهاى است كه خود را مواجه با خطر مىبيند؛ مانند شخصى كه از تاريكى مىترسد و گمان مىكند خطرى او را تهديد مىكند! در حالى كه مىداند در آن مكان تاريك، چيز خطرناكى وجود ندارد. اين ترس موهوم «جُبن» ناميده مىشود و چيز خوبى نيست و انسان بايد آن را از خود دور كند تا بتواند شجاعت لازم را در زندگى داشته باشد.ترس از مرگ والدين يا اقوام هم جزو ترس هاي غير معقول و موهوم طبقه بندي مي شوند.راهكارهاي عملي غلبه بر ترس به صورت كلي :عدم پاسخ دهي: مهمترين و كلي ترين راه درمان ، بي توجهي به پيام هاي آن و عدم پاسخ دهي عملي به آن است. اين وضعيت در صورتي ادامه مي يابد و تشديد مي شود كه به نداهاي دروني آن كه مبتني بر تكرار فكر يا قضاوت غير منطقي و افراطي نسبت به امور است، پاسخ دهيد. براي مقابله با اين حالت بهترين راه بي اعتنايي به ترس است. اگر مدتي اين روش عملي شود، به طور قطع از شدت آن كاسته خواهد شد.تقابل به ضد: . موفق ترين راه براي مبارزه با ترس بي اعتنائي به آن و عملي در جهت عكس آن انجام دادن است .براي مثال وقتي فكر مرگ عزيزان به ذهنتان خطور كرد بگوييد آن ها هنوز زنده اند و به اين زودي نمي ميرند.فرمان ايست: در منابع علمي جديد، براي متوقف كردن افكار و خاطرات، علاوه بر درمانهاي دارويي از روشهاي خاصي استفاده مي شود كه مهمترين آنها روش توقف فكر نام دارد، بدين ترتيب است كه از فرد خواسته مي شود كه به طور عمد افكار خود را آزاد بگذارد و در اين بين ناگهان با صداي بلند و بيزار كننده، فرياد مي زند : ايست. به نظر مي رسد اين عمل جريان فكر را متوقف مي كند.اگر احساس مي نماييد ترس بر شما غلبه نموده است اين روش براي آن لحظه بسيار موثر است.سعي كنيد براي ترس هاي خود جوابهاى آسان و كوتاه عرضه كنيد. مثلا در مورد ترس از مردن عزيزان بپرسيد «آن ها كي مي ميرند؟» بعد به خود بگوييد «هيچ كس جز خدا نمى داند كه چه موقع كسى مى ميرد، ولى بيشتر ما زمان خيلى زيادى زندگى مى كنيم. من مطمئنم كه تا وقتى كه خيلى پير بشوند، زندگى مى كنند.» وقتی این افکار و نگرانیها به سراغتان آمد، همگی آنها را یادداشت کنید.همانطور که تمایل ادامه مییابد، شما هم به نوشتن ادامه دهید، هدفتان این باشد که دقیقا، افکارتان را ثبت کنید.نوشتن همهی اینها به شما کمک میکند شاهد منفی بودن فکریتان باشید.صدها بار نوشتن جملات تکراری که به زبان میآورید، به کم کردن قدرت آنها کمک میکند.نوشتن افکار به مراتب سختتر از خود فکر کردن است، بنابراین، افکار وسواسگونهی شما به زودی ناپدید میشوند.هر روز برای این «دورهی نگرانی»، یک یا دو مهلت ۱۰ دقیقهای تعیین کنید تا خودتان را وقف وسواسهای فکری کنید. زمان و مکان تعیین کنید (مثلا، در اتاق نشیمن از ساعت ۸:۰۰ تا ۸:۱۰ و از ۵:۰۰ تا ۵:۱۰) این ساعات با ساعات خواب، فاصلهی کافی دارند و موجب نگرانی شما قبل از خواب نمیشوند.در طول دورهی نگرانی، فقط روی افکار و تمایلات منفی تمرکز کنید. سعی نکنید آنها را اصلاح کنید. در پایان دورهی نگرانی، چند نفس آرامبخش بکشید، اجازه دهید آن افکار و تمایلات از مغز شما بیرون بروند، سپس فعالیتهای عادی و روزمرهتان را ادامه دهید.ریشه ای ترین درمان اصلاح نگرش شماست :مرگ يكى از رخ دادهاى زندگى و از سنتهاى قطعى در نظام آفرينش است به رغم عموميّت اين پديده، مواجهه با مرگ خود يا عزيزان براى بيشتر افراد، بسيار التهابزا است و عوامل متعدد شناختى، عاطفى و رفتارى دارد. مهمترين عاملى كه مرگ را اضطرابآور و التهابزا كرده، تنفر از نابودى و قطع هميشگي روابط مادي و گرايش به بقا است بنابراين اگر افراد نگرش خود را نسبت به مرگ اصلاح كنند و اين حقيقت را در يابند كه مرگ فنا و نابودى و جدايي نيست، بلكه بقا و استمرار حيات واقعى است؛ اين نگرانىها و وحشتزدگىها، برطرف مىشود.از ديدگاه همه اديان الهى - از جمله دين مبين اسلام - مرگ نابودى نيست. قرآن اين تفّكر را كه انسان با مرگ نابود مىشود، به شدت رد مىكند و آن را ناشى از جهل مىداند! قرآن كلمه «توفّى» - كه به معناى «بازستاندن كامل» است - در مورد مرگ به كار مىبرد، يعنى، كه انسان علاوه بر اين بعد جسمانى، واقعيت ديگرى دارد كه هنگام مرگ، خداوند اين واقعيت را پس مىگيرد. اعتقاد به اين حقيقت قرآنى، گرايش ذاتى انسان به بقا را در معرض خطر قرار نمىدهد.انسانها علاقهمند به زيبايىها، راحتىها ، دلبستگىهاى ميان فردى و روابط خانوادگي هستند و فكر مىكنند مرگ بر همه اين امور خوشانيد خط بطلان مىكشد؛ اما آموزههاى دينى افراد را به اين حقيقت متوجه مىسازد كه زيبايىها و دلبستگىهاى اين دنيا، قابل مقايسه با جلوههاى زيباى زندگى بعد از مرگ نيست و زندگى دنيا در برابر حيات اخروى، بسيار محدود و زود گذر است. قرآن در اين باره مىفرمايد: «وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ»،«زندگى دنيا چيزى جز بازى و سرگرمى نيست و زندگى واقعى در سراى ديگر است».رضايت به مقدرات الهى :اين امر باعث مىشود كه فرد هنگام مرگ خود يا مرگ عزيزانش، كمتر دچار برخى تجارب ناخوشايند روانى و بيمار گونه گردد. در فرهنگ غرب، به انسان و آزادى او اصالت داده و در همه جنبههاى زندگى به او اختيار تام مىدهند و در واقع او را مالك اصل خود مىدانند؛ ولى در ديدگاه اسلام، انسان كامل، بنده خدا و مملوك او است و كمال انسان در بندگى و اطاعت از خداوند است. اين بندگى با احساس محبت نسبت به خداوند همراه است. خداوند نيز هنگامى كه خطابى محبتآميز به انسانها دارد، آنان را با عنوان «بندگان من» مىخواند و مىفرمايد: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ. ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً. فَادْخُلِي فِي عِبادِي. وَ ادْخُلِي جَنَّتِي» «اى نفسهاى مطمئن و آرام به سوى پروردگار خويش باز گرديد، در حالى كه خداوند از شما راضى و شما نيز از خداوند راضى هستيد، وارد بندگان من شويد، وارد بهشت من شويد».اگر اين اعتقاد براى انسان درونى شود، در مقابل مرگ خود يا مرگ عزيزانش حالت تسليم و رضا در پيش مىگيرد و نگرانى از وجودش رخت مىبندند. انسان بايد به اين واقعيت توجه كند كه مرگ يك سنت و قانون قطعى و خلل ناپذير حاكم بر نظام آفرينش است و همه موجودات - به جز خالق يكتا - با چنين پديدهاى مواجه مىشوند خود اين فكر موجب تسكين مىشود.با توجه به مطالب فوق، شما ميتوانيد با اصلاح نگاه خود نسبت به مرگ خاصه مرگ عزيزان و تبديل ترس خود به يك ترس معقول بهترين بهره را از آن در مسير ساختن خود ببريد . ترس از اتفاقي كه نيفتاده است و معلوم نيست كي بيفتد بسيار غير معقول است و نوعي وسواس فكري به حساب مي آيد و ميتواند زندگي انسان را مختل كند. همه انسان ها مرگ را مي چشند و اين واقعيتي است انكار ناپذير ، ولي ما نبايد با فكرهايي بي اساس و نامعقول، زندگي را به كام خودمان و ديگران تلخ كنيم. با آرزوی خوشبختی و آرامش در زندگی برای شما