مهناز*
ازدواج با پسرعمو
من وقتی سنم کم بود تقریبا14سالم بود با یکی آشنا شدم که اون منو خیلی دوست داشت ولی خانواده ما و اونا باهم فرق میکرد،و منم معلول هستم باعصا راه میرم ،به خاطر همین فکر میکردم دروغ میگه منو دوست داره همینجورالکیه منم ازش جدا شدم همینجوری تو این چندسال چندبار جداشدیم و باز باهم ارتباط داشتیم تا اینکه اون ازدواج کرد ؛؛4سال بعداز ازدواج اومد گفت من با تو ازدواج میکنم نتونستم فراموشت کنم منم باهاش ارتباط برقرار کردم😔 از اون موقع چندسال گذشت ولی اونم نتونست با من ازدواج کنه ،،الان پسر عموم خواستگارم شده اومد به مادرمم گفت ولی بازم معلوم چون مشکلات بین مون زیاده ،،الان عذاب وجدان دارم پسر عموم منو قسم داده میگه تو قبل از من با کسی دوست بودی یا نه؟اگه نگی مدیون باشی ... منم نتونستم بگم گفتم نه نبودم ،هنوز به اون یکی هم پیام میدم ،خیلی حالم بده نمیدونم چیکار کنم
پسر عموم خیلی پررویه میخواد با من راحت باشه میگه تو که زن من میشی چه اشکالی داره بذار مثلا من دستتو بگیرم ،واقعا دارم دیوونه میشم
مادرمم اول راضی شد من با پسر عموم ازدواج کنم الان میگه نه ،،به اونم گفت من دخترمو عروس نمیکنم تا 5یا 6 ساله دیگه ،،ولی هنوزم اون به من پیام میده و زنگ میزنه
مشاور: خانم طیبه قاسمی
با عرض سلام خدمت شما خواهر گرامی خواهر عزیزم ، ارتباط خود را کامل با فرد متاهل قطع کنید و حتی در حد پیامک با ایشان ارتباط نداشته باشید تا بتوانید راحت تر برای آینده خود تصمیم بگیرید و آن فرد برای شما دردسر ایجاد نکند و هیچ ضمانتی نیست که از این پیام ها به ضرر شما استفاده نشود ، اگر آن فرد واقعا شما را دوست داشت حاضر بود برای بدست آوردن شما اصرار کند و با خانواده شما صحبت کند ولی ایشان به دلیل خود خواهی و بر طرف شدن نیازهایش به سمت شما آمده و شما نباید عفت و نام و آینده خود را به خاطر هوس بازی یک مرد از دست بدهید ،اگر تنها با این مرد رابطه دوستانه داشته اید نیازی نیست که به پسر عمویتان بگویید و او را حساس کنید و زندگی آینده خود را با اعتراف به گناه که از جانب خداوند هم فعل و عمل حرامی است ،تباه کنید . البته اگر بکارت خود را حفظ کرده باشید وگرنه اگر بکارت شما آسیب دیده و این اصرار های زیاد پسر عمو شما باید جدی گرفته شود چنان چه بعدا از روی حساسیت به شما شک کند ممکن است ازدواج شما به جدایی منجر شود ولی در صورتی که این اتفاق نیوفتاده با خیال راحت و بدون عذاب وجدان برای حفظ زندگی خود نیازی نیست که ارتباط دوستی خود را با ان مرد بگویید ولی کامل این ارتباط نشدنی و بی سروته یعنی ارتباط با مرد متاهل را کامل از زندگی خود حذف کنید .و سعی کنید با توجه به اینکه شما در شرایط ازدواج هستید از نظر سنی ، با مادر خود صحبت کنید و یا با یکی از اقوام که نفوذ خوبی بر روی مادر شما دارند اجازه دهید با مادرتان صحبت کند و اگر پسر عمو شما مورد مناسبی با توجه به ملاک های شما و تناسب های فرهنگی و خانوادگی و مذهبی و سنی و...و تمام تناسبات مهم در ازدواج را در حد طبیعی دارند ، فرصت را از دست ندهید و با خانواده ها صحبت کنید که هر چه سریعتر برای اینکه به گناه نیوفتید و ارتباط شما خارج از عرف و شرع نشود ،صیغه عقد بین شما جاری شود و بعد برای عروسی میتوانید کمی زمان به خود بدهید ،هیچ ضمانتی و جود ندارد که 5 یا 6 سال دیگر پسر عمو شما باز بخواهد با شما ازدواج کند و یا حتی شما در بین خواستگاران مورد های مناسب تری را پیدا کنید و نتوانید به دلیل قولی که به پسر عمو خود داده اید بر روی آنها فکر کنید و یا حداقل دچار عذاب وجدان شوید ، به هیچ عنوان قبل ار صیغه عقد با هیچ پسری چه پسر عمو خود و چه هر پسر دیگری ،حریم ها را نشکنید و با رعایت رسمی بودن و احترام با خواستگاران خود رفتار کنید که در تصمیم گیری دچار احساسات نشوید و بتوانید منطقی قضاوت کنید.ارتباط های صمیمی خود را بگذارید برای بعد از عقد اینگونه حتی اگر عقدی صورت نگرفت ،دچار آسیب کمتری خواهید شد .سعی کنید اگر با تمام تلاش های شما فرصت ازدواج برای شما مهیا نشد ،برنامه ای منسجم برای اوقات شبانه روز خود داشته باشید و در راستای اهداف خود قدم بردارید ،ورزش و مطالعه کتاب و پرداختن به فعالیت های هنری را در برنامه خود قطعا جا دهید و سعی کنید مهارت های خود را در زندگی افزایش دهید و خود را توانمند سازید .تا بهتر بتوانید با مشکلات زندگی برخورد کنید . با آرزوی خوشبختی و آرامش در زندگی برای شما