ناشناس

رابطه باخانواده همسر

باسلام وتشکرقبلی ازپاسخگویی شما..من عروس اول خانواده هستم.خانواده شوهرم خانواده ای بسیارمذهبی هستندومن نیزازخانواده ای مذهبی هستم.ازدواج مانیزکاملاسنتی انجام شد.من وهمسرم کاملابه هم علاقه مندیم وهیچ مشکلی باهم نداریم.اماباخانواده ایشون اختلاف فرهنگی وعقیدتی دارم.به طوری که ر فت وامدباانهابرام ایجادمشکل میکنه.مثلا اونهابین من وعروس دومشون هم درخریدومراسم عروسی وهم دربرخورداختلاف گذاشتن ومن بسیاردلخورم.من خودم دوفرزندکوچک دارم وموقع بارداری وتعیین جنسیت انهاموضوع رابه راحتیی باخانواده شوهرم درمیان گذاشتم.ولی انهاموضوع حاملگی جاری ام راازمن وشوهرم پنهان کردندوحتی قسم میخورندکه ماهم نمیدانیم که چندماهه بارداراست ونمیدانیم کی فارغ میشود وجنسیتش راهم ننمیدانیمدرحالی که اشناهای دورمیدانند.دربرخوردباخوانواده هاهم تبعیض میگذارند.من فکرمیکنم علتش این است که جاری ام ازلحاظ اداب ورسوم وعقایدمذهبی به انهانزدیک تراست وانتخاب خودخانواده است.من یک حس تنفربه این خانم دارم وازدیدن وبرخوردبااو واهمه دارم.حتی چندباراین موضوع رابه خانواده شوهرم اعلام کرده ام.اماانهاتقریباتغییررفتارنداده اند.سوالم این است که ایا قطع رابطه ام باخانواده همسرواین خانم درست است.چون همسرم هم رفتارخانواده اش رامحکوم کرده وبااین موضوع به علت حفظ ارامش دونفره مان موافق هستند.ممنون
چهارشنبه، 15 شهريور 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حسن نجفی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

رابطه باخانواده همسر

ناشناس ( تحصیلات : دکترا ، 28 ساله )

باسلام وتشکرقبلی ازپاسخگویی شما..من عروس اول خانواده هستم.خانواده شوهرم خانواده ای بسیارمذهبی هستندومن نیزازخانواده ای مذهبی هستم.ازدواج مانیزکاملاسنتی انجام شد.من وهمسرم کاملابه هم علاقه مندیم وهیچ مشکلی باهم نداریم.اماباخانواده ایشون اختلاف فرهنگی وعقیدتی دارم.به طوری که ر فت وامدباانهابرام ایجادمشکل میکنه.مثلا اونهابین من وعروس دومشون هم درخریدومراسم عروسی وهم دربرخورداختلاف گذاشتن ومن بسیاردلخورم.من خودم دوفرزندکوچک دارم وموقع بارداری وتعیین جنسیت انهاموضوع رابه راحتیی باخانواده شوهرم درمیان گذاشتم.ولی انهاموضوع حاملگی جاری ام راازمن وشوهرم پنهان کردندوحتی قسم میخورندکه ماهم نمیدانیم که چندماهه بارداراست ونمیدانیم کی فارغ میشود وجنسیتش راهم ننمیدانیمدرحالی که اشناهای دورمیدانند.دربرخوردباخوانواده هاهم تبعیض میگذارند.من فکرمیکنم علتش این است که جاری ام ازلحاظ اداب ورسوم وعقایدمذهبی به انهانزدیک تراست وانتخاب خودخانواده است.من یک حس تنفربه این خانم دارم وازدیدن وبرخوردبااو واهمه دارم.حتی چندباراین موضوع رابه خانواده شوهرم اعلام کرده ام.اماانهاتقریباتغییررفتارنداده اند.سوالم این است که ایا قطع رابطه ام باخانواده همسرواین خانم درست است.چون همسرم هم رفتارخانواده اش رامحکوم کرده وبااین موضوع به علت حفظ ارامش دونفره مان موافق هستند.ممنون


مشاور: خانم طیبه قاسمی

با عرض سلام و احترام خدمت شما خواهر گرامی خواهر عزیزم، حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: «خویشاوندان به منزله بال و پر تو هستند که با آنها پرواز می کنی» پس کسی که ارتباط خود را با آنها قطع می کند به تعبیر ایشان قدرت پرواز را از دست می دهد و هر چه تعداد بستگانی که ارتباط ما با آنها قطع می شود بیشتر بشود در واقع قدرت تاثیر گذاری ما کمتر می شود .اولین راه حلی که برای این گونه مشکلات به نظر می رسد، قطع رابطه با خانواده شوهر است، اما آیا این کار عقلانی است؟ کسی که به این موضوع، حتی فکر می کند، آیا تبعات این کاری که می خواهد انجام بدهد را در نظر گرفته است؟ آیا مهر مادر و فرزندی، الفت و دوستی پدر ، حمایت خویشاوندی و رضایت خدا را در ذهن دارد؟وقتی که ارتباط کسی، با خانواده شوهر خویش قطع می گردد، مشکلات زیادی بر سر راه او قرار می گیرد. از جمله اینکه ، حتی در خانواده و دوستان خودش، او را فردی ناسازگار معرفی می کنند و می گویند که او اهل معاشرت نیست و یا مردم داری را نیاموخته است و یا او را کینه توز می دانند و می گویند که او اهل گذشت نیست و یا در باره اش گفته می شود که او نمی داند با مردم چگونه رفتار بکند. ممکن است دیگران به بدگویی او بپردازند و همین بدگویی ها، موجب افزایش دید منفی شوهر و فرزندانش، نسبت به وی شود، وخانواده ای که نسبت به هم دید منفی دارند، آیا زندگی آرام و زیبایی خواهند داشت؟اگر فردی به هر دلیلی، روابط خود را با خانواده و بستگان شوهر خویش قطع کرده باشد، در بسیاری از موارد شاهد آن بوده ایم که شوهر او نیز روابط خود را با خانواده و بستگان طرف مقابل قطع کرده است و بدین ترتیب هر دو در تنهایی در یک خانه با هم به سر می برند و کسی با آن ها رفت و آمد نمی کند و در این خلوت بدون رفت و آمد به تدریج فرد دچار خلق افسرده وار می شود و در صورت ادامه، ما می توانیم شاهد بروز افسردگی در زندگانی خانواده جوان باشیم.نبود قوم و خویش، برای رفت و آمد از یک طرف می تواند انسان را افسرده کند، اما نکته مهمتر، دلتنگی انسان برای خانواده اش است که حتی می تواند او را از پای بیندازد.وقتی ما می توانیم از حمایت های خویشاوندان برخوردار شویم که با آن ها مرتبط باشیم. زیرا در آن صورت است که آنها مشکلات و نیازهای ما را دریافت می کنند و با خلقیات ما آشنا می شوند و به تدریج چگونگی حمایت از ما را در می یابند.حتی در آینده موجب اعتبار و حمایت فرزندانتان خواهند بود ، گاهی نیازپیدا میکنید هنگامی که کار ضروری پیدا میکیند ،فرزندان را در کنار افراد قابل اعتماد نگهداری کنید و آیا کسی جز پدر و مادر بزرگ میتوانند عهده دار آنها شوند که قابل اعتماد باشند و نوه های خود را دوست داشته باشند ؟شایان ذکر است که معمولاً خانواده پسر، پس از ازدواج از فرزند خویش حمایت هایی را به عمل می آورند. مثلاً در صورت مشاهده مشکلات مالی به آن ها کمک های اقتصادی می کنند و در صورت نداشتن مسکن برخی از خانواده ها آن ها را در منزل و مآوای خویش جای می دهند و یا در پرداخت اجاره و یا ودیعه مسکن آنها را یاری می نمایند، اما وقتی این خدمات صورت می گیرد که آن ها از فرزند و عروس و یا داماد خود راضی باشند.از سوی دیگر خدمات والدین نیز فقط خدمات مالی و اقتصادی نیست، راهنمایی های آن ها که متکی بر تجربه است، نیز خود از جایگاه ویژه ای برخوردار است و می تواند در زندگانی جوانان راهگشا باشد.از سوی دیگر پیران به دلیل برخورداری از عمر طولانی تر دارای دوستان متعددی هم می باشند که می توانند از خدمات آنان برای مساعدت به خانواده های جوان بهره مند بشوند و خانواده های جوان را در سختی ها یاری کنند. در این حال ضرورت دید و بازدید و رسیدگی به حال آنها از اهمیتی دو چندان برخوردار می باشد.آمدن بستگان به منزل ما نشان از جاذبه ما دارد و اگر آن ها به منزل ما نیابند، این امر بیانگر نبود جذابیت ماست و خلاصه می توان گفت که به هر میزان دیگران با ما رفت و آمد بکنند و به ما مراجعه نمایند به همان میزان ما از جذابیت برخورداریم.در صورت امكان، بهتر است كه زن و شوهر به اتفاق همدیگر با خانواده هاى خود رفت و آمد داشته باشد ، اگرچه از نظر روانى لازم است كه گه گاه زن و شوهر به تنهایى با خانواده هاى خود معاشرت كنند و به گفتوگوهاى خصوصى و خانوادگى بپردازند.مسئولیت تنظیم روابط و رفتار مناسب و درست زن و شوهر با دو خانواده بر عهده فرزند آن خانواده است كه نقش مهمى در ایجاد رابطه اى صمیمى و دوستانه بین همسر و خانواده خود دارد و شخص اوست كه باید به گونه اى رفتار كند كه محبت و صمیمیت بیشترى بین آن ها برقرار شود. قطع رابطه یك طرفه و یا دو طرفه با خانواده ها موجب بروز خلأ عاطفى خواهد شد كه نه تنها زن و شوهر را تحت تأثیر قرار خواهد داد، بلكه بر نوه ها نیز از جهات روانى و اجتماعى تأثیر خواهد گذاشت. آن ها نیاز دارند كه با خانواده هاى پدر و مادر خود در ارتباط باشند، و گرنه آنان نیز احساس كمبود عاطفى خواهند كرد.بنابراین خواهر عزیزم ،سعی کنید به جای ناراحتی ودلخوری از یکسری ویژگی های منفی والدین همسرتان و جاریتان ، با آنها با مدارا و گذشت برخورد کنید و نگذارید حرمت های بین شما شکسته بشود ،ساعات بودن در کنار آنها را کمتر کنید و مکالمات خود را کمتر کنید نه اینکه کلا رابطه خود را قطع کنید . وقتی که به دیدار خانواده همسر خود می رویم و ارتباط با خانواده همسر را حفظ می نماییم، او به درددل کردن با خانواده خویش می پردازد و با درددل کردن احساس سبکی می کند که به آن پالایش روانی یا تخلیه می گویند . مادر و پدر وی نیز با او مشکلات خویش را در میان می گذارند و بدین ترتیب هر دو احساس سبکی می کنند؛ وقتی که درد دل ها مطرح شد، فشارهای روانی کاهش می یابد. یادتان باشد که اختلاف داشتن در زندگی کاملاً طبیعی است و یک مشکل محسوب نمی شود، بلکه شیوه حل اختلاف است که همواره می تواند مشکل ساز باشد.این را بدانید شما باید در برخورد با آدم های مشکل (هر که باشد، دوست، همکار یا مادر شوهر) حد فاصل را رعایت کنید و مشکل را ختم نمایید وگرنه آنها از کاه، کوه می سازند و بحران درست می کنند. همچنین به خودتان آرامش بدهید و با متانت بگذارید آنها هر چه می خواهند بگویند و فقط شنونده باشید. پاسخ شما بهتر است فقط تأیید و «بله، سعی می کنم» باشد و بعدش دنبال کار خودتان بروید؛ چون این افراد هیچ قلقی ندارند و باید حر ف هایشان را در کمال آرامش شنید و تأیید کرد تا گفتگو کوتاه شود. البته اگر صحبتشان با نظر شما موافق نیست می توانید بدون ابراز مخالفت فقط آن را تأیید نکنید. مطمئن باشید در هر شرایطی از زندگی با خانواده همسر می توانید لذت ببرید، به شرط آنکه شیوه حل اختلافتان را بلد باشید و مرزها را حفظ کنید. همواره در هر مساله‏اى ابتدا از ديگران انتظار بدترين برخورد را داشته باشيد و خود را براى تحمل آن آماده كنيد. اين مساله باعث مى‏شود برخوردهاى بهتر از مورد انتظار، در شما ايجاد خوشنودى نمايد؛ در حاليكه اگر هميشه انتظار برخورد خوب داشته باشيد چه بسا نتيجه عكس خواهيد گرفت.با خود شرط كنيد كه هيچ گاه و در هيچ شرايطى بعد از يك رابطه به آن ديگر فكر نكنيد. مثلا تصميم بگيريد، يا در صورت امكان نذر كنيد،كه اگر فلان رفتار را داشتيد فلان مبلغ صدقه بدهيدو يا يك روز روزه بگيريد. كارآيى اين روش، بسيار بالا است و بسيارى از علماى بزرگ بدينسان تمرين عملى و خودسازى نموده‏اند.روابط اجتماعي خود را افزايش دهيد تا از اين طريق، ارتباط شما با ساير افراد افزايش يابد و با رفتارهاي گوناگون و متفاوت سايرين آشنا شويد و حساسیت های شما کمتر شود .فراموش نكنيد قرار نيست تمام افراد بر اساس خواسته ما رفتار كنند. به شيوه رفتار آنان احترام بگذاريد و زماني كه رفتاري شما را ناراحت مي كند به جاي اينكه عكس العمل تندي نشان دهيد، فقط با صبوری و مدارا و الگو خوبی و گذشت بودن در مقابل آنها،اولا در درازمدت آنها را متوجه سازیم و در نهایت موجبات آرامش خودمان و اطرافیان را فراهم سازیم . اینکه ما عزت نفس خودمان را مشروط به توجه و محبت دیگران بکنیم اشتباه محض است. انسانها باید در درون احساس ارزشمندی کنند. ما نباید عزت نفسمان وابسته به رفتارهای دیگران باشد. اگر ما عزت نفسان وابسته به رفتارهای دیگران باشد برای عزت نفس یک ملاک بیرونی داریم که از دست ما خارج است و تحت کنترل ما نیست چون هر لحظه هر کسی ممکن است با ما یک رفتار نامحترمانه و آزارنده داشته باشد.در نتیجه ما باید یک ملاک درونی برای عزت نفس داشته باشیم و از اعماق وجودمان و در درونمان احساس لیاقت کنیم. خودتان را به دیگران حتی والدینتان در محبت دیدن ، وابسته نکنید بلکه در درون احساس لیاقت و ارزشمندی کنید. با آرزوی خوشبختی و آرامش در زندگی در کنار همسرتان



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.