ناشناس

روانشناسی: در حال حاضر افسردگی، اضطراب و خشم رو دارم تجربه می کنم، برای غلبه بر این ها راهکار می خوام.

سلام خسته نباشید من 24 سالمه ، 2 ساله که عقد کردم در بچگی من پدرم معتاد شد ورشکست شد بی پول شدیم و مادرم... به شدت عصبی شده بود در دوران نوجوانی با برادری که 11 ماه از من کوچکتر است به شدت اختلاف داشتیم و دائم زد و خورد 10سال پیش پدرم ترک کرد و زندگیمون همه جوره خوب شد و همچنین همسر خوبی دارم ولی در دوران عقد به دلیل اختلاف با مادر همسرم باعث تنش شدید در زندگیم شد در حال حاضر به شدت احساس افسردگی می کنم احساس خستگی مفرط سیر بودن از زندگی همیشه خسته ام همش آرزوی مرگ می کنم مشکل اصلیم خشونت و عصبی بودنم هست با کوچکترین اتفاقی تنش و استرس و خشم وجودمو میگیره و پرخاش می کنم انقدر جیغ میزنم که از حال میرم دختر مذهبی هستم ولی روز به روز بدتر میشم به سرعت پشیمون میشم ولی فایده ای نداره چون قلب ها رو شکوندم وقتی مادرم کوچکترین حرفی بهم میزنه بهش بی احترامی میکنم همون حین تو دلم میگم غلط کردم ولی فایده ای نداره هزار راه رو رفتم ولی خوب نشدم نامزدم با این حالتم خیلی مشکل داره چون توی دعوا بدجوری باهاش حرف میزنم میزنمش فحاشی می کنم. وقتی مادرش بهش زنگ میزنه تنش و استرس کل وجودمو می گیره تمام بدنم می لرزه قلبم تند میزنه نمی دونم چطور ببخشمش الان خوب شده ولی من نمی تونم ازش بگذرم دائم استرس دارم خسته شدم از این حالتم صبح نمی تونم از خواب بیدار شم تا ظهر به زور خودمو خواب می کنم زندگیم خیلی بهم ریخته است کمک می خوام تو روخدا کمکم کنید من به شدت عصبی ام از این حال خودم از این خستگی دائم خستم کمکم کنید
يکشنبه، 2 ارديبهشت 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیده نرجس رضایی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

روانشناسی: در حال حاضر افسردگی، اضطراب و خشم رو دارم تجربه می کنم، برای غلبه بر این ها راهکار می خوام.

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 24 ساله )

سلام خسته نباشید من 24 سالمه ، 2 ساله که عقد کردم در بچگی من پدرم معتاد شد ورشکست شد بی پول شدیم و مادرم... به شدت عصبی شده بود در دوران نوجوانی با برادری که 11 ماه از من کوچکتر است به شدت اختلاف داشتیم و دائم زد و خورد 10سال پیش پدرم ترک کرد و زندگیمون همه جوره خوب شد و همچنین همسر خوبی دارم ولی در دوران عقد به دلیل اختلاف با مادر همسرم باعث تنش شدید در زندگیم شد در حال حاضر به شدت احساس افسردگی می کنم احساس خستگی مفرط سیر بودن از زندگی همیشه خسته ام همش آرزوی مرگ می کنم مشکل اصلیم خشونت و عصبی بودنم هست با کوچکترین اتفاقی تنش و استرس و خشم وجودمو میگیره و پرخاش می کنم انقدر جیغ میزنم که از حال میرم دختر مذهبی هستم ولی روز به روز بدتر میشم به سرعت پشیمون میشم ولی فایده ای نداره چون قلب ها رو شکوندم وقتی مادرم کوچکترین حرفی بهم میزنه بهش بی احترامی میکنم همون حین تو دلم میگم غلط کردم ولی فایده ای نداره هزار راه رو رفتم ولی خوب نشدم نامزدم با این حالتم خیلی مشکل داره چون توی دعوا بدجوری باهاش حرف میزنم میزنمش فحاشی می کنم. وقتی مادرش بهش زنگ میزنه تنش و استرس کل وجودمو می گیره تمام بدنم می لرزه قلبم تند میزنه نمی دونم چطور ببخشمش الان خوب شده ولی من نمی تونم ازش بگذرم دائم استرس دارم خسته شدم از این حالتم صبح نمی تونم از خواب بیدار شم تا ظهر به زور خودمو خواب می کنم زندگیم خیلی بهم ریخته است کمک می خوام تو روخدا کمکم کنید من به شدت عصبی ام از این حال خودم از این خستگی دائم خستم کمکم کنید


مشاور: خانم موحدنساج

سلام به شما پرسشگر محترم و سپاس بابت اعتمادتان به راسخون، امیدوارم این پاسخگویی زمینه ای باشد برای رفع مشکتان. دوست عزیز عصبی و پرخاشگری دلایل متعددی دارد، که اولین دلیل آن می تواند وجود یک مشکل جسمی باشد، کم خونی و یا کم بودن آهن خون به شدت فرد را پرخاشگر و عصبی می کند به گونه ای که کنترلی روی رفتار خود ندارد. در بیشتر مواقع با مراقبت های دارویی و رژیم مناسب غذایی این مشکل به کلی رفع می شود. البته در صورت وجود مشکل جسمی فقط کم خونی باعث عصبی بودن نیست بلکه خیلی از بیماری ها زمینه این حالات روحی و روانی را در افراد ایجاد می کنند، در واقع تعادل حیاتی دچار اختلال شده که باعث تاثیر مستقیم بر رفتار فرد می شود. به شما اکیدا توصیه می کنم نزد پزشکی مجرب رفته و با بیان نشانه های رفتاری و تنش ها از او درخواست چکاب کامل داشته باشید، زیرا در صورت وجود مشکل جسمانی و حل نشدن آن تمرینات کنترل خشم و یا حتی مراجعه به مشاور برای رسیدن به تعادل رفتاری کافی نخواهد بود و نتیجه مطلوبی بدست نخواهید آورد. اگر به طب سنتی نیز معتقد هستید در این زمینه می تواند با تعدیل مزاج راه گشایی قوی برای سلامت جسمتان باشد. دقت داشته باشید که سلامت روان درگرو سلامت جسم است. از طرفی به دلیل مشکلات عمیق خانوادگی که تجربه کرده اید احتمال ایجاد تعارض هایی در کودکی که حل نشده باقیمانده اند و اکنون به صورت حالات افسردگی و رفتارهای پرخاشگرانه خود را نشان می دهند، که این آسیب ها باید به صورت ریشه ای حل شوند تا مشکلات رفتاری شما نیز سامان یابد. در بیشتر مواقع افرادی که رفتار پرخاشگرانه آنها دلیل واضح جسمی و روانی دارند حتی بعد از رفع منشا اصلی باز به این رفتار ادامه می دهند که دلیل آن عادت کردن به اینگونه برخوردهاست. در واقع فرد به صورت ناخودآگاه یاد می گیرد که با پرخاشگری به عبارتی می تواند حرف خود را به کرسی بنشاند. پس لازم است در کنار دنبال کردن مسیر مداوا از جهات مختلف، هم پزشک و هم مشاوری مجرب، خود نیز با انجام تمرینات مختلف و تمرین برای خودکنترلی از باقیماندن این حالات در خود جلوگیری کنید.
- وقتی با نشانه های اولیه جسمانی عصبانی شدن و پرخاشگری مانند، تپش قلب، گرم و سرد شدن بدن، گر گرفتگی، سر درد ، لرزش دست و ... که در هر فرد متفاوت است، مواجه شدید، سعی کنید محیط ایجاد تنش را ترک کرده یا از ادامه گفت و گو که قرار است در نهایت به پرخاشگری منجر شود بپرهیزید.
- وقتی عصبی شدید رفتاری که شما را آرام می کند انجام دهید. مثلا قدم بزنید، به اتاق خود رفته و به بالشت مشت بزنید، خشم خود را روی کاغذ به هر طریقی که دوست دارید چه خط خطی کردن، چه نقاشی و چه نوشتن از خشم خود، تخلیه کنید، یک لیوان آب بخورید، ذکر بگویید، چند نفس عمیق بکشید، سعی کنید از ۱۰۰ به یک به صورت معکوس بشمارید و روی شمارش خود تمرکز کنید و ....
هر شخص به فراخور روحیات خود با انجام برخی رفتارها آرام می شود که بهتر است خود آنها کشف کنید.
- برای خود سخن گفتن در هنگام عصبانیت را ممنوع کنید، و اگر مجبور به بیان مطلبی هستید از قانون ۳ ثانیه استفاده کنید، اول تا سه شماره صبر کنید و به سخنی که می خواهید بگویید بیاندیشید سپس لب از لب باز کنید.
- در این گونه مواقع سخن نگفتن خیلی مهم است زیرا کلمات تحت کنترل شخص نیستند و باعث پشیمانی می شوند. پس سکوت کنید و با گفتن الان نمی توانم صحبت کنم،  بعد درباره آن حرف می زنم و.... سخن گفتن را به تاخیربیاندازید تا آرام شوید.
- بعد از آرامش نسبی درباره موضوع خوب فکر کنید، سخنان سنجیده ای انتخاب، و برای صحبت درباره آن پیش قدم شوید.
- اگر احساسات منفی را تجربه کرده اید، حتما راجع به آن در هنگام آرامش سخن بگویید. مثلا اگر از رفتار همسرتان در مقابل مادرش حس حقارت را تجربه کرده اید، بعد از کسب آرامش، با لحنی آرام و منطقی به همسرتان بگویید چه حسی داشته اید.
موفق باشید.

بیشتر بخوانید:
افسردگی بانوان و راههای درمان آن



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.