ناشناس

از ازدواجم ناراضی و پشیمونم؛راهنمایی می خوام ازتون.

سلام من۲۰ ساله ازدواج کردم همیشه ناراضی بودم دلیلش هم زیاد بوده و از نظر خودم درست. همین باعث شد هیچ وقت زندگیم و رفتارم عاشقانه نباشد یک فرزند دارم ۱۵ ساله ۲ بار هم سقط داشتم ولی هیچ وقت دلیل تک بودن فرزندم را بهش نگفتم به اونم گفتم ازم نپرسه چون دلیلش پزشکی بوده میترسم غصه بخوره شاید هم درمان شدنی بود ولی از بس شکنجه روحی میدیدم به خودم قول دادم نه مشکل را بررسی کنم نه دیگه هرگز بچه دار شم از لج همسرم حالا هم پشیمون نیستم فقط سر در گمم میگم چرا نباید عاشق باشم خوش اخلاق باشم بچه هام زیاد نباشند با همسرم هم بد نیستم هرگز خیانت نکرده و نمی کنم وفا دارم ولی برای خودم تاسف می خورم بد اخلاق شاید هم زیادی جدی هستم در ضمن مشکل بچه از همسرم بود ولی من دیگر همراهی نکردم چون در هیچچچچچچچچ زمینه ای مرا همراهی نکرد
سه‌شنبه، 20 آذر 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

از ازدواجم ناراضی و پشیمونم؛راهنمایی می خوام ازتون.

ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 40 ساله )

سلام من۲۰ ساله ازدواج کردم همیشه ناراضی بودم دلیلش هم زیاد بوده و از نظر خودم درست. همین باعث شد هیچ وقت زندگیم و رفتارم عاشقانه نباشد یک فرزند دارم ۱۵ ساله ۲ بار هم سقط داشتم ولی هیچ وقت دلیل تک بودن فرزندم را بهش نگفتم به اونم گفتم ازم نپرسه چون دلیلش پزشکی بوده میترسم غصه بخوره شاید هم درمان شدنی بود ولی از بس شکنجه روحی میدیدم به خودم قول دادم نه مشکل را بررسی کنم نه دیگه هرگز بچه دار شم از لج همسرم حالا هم پشیمون نیستم فقط سر در گمم میگم چرا نباید عاشق باشم خوش اخلاق باشم بچه هام زیاد نباشند با همسرم هم بد نیستم هرگز خیانت نکرده و نمی کنم وفا دارم ولی برای خودم تاسف می خورم بد اخلاق شاید هم زیادی جدی هستم در ضمن مشکل بچه از همسرم بود ولی من دیگر همراهی نکردم چون در هیچچچچچچچچ زمینه ای مرا همراهی نکرد


مشاور: خانم قربانی

سلام و عرض ادب خدمت شما همراه گرامی
رضایت بخش نبودن زندگی و گذشته ، ناراحت کننده ست و قابل درک است فرد اندوه گذشته را داشته باشد. طبیعتا هر انسانی حق داشته روزهای خوب و با نشاط را در زندگی تجربه کند، با همسرش رابطه گرم و صمیمی داشته باشد و ارزوهایش را لمس کند.از تک فررند بودن و دلیل فرزند دار نشدن سخن گفتید و اینکه به نظر میرسد وجود فرزندان را باعث عشق و شور زندگی میدانید و هم به تک فرزندتان  وابسته هستید.شاید شروع ناراحتی شما هم از همین فرزند دار نشدن همسرتان باشد که سبب فاصله و لج بازی برای عدم درمان شده است.
دوست عزیز گرچه تاکنون به خواسته های خود نرسیدید و امال و ارزوهایتان را بر باد رفته میدانید، و حتی از نظر شما راه ان مسدود است،اما باید بدانید که هیچ کس به اندازه خود فرد در خوشبختی و عدم رضایتش موثر نیست. دیگر افراد تاثیر دارند اما باز اصل و پایه نیستند.شما مانند هر فرد دیگری مشکلات و کمبودهایی در زندگی تان داشته اید و این رسم زندگی دنیایی است و نوع برخورد افراد با این موارد است که نتیجه یعنی خوشبختی و بدبختی را تعیین میکند. اگر فرد شادی خود را منوط به داشتن ها و بهره مندی ها تعریف کند، هر کمبودی او را پشت در بسته قرار داده و  اندوهگین میکند و تمام انگیزه و انرژی اش را برای تغییر شرایط از دست میدهد. اما اگر فرد زندگی شاد را در این تعریف کند که توان این را دارد که هر انچه هست را بپذیرد و با ان  سازگاری کند، در مقابل ناکامی ها،خود را نمیبازد و با پذیرش احساسات ناراحت کننده خود، برای یافتن راه  حل ها تلاش میکند.
این فرمول به ادمی کمک میکند تا همیشه اکتیو و فعال بماند در نتیجه هم مشکلاتش هم میشود و هم به دلیل عدم رکود و بست نشستن، نشاط لازم برای زندگی خواهد داشت و چون شادی اش به منبع درونی متصل است و متصل به امور زندگی و دیگران نیست، پایانی برای ان تصور نمیشود.با این توضیحات به شما توصیه میکنم اندکی در معنای زندگی خود تامل کنید و با بخشیدن گذشته ها مسیری را انتخاب کنید که خودتان در ان محور باشید.
در این میان اصلاح رابطه با همسرتان(با همراهی مشاورین خانواده ) کمک شایانی برای شما خواهد داشت.
شاد و سلامت باشید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.