ناشناس

مادر شوهرم با مستقل شدنمون مشکل داره" چه کنم؟

سلام خوبین؟ من ۲۳سالمه که ۷ ساله با خانواده شوهرم اینها زندگی میکنم. دو طبقه است و طبقه پائیین رو من وسایلهام رو گذاشتم. همه چی مون بالاست. خوردن، مهمون هام هم بالا میره. با این حال حالا ما خواستیم مستقل شویم و توی خونه خودمون حداقل غذا بخوریم و مهمون داشته باشیم. مادر شوهرم نمیزاره هی میاد پیش پسرش گریه میکنه. آخه من بچه به جز تو کسی رو ندارم همسرم تک فرزنده. واقعا عذاب میکشم آخه توی فرهنگشون همه ی خانواده هاشون عروسشون کنارشونه. هر چیزی مادر شوهر بگه باید انجام بدن وگرنه عروس بدیه. شوهرم اول میگه باشه بعد تحت تاثیر مادرش قرار میگیره میگه نه. الان سه روزه مستقلم و دو روزه مادر شوهرم بشدت اذیت میکنه. نصف وسایلهای من بالاست حتی گازم و من روی پکنیگ غذا میپزم. یه چیزیشون پائین بمونه اون رو میاد میبره. به خدا عروس بدی نیستم اما به نظر اونها بدترین عروس خانواده ام چون مستقل میخوام باشم. دیونه میشم من خیلی از خود گذشتگی کردم چه میشه یه کم اونها به فکر ما باشن. تو رو خدا کمک کنین.
پنجشنبه، 23 خرداد 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

مادر شوهرم با مستقل شدنمون مشکل داره" چه کنم؟

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 23 ساله )

سلام خوبین؟ من ۲۳سالمه که ۷ ساله با خانواده شوهرم اینها زندگی میکنم. دو طبقه است و طبقه پائیین رو من وسایلهام رو گذاشتم. همه چی مون بالاست. خوردن، مهمون هام هم بالا میره. با این حال حالا ما خواستیم مستقل شویم و توی خونه خودمون حداقل غذا بخوریم و مهمون داشته باشیم. مادر شوهرم نمیزاره هی میاد پیش پسرش گریه میکنه. آخه من بچه به جز تو کسی رو ندارم همسرم تک فرزنده. واقعا عذاب میکشم آخه توی فرهنگشون همه ی خانواده هاشون عروسشون کنارشونه. هر چیزی مادر شوهر بگه باید انجام بدن وگرنه عروس بدیه. شوهرم اول میگه باشه بعد تحت تاثیر مادرش قرار میگیره میگه نه. الان سه روزه مستقلم و دو روزه مادر شوهرم بشدت اذیت میکنه. نصف وسایلهای من بالاست حتی گازم و من روی پکنیگ غذا میپزم. یه چیزیشون پائین بمونه اون رو میاد میبره. به خدا عروس بدی نیستم اما به نظر اونها بدترین عروس خانواده ام چون مستقل میخوام باشم. دیونه میشم من خیلی از خود گذشتگی کردم چه میشه یه کم اونها به فکر ما باشن. تو رو خدا کمک کنین.


مشاور: خانم قربانی

سلام و درود بر شما همراه گرامی سایت راسخون.
فرهنگ خانواده همسر و شاید کم سن بودن شما در زمان ازدواج در کنار وابستگی مادر شوهرتان، سبب شده تقاضای استقلال شما یک امر قبیح ارزیابی شود. استقلال نیاز طبیعی شماست اما وقتی همسرتان در این باره همانند شما استقامت نداشته باشد، به خواسته تان نخواهید رسید. یا باید یک تنه مقاومت کنید و یا اینکه کوتاه بیایید و در کنار مادر شوهرتان زندگی را ادامه دهید و راه سازگاری پیش بگیرید. اگر همسرتان قلبا این استقلال را طلب میکند، با او صحبت کنید تا صبورتر شود و با همراهی و مدارا با مادرش او را راضی به این وضعیت نماید. با او صحبت کند که او را تنها نخواهد گذاشت و اطمینان دهد که او را همانند گذشته دوست دارد. از مزایای این استقلال و نیازی که برای رشد به ان دارد صحبت کند و مادرش را راضی کند که با توجه به محبتی که به او دارد، به این امر رضایت دهد. هر جدایی در ابتدا تلخ و غیر قابل قبول است، اگر بتوانید صبور باشید به مرور هر دو طرف به شرایط جدید عادت خواهید کرد و تنش ها کمتر میشود. البته شاید لازم باشد برخی غر زدن ها را نیز تحمل کنید به هر حال هر انتخابی تبعاتی دارد.
در پناه حق و عاقبت بخیر باشید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.