ناشناس
چرا دعای ما مستجاب نمی شود؟
با سلام و وقت بخیر،من برام سواله چرا خدا منو نمیبینه صدامو نمیشنوه انگار منو رها کرده تو این شرایطی ک بیشتر از هروقتی بهش احتیاج دارم.هرچی ازش میخوام برعکسش رخ میده هر برنامه ریزی تو زندگیم میکنم بهم میخوره تا میام شاد باشم خوشحالی کنم فورا ی اتفاق بد میفته مدت هاست هرشب کارم گریه شده هرچی نماز دعا توسل به ائمه بلد بودم و شنیدم انجام دادم دیگه چیکار کنم میدونم گناهکارم ولی غیر خدا کیو دارم چرا بهم نگاه نمیکنه نشون نمیده کنارمه.هی میگین خدا سختی میده تا بیشتر به درگاهش مراجعه کنی تا کی؟؟افرادی با گناهای بدتر و بی خدایی و هرچی به مراتب بالا میرسن و مایی که دست و پا میزنیم خدا کمکمون کنه از این منجلاب بیرون کشیده بشیم فایده نداره.دیگه خسته شدم میدونم خدارو نباید بخاطر حاجت خواست،میدونم بعضی چیزا به صلاح ادم نیست ولی خیلی وقته هرچیزی حتی کوچیک ازش میخوام نگام نمیکنه،به حدی ناامید شدم که هزاران بار به فکر خودکشی افتادم و اگر بخاطر پدر و مادرم نبود اقدام میکردم...چیکار کنم خدا منو ببینه صدامو بشنوه...
مشاور: قربان منتظمی
سلام. با تشکر از مراجعه شما به سایت راسخون و عذرخواهی بابت تاخیر در پاسخگویی به دلیل وجود مشکلات فنی؛
همراه گرامی: با توجه به این که در سوال شما چند موضوع متعدد بیان شده بود به تفکیک پاسخ خواهیم داد.
خود دعا، اجابت است
«وَعْدُکَ صِدْقٌ»[1] هیچ خلف وعدهای در اجابت نیست، همان لحظه ای که وعده میدهد، محقّق شده است.
تمثیلی که اولیاء خدا در این زمینه زدهاند، دعا است. در دعا بیان فرمودند: «اُدْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُم»[2] اجابت، حین دعا است، نه بعد دعا؛ یعنی اصلاً خود دعا، اجابت است .
پروردگار عالم، خودش اجازه داده که انسان به دعا مشغول باشد؛ یعنی اجابت به این است که بندهاش را به عنوان بنده پذیرفته و این توفیق را به او مرحمت کرده که لسان او به دعا گشوده شود و این را برای او اجابت کرده است؛ یعنی حتّی اگر به صورت ظاهر، حاجات او برآورده نشود، اصلاً خود اجازه سخن گفتن با پروردگار عالم، اجابت است، «اُدْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُم».
پس دعا و گریه و توسل و توکل و نماز و عبادت همه و همه خودشان یک نوع اجابت و ترحم خداوند به بنده می باشند.
آسانی در درون سختی است
مثل آن که بیان فرمودند: «فإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرا»[3] آن کسی که جدّی سختی را تحمّل کند، در همین تحمَل، یسر و آسانی است. کسی که در مواقعی که سختیها پیش میآید، خودش را نبازد؛ همان موقع در آسانی است و بنا نیست بعد پیش بیاید.
یعنی آسانی در درون خود مشکلات نهفته شده و آن که صبر کرد، ظفر، همان لحظه است، نه بعد از مشکلات. برای همین هر کس خود را نباخت، همان لحظه پیروز است، نه این که بعد پیروز بشود که همه اینها حسب روایات شریفه است.
اجابت نشدن همان سختی است که خودش شیرینی دارد و آن صبر در مقابل مشکلات و خواسته های ماست این را خدا خواسته است، یعنی در کنار سختی ها اجابت هایی است، که قرار نیست ما از آنها سریعا خبر دار شویم زیرا باید به مصلحت یقین داشته باشیم .
علّت حاجتروا نشدن یک عدّه
اولیای خدا می گویند بنده واقعی باید بداند دعا کردن و اجازه سخن گفتن با خدا، همین اجابت است. خیلیها میخواهند با خدا حرف بزنند، امّا توفیق لب گشودن و سخن گفتن با پروردگار عالم را ندارند.
این که لطف، محبّت و بزرگواری میکند و اجازه میدهد ما با او سخن بگوییم، معلوم است ما را دوست دارد و بنده خود را پذیرفته است. قبولی و برنامهای که بنده را پذیرفته، همین دعا کردن بنده است و معلوم میشود عبد، مِن ناحیه الله تبارک و تعالی قبول شده است.
لذا هم زبان و هم قلب خیلیها را قفل میکنند، طوری که اصلاً لب به سخن نمیگشایند و یک بار هم دعا نمیکنند، امّا آن را که دوستش دارد، همانطور که روایات میفرمایند، اصلاً یک مواقعی حاجتش را نمیدهد. چرا حاجت نمیدهد؟
برای این که او، مدام بگوید: خدا! لذا پروردگار عالم از خدا! خدا! گفتن او خوشش میآید. پرورگار عالم از بیان این فرد به عنوان عجز در درگاه احدیّت خوشش میآید. آنقدر دوستش دارد، آنقدر به او عشق میورزد که او را فقط به خودش مشغول میکند.
اگر کسی را نخواهد، اصلاً ردش میکند و میگوید: زود دهانش را ببندید. در روایات داریم که میگوید: ملائکه من! زود حاجتش را بدهید که برود.
علائم کسانی که خدا رها کرده
به تعبیر خود قرآن کریم، خدا بعضی را به حال خودشان رها کرده، «أَمْهِلْهُمْ رُوَیْدا»[4].
به صورت ظاهر اصلاً مشکل، مریضی، گرفتاری و حاجتی ندارند و همه چیز بر وفق مرادشان است؛ یعنی خدا در حقیقت اینها را رها کرده که در خانه خدا ناله نزنند، چون مع الأسف، هزاران هزار بار تأسف، ما تا گرفتار نشویم، خودمان نمیرویم عاجزانه درب خانه خدا ناله بزنیم.
«وَ إِنَّ مِنْ أَبْغَضِ الرِّجَالِ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی لَعَبْداً وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَی نَفْسِه».[5] مبغوضترین بندگان نزد خدا کسانی هستند که خداوند آنان را رها میکند و به خودشان وامیگذارد، اما اینان کسانی هستند که گویا خدا با آنان قهر و رهایشان کرده است.
چنین کسانی علائمی دارند که از جمله این علامت است که «جَائِراً عَنْ قَصْدِ السَّبِیلِ، سَائِراً بِغَیْرِ دَلِیل»؛ از راه راست منحرف میشوند، چون خدا آنها را رها کرده است. وقتی خدا کسی را به حال خود واگذارد و رهایش کند قطعاً منحرف میشود و هدایت الهی شاملش نمیشود و او را راهنمایی نمیکند.
نتیجه این که پس خدا شما را رها نکرده است، پس به آنچه که خدا به شما داده است فکر کن بعد می بینی خداوند چقدر نعمت به شما داده است که دیگران از آن محروم هستند. شما نه اینکه منحرف نشده اید بلکه در مسیری قرار داده است که خودش دوست دارد.
نکوهش یأس از رحمت خداوند
لذا توجه به این مطلب خیلی لازم و واجب است که عدم استجابت دعا نباید حالت یأس و ناامیدی برای آدمی پدید آورد که گناه آن در سرحد کفر است: «وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ»[6]
انسان باید توجه داشته باشد که اگر استجابت دعای او به مصلحت وی باشد، قطعاً توسّل او استجابت دعا را به همراه خواهد داشت؛ زیرا اهل بیت«سلاماللهعلیهم»، مظهر اسماء و صفات الهی هستند و از این جهت، عالم به حال دعا کننده و قادر به رفع گرفتاری او میباشند. همچنین رحمت و رأفت آن بزرگواران که تجلّی رحمت و رأفت خداوند است، از رحمت و رأفت بندگان نسبت به خودشان بیشتر است. کرامت و سخاوت ذوات نورانی اهل بیت«سلاماللهعلیهم»، نیز که از مودّت و کرم خداوند متعال سرچشمه گرفته است، اقتضا میکند که توسّل به ایشان، اجابت قطعی و حتمی دعا را در پی داشته باشد.
حال اگر دعای کسی با وجود توسّل به امام حسین«سلاماللهعلیه»، مستجاب نشد، باید بداند که مصلحتی در کار است که آن مصلحت نمیگذارد دعا مستجاب شود. نظیر وقتی که کودک یک خانواده شدیداً سرما خورده است و از مادر خود با گریه و زاری و التماس، خربزه میخواهد. مادر او که عالم به حال او است و قدرت تهیّه خربزه را نیز دارد و در عین حال نسبت به او بسیار مهربان است، به او خربزه نمیدهد، چون خوردن خربزه برای آن کودک مضر است.
دعای شرّ که به مصلحت نیست
آیهای مختصر امّا بسیار پرمحتوا در قرآن کریم وجود دارد که میفرماید:
«وَ یَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیْرِ وَ کانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً»[7]
گاهی دعای انسان، دعای شرّ است، اما نمیفهمد و خیال میکند که دعای خیر است. مثلاً فقیر است و مرتب دعا و راز و نیاز میکند و پول و ثروت از خداوند میخواهد.
اما نمیداند که صلاح نیست پولدار شود؛ برای اینکه اگر پولدار شود، اول کاری که میکند، ماهواره برای پسر و دخترش تهیه میکند، زن و دختر او بدحجاب یا بیحجاب میشوند و با افراد لاابالی رفت و آمد پیدا میکنند و ناخودآگاه مسجد و نماز جماعت آنان ترک میشود.
خودکشی حرام است.
خودکشی، امری حرام و از گناهان بزرگ است. تنها گناهی است که بعد از آن هیچ گاه انسان فرصت توبه و پشیمانی از آن و بازگشت دوباره را نخواهد داشت.
خودکشی، کشتن یک انسان است. قرآن در آیات مختلف این مسئله را با اهمیت فوقالعادهاى ذکر کرده است؛ تا آن جا که قتل بىدلیل یک انسان را همانند کشتن تمام مردم روى زمین معرفى مىکند: «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِى الأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیْعاً؛[8]
آن کس که انسانى را بدون این که قاتل باشد و یا در زمین فساد کند بکشد، گویا همه مردم را کشته است. از این جهت، فرقی میان خود انسان یا شخص دیگر نیست.
پس خدا را شکر کنید که مرتکب این گناه کبیره نشده اید.
پی نوشتها:
[1].دعای نورانی ابوحمزه ثمالی.
[2]. غافر/ 60.
[3]. شرح/ 5.
[4]. طارق/ 17.
[5]. خطبه شماره ۱۰۳ نهج البلاغه صبحی صالح .
[6].یوسف / 87.
[7].اسراء / 11.
[8].مائده (۵)، آیه ۳۲ .