man moshkelat asasy darbareye akhlagham daram ke zod be zod asabani mishavam az shoma rahkari dar bareye...
man moshkelat asasy darbareye akhlagham daram ke zod be zod asabani mishavam az shoma rahkari dar bareye in moshkel mikhastam
مشاور: مدیریت محتوا
سلام دوست من ممنون از اینکه راسخون را برای مشاوره انتخاب کرده اید جواب شما: در پاسخ به اين سؤال ابتداء به تبيين غريزه خشم و آثار و پيامدهاي آن پرداخته، سپس به شيوهها و راهكارهايي در رابطه با چگونگي كنترل و تعديل غريزه خشم و پرخاشگري اشاره ميكنيم. مفهوم خشم و ضرورت وجود آن در انسان خشم در اصل نيرويي است دفاعي كه براي دفاع از خود يا پاسداري از حق در نهاد انسان گذارده شده ولي چون از محور اصلي خويش خارج گردد، تبديل به يكي از رذايل بزرگ اخلاقي ميشود و رذايل ديگري را به همراه ميآورد. بنابراين اگر خشم در جهت پاسداري از حق و دفاع از چيزي باشد كه دفاع از آن عقلاً و شرعاً ضروري است. از جمله فضايل اخلاقي است امّا اگر بر مبناي خودخواهي به وجود آيد، مادر بسياري از رذايل ميشود. بنابراين كسي كه هرگز خشم به سراغ او نميآيد، و در برابر تمامي صحنهها بيتفاوت و آرام است، او انسان كاملي نيست. خشم در مواجهه با ظلم و تعدي و در مقام دفاع از حقيقت، به شرطي كه شكل افراطي به خود نگيرد و انسان را از محور اعتدال خارج نكند، ناشي از بيداري دل و حساسيت در برابر حق و باطل است. خشمي كه بر اساس خودخواهي به وجود ميآيد، بارزترين شكل خشونت روحي است و در صورتي كه شخص قدرت بر انتقام داشته باشد، او را وادار به اعمال خشونت ميكند و اگر شخص قدرت بر انتقام يا فرونشانيدن آتش غضب از روي اختيار نداشته باشد به درون او گريخته و به صورت عقدههاي روحي و كمپلكسهاي رواني در قالب «كينه» در ميآيد. اين كينه دروني كه حالت تغيير شكل يافته غضب است، به صورتهاي مختلف، بر حسب شرايط بيروني، ظاهر ميشود كه مهمترين آنها حسد، غيبت و دروغ و تهمت، شماتت و تحقير و بدزباني، شدت عمل و به طور كلي بدخلقي، ستم و آزار و تضييع حق، و امثال آن است. به هر حال، خشم و كينه از آن جهت كه تعادل روحي انسان را به هم ميزند، او را از محور حق و عدل خارج ميسازد و بر اين اساس، از فضايل و كمالاتي چون رفق و نرمي در رفتار، مدارا با ديگران، عفو و گذشت، حسن خلق و حسن معاشرت محروم و بينصيب ميگردد و خوي پرخاشگري و درندگي به تناسب شدت و ضعف اين رذيله، بر او حاكم ميشود.[1] آثار و پيامدهاي ناگوار خشم همان گونه كه گذشت، نيروي خشم، اگر از محدوده ضرورت فراتر و از كنترل اراده آدمي خارج شود، هم چون آتشي سوزان يا سيلي بنيان كن هر چه را بر سر راه خود بيابد، ميسوزاند و تباه ميكند و پيامدهاي شومي را نخست براي صاحبش و سپس براي ديگران به ارمغان ميآورد. علي ـ عليه السّلام ـ در اين باره فرمود: «خشم آتشي سوزانده است، هر كه آن را فرو خورد، خاموشش ساخته و هر كه آزادش گذارد، خود او،اوّل كسي است كه در شعلهاش ميسوزد.[2]ِ اينك به برخي از پيامدهاي ناگوار خشم از منظر روايات معصومين ـ عليهم السّلام ـ اشاره ميكنيم: 1. تيرگي عقل: تا زمام امور انسان، در اختيار عقل است، جز در مسير مصلحت خويش گام بر نميدارد، ليكن افراط در خشم، چراغ نوراني عقل را تيره و بيفروغ ميسازد و انسان، بي چون و چرا در خط فرمان نيروي بيشعور خشم ميگذارد و ديگر مصلحتي نميبيند تا به سويش گام بردارد. امام علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: «خشم خردها را تباه ميكند و آدمي را از مسير درست دور ميسازد».[3] 2. ويران گري و تبهكاري: اگر انسان خشمگيني را كه لجام عقل را گسيخته و سراپاي وجودش را آتش غضب مشتعل ساخته، به ديوانهاي زنجيري يا درندهاي وحشي تشبيه كنيم، گزاف نگفتهايم. او نه گوش شنوايي دارد كه نصيحت و سخن حق در آن نفوذ كند و نه چشم بينا و واقع بيني دارد كه راه را از بيراهه تشخيص دهد و نه فكر روشني دارد كه قدرت دسته بندي امور جزيي و استنتاج عقلي را از آنها داشته باشد. او هر كه و هر چه را كه مانعي بر سر راه خواهشهاي كور و دور از منطق خود بيايد، آسيب رساند، و ويران ميكند. حضرت علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: «خشم شديد، منطق را تغيير ميدهد، ارتباط اجزاي استدلال را قطع و موجب پراكندگي فهم و فكر ميشود».[4] 3. پشيماني: به تدريج با فرو نشستن شعلههاي خشم، ديدگان خود به روشني ميگرايد، قدرت تفكر و انديشه فرد به كار ميافتد و آن چه را كه در دوره كوتاه تسلط خشم، بر او گذشته به ارزيابي مينشيند. سخنان زشت، نسبتهاي ناروا، پردهدريها، خارج شدن از چارچوب فضايل انساني، ارتكاب جرم، جنايت جبران ناپذير و... تصوير زشتي براي هميشه در ذهنش به جا ميگذارد، تصويري كه اگر محكمه قاضي و مجازاتي هم در كار نباشد، يادآوري آن پيوسته او را عذاب خواهد داد كه: «چرا چنين كردم؟!... اي كاش بر خود مسلط بودم و... او پشيمان است و افسوس ميخورد، ولي ديگر پشيماني سودي ندارد. از همين روست كه امام علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: «ايّاك و الغضَبَ فاوّلُهُ جنُونٌ و اخرهٌ ندمٌ؛ از خشم دوري كن كه آغازش ديوانگي و پايانش پشيماني است.»[5] راهكارها و روشهاي كنترل، تعديل و درمان خشم و غضب براي مهار خشم و درمان آن، بايد انگيزههايي را كه موجب پيدايش خشم ميشود بشناسيم. علل و عواملي كه ممكن است، زمينهساز خشم شوند يا آن را تشديد ميكنند، بسيارند. ولي ميتوان آنها را به دو گروه كلي تقسيم كرد: 1. عوامل دروني كه ريشه آنها به خود شخص برميگردد و از درون وجود او سرچشمه ميگيرد، مانند كبر، عجب، حرص، حسد، شوخيهاي ركيك و... . 2. عوامل بيروني كه از خارج موجب انگيزش خشم انسان ميشود. عوامل دروني را بايد با خودسازي و تزكيه نفس ريشه كن ساخت. ولي عوامل خارجي را چون هم گستردهاند و هم در اختيار ما نيستند، كمتر ميتوان كنترل كرد. با وجود اين، انسان بايستي اراده خود را طوري تقويت كند و بر غريزه خشم خويش طوري مسلط شود كه اين غريزه در چنين مواقعي تابع عقل و اراده او شود، نه حاكم بر آن.[6] آن چه ذكر شد، مربوط به ريشه كن سازي اسباب و عللي است كه خشم را بر ميانگيزد و موجب بروز آن ميگردد، ليكن بايد ديد، اگر با رعايت مسايل فوق، باز هم نيروي غضب تهييج شد و آتش خشم زبانه كشيد، چه بايد كرد؟ در اين خصوص دستورات جزييتري از اولياي بزرگوار اسلام رسيده كه برخي را يادآور ميشويم: 1. يادآوري فضيلت كظم غيظ. عفو و بردباري و نيز پاداش عظيمي كه خداي متعال براي دارندگان اين صفات تعيين كرده، از جمله اين كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: «من كفّ غضبهُ كفّ الله عنهُ عذابه؛ آن كه خشم خود را باز دارد، خداوند عذاب خود را از او باز خواهد داشت.[7] 2. يادآوري عظمت عذاب الهي، گستردگي قدرت و حاكميت او و اين كه توانايي انسان بر كسي كه مورد خشم او قرار گرفته، در برابر قدرت لايزال خداوند نسبي و ناچيز است و نياز او به عفو و اغماض الهي به مراتب بيشتر از نياز مردم به عفو اوست. در اين باره امام صادق ـ عليه السّلام ـ چنين فرمود: «در تورات نوشته شده: اي فرزند آدم، مرا به هنگام خشم خويش به ياد آور تا تو را به هنگام خشم خود ياد آورم».[8] 3. پناه بردن به خدا از شر شيطان و وسوسههاي او، به اين كه بگويد: «اَعوذُ بالله من الشّيطانِ الرّجيم»و اين دستوري است كه گاهي رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ به افراد خشمگين ميفرمود.[9] 4. وضو گرفتن يا غسل كردن با آب سرد نيز در فرو نشاندن آتش خشم مؤثر است. پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: «اذا غضبَ احدُكُم فليتوَضّا بالماءِ الباردِ، فانّ الغضبَ منَ النّار؛ هر گاه يكي از شما را خشم فراگرفت، با آب سرد وضو بگيرد، زيرا خشم از آتش است.[10] 5. سكوت و آرامش نيز در پيشگيري از خشم مؤثر است. علي ـ عليه السّلام ـ فرمود:«و داووا الغضب بالصّمت؛ خشم را با سكوت درمان كنيد».[11] 6. تغيير وضعيت از حالت ايستاده به نشسته يا به عكس نيز در برخي از روايات توصيه شده است. امام باقر ـ عليه السّلام ـ فرمود: «ايّما رجلٍ غضبَ و هُو قائمٌ فليجلس، فانّهُ سيذهبُ عنهُ رجز الشيطانِ و ان كانَ جالساً فليقُم؛ هر كه در حال ايستاده خشمگين شد، زود بنشيند، با اين كار، وسوسه شيطان از بين ميرود و نيز اگر نشسته است، زود برخيزد.[12] نتيجه گيري: بنابراين، غريزه خشم و غضب نيز، مانند ديگر غرايز انساني، نيرويي كور و بيشعور ميباشد كه تنها ارضاي خود را ميطلبد، كه اگر تحت رهبري عقل قرار گيرد و در جاي خود، به اندازه صحيح اعمال شود، مايه خوشبختي و سعادت بوده و آدمي در شئون مختلف زندگي، از فوايد آن بهرهمند ميگردد و اگر خودسر و بيقيد و بند باشد و در راه غلط و خلاف مصلحت به كار افتد، و لجام گسيخته عمل نمايد، باعث فساد و تباهي ميگردد و مصيبتهاي سخت وجبران ناپذيري به بار ميآورد. از اين رو، امام سجاد ـ عليه السّلام ـ فرو خوردن خشم و قدرت خاموش كردن آتش آن را به عنوان زيور صالحان و زينت تقوا پيشگان، از درگاه خداوند خواسته، عرض ميكند: «و حلّني بحيلة الصّالحين و البسني زينة المتّقين في بسط العدل و كظم الغيظ و إطفاء النّائرة؛ بارالها! مرا به زيور صالحان بياراي و زينت متّقين را به من بپوشان، تا عدل را گسترش دهم و خشم را فرو نشانم و شعلههاي سوزان دشمني را خاموش سازم».[13] -------------------------------------------------------------------------------- [1] . سادات، محمد علي، اخلاق اسلامي، چاپ ششم، تهران، سمت، 1368، ص 209 ـ 210. [2] . محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحكمة، ج 9، حديث 15005. [3] . همان، حديث 15010. [4] . مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، ج 71، ص 428. [5] . ميزان الحكمة، ج 9، حديث 15008. [6] . آداب معاشرت اسلامي، مركز تحقيقات اسلامي سپاه، چ سوّم، قم، 1379، ص 179 ـ 180. [7] . مجلسي، محمد باقر، ج 73، حديث 7، ص 263. [8] . كليني، كافي، ج 2، ص 304. [9] . القمي، شيخ عباس، سفينة البحار، ج 2، ص 319. [10] . همان، ميزان الحكمة، ج 9، ص 4340، حديث 15061. [11] . آمدي، غرر الحكم، حديث 5155. [12] . مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، ج 73، ص 264. [13] . صحيفة سجاديه، دعاي مكارم الاخلاق.