علی
راه شناخت خدا چیست؟ چرا خداوندی که می گویند مهربانی و رحمانیتش به اندازه بزرگی اوست در مقابل تضرع والتماس...
راه شناخت خدا چیست؟ چرا خداوندی که می گویند مهربانی و رحمانیتش به اندازه بزرگی اوست در مقابل تضرع والتماس بندگانش زود حاجتشان را براورده نمی کند چرا انسان ها باید این قدر در زندگی شان سختی بکشند در حالی که سرپرستی چون خدا را دارند
با عرض سلام خدمت برادر گرامی! ابتدا در مورد خداشناسی: فلاسفه و متكلمان دلايل و راههاي متعددي را درباره خداشناسي و اثبات وجود حق تعالي اقامه كردهاند كه به طور اختصار به برهانهاي عقلي، شبه علمي و فطرت تقسيم ميشوند. دليل اينكه اين بزرگان دلايل متعددي اقامه كردهاند، اين است كه هر كس با توجه به خصوصياتفردي و اجتماعي و علمي خود، با برخي دلايل زودتر به يقين ميرسند. براي برخي دلايل علمي يقينآور است، كه براي برخي دلايل عقلي و براي برخي راه دل و فطرت يقينآور است. اما اصل كلي در تمام دلايل و براهين اين است كه آنها تنبيهاتي در جهت توجه به امري روشن وبديهي هستند. يعني اصل وجود خداوند متعال جزء روشنترين مفاهيم و حقايق است و تمام اين دلايل به منزله تابلوهاي راهنمايي هستند كه ما را از جهات گوناگون به سوي او راهنمايي ميكنند. توضيح بيشتر اينكه مراحل و درجات شناخت خدا و خداشناسي بر اساس معرفت و شناخت هر كس متفاوت است. و اكثر دلايل و راههاي خداشناسي نيز معمولاً از پايين به بالاست. يعني از راه موجودات و نشانههاي آفرينش (به اصطلاح قرآن آيات انفسي و آفاقي،فصلت/53) است. اما در وراي اين دو راه يعني راه خداشناسي آفاقي ـراه شبهه علمي كه مخصوص عموم مردم است و راه انفسي ـاز راه دل كه راه خواص است، راه سومي نيز وجود دارد كه راه اولياء خدا و عرفان است كه قرآن و روايات ما به اين راه تأكيد فراوان دارند، كه اين راه ازخدا به خدا رسيدن است، و معلوم است كه اين روش شناخت ما را به يقين واقعي و خداشناسي ناب ميرساند. زيرا اين راه شهود مستقيم و بلاواسطه است كه هرگونه مشكلي را از آدمي زائل ميكند و تفاوت عمدهاي با دلايلي دارد كه خدا را به عنوان غيب و پنهان مطرح و اثباتميكند. من در اين بحث به راه اول اشاره نميكنم. اما بر اساس راه دوم لحظهاي در خود بيانديشيم، نزديكترين چيز به ما دل ماست؛ اما آيا ما قدرت تصرف در دل خود را داريم؟ و حتي بر خنده و گريه خود تصرف داريم؟ نه، زيرا دل ما در تصرف ديگري است، آيا همين دليل بر وجود اوكافي نيست؟ اين راه فطرت است و راه فطرت راهي پردامنه و دقيقي است كه ما در اين بحث به آن اشاره نميكنيم. براي اطلاع بيشتر به كتاب مقالات، استاد محمدشجاعي، ج سوم، انتشارات سروش و معارف قرآن، استاد مصباح يزدي، ج 1 تا 3. ص: 37 ـ 36. انتشارات در راه حقمراجعه فرماييد. راه سوم، راه شناخت خداست به خدا، «يا من دل علي ذاته بذاته؛ اي كسي كه خود بر ذات خود گواهي مي دهد» (دعاي صباح امام علي(ع)) امام سجاد: «بك عرفتك و انت دللتني عليك و لو لا انت لم اعرف ما انت ؛ تو را به تو شناختم و تو بر خود گواهي و اگر تو نبودي، نميدانستم تو كيستي» (دعاي ابوحمزه ثمالي) يا در دعايي كه توصيه شده است در عصر غيبت بخوانيم: «اللهم عرفني نفسك فانك ان لم تعرفني نفسك لم اعرف نبيك....» ؛ (امام صادق(ع)، بحارالانوار، 52/146) يعني شناخت پيامبر با خداست، بلكه شناخت هر چيز با خداست و اگر خدا را نشناسيم هيچ كس و چيزي را نميتوانيم بشناسيم، زيرا خدا شاهد و حاضر است. «الا انه بكل شيء محيط» (فصلت/54) «و كان اللهُ بكل شيء محيطا» (نساء/126) «ان الله كان علي كل شيء شهيدا» (نساء/33 و احزاب/55) و همه موجودات در پرتو او موجودند و اگر او را در ابتداي امر نشناسيم، علم و شناخت به موجودات ديگر امكان ندارد. چنانچه روشن است، هر معلومي براي ما دوگونه است: يا نزد ما حاضر است يا از ديدگان ما غايب. اگر معلوم از نظر ما غايب باشد. اول بايد اوصاف و صفاتش را بشناسيم و آنگاه از راه صفات به شناخت خود او نائل شويم. مثلاً در شناخت آتش اول بايد گرما و حرارت يا دوررا ديد و شناخت و سپس وجود آتش را ادراك نمود كه به اين نوع شناخت معرفت حصولي ميگويند. اما در شناخت آنكه نزد ما حاضر است، خود او را ميبينيم و ميشناسيم و آنگاه به اوصاف و صفات او پيميبريم و به اين نوع معرفت شناخت و علم حضوري ميگويند. مثل علم هركس به حالات دروني (ترس و شادي و...خود) و هيچ كس به ما از خدا نزديكتر نيست. ان الله يحول بين المرء و قلبه همانا خداوند بين انسان و دلش حائل است{M(انفال/24) بنابراين از قلب ما به خود ما نزديكتر است. چنين است كه هرگاه به خود نظر ميافكنيم، ابتدا او را ميبينيم و باعلم حضوري مييابيم كه تمام وجود ما را احاطه كرده است و تمام شئون ما در دستان قدرتمند اوست. پس او از ما نهان نيست تا بهدنبال نشانهها برويم. بلكه ما در حضور او هستيم و او در مشهد ماست و اين علم حضوري خداوند است كه اگر كسي به آن نائل آيد، به يقين تمام رسيده است و چنين است كه رسول گرامي اسلام(ص) فرمودند: من عرف نفسه فقد عرفربه (البحار/2/32) براي آگاهي بيشتر ر.ك: 1ـ الميزان، ج 6، ص 238 به بعد ذيل آيه 105 سوره مائده 2ـ الميزان، ج 14، ص 193 به بعد ذيل آيه 14 سوره طه. 3ـ تحرير تمهيد القواعد، آيةالله جوادي آملي، ص 761 757، انتشارات الزهراء، اين كتاب شرحي از استاد بزرگوار معاصر بر يكي از كتابهاي مهم عرفاني است. 4ـ نشان از بينشانها، مرحوم حسنعلي اصفهاني، ص 166 153.{J ---- اما توجه داشته باشیدکه با توجه و خلوص اعمال و رفتار نیک و صداقت و انسانیت می توانید به بهترین روش خداشناسی دست بیایبد. چون بهترین روش نزد خدا کمک و یاری به عیال الله یعنی اهل و عیال خداوند همان بندگان اوست. اما در مورد دنباله سوالتان دقت فرمایید: با توجه به آية 165 آلعمران، خداوند ميفرمايد: "هر مصيبتي كه بر مؤمنان وارد ميشود از خودشان است"، و همچنین از جهتی نیز گفته ميشود: مصائب، باعث بالا بردن مقام انسان است و يا امتحان الهي است حال دقت فرمایید: چندنكته، شايان ذكر است: 1. آية فوق (آلعمران،165)در مورد جريان بعد از جنگ اُحد و شكست مسلمانان و كشته شدن حدود هفتاد تن از آنان است; ميپرسيدند: اگر ما بر حق هستيم، چرا شكست خورديم؟! خداوند، شكست آنان را به خاطر تفرقه و سستي و اطاعت نكردن از فرماندهي و حرص بر جمعآوري غنايم، از سوي خودشان، بيان كرده و ميفرمايد: "قُلْ هُوَ مِنْ عِندِ أَنفُسِكُم; بگو: از ناحيه خودِ شما است ]كه در ميدان جنگ احد، با دستور پيامبر خدا مخالفت كرديد[". در واقع رفتار خودشان، باعث پديد آمدن چنان مصيبتي شد.(ر.ك: ترجمه تفسير الميزان، علامه طباطبايي;، ترجمه محمد رضا صالحي كرماني و سيد محمد خامنه، ج 4، ص 106، بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي.) در بينش الهي، همه چيز مخلوق خدا است و خداوند همه چيز را نيك و زيبا آفريده است; "أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَه"(سجده،7) و ناملايمات و گرفتاريها، اوّلاً، در اثر دست نيافتن به كمالات است ثانياً: آن چه سبب محروميت از اين كمالات و خيرات ميباشد، كردار فرد يا جامعه است كه قرآن در آيات بسياري به آن اشاره فرموده. ]ملاحظه كنيد: (نسأ،62) (قصص،47) (شوري،48) (روم،36)[ و در آياتي، تصريح ميفرمايد كه وجود برخي از ناملايمات و مصيبتها، در اثر گناهان و اعمال زشت مردم است. ]ملاحظه كنيد: (زمر،51) (مائده،49) (نور،63).[ خداوند ميفرمايد: "هر مصيبتي به شما رسد، به خاطر اعمالي است كه انجام دادهايد و بسياري را نير عفو ميكند."(شوري،30) البته روشن است كه نيكيها و سختي و مصيبتهايي كه به انسان ميرسد، همگي به اذن خدا و در مدار مقدّرات حكيمانه خداوند است. ]ملاحظه كنيد: (تغابن،11) (حديد،22) (توبه،51و120) (آلعمران،165)[(ر.ك: تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران، ج 4، ص 21، دارالكتب الاسلامية.) 3. خداوند حكيم، در جهان آفرينش، داراي "سنّت"ها و قوانين پايداري است كه از جمله آنها، "سنّت امتحان" است و در موارد گوناگوني انسانها را آزمايش ميكند كه يكي از آن موارد، امتحان به مصائب است، كه در صورت موفقيت در آزمون الهي، رتبه و مقام انسان بالاتر ميرود و باعث تكامل او ميشود، ]ملاحظه كنيد: (بقره،155) (ملك،2) (كهف،70) (محمد،31) (آلعمران،154)[ حتي انبيأ الهي نيز از اين آزمايش، معاف نخواهند بود. و قرآن از آزمايش انبيايي همچون حضرت ابراهيم و داوود و سليمان: ياد كرده است.]ملاحظه كنيد: (بقره،124) (ص،24) (نمل،40)[ و اين آزمون الهي فقط با مصائب نيست، بلكه خداوند با نيكيها وسختيها، با مالها، جانها، فرزندان و دادههاي مادي نيز انسان را ميآزمايد و ميفرمايد: "وَ بَلَوْنَـَهُم بِالْحَسَنَـَتِ وَالسَّيِّ ?‹َاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ;(اعراف،168) و آنها را با نيكيها و بديها آزموديم، شايد بازگردند."]ملاحظه كنيد: (انبيأ،35) (طه،131) (آلعمران، 186) (انفال،28)[ بنابراين، برخي از مصيبتها، جنبه آزمايشي و برخي ديگر جنبه مجازاتي دارد و پارهاي از مصائب از هر دو جنبه ممكن است برخوردار باشد، يعني در ضمن اين كه مجازاتي براي فرد يا جامعه است، آزمايشي است كه آيا در اثر آن بلاها، به سوي حق باز ميگردند و يا به راه باطل خود ادامه ميدهند؟ 4. گاهي مصايب و مشكلاتي كه دامنگير انبيأ و ائمه معصومين: ميشود، براي بالا رفتن مقام و منزلت و يا آزمايش آنان است; چون گناهي ندارند تا در اثر آن به مصيبتي (مجازاتي) دچار شوند.(ر.ك: تفسيرالميزان، علامه طباطبايي;، ج 18، ص 60، انتشارات اسماعيليان.) از همين رو، در حديثي از امام عليميخوانيم: "اِن البلاء للظّالم أدب و للمؤمن امتحان و للأنبيأ درجة; بلا، براي ستمگر تأديب و براي مؤمن امتحان و براي پيامبران مقام و درجه است." و يا در حديثي ديگر از امام صادقحضرتش در پاسخ از آية "هر مصيبتي به شما ميرسد، دستاورد خود شماست"(شوري،50) فرمودند: "آيا ميپنداري آنچه بر سر علي و خاندان او آمد دستاورد خودشان بود؟ در حالي كه آنان پاك و معصوم بودند... خداوند اولياي خود را بي آن كه گناهي كرده باشند، به مصائب گرفتار ميسازد تا به اين وسيله پاداششان دهد."(ميزان الحكمة، محمد محمدي ري شهري، ترجمه حميد رضا شيخي، ج 2، ص 583، ح 1959 و 1962، دارالحديث.) افزون بر اين كه آية 120 سورة توبه نيز دلالت بر اين دارد كه مصيبتهايي را كه انسان در راه خدا ميبيند، بهرهمند از پاداش الهي خواهد بود. چكيده سخن اين كه: مصائب و گرفتاريها، چند قسمند، قسمي مجازاتي و قسمي آزموني و بعضي براي تكامل و پاداش الهي. همچنین در آيات و روايات زياد اين مضمون به چشم ميخورد كه خداوند فلان پيامبر يا فلان بنده صالح را در معرض بلاها و شدائد قرار داد يا اين مضمون كه خداوند شدائد و بلاها را مخصوصا متوجه كساني ميكند كه مورد لطف و رحمت خاصه او هستند. يا اين مضمون كه شدائد و سختيها تحفههاي الهي است، مثلا در حديث آمده است: خداوند ياد ميكند و مورد نوازش قرار ميدهدبنده مؤمن را به وسيله فرستادن يك سختي و مشكل، آن طور كه مردي كه در مسافرت است با فرستادن هديه خاندان خود را يادي ميكند و مورد محبت قرار ميدهد. در حديث آمده است: "إن اللَّه إذا أحبّ عبداً غته بالبلاء، غتاً؛ خداوند وقتي كه بندهاي را دوست بدارد، او را در شدائد غرق ميكند". يك نوع تعبير ديگري در زبان قرآن و سنت هست و آن تعبير امتحان است. خداوند بندگان را به وسيله شدائد و بلايا امتحان ميكند. حال سؤال اين است كه: چرا خداوند بندگان خويش را امتحان ميكند و اصولا فلسفه بلايا و شدائد چيست؟ پاسخ اين است كه: اصولا عالم ماده، عالم تضاد و برخورد و تصادم است. خواه ناخواه انسان بيمار ميشود، زلزله ميشود، تصادف ميكند، درگيري و نزاع به وجود ميآيد. وجود اين گونه امور از لوازم عالم ماده است. خدا براي اين كه بشر در اين گونه امور دچار انحراف عقيده نشود، آنان را به صبر و بردباري تشويق كرده و براي آن اجر و ثواب قرار داده تا انسان بتواند در مشكلات و رنجها دين و اعتقاد خود را حفظ كند. ثانيا: انسان در شدائد و حوادث و بلايا آبديده و آزموده ميشود و گوهر واقعي انسان نمود پيدا ميكند. سختيها و ابتلائات اثر تكميل و تبديل و عوض كردن دارد. فلزي را به فلز پر ارزشتر تبديل ميكند؛ از موجودي ضعيف و پست. موجودي قوي و عالي ميسازد و از خام بودن به پختگي ميكشاند. علي (ع) در نمهاي كه به والي مصر (عثمان بن حنيف) نوشت، پس از آن كه او را نصيحت ميكند، وضع زندگي ساده و دور از تجمل و تنعم خود را ذكر ميكند كه چگونه به نان جو قناعت كرده است:"درختهاي صحرايي و جنگلي كه نوازش باغبان را نديده، محكمتر است، اما درختهاي سرسبز و شاداب كه مرتب تحت مراقبت باغبان ميباشند، نازكتر و كم طاقتتر از كار در ميآيد". بنابر اين ميتوان گفت: در هر حادثهاي، چه تلخ و چه شيرين، چه سخت و چه آسان، انسان مورد آزمايش و امتحان قرار ميگيرد كه آيا شكر گزار است يا نافرمان و سركش. اگر كسي در رفاه قرار ميگيرد، بايد بداند در آزمايش و امتحان الهي است. آيا طغيان ميكند يا متواضع است؟ اگر كسي در سختيها قرار گرفت، مورد امتحان الهي است. آيا صبور است يا به زمين و زمان بد ميگويد؟! البته منشأ بعضي مشكلات، انسانها هستند، مثلا كسي كه بدون دقت و مشورت دست به تجارتي ميزند و بعد ورشكست ميشود، نميتواند بگويد: خدايا! چرا مرا اين طور كردي! يا كسي كه بايد به موقع به پزشك مراعه كند، ولي كوتاهي ميكند، بعد دچار عارضه سختي ميشود، نمتواند تقصيرها را به گردن خدا بياندازد. انسان بايد به وظايف عقلي و شرعي خود عمل كند و در كارها با دقت و مشورت عمل نمايد و در بقيه امور توكل بر خدا نمايد و در مشكلاتي كه طبيعتا و قهرا به وجود ميآيد، با صب و وقار شاكر خدا و تسليم امو او باشد. ژان ژاك روسو ميگويد: "اگر مردم تا آخر عمر در كشوري كه متولد شده بودند ميماندند، اگر تمام سال يك فصل بيشتر نداشت، اگر افراد نميتوانستند هيچ وقت سرنوشت خود را تغيير دهند، اين گونه تربيتها از بعضي جهتها خوب بود. اما اگر تغيير سريع اوضاع بشر را درنظر بگيريم، بايد اقرار كنيم كه هيچ روش بي معناتر و غلطتر از اين نيست كه كودك را با اين فرض پرورش دهيم كه هرگز نبايد از اتاق خارج شود و هميش بايد نوكر و كلفت دور او را بگيرد. اگر جسم زياد در آسايش باشد، روح فاسد ميشود، كسي كه درد و رنج را نشناسد، نه لذت شفقت را ميشناسد و نه حلاوت ترحم را. چنين كسي قلبش از هيچ چيزي متأثر نخواهد شد و مانند ديوي خواهد بود در ميان آدميان".(1) علي(ع) درباره كعبه ميفرمايد: "خداوند خانهاي را كه بايد مردم گرداگرد آن طواف كنند، در يكي از ناهموارترين و نامعمورترين نقطههاي زمين قرار داد و اگر ميخواست ميتوانست در يكي از نقاط پر درخت و ميوه قرار ميداد، اما آن وقت ديگر امتحان و آزمايش و تحمل مشقت در كار نبود، مردم براي خوشگذراني و گردشگري ميآمدند، ليكن خدا همواره بندگان خود را با انواع شدائد مواجه ميكند و اقسام كوششها و مجاهدتها را جلوي پاي آنان ميگذارد. تكليفهاي گوناگون بر خلاف طبع آسايش طلب بر آنان مقرر ميدارد تا غرور و تكبر از دلشان بيرون رود؛ نفوسشان به عبوديت خدا عادت كند و اين وسيلهاي است براي اين كه درهاي فضل و رحمت و عنايت الهي به روي آنان گشوده شود".(2) پي نوشتها: 1 - شهيد مطهري، بيست گفتار، ص 183. 2 - همان، ص 184. موفق و مؤید و پیروز باشید.