علی

راه شناخت خدا چیست؟ چرا خداوندی که می گویند مهربانی و رحمانیتش به اندازه بزرگی اوست در مقابل تضرع والتماس...

راه شناخت خدا چیست؟ چرا خداوندی که می گویند مهربانی و رحمانیتش به اندازه بزرگی اوست در مقابل تضرع والتماس بندگانش زود حاجتشان را براورده نمی کند چرا انسان ها باید این قدر در زندگی شان سختی بکشند در حالی که سرپرستی چون خدا را دارند
سه‌شنبه، 20 ارديبهشت 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

علی

راه شناخت خدا چیست؟ چرا خداوندی که می گویند مهربانی و رحمانیتش به اندازه بزرگی اوست در مقابل تضرع والتماس...

علی ( تحصیلات : فوق دیپلم ، 20 ساله )

راه شناخت خدا چیست؟ چرا خداوندی که می گویند مهربانی و رحمانیتش به اندازه بزرگی اوست در مقابل تضرع والتماس بندگانش زود حاجتشان را براورده نمی کند چرا انسان ها باید این قدر در زندگی شان سختی بکشند در حالی که سرپرستی چون خدا را دارند


با عرض سلام خدمت برادر گرامی! ابتدا در مورد خداشناسی: فلاسفه و متكلمان دلايل و راههاي متعددي را درباره خداشناسي و اثبات وجود حق تعالي اقامه كرده‏اند كه به طور اختصار به برهانهاي عقلي، شبه علمي و فطرت تقسيم مي‏شوند. دليل اينكه اين بزرگان دلايل متعددي اقامه كرده‏اند، اين است كه هر كس با توجه به خصوصياتفردي و اجتماعي و علمي خود، با برخي دلايل زودتر به يقين مي‏رسند. براي برخي دلايل علمي يقين‏آور است، كه براي برخي دلايل عقلي و براي برخي راه دل و فطرت يقين‏آور است. اما اصل كلي در تمام دلايل و براهين اين است كه آنها تنبيهاتي در جهت توجه به امري روشن وبديهي هستند. يعني اصل وجود خداوند متعال جزء روشن‏ترين مفاهيم و حقايق است و تمام اين دلايل به منزله تابلوهاي راهنمايي هستند كه ما را از جهات گوناگون به سوي او راهنمايي مي‏كنند. توضيح بيشتر اينكه مراحل و درجات شناخت خدا و خداشناسي بر اساس معرفت و شناخت هر كس متفاوت است. و اكثر دلايل و راههاي خداشناسي نيز معمولاً از پايين به بالاست. يعني از راه موجودات و نشانه‏هاي آفرينش (به اصطلاح قرآن آيات انفسي و آفاقي،فصلت/53) است. اما در وراي اين دو راه يعني راه خداشناسي آفاقي ـراه شبهه علمي كه مخصوص عموم مردم است و راه انفسي ـاز راه دل كه راه خواص است، راه سومي نيز وجود دارد كه راه اولياء خدا و عرفان است كه قرآن و روايات ما به اين راه تأكيد فراوان دارند، كه اين راه ازخدا به خدا رسيدن است، و معلوم است كه اين روش شناخت ما را به يقين واقعي و خداشناسي ناب مي‏رساند. زيرا اين راه شهود مستقيم و بلاواسطه است كه هرگونه مشكلي را از آدمي زائل مي‏كند و تفاوت عمده‏اي با دلايلي دارد كه خدا را به عنوان غيب و پنهان مطرح و اثباتمي‏كند. من در اين بحث به راه اول اشاره نمي‏كنم. اما بر اساس راه دوم لحظه‏اي در خود بيانديشيم، نزديكترين چيز به ما دل ماست؛ اما آيا ما قدرت تصرف در دل خود را داريم؟ و حتي بر خنده و گريه خود تصرف داريم؟ نه، زيرا دل ما در تصرف ديگري است، آيا همين دليل بر وجود اوكافي نيست؟ اين راه فطرت است و راه فطرت راهي پردامنه و دقيقي است كه ما در اين بحث به آن اشاره نمي‏كنيم. براي اطلاع بيشتر به كتاب مقالات، استاد محمدشجاعي، ج سوم، انتشارات سروش و معارف قرآن، استاد مصباح يزدي، ج 1 تا 3. ص: 37 ـ 36. انتشارات در راه حقمراجعه فرماييد. راه سوم، راه شناخت خداست به خدا، «يا من دل علي ذاته بذاته؛ اي كسي كه خود بر ذات خود گواهي مي دهد» (دعاي صباح امام علي(ع)) امام سجاد: «بك عرفتك و انت دللتني عليك و لو لا انت لم اعرف ما انت ؛ تو را به تو شناختم و تو بر خود گواهي و اگر تو نبودي، نمي‏دانستم تو كيستي» (دعاي ابوحمزه ثمالي) يا در دعايي كه توصيه شده است در عصر غيبت بخوانيم: «اللهم عرفني نفسك فانك ان لم تعرفني نفسك لم اعرف نبيك....» ؛ (امام صادق(ع)، بحارالانوار، 52/146) يعني شناخت پيامبر با خداست، بلكه شناخت هر چيز با خداست و اگر خدا را نشناسيم هيچ كس و چيزي را نمي‏توانيم بشناسيم، زيرا خدا شاهد و حاضر است. «الا انه بكل شي‏ء محيط» (فصلت/54) «و كان اللهُ بكل شي‏ء محيطا» (نساء/126) «ان الله كان علي كل شي‏ء شهيدا» (نساء/33 و احزاب/55) و همه موجودات در پرتو او موجودند و اگر او را در ابتداي امر نشناسيم، علم و شناخت به موجودات ديگر امكان ندارد. چنانچه روشن است، هر معلومي براي ما دوگونه است: يا نزد ما حاضر است يا از ديدگان ما غايب. اگر معلوم از نظر ما غايب باشد. اول بايد اوصاف و صفاتش را بشناسيم و آنگاه از راه صفات به شناخت خود او نائل شويم. مثلاً در شناخت آتش اول بايد گرما و حرارت يا دوررا ديد و شناخت و سپس وجود آتش را ادراك نمود كه به اين نوع شناخت معرفت حصولي مي‏گويند. اما در شناخت آنكه نزد ما حاضر است، خود او را مي‏بينيم و مي‏شناسيم و آنگاه به اوصاف و صفات او پي‏مي‏بريم و به اين نوع معرفت شناخت و علم حضوري مي‏گويند. مثل علم هركس به حالات دروني (ترس و شادي و...خود) و هيچ كس به ما از خدا نزديكتر نيست. ان الله يحول بين المرء و قلبه همانا خداوند بين انسان و دلش حائل است{M(انفال/24) بنابراين از قلب ما به خود ما نزديكتر است. چنين است كه هرگاه به خود نظر مي‏افكنيم، ابتدا او را مي‏بينيم و باعلم حضوري مي‏يابيم كه تمام وجود ما را احاطه كرده است و تمام شئون ما در دستان قدرتمند اوست. پس او از ما نهان نيست تا بهدنبال نشانه‏ها برويم. بلكه ما در حضور او هستيم و او در مشهد ماست و اين علم حضوري خداوند است كه اگر كسي به آن نائل آيد، به يقين تمام رسيده است و چنين است كه رسول گرامي اسلام(ص) فرمودند: من عرف نفسه فقد عرفربه (البحار/2/32) براي آگاهي بيشتر ر.ك: 1ـ الميزان، ج 6، ص 238 به بعد ذيل آيه 105 سوره مائده 2ـ الميزان، ج 14، ص 193 به بعد ذيل آيه 14 سوره طه. 3ـ تحرير تمهيد القواعد، آية‏الله جوادي آملي، ص 761 757، انتشارات الزهراء، اين كتاب شرحي از استاد بزرگوار معاصر بر يكي از كتابهاي مهم عرفاني است. 4ـ نشان از بي‏نشان‏ها، مرحوم حسنعلي اصفهاني، ص 166 153.{J ---- اما توجه داشته باشیدکه با توجه و خلوص اعمال و رفتار نیک و صداقت و انسانیت می توانید به بهترین روش خداشناسی دست بیایبد. چون بهترین روش نزد خدا کمک و یاری به عیال الله یعنی اهل و عیال خداوند همان بندگان اوست. اما در مورد دنباله سوالتان دقت فرمایید: با توجه به آية 165 آل‌عمران‌، خداوند مي‌فرمايد: "هر مصيبتي كه بر مؤمنان وارد مي‌شود از خودشان است‌"، و همچنین از جهتی نیز گفته مي‌شود: مصائب‌، باعث بالا بردن مقام انسان است و يا امتحان الهي است‌ حال دقت فرمایید: چندنكته‌، شايان ذكر است‌: 1. آية فوق (آل‌عمران‌،165)در مورد جريان بعد از جنگ اُحد و شكست مسلمانان و كشته شدن حدود هفتاد تن از آنان است‌; مي‌پرسيدند: اگر ما بر حق هستيم‌، چرا شكست خورديم‌؟! خداوند، شكست آنان را به خاطر تفرقه و سستي و اطاعت نكردن از فرماندهي و حرص بر جمع‌آوري غنايم‌، از سوي خودشان‌، بيان كرده و مي‌فرمايد: "قُل‌ْ هُوَ مِن‌ْ عِندِ أَنفُسِكُم‌; بگو: از ناحيه خودِ شما است ]كه در ميدان جنگ احد، با دستور پيامبر خدا مخالفت كرديد[". در واقع رفتار خودشان‌، باعث پديد آمدن چنان مصيبتي شد.(ر.ك‌: ترجمه تفسير الميزان‌، علامه طباطبايي‌;، ترجمه محمد رضا صالحي كرماني و سيد محمد خامنه‌، ج 4، ص 106، بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي‌.) در بينش الهي‌، همه چيز مخلوق خدا است و خداوند همه چيز را نيك و زيبا آفريده است‌; "أَحْسَن‌َ كُل‌َّ شَي‌ْءٍ خَلَقَه‌"(سجده‌،7) و ناملايمات و گرفتاري‌ها، اوّلاً، در اثر دست نيافتن به كمالات است ثانياً: آن چه سبب محروميت از اين كمالات و خيرات مي‌باشد، كردار فرد يا جامعه است كه قرآن در آيات بسياري به آن اشاره فرموده‌. ]ملاحظه كنيد: (نسأ،62) (قصص‌،47) (شوري‌،48) (روم‌،36)[ و در آياتي‌، تصريح مي‌فرمايد كه وجود برخي از ناملايمات و مصيبت‌ها، در اثر گناهان و اعمال زشت مردم است‌. ]ملاحظه كنيد: (زمر،51) (مائده‌،49) (نور،63).[ خداوند مي‌فرمايد: "هر مصيبتي به شما رسد، به خاطر اعمالي است كه انجام داده‌ايد و بسياري را نير عفو مي‌كند."(شوري‌،30) البته روشن است كه نيكي‌ها و سختي و مصيبت‌هايي كه به انسان مي‌رسد، همگي به اذن خدا و در مدار مقدّرات حكيمانه خداوند است‌. ]ملاحظه كنيد: (تغابن‌،11) (حديد،22) (توبه‌،51و120) (آل‌عمران‌،165)[(ر.ك‌: تفسير نمونه‌، آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران‌، ج 4، ص 21، دارالكتب الاسلامية‌.) 3. خداوند حكيم‌، در جهان آفرينش‌، داراي "سنّت‌"ها و قوانين پايداري است كه از جمله آن‌ها، "سنّت امتحان‌" است و در موارد گوناگوني انسان‌ها را آزمايش مي‌كند كه يكي از آن موارد، امتحان به مصائب است‌، كه در صورت موفقيت در آزمون الهي‌، رتبه و مقام انسان بالاتر مي‌رود و باعث تكامل او مي‌شود، ]ملاحظه كنيد: (بقره‌،155) (ملك‌،2) (كهف‌،70) (محمد،31) (آل‌عمران‌،154)[ حتي انبيأ الهي نيز از اين آزمايش‌، معاف نخواهند بود. و قرآن از آزمايش انبيايي هم‌چون حضرت ابراهيم و داوود و سليمان‌: ياد كرده است‌.]ملاحظه كنيد: (بقره‌،124) (ص‌،24) (نمل‌،40)[ و اين آزمون الهي فقط با مصائب نيست‌، بلكه خداوند با نيكي‌ها وسختي‌ها، با مال‌ها، جان‌ها، فرزندان و داده‌هاي مادي نيز انسان را مي‌آزمايد و مي‌فرمايد: "وَ بَلَوْنَـَهُم بِالْحَسَنَـَت‌ِ وَالسَّيِّ ?‹َات‌ِ لَعَلَّهُم‌ْ يَرْجِعُون‌َ ;(اعراف‌،168) و آن‌ها را با نيكي‌ها و بدي‌ها آزموديم‌، شايد بازگردند."]ملاحظه كنيد: (انبيأ،35) (طه‌،131) (آل‌عمران‌، 186) (انفال‌،28)[ بنابراين‌، برخي از مصيبت‌ها، جنبه آزمايشي و برخي ديگر جنبه مجازاتي دارد و پاره‌اي از مصائب از هر دو جنبه ممكن است برخوردار باشد، يعني در ضمن اين كه مجازاتي براي فرد يا جامعه است‌، آزمايشي است كه آيا در اثر آن بلاها، به سوي حق باز مي‌گردند و يا به راه باطل خود ادامه مي‌دهند؟ 4. گاهي مصايب و مشكلاتي كه دامن‌گير انبيأ و ائمه معصومين‌: مي‌شود، براي بالا رفتن مقام و منزلت و يا آزمايش آنان است‌; چون گناهي ندارند تا در اثر آن به مصيبتي (مجازاتي‌) دچار شوند.(ر.ك‌: تفسيرالميزان‌، علامه طباطبايي‌;، ج 18، ص 60، انتشارات اسماعيليان‌.) از همين رو، در حديثي از امام علي‌مي‌خوانيم‌: "اِن البلاء للظّالم أدب و للمؤمن امتحان و للأنبيأ درجة‌; بلا، براي ستمگر تأديب و براي مؤمن امتحان و براي پيامبران مقام و درجه است‌." و يا در حديثي ديگر از امام صادق‌حضرتش در پاسخ از آية "هر مصيبتي به شما مي‌رسد، دستاورد خود شماست‌"(شوري‌،50) فرمودند: "آيا مي‌پنداري آن‌چه بر سر علي و خاندان او آمد دستاورد خودشان بود؟ در حالي كه آنان پاك و معصوم بودند... خداوند اولياي خود را بي آن كه گناهي كرده باشند، به مصائب گرفتار مي‌سازد تا به اين وسيله پاداششان دهد."(ميزان الحكمة‌، محمد محمدي ري شهري‌، ترجمه حميد رضا شيخي‌، ج 2، ص 583، ح 1959 و 1962، دارالحديث‌.) افزون بر اين كه آية 120 سورة توبه نيز دلالت بر اين دارد كه مصيبت‌هايي را كه انسان در راه خدا مي‌بيند، بهره‌مند از پاداش الهي خواهد بود. چكيده سخن اين كه‌: مصائب و گرفتاري‌ها، چند قسمند، قسمي مجازاتي و قسمي آزموني و بعضي براي تكامل و پاداش الهي‌. همچنین در آيات و روايات زياد اين مضمون به چشم مي‏خورد كه خداوند فلان پيامبر يا فلان بنده صالح را در معرض بلاها و شدائد قرار داد يا اين مضمون كه خداوند شدائد و بلاها را مخصوصا متوجه كساني مي‏كند كه مورد لطف و رحمت خاصه او هستند. يا اين مضمون كه شدائد و سختي‏ها تحفه‏هاي الهي است، مثلا در حديث آمده است: خداوند ياد مي‏كند و مورد نوازش قرار مي‏دهدبنده مؤمن را به وسيله فرستادن يك سختي و مشكل، آن طور كه مردي كه در مسافرت است با فرستادن هديه خاندان خود را يادي مي‏كند و مورد محبت قرار ميدهد. در حديث آمده است: "إن اللَّه إذا أحبّ عبداً غته بالبلاء، غتاً؛ خداوند وقتي كه بنده‏اي را دوست بدارد، او را در شدائد غرق مي‏كند". يك نوع تعبير ديگري در زبان قرآن و سنت هست و آن تعبير امتحان است. خداوند بندگان را به وسيله شدائد و بلايا امتحان مي‏كند. حال سؤال اين است كه: چرا خداوند بندگان خويش را امتحان مي‏كند و اصولا فلسفه بلايا و شدائد چيست؟ پاسخ اين است كه: اصولا عالم ماده، عالم تضاد و برخورد و تصادم است. خواه ناخواه انسان بيمار مي‏شود، زلزله مي‏شود، تصادف مي‏كند، درگيري و نزاع به وجود مي‏آيد. وجود اين گونه امور از لوازم عالم ماده است. خدا براي اين كه بشر در اين گونه امور دچار انحراف عقيده نشود، آنان را به صبر و بردباري تشويق كرده و براي آن اجر و ثواب قرار داده تا انسان بتواند در مشكلات و رنج‏ها دين و اعتقاد خود را حفظ كند. ثانيا: انسان در شدائد و حوادث و بلايا آبديده و آزموده مي‏شود و گوهر واقعي انسان نمود پيدا مي‏كند. سختي‏ها و ابتلائات اثر تكميل و تبديل و عوض كردن دارد. فلزي را به فلز پر ارزش‏تر تبديل مي‏كند؛ از موجودي ضعيف و پست. موجودي قوي و عالي مي‏سازد و از خام بودن به پختگي مي‏كشاند. علي (ع) در نمه‏اي كه به والي مصر (عثمان بن حنيف) نوشت، پس از آن كه او را نصيحت مي‏كند، وضع زندگي ساده و دور از تجمل و تنعم خود را ذكر مي‏كند كه چگونه به نان جو قناعت كرده است:"درخت‏هاي صحرايي و جنگلي كه نوازش باغبان را نديده، محكم‏تر است، اما درخت‏هاي سرسبز و شاداب كه مرتب تحت مراقبت باغبان مي‏باشند، نازكتر و كم طاقت‏تر از كار در مي‏آيد". بنابر اين مي‏توان گفت: در هر حادثه‏اي، چه تلخ و چه شيرين، چه سخت و چه آسان، انسان مورد آزمايش و امتحان قرار مي‏گيرد كه آيا شكر گزار است يا نافرمان و سركش. اگر كسي در رفاه قرار مي‏گيرد، بايد بداند در آزمايش و امتحان الهي است. آيا طغيان مي‏كند يا متواضع است؟ اگر كسي در سختي‏ها قرار گرفت، مورد امتحان الهي است. آيا صبور است يا به زمين و زمان بد مي‏گويد؟! البته منشأ بعضي مشكلات، انسان‏ها هستند، مثلا كسي كه بدون دقت و مشورت دست به تجارتي مي‏زند و بعد ورشكست مي‏شود، نمي‏تواند بگويد: خدايا! چرا مرا اين طور كردي! يا كسي كه بايد به موقع به پزشك مراعه كند، ولي كوتاهي مي‏كند، بعد دچار عارضه سختي مي‏شود، نمتواند تقصيرها را به گردن خدا بياندازد. انسان بايد به وظايف عقلي و شرعي خود عمل كند و در كارها با دقت و مشورت عمل نمايد و در بقيه امور توكل بر خدا نمايد و در مشكلاتي كه طبيعتا و قهرا به وجود مي‏آيد، با صب و وقار شاكر خدا و تسليم امو او باشد. ژان ژاك روسو مي‏گويد: "اگر مردم تا آخر عمر در كشوري كه متولد شده بودند مي‏ماندند، اگر تمام سال يك فصل بيشتر نداشت، اگر افراد نمي‏توانستند هيچ وقت سرنوشت خود را تغيير دهند، اين گونه تربيت‏ها از بعضي جهت‏ها خوب بود. اما اگر تغيير سريع اوضاع بشر را درنظر بگيريم، بايد اقرار كنيم كه هيچ روش بي معناتر و غلطتر از اين نيست كه كودك را با اين فرض پرورش دهيم كه هرگز نبايد از اتاق خارج شود و هميش بايد نوكر و كلفت دور او را بگيرد. اگر جسم زياد در آسايش باشد، روح فاسد مي‏شود، كسي كه درد و رنج را نشناسد، نه لذت شفقت را مي‏شناسد و نه حلاوت ترحم را. چنين كسي قلبش از هيچ چيزي متأثر نخواهد شد و مانند ديوي خواهد بود در ميان آدميان".(1) علي(ع) درباره كعبه مي‏فرمايد: "خداوند خانه‏اي را كه بايد مردم گرداگرد آن طواف كنند، در يكي از ناهموارترين و نامعمورترين نقطه‏هاي زمين قرار داد و اگر مي‏خواست مي‏توانست در يكي از نقاط پر درخت و ميوه قرار مي‏داد، اما آن وقت ديگر امتحان و آزمايش و تحمل مشقت در كار نبود، مردم براي خوشگذراني و گردشگري مي‏آمدند، ليكن خدا همواره بندگان خود را با انواع شدائد مواجه مي‏كند و اقسام كوششها و مجاهدت‏ها را جلوي پاي آنان مي‏گذارد. تكليف‏هاي گوناگون بر خلاف طبع آسايش طلب بر آنان مقرر مي‏دارد تا غرور و تكبر از دلشان بيرون رود؛ نفوسشان به عبوديت خدا عادت كند و اين وسيله‏اي است براي اين كه درهاي فضل و رحمت و عنايت الهي به روي آنان گشوده شود".(2) پي نوشت‏ها: 1 - شهيد مطهري، بيست گفتار، ص 183. 2 - همان، ص 184. موفق و مؤید و پیروز باشید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.