مرید

با سلام.می خواستم لیستی ازکتب مربوط به تاریخ اسلام و ادیان دیگر -تاریخ ایران و تمدن های مختلف که مورد...

با سلام.می خواستم لیستی ازکتب مربوط به تاریخ اسلام و ادیان دیگر -تاریخ ایران و تمدن های مختلف که مورد تایید تشییع و ما میباشد معرفی بفرمایید.ازکتب اهل تسنن هم آنهایی که مناسب میدانید بفرمایید. با تشکر اگر سایت موجود هست که بتوان دانلود کرد هم بیان کنید.
يکشنبه، 26 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

مرید

با سلام.می خواستم لیستی ازکتب مربوط به تاریخ اسلام و ادیان دیگر -تاریخ ایران و تمدن های مختلف که مورد...

مرید ( تحصیلات : لیسانس ، 25 ساله )

با سلام.می خواستم لیستی ازکتب مربوط به تاریخ اسلام و ادیان دیگر -تاریخ ایران و تمدن های مختلف که مورد تایید تشییع و ما میباشد معرفی بفرمایید.ازکتب اهل تسنن هم آنهایی که مناسب میدانید بفرمایید.
با تشکر
اگر سایت موجود هست که بتوان دانلود کرد هم بیان کنید.


مشاور: sayed mojtaba navab

با عرض سلام و تبریک ایام مبارک شعبانیه و با آرزوی سعادت و سلامت برای برادر گرامی! برادر عزیز در وحله اول توجه به این امور معنوی و دینی را به شما تبریک می گویم . و دوم اینکه از مراجعه مستقیم به برخی کتب شبهه افکن علیه شیعه و ... بپرهیزید مگر اینکه قبلا در این رشته تحصیل نموده و یا با متخصصان آن در ارتباط و یا بسیار اهل مطالعه کتب مبانی شیعه باشید . در موارد فوق که کتبی رتا خواسته بودید حقیر برخی سوالات قبلی دوستان شما را ارسال می نمایم . اگر نواقصی داشت باز در خدمتم: مركز: مركز فرهنگ و معارف قرآن پرسش: کتاب پيرامون اختلافات شيعه واهل سنت چند دليل محكم و قاطع شيعه در برابر اهل‌تسنّن را توضيح دهيد؟ پاسخ: پرسش‌گر گرامي‌! مباحث مطرح ميان شيعه و اهل‌تسنّن گسترده است‌. متأسفانه شما در پرسش محدوده‌اي براي آن مشخص نكرديد تا پاسخ كامل ارسال شود. پاسخ پرسشي كه پيش از اين پرسش‌گر محترم ديگري پرسيده‌، پيوست مي‌شود. در صورت نياز به توضيح بيشتر در نامة بعدي كه مي‌نويسيد، جبران خواهيم كرد. در ضمن كتاب‌هاي زير براي شما راه‌گشا خواهد بود. 1. المراجعات تأليف علاّمه سيدشرف‌الدين يا رهبري امام علي (ترجمه‌: جعفر امامي‌) 2 . احقاق الحق‌، نورالله شوشتري 3. آنگاه هدايت شدم‌، تيجاني 4. ركبت السفينه‌، مروان خليفات 5. ينابيع الموده‌، قندوزي حنفي‌. ----- مركز: نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاهها پرسش: لطفا به من كتابي معرفي كنيد كه دين اسلام و شيعه را معرفي كند؟ پاسخ: در اين رابطه كتاب هاي زيادي وجود دارد, در ذيل تعدادي از آنها را معرفي مي كنيم : 1- تشيع مولود طبيعي اسلام سيد محمد باقر صدر 2- شيعه در اسلام علامه طباطبايي 3- رهبري امام علي (ع ) در قرآن و سنت پيامبر(ص ) (ترجمه المراجعات ), علامه سيد شرف الدين , ترجمه : محمدجعفر امامي 4- شيعه و تهمتهاي نارواعلامه جواد شري 5- آنگاه هدايت شدم تيجاني سماوي , ترجمه سيد جواد مهري 6- اهل سنت واقعي تيجاني سماوي , ترجمه سيد جواد مهري 7- بررسي مسائل كلي امامت ابراهيم اميني 8- امامت و رهبري شهيد مطهري 9- شيعه پاسخ مي گويدسيد رضا حسيني نسب 10- عبدالله بن سباعلامه عسكري 11- نقش ائمه در احياي دين علامه عسكري --------------- مركز: مؤسسه پيوند با امام (ره) پرسش: كتابي را درباره ايسم هاي غربي منتشر شده برايم معرفي كنيد؟ و اگر امكان دارد در كاغذي برايم شرح دهيد. پاسخ: قبل از آشنايي با اصطلاحات و مكتب هاي سياسي مناسب مي دانم توجه شما دوست عزيز را به چند نكته جلب نمايم. (1) * فرق اديان الهي با ساير مكتب ها: 1- وقتي به اديان الهي نظر اجمالي و كلي افكنده مي شود و مورد مطالعه قرار مي گيرد، با اينكه برخي از آنها مورد تحريف قرار گرفته اند، اما مي بينيم تمام پيامبران در اصول دين و بسياري از فروع و احكام يك حرف مي زدند. همه آنها در اصول مردم را به توحيد و معاد و نبوت هدايت مي كردند و در عمل به احكام مانند خواندن نماز، گرفتن روزه، دادن زكات، اجراي عدالت و دوري از ظلم و فساد اتفاق نظر داشتند. اگر چه در فروع از نظر كم وكيف اختلافاتي به حسب زمان و مكان بوده، لكن آنچه در تمام اديان الهي ديده مي شود وحدت فكر و انديشه است (2) و علت يك پارچه بودن اهداف پيامبران و دوري از اختلاف آراء، آن بود كه تمام آنان متصل به يك منبع فياض بودند و از يك چشمه جوشان سيراب مي شدند و آن منبع فياض و چشمه جوشان هستي، خداوند حكيم است. اما اگر بناي فكري و اعتقادي بشر به حقيقت مطلق متصل نبود و زمام امور معنوي و مادي جامعه را انسان هايي در دست گرفتند كه افق افكارشان از عالم ناسوت و ماده فراتر نرفته باشد، و تمام سعادت و كمال بشر را در همين عالم خاكي بدانند، روشن است كه چنين انسان هايي هر كدامشان بر مبناي افكار محدود و كوتاه خودشان مكتبي را درست مي كنند و آن را در جامعه به عنوان حق قلمداد مي نمايند. بر همين اساس اختلافات فراوان و عقائد متضاد، بسيار در بين اين مكاتبي كه تراوش انديشه بشر است ديده مي شود. لذا مي بينيم نظر ماركسيسم و كاپيتاليسم در مورد اقتصاد و اداره جامعه در مقابل يكديگر مي‌باشند. ماركسيسم تمام منابع اقتصادي كشور را متعلق به جامعه مي داند و مالكيت فردي را نفي مي كند، ولي كاپيتاليسم معتقد است كه منابع عمده اقتصادي بايد در دست افراد معدودي از سرمايه داران قرار گيرد. و بقيه مردم مانند برده اي در چنگال سرمايه داران نابود شوند. برخي مانند آنارشيسم قائل به عدم حكومت براي اداره كشور مي باشد، در مقابل اين انديشه فاشيسم و نازيسم و فالانژيسم معتقد به حكومت هستند، اگر چه حاكميت با قدرت سلاح و ايجاد رعب و وحشت و قتل و عام مردم به دست آيد. و يا بعضي نيهيليسم و هيچ گرا هستند و عده‌اي ناسيوناليسم و ملت گرا مي باشند و عده اي معتقد به اُمانيسم و انسان گرا و برخي انديواليسم و فردگرا و گروهي فيمينيسم و زن گرا مي باشند. اين انديشه ها و مكاتب مختلف و متضاد كه باعث متحير شدن انسان و سرگرداني او شده و هيچ كدام مشكلي ازمشكلات او را حل نكرده اند، بلكه هر روز بر آلام و دردهاي جامعه انساني افزوده اند، نتيجه دوري انسان از خداوند و عدم توجه او به دستورات حيات بخش پيامبران است. بر همين اساس قرآن كريم در دهها آيه مردم را به اطاعت از خداوند و انبياء دعوت نموده و از پيروي غير آنان برحذر داشته است. لذا قرآن كريم مي فرمايد: "وَ اِنَّ هذا صِراطي مُستقيماً فَاتَّبِعُوهُ و لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلهِ..." راه مستقيم من، كه را توحيد، راه حق و عدالت، راه پاكي و تقواست از آن پيروي كنيد وهرگز در راه هاي انحرافي و پراكنده گام ننهيد كه شما را از راه خداوند منحرف و پراكنده مي كند و تخم نفاق و اختلاف را در بين شما مي پاشد. (3 ) * مبناي اكثر مكاتب : 2- وقتي اكثر اين مكاتب با دقت مطالعه مي شود انسان در مي يابد كه بسياري از آنها در برهه اي از زمان ظهور كرده اند و در همان زمان سعي و تلاش مؤسسان آن تضعيف دين و معنويت و تقويت حزب و گروه شان بوده است. اگر چه داراي مطالب جذاب و شعارهاي فريبنده، الفاظ زيبا، براي فريب افكار مردم مي باشند، اما در مرحله عمل خبري در كار نبوده است. * هدف برخي از به كار بردن اصطلاحات: 3- عده اي گاهي براي خودنمايي و ادعاي فضل و دانش نمودن و يا براي فريب دادن مردم مخصوصاً جوانان اين الفاظ و مكاتب را به كار مي برند. در حالي كه اين اصطلاحات سرابي بيش نيست. زيرا چيزي كه روح انسان را اشباع نمايد در آنها وجود ندارد. تعدادي از اين اصطلاحات را در اينجا مي آوريم تا شما دوست عزيز ضمن آشنايي با اين مكتب ها بدانيد آنچه حق است و عطش انسان را برطرف مي سازد، قرآن كريم و مكتب مشعشع اهل بيت عصمت و طهارت "ع" است. 4- اگر چه مناسب بود ترتيب اين اصطلاحات بر اساس حروف الفبا باشد، اما به خاطر آن كه برخي از آنها از نظر مفاهيم مشابه هم هستند و يا شعبه اي از يكديگر بودند، آنها را با هم آورديم تا تسلط بر مطالب آسانتر گردد. 1. امپرياليسم: (4) امپرياليسم از كلمه قديم تر (امپراطوري) گرفته شده است. و اين اصطلاح عنوان براي قدرت يا دولتي بوده كه خارج از محدوده و كشور خود به زور به تصرف سرزمين ها و ممالك ديگر اقدام مي كرده، و آنجا را جهت بهره برداري، تحت سلطه خود قرار مي داده است. و معناي امپرياليسم با كلمه استعمار پيوندي نزديك دارند. و امپرياليسم به امپرياليسم نظامي، اقتصادي و فرهنگي تقسيم مي شود. 2. ميليتاريسم: (5) به معناي ارتش سالاري مي باشد. به چهار حالت در سازمان ارتش مانند جنگجويي، سروري ارتش بر دستگاه دولت، بزرگداشت سپاهگيري و بسيج كشور براي هدف هاي نظامي را ارتش سالاري گويند. وقتي اين چهار حالت كاملاً فراهم شد ارتش سالاري كامل گويند. و ميليتاريسم زمينه را براي دژسالاري، نازيسم، فاشيسم و فالانژيسم فراهم مي كند. 3. دزسالاري: نام و اصطلاحي براي حكومت هايي است كه با روش استبدادي و ترور بر سر كار مي آيند. 4. نازيسم: (6) عنواني است براي حكومت آلمان در دورة "آدولف هيتلر" و گاهي هم رديف معناي فاشيسم مي باشد. و نيز نازي علامت اختصاري "حزب ناسيونال سوسياليست كارگران آلمان" به رهبري هيتلر است. 5. فاشيسم: (7) اين اصطلاح به صورت عام نامي است براي همه رژيمهايي كه بقايشان بر پاية ديكتاتوري و زور و كشتار استوار است. اما به معناي خاص، نام جنبشي است كه در سال 1929 به رهبري "موسوليني" در ايتاليا به راه افتاد. 6.فالانژيسم: (8) نام حزب فاشيست اسپانيا مي باشد. اين حزب را "خوزه آنتونيو پريمودو ريورا" پسر ديكتاتور پيشين، "پريمودو ريورا"، در سال 1933 بنيان گذاشت. 7. تيراني (تيرانيسيد): (9) عنواني است براي حكومت ظالمانه اي كه قدرت را از راه غير قانوني در يونان باستان به دست مي گرفت و در يونان "تورانوس (Tyrnnus)" مي ناميدند. 8. ماكياوليسم (استبداد جديد): (10) مكتب ماكياوليسم كه آن را "فلسفه استبداد جديد" نيز مي خوانند، عبارت از مجموعه اصول و دستوراتي است كه ماكياولي فيلسوف و سياستمدار ايتاليايي (1469-1527) براي حكومت ارائه داده است. كه خلاصه اين مكتب عبارت است از: تأسيس دولتهاي متحد و قوي كه تابع كليسا و دين نباشد. طرفداري از ظلم و استبداد و حكومت نامحدود. انسان موجود سياسي و فطرتاً شرور است لذا براي علاج شرارت انسان حكومتي مقتدر و مستبد لازم است. اخلاق و مذهب تابع سياست زمامدار مي‌باشد، اگر صلاح ديد در حكومت از دين و اخلاق استفاده مي كند و اگر صلاح نديد استفاده نمي كند. زمامدار به منزلة قانون است و مردم بايد از حاكم و زمامدار اطاعت كنند، اما خودش از قانون مستثني است و هر چه بخواهد مي تواند انجام دهد. روش حكومت در مكتب ماكياوليسم آن است كه زمامدار براي رسيدن به قدرت و حفظ آن مجاز است به هر عملي مانند زور، حيله، تزوير، جنايت، تقلب، نقض قول و پيمان شكني و نقض مقررات اخلاقي متوسل شود. و هيچ نوع عملي براي رسيدن به قدرت و حفظ آن براي زمامدار ممنوع نيست، به شرط اينكه تمام اين اعمال را پنهاني و سرّي انجام دهد. و جناياتي كه هيتلر و موسوليني ديكتاتورهاي آلمان و ايتاليا انجام دادند بر همين افكار دور مي زد. 9. نيهيليسم: (11) نيهيليسم يا هيچ انگاري، اين اصطلاح از واژه (نيهيل( در زبان لاتين به معناي هيچ آمده است. و نيهيليسم مكتبي فلسفي است كه منكر هر نوع ارزش اخلاقي و مبلّغ شكاكيت مطلق و نفي وجود است. و گروهي از آنارشيست هاي قرن 19 روسيه را نيز نيهيليست خوانده اند. مؤسسه فرقه نيهيليسم "ميخائيل باكونين" (1876-1814م.) بوده است. 10. سوفيسم (سوفسطائي) (12) : در زبان يونان سوفيسما و سوفيزا به معناي آموزش و سوفوس به معناي عقل و خرد مي باشد. اما از نظر اصطلاح سوفيست عنواني براي فلاسفه قبل از سقراط مي باشد. كه آنان مورد انتقاد سقراط و افلاطون قرار گرفتند. اما بعدها به كساني گفته مي‌شد كه در بحث ها و گفتگوي با مغالطه و زبان بازي بر حريف خود پيروز مي شدند. 11. سپتي سيسم (سپتيك): اين همان فلسفه شكاكين است. پيروانش معتقداند كه انسان راهي براي شناخت حقايق ندارد. از اين رو بايد در همه امور توقف نمايد. حتي علوم رياضي را هم به طور احتمال قبول كند. اين مَسْلك شبيه سوفيسم و نسبي گري است. 12. آتئيسم: پيروان اين مكتب مي گويند چيزي به عنوان مافوق طبيعت وجود ندارد. و انسان را فقط موجود طبيعي مي دانند كه بايد با همان عقل طبيعي اداره شود. 13. كمونيسم: (13) كمونيسم اين اصطلاح از ريشه لاتيني (كمونيس) به معناي اشتراكي گرفته شده است. و اين عقيده از سال 1840 م. رواج يافت. و معناي اشتراك محدود به ثروت و دارائي ها نمي شود، بلكه اشتراك شامل زنان و مسائل جنسي مي گردد. بنابرنظر كمونيسم تمام منابع اقتصادي كشور اعم از صنعتي و امور ديگر مربوط به جامعه است نه افراد و خانواده ها، اما كمونيسم به معناي جديد عبارت است از اينكه دولت بر تمام مراكز اقتصادي جامعه كنترل داشته باشد و همه چيز بايد در دست او قرار گيرد. 14 ماركسيسم: (14) كمونيسم به معناي خاصي كه امروز در نقاط مختلف دنيا رايج است كمونيسم ماركسيسم است. زيرا مؤسس كمونيسم "كارل ماركس" فيلسوف آلماني (1883-1818م.) بود كه بعد از ماركس، "فريدريش انگلس (1895-1825م.)"، "لنين" و "استالين" از رهبران كمونيسم بودند. بعد از درگذشت استالين (1953) "مالنكوف" ، "بولگانين" و "خروشچف" جانشين وي شدند. البته آراء ماركس و اِنگلس توسط نفوذ فلاسفه آلماني مخصوصاً "هگل" و "فويرباخ" گسترش يافت. 15. لنينيسم: (15) لنينيسم نوع ديگري از ماركسيسم است كه منسوب به "ولاديمير ايليچ لنين (7924-1870م.)" بنيانگذار رژيم كمونيست و پيشواي انقلاب اكتبر 1917 روسيه مي باشد. لنين در اصول افكار ماركس تغييراتي داد به طوري كه مواردي بر آن افزود و عناصري از آن را حذف كرد، تا مناسب اوضاع جامعه روسيه گردد. و در ضمن عقايد لنين بعد از انقلاب و رسيدن به قدرت نسبت به قبل از انقلاب تغيير يافت. 16. استالينيسم: (16) بعد از لنين "يوسف استالين (1953-1879م.)" ـ نخست وزير و دبير كل حزب كمونيست و ديكتاتور اتحاد شوروي سابق ـ روي كار آمد و در عقائد لنين اصلاحاتي انجام داد كه افكار او به نام استالينيسم مشهور گرديد. 17. بولشويسم: (17) بولشويسم عنوان ايدئولوژي حزب بولشويك به رهبري لنين بود. علت به وجود آمدن بولشويسم به خاطر اختلافي بود كه در حزب مخفي سوسيال دموكرات روسيه بر سر مسأله عضويت در حزب پديد آمد. به دنبال آن، حزب به دو گروه بولشويك (در زبان روسي به معناي اكثريت) به رهبري لنين، و منشويك (به معناي اقليت) به رهبري "مارتوف" تقسيم شد. و لنين در سال 1918 نام حزب خود ر "حزب كمونيست سراسر روسيه (بولشويكها)" نهاد، و در سال 1925 به نام "حزب كمونيست سراسر اتحاد شوروي" و در سال 1953 به "حب كمونيست اتحاد شوروي" تغيير يافت. 18. پوپوليسم: (18) پوپوليسم به معناي مردم باوري است. به اينكه هدف هاي سياسي را بايد بر اساس خواست مردم جدا از احزاب و نهادها پيش برد، و خواست مردم عين حق و اخلاق است. به عبارت ديگر هر چه مردم خواستند همان حق و اخلاق مي باشد. كه در واقع بولشويسم تركيبي از ماركسيسم و پوپوليسم است. 19. بورژوا (19) - پرولتاريا: (20) در قرون وسطا فردي از اهل شهر آزاد (بورگ) را كه نه ارباب بود و نه دهقان "بورژا" مي ناميدند. در قرن هاي هفدهم و هجدهم ارباب ها و كارفرماها را در برابر كارگران و بازرگانان به اين نام خطاب مي كردند. در فرانسه عنواني براي طبقه ميانه سوداگر و پيشه ور يا شهرنشيناني كه بر ملاك دارائي از حقوق سياسي برخوردار بودند اطلاق مي شد، و اما در اصطلاحي سياسي معناي خاص خودش را دارد. بورژوازي در اصطلاح ماركسيستي به معناي سرمايه داران، سوداگران، پيشه وران و دارندگان مشاغل آزاد است. در برابر "پرولتاريا" (21) كه به كارگراني گفته مي شد كه هيچ وسيله توليدي جز نيروي كار خود براي تأمين زندگي ندارند. 20. سوسياليسم: (22) واژه سوسياليسم (جامعه باوري) در زبان فرانسه به معناي اجتماعي مي باشد. و در انگليسي (سوسياليسم سياستي كه هدف آن نظارت جامعه بر وسايل توليد و اداره‌ آنها به سود همگان است). البته اين تعريف، يك تعريف جامع نيست، زيرا نظارت عمومي بر اموال و توليد معناي وسيعي دارد. اما بهترين وجه اشتراك سوسياليست برتري جامعه و سود همگاني بر نظريه فردگرايي و سود فردي است، كه سوسياليسم به انواع متعددي مانند سوسياليسم ليبرال، ماركسي، نوين، تكاملي، فابيان، صنفي و پارلمانتر و اقسام ديگر، تقسيم مي شود. 21. كاپيتاليسم: (23) كاپيتاليسم روشي است كه در آن وسائل عمده توليد به كمك سرمايه هاي شخصي فراهم شده و اموال به مالكيت صاحبان سرمايه باقي مي ماند. در كاپيتاليسم كارگران به عنوان روز مزد اجير صاحبان سرمايه اند، و تمام قدرت مالي در دست اشخاص معدودي در جامعه خواهد بود. در مقابل كاپيتاليسم، كمونيسم و لنينيسم و استالينيسم قرار دارد. 22. پپورتنيسم: يكي از فِرَق مذهبي آمريكا است كه به ثروت اندوزي و سرمايه داري و تجارت ظالمانه مشروعيت مي دهد. و اين مسلك اصلي ترين عنصر فرهنگي و مذهبي تمدن آمريكايي است و با روح سرمايه داري آنان هماهنگ است. 23. ناسيوناليسم: (24) عبارت است از اعتقاد به برتري يك ملت و قوم بر تمام ملل و اقوام ديگر و لزوم وفاداري مطلق و بدون هيچ قيد و شرطي نسبت به قوم و ملت خود، و مباهات كردن هر قوم و قبيله نسبت به فرهنگ و زبان و نژاد خودش. بنابراين ناسيوناليسم (ملي گرايي) خود را از همه برتر و ديگران را پايين تر از خود مي داند، كه به ناسيوناليسم اقتصادي و سياسي تقسيم مي شود. 24. انترناسيوناليسم: (25) در برابر ناسيوناليسم، انترناسيوناليسم قرار دارد كه معتقد است خير و سعادت بشر اقتضا مي كند كه ملت ها بدون در نظر گرفتن تعصب هاي قومي با هم همكاري داشته باشند. 25، آنارشيسم: (26) در لغت يوناني به معناي حكومت است و آنارشي يعني بدون حكومت. لذا در مسلك آنارشيسم حكومت را موجب مصائب و بدبختي هاي مردم مي داند. و بنياد آنارشيسم بر دشمني با دولت مي باشد. البته مخالف هرج و مرج هم هستند، اما به نظام و حكومتي فكر مي كنند كه بر اساس همكاري آزاده پديد آيد. و پيشواي آنارشيسم جديد پيرژوزف پرودون" (27) فرانسوي (اوايل قرن 19 م.) مي باشد. 26. ايدآليسم: (28) ايدآليسم (ايده آليسم = Idealime) به معناي خيال پرستي است و ايدآليست كسي را گويند كه معتقد است كه سياست بايد تابع آمال يا ايدآل هاي انساني گردد. اين مسلك در برابر "رئاليسم" يا واقع پرستي و اصالت دادن به واقع قرار دارد. 27. رئاليسم: (29) همانطوري كه بيان شد رئاليسم (واقع پرستي و دنبال حقيقت بودن) در مقابل ايدآليسم قرار دارد. رئاليست سعي دارد خود را با حقايق جهان و محيط جامعه وفق دهد و عوامل حقيقي را در حوادث دخالت دهد. 28. فئوداليسم: (30) فئوداليسم يك سازمان بزرگ اجتماعي و اقتصادي و سياسي است كه در بسياري از نقاط اروپا و خاور دور و خاور ميانه در قرون وسطي، قبل از تشكيل دولت هاي ملي جديد وجود داشته است. خصلت عمده در فئوداليسم آن است كه از طرف شاه هر قسمت از اراضي بزرگ به تصرف اشراف به نام فئودال در مي‌آيد، و آن زمين هاي بزرگ از طرف فئودال يا نمايندگانشان به كشاورزان اجاره داده مي شود. و اشراف هم در مقابل اين اجاره نسبت به كشاوزان آن منطقه اختيارات قضائي و حكومتي و مالي و سياسي داشتند. ولي در زمان حاضر فئوداليسم به كشوري گفته مي شود كه عده اي از اشراف و مالكين املاكي را مالك مي باشند و كشاورزان از حقوق سياسي محروم اند، و يا به مقداري كم ازحقوق سياسي و كشور بهره مند هستند. 29. فاكسيوناليسم: (31) فاكسيون به معناي حزب است. اين اصطلاح را "جورج واشنگتن" در آغاز استقلال آمريكا به جاي پارتي (حزب) به كار برد. فاكسيوناليسم يعني حزب پرستي و عقيده به لزوم وجود احزاب سياسي و اتكاء دولت و حكومت با احزاب عامه كه آن را سيستم حزبي (پارتي سيستم) نيز مي نامند. در مقابل كمونيسم كه تك حزبي است قرار دارد. فرق پلوراليسم با فاكسيوناليسم آن است كه اصطلاح اولي عموميت دارد و شامل عقيده به لزوم تعدد جمعيت و انجمن ها از هر قبيل اعم از مذهبي و فرهنگي و علمي و سياسي و اقتصادي مي باشد، در حالي كه فاكسيوناليسم تنها معتقد به تعداد احزاب سياسي است. 30. مولتي پارتيسم (چند حزبي): به معناي چند حزبي است كه در دموكراسي غرب تولد يافته است و در نظام سياسي احزاب متعدد وجود دارد كه در قدرت سهيم هستند، و هيچ يك از اين احزاب به اكثريت مطلق دست پيدا نمي كند، و كشور بر اساس چند حزبي اداره مي‌گردد. و گاهي هم احزاب متعدد براي آنكه كرسي هاي بيشتري را در پارلمان به دست آورند، دست به ائتلاف مي زنند. اما ائتلاف دائمي نيست ولي تعداد احزاب هم موجب ضربه به اقتدار ملي نمي شود. 31. ماترياليسم: (32) مكتب ماترياليسم يا ماديت و اصالت را به ماده دادن، از مكاتب بسيار قديم مي باشد و تاريخ آن به زمان يونان قديم مي‌رسد. و عبارت است از اعتقاد به اين كه تنها ماده وجود دارد و هر چه عنوان ماوراء الطبيعه و حالت متافيزيكي داشته باشد، مانند خدا، روح و فرشتگان وجود ندارد. 32. دوگماتيسم: (33) دوگماتيسم آئيني است كه مي گويد پذيرش موضوعي احتياج به استدلال ندارد، و آن را بايد بدون دليل قبول كرد و بدون چون و چرا آن را از بديهيات شمرد. و يا اينكه در عقيده از سنت سابق كوركورانه تقليد نمود. 33. ديالكتيك: (34) اين اصطلاح در فلسفه از طرف فلاسفه در معاني مختلف به كار رفته است. اما از نظر لغت ديالكت (Dialeet) به معناي زبان محلي، مكالمه، شيوه سخن و لهجه و اصطلاحات زبان ملت هاي مختلف به كار رفته است. اما از نظر اصطلاحي هر كدام از فلاسفه معناي خاصي از آن را اراده كرده اند. سقراط به معناي مكالمه و فلسفي كردن هر موضوع به صورت سؤال و جواب به كار برده، افلاطون به معناي روش منطقي استعمال كرده است. هگل و ماركس اين لفظ را مشابه هم استعمال كرده اند، با اين فرق كه ديالكتيك هگل ايداليسم است و ديالكتيك ماركس ماترياليسم و توجه به مسائل مادي است. و براي ديالكتيك معاني متعددي ذكر نموده اند، به كتاب هايي كه در اين موضوع تأليف شده مراجعه نماييد. 34. راديكاليسم: (35) در لغت به معناي ريشه است و اين كلمه از طرف ليبرال هاي انگليسي در قرن 19 استعمال شد، كه مايل بودند به ريشه موضوعي نفوذ كنند، و طالب تجديد اساس كليسا و خواستار انحلال مجلس اشراف و گاهي متمايل به لغو سلطنت بودند. اما اين اصطلاح بيشتر در مورد كساني اطلاق مي شود كه از مؤسسات سياسي و اجتماعي موجود ناراضي و عصباني شده اند و درصدد تغييرات اجتماعي هستند. ولي در جامعه امروزي به كساني كه درصدد اصلاحات اساسي جهت بهبود وضع اقتصادي و اجتماعي مي باشند، راديكال مي گويند. اما در آمريكا اين اصطلاح بيشتر درباره سوسياليست ها و كمونيست ها اطلاق مي شود. اما در اروپا در گروه هاي اصلاح طلب به كار مي رود. 35. دموكراسي: (36) اصطلاح دموكراسي از اصطلاحات تمدن يونان قديم است، و حكومت مردم بر مردم را دموكراسي مي ناميدند. اما در اصطلاح جديد عبارت از حكومت مردم كه با توجه به آراء اكثريت مردم از طريق انتخاب نمايندگان تشكيل مي گردد، و اداره امور كشور در اختيار اكثريت آراء مردم قرار مي گيرد. و دموكراسي به دموكراسي مستقيم (خالص) سياسي، اقتصادي و صنعتي تقسيم مي گردد. 36. سنديكاليسم: (37) تريديونيون يا اتحاديه هاي كارگري را در فرانسه سنديكا مي نامند. سنديكاليسم نام يك مكتب سياسي و هم، نام يك جنبش سياسي انقلابي است كه بين سوسياليسم و آنارشيسم سازشي به وجود مي آورد. 37. ايدئولوزي: (38) اين كلمه فانسوي است كه مركب از "idee به معناي تصور و انديشه + logie به معناي شناخت" مي باشد. ايدئولوژي روشي از انديشه است كه مي خواهد هم جهان را توضيح دهد و هم دگرگون سازد. و اولين بار اين واژه را دستوت دوتراسي (1836-1754) دانشمند فرانسوي به كار برد. و هدف او از اين كلمه (انديشه شناسي) يا (دانش ايده ها) بود. و گاهي هم به معناي سنجيده و ناسنجيده استعمال مي شود. و در لغت فرانسوي به كسي كه در يك ايدئولوژي صاحب نظر است و جنبه مرجعيت دارد، ايدئولوگ گفته مي شود. 38. اُپُوزيسيون: (39) در زبان فرانسه به معناي مخالفت يا مخالفان، و در معناي وسنيع خودش عبارت است از كوشش اتحاديه ها، حزب ها، گروه‌ها، دسته ها و افراد براي دستيابي به هدف هايي كه در نظر دارند، و هدفشان مخالفت با اهداف دارندگان قدرت سياسي، اقتصادي مي باشد. و اپوزيسيون در معناي محدود، نامي براي گروهي كه در نظام هاي حكومت پارلماني به موجب قانون اساسي موجوديت آنها به رسميت شناخته شده است، و در پارلمان گروهي را تشكيل مي دهند كه به حكومت ارتباط ندارد و از دولت حمايت نمي كند اما خود را به قانون اساسي وفادار مي دانند. اپوزيسيون پارلماني با شركت در گفت و گوهاي مجلس و با شور قانوني، مطابق شرايطي كه قانون معين كرده در كار حكومت نظارت مستقيم دارد. افكار عمومي را در جريان مي گذارد. مهمترين وظيفه اپوزيسيون آن است كه به انتخاب كنندگان امكانات انتخاب ديگري مي دهد. اپوزيسيون مظهر حكومت احتمالي آينده است، و جزء مكمّل نظام هاي پارلماني در كشورهايي مانند انگلستان، فرانسه و سوئد است كه معمولاً دو حزب اصيل در آنها وجود دارد كه به نوبت نقش حاكم و اپوزيسيون را به عهده مي گيرند. اما در نظام هاي يك حزبي مانند آمريكا اپوزيسيون به صورت قانوني وجود ندارد. 39. مائوئيسم: (40) به افكار مائوتسه تونگ (1976-1893) رهبر انقلاب كمونيستي چين درباره استراتژي جنگ انقلابي و سازگار كردن ماركسيسم - لنينيسم با اوضاع چين گويند. مائو علاوه بر انديشه كمونيستي در چين، كانون مبارزه را از شهرها به روستاها و از كارگران در شهر به دهقانان در روستا انتقال داد. و مائو با ارتش دهقاني خود و با جنگ هاي چريكي در هدف خود در سال 1949 پيروز شد. 40. سكولاريسم: (41) سكولر در زبان انگليسي و فرانسوي به معناي دنيوي و آنچه كه مربوط به دنيا است مي باشد. و از كلمه سكولوم به معناي امور دنيا مشتق و گرفته شده است. سكولاريسم به دنياپرستي و امور مادي اصالت مي دهد. و آنچه مربوط به غير دنيا باشد، مانند مسائل معنوي و دين و مذهب را رد مي كند. و مرادف با كلمه سپ تيسم است. اين اصطلاح ابتدا توسط جمعي شكاك و منكرين خداوند در انگليس تحت نظارت "هولي اوك (Holyoake)" به وجود آمد. هولي اوك كه شاگرد "رابرت اوون" بود در واقع مؤسس اين فكر بود. سكولاريسم توسط تاجران و دلالان اقتصادي اروپا ترويج شد تا بتوانند با محو دين به اهدافشان زودتر برسند، و شعار سكولاريسم حرف دين از صحنه زندگي اعم از سياسي، اقتصادي، اجتماعي و هنري است. و بر اساس سكولاريسم دين از سياست جدا است. لذا ميرزا حسين خان سپهسالار صدر اعظم ناصرالدين شاه، روحانيت را از دخالت در امور سياسي منع مي‌كرد. (42) 41. لائيسم: مسلكي است با دين و معنويت ضديت دارد معادل معناي سكولاريسم مي باشد. 42. پلوراليسم: (43) پلوراليسم به معناي مسلك كثرت گرايي مي باشد، كه پلوراليسم ديني نجات و رستگاري انسان را در يك دين و مذهب نمي داند. و معتقد است كه حقيقت مطلق، مشترك ميان همه اديان است. و در نتيجه پيروان تمام اديان اهل نجات و رستگاري‌ند. قائلين به پلوراليسم گويند دين داراي قرائت هاي مختلف است و برداشت هر فردي از دين صحيح مي باشد. روشن است كه سرانجام اين افكار منجر به تعطيل شريعت و معنويت خواهد شد. و اين انديشه به پلوراليسم اخلاقي، سياسي، اجتماعي و ديني تقسيم مي شود. پديد آورنده پلوراليسم در اين قرن هاي اخير مونتسيكو بوده، و بعد از او استقلال‌طلبان آمريكا آن را پرورش داده اند و پلوراليسم در برابر مسلك مونيسم قرار دارد كه معتقد است كليه جهان خلقت تابع يك اصل اند شبيه (وحدت وجودي) كه فلاسفه اسلامي قائل هستند. 43. ليبراليسم: (44) اين اصطلاح از واژه لييرال مشتق شده و داراي ريشه فرانسوي ليبر به معناي آزاد است. اين مسلك زندگي انسان را فقط در همين دنيا مي داند. و مي گويد: آزادي انسان نامحدود است و هيچ نيرو و منبعي نمي تواند او را مقيد كندو بايدها و نبايدهايي را براي او تعيين كند. به عبارت ديگر چيزي به عنوان دين نمي تواند براي بشر تعيين سرنوشت كند و براي او شي اي را حلال يا حرام نمايد. ليبراليسم به دو قسمت اصلي، ليبراليسم سياسي و اقتصادي تقسيم مي شود و اين مسلك در اواخر قرن 18 در انگليس ظهور پيدا كرد و از مؤسسين آن "جرمي بنتهام، جيمز ميل. جان استورات ميل، توماس هيل گرين" مي باشند. و مي توان ليبراليسم را اُمانيسم عقل گرا يا خود مختاري امانيستي ناميد كه در آن انسان خود مختار است. در واقع ليبراليسم انديشه انسان محوري مي‌باشد. 44. اباحي گري: اباحه گري به معناي نفي حلال و حرام الهي و پايبند نبودن به دستور دين در زندگي فردي و اجتماعي مي باشد. و اين فكر در راستاي نشر بي ديني و ترويج بي بند و باري در بين مردم قدم بر مي دارد. و اين فكر نتيجه ليبراليسم است. 45. اُمانيسم (انسان گرايي): در مسلك امانيسم (انسان مداري) انسان جاي خداوند مي نشيند و تكيه گاه تشخيص ارزش ها را خود انسان مي داند، و خداوند را براي برطرف شدن دردهاي روحي بشر و برآورده كردن نيازهاي بشر مي باشد و حضرت حق تعالي از خود اصالتي ندارد. 46. انديويدواليسم (فردگرايي): به معناي اصالت دادن به فرد است و معتقدند كه سعادت يك فرد و سودجويي او باعث سعادت جامعه مي گردد. 47. اگزيستانسياليسم: مكتبي كه معيار كمال انسان را فقط در آزادي او مي داند، و معتقد است كه تنها موجودي كه آزاد آفريده شده انسان مي‌باشد و محكوم هيچ جبر و ضرورت و تحميلي نيست و هر چيزي كه بر ضد آزادي و منافات با آن داشته باشد، انسان را از انسانيت خارج مي نمايد. و اگر انسان خود را وابسته و متعلق و بنده چيزي نمايد از انسانيت خارج شده است. و پيروان اين انديشه مي گويند اعتقاد به خداوند نوعي اسارت و مانع رشد بشر است. 48. رفرميسم: تفكري است كه قلمرو دين را تنها رابطه انسان و خداوند مي داند و دين را از صحنه اجتماعي و سياسي حذف مي كند، اين مسلك و سكولاريسم هر دو در جهت حذف دين گام بر مي دارند. 49. پوزيتيويسم اخلاقي: پيروان آن عقيده دارند كه ارزش هاي اخلاقي واقعيت عقلاني ندارد و خوب و بد تابع آراء مردم است. اگر مطلبي را امروز گفتند خوب است آن مطلب ارزش مي شود، و اگر فردا همان مطلب را گفتند بد است، آن موضوع خوب، بد و ناپسند مي‌شود. 50. پوزيتيويسم: پيروان مسلك اعتقاد دارند انسان فقط از طريق حس، علم پيدا مي كند و ماديات و امور طبيعي را درجه بندي كرده اند و مي گويند هر چيزي كه بيشتر قابل لمس وحس باشد، بيشتر مورد توجه انسان است. 51. مدرنيسم: كلمه مدرن را روميان نخستين بار در قرن ششم ميلادي از ريشه Modo (به تازگي) گرفتند، و در فارسي به معناي نو مي‌باشد. اما در اصطلاح به معناي نو شدن ابزار مي باشد و مبناي نهائي بشر و سعادت او فقط علم است، و پيروان اين انديشه معتقدند كه بايد علم را به جاي دين قرار داد. وسايل جديد، شناخت و ذهنيت ها و روان شناسي تازه انسان جايگزين روش‌هاي قديمي گردد. امروزه روش هاي جهاني ديگر با مردم ديگر كه داراي روحيات ديگري بوده اند جوابگوي نسل جديد نيست، و بايد به فرهنگ، تاريخ، فلسفه و زبان نگاهي ديگر انداخت. 52. پست مدرنيسم: اين مسلك مي گويد انسان به دليل وابستگي به فرهنگ، زبان، آداب و رسومش نمي تواند به آنها از ديده برتري نگاه كند و نمي توان داوري كرد كه كدام فرهنگ غرب است. 53. پروتستانتيسم ليبرال: اين ديدگاه متأثر از مدرنيسم است كه اساس دين را تجربه ديني اشخاص مي داند، و در اينكه عقل مي تواند در مسائل الهيات اظهار نظر كند، شك دارند. 54. مونارشي: (45) به معناي رژيم سلطنتي اي است كه در آن پادشاه قواي سه گانه را شخصاً در دست دارد. و معمولاً به شكل موروثي يا با زور به قدرت مي رسد، و شاه خود را بالاتر از قانون مي داند. 55. كنستيتوسيونال: به معناي سلطنت مشروطه است كه قدرت پادشاه محدود است، و مجلس شاه را در انجام وظايفش ياري مي كند. مجلس قوانين را وضع مي كند و پس از تأييد پادشاه براي اجراء در اختيار قوه مجريه قرار مي گيرد. 56. موبوكراسي: به حكومتي كه در دست مردمان نالايق و خودسر كه از عرصه هاي سياسي و اقتصادي و فرهنگي دور هستند مي باشد، موبوكراسي گويند. 57. سمپوزيوم: به جلسه اي كه براي بحث و تبادل نظر درباره موضوعي مشخص كه مورد علاقه شركت كنندگان است گفته مي شود. 58. رومانتيسم: جنبش هنري، ادبي و فلسفي كه از اواخر قرن 18 در اروپا شكل گرفت، و تا اواسط قرن 19 استمرار يافت و اين حركت در مقابل نهضت كلاسيك جديد است كه بر طبيعت تأكيد دارد و به وجود عاطفه و احساس و خيال تأكيد مي كند. 59. لابيگري: (46) در زبان انگليسي به معناي سرسرا مي باشد. اما در اصطلاح سياسي آمريكا به معناي نفوذ در قوه قانوگذاري (از راه تماس با دو مجلس و زير نفوذ آوردن آنها) و نظر خود را از اين طريق اعمال كردن است. 60. فيمينيسم (زن سالاري): (47) مركب از دو كلمه Feminine به معناي مؤنث و زنانه با پسوند ism مي باشد كه اولين بار در سال 1837 وارد لغت فرانسوي شد. و در اصطلاح به آنچه در قرن نوزدهم در آمريكا تحت عنوان جنبش زنان معروف بود گفته مي شود. و قبل از آن در قرن هفده در انگليس نداهاي فمينيسي بوده است. غرب با ترويج فرهنگ زن گرايي و با كشاندن زنان به كارخانه ها و كارگاه ها به تجارت بازار سرمايه داري رونق خاصي داد، و در نتيجه تباهي و از بين رفتن هويت زن و فروپاشي كانون خانواده را به همراه داشت. لذا رهبر معظم انقلاب (مدظله العالي) به نمايندگان زن مجلس فرمود: "در طرح مسائل زنان و حل مشكلات آنان در جامعه بايد از هر گونه گرايش هاي فمينيستي و جنس ستيزي پرهيز شود." (48) منابع و مآخذ: 1. اين مطالب از كتاب هايي مانند: مكتب هاي سياسي، دانشنامه سياسي، نفوذ و استحاله، تحليل و نقد پلوراليسم ديني، تاريخ سياسي معاصر ايران، فرهنگ حييم، فرهنگ عميد، فرهنگ دهخدا و ... گرفته شده است. 2. جهت اطلاع كامل به آيات 25 و 73 سوره انبياء، 31 و 32 و 54 ـ 60 سوره مريم، 12 مائده، تورات كتاب فرامير شماره 17 و 148، تورات كتاب اِشعيا نبي باب 3 فقره 16-25، انجيل رساله يونس به روميان باب 15 فقره 11 و 12، رساله يونس به تيمور تاوُس باب 2 فقره 1، رساله اول پطرُس رسول باب‌3 فقره 3و 4، انجيل رساله پولس رسول بنيطس باب 2 فقره 1 و بهشت جوانان، ص278 - 283 مراجعه فرماييد. 3. سوره مباركه انعام/آيه 153. مانند آن سوره هاي مباركه انعام/ 159، نجم/28، روم/32، هود/101، اعراف/30، سباء/20، يوسف/39، نساء/167، آل عمران/73، طه/16 و 123، يونس/66، قصص/50، زمر/55 4. Imperialism 5. Miliariism 6. Nazism 7. Fashism 8. Falangism 9. Tyrany 10. Machiavllism 11. Nihilism 12. Sophism 13. communism 14. Marxsm 15. Lenininsm 16. Stalinism 17. Bolshevism 18. Populism 19. Bourgeois 20. Proletarius 21. پرولتاريا (Proletarius) در زبان لاتين به معناي فرزند مند مي باشد. 22. Socialism 23. Capitalism 24. Nationalism 25. Interalionalism 26. Anarchism 27. Pierrejoseph-proudhon 28. Idealism 29. Realism 30. Feudalism 31. Factiunalism 32. Materialism 33. Dogmatism 34. Dialectic 35. Radicalism 36. Democracy 37. Symdicalism 38. Ideologie 39. Opposition 40. Maoism 41. Secularism 42. نفوذ و استحاله، ص141. ميرزا حسين خان سپهسالار مي گويد: اعتقاد من در باره ملّاها بر اين است كه ايشان را بايد در كمال احترام و اكرام نگاه داشت و جميع اموراتي كه با آنها تعلق دارد از قبيل نماز جماعت و موعظه به قدري كه ضرر به دولت نزند، و اجراي صيغه عقد و طلاق و حل مسائل شرعيه را به آنها واگذار نموده و به قدر ذره اي در امورات حكومتي آنها را مداخله نداد و ايشان را ابداً واسطه فيمابين دولت و ملت مقرر نكرد. 43. ploralism 44. libralism 45. Monarchy 46. Lobbyiny 47. Feminism 48. كيهان: 15/7/80، 19 رجب 1422. ص3، شماره 17204 برگرفته از كتاب: پاسخ به پرسشهاي جوانان، ج2، اسدا... محمدي نيا، ص741 الي 767 ------------------- مركز: نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاهها پرسش: لطفاً بفرمائيد تفاوت دموكراسي و ولايت فقيه چه مي باشد اگر كتابي هم هست معرفي بفرمائيد. پاسخ: در بررسي نسبت دموكراسي با ولايت فقيه، متفكران اسلامي با توجه به تعريفي كه از دموكراسي ارائه كرده اند، ديدگاه هاي متفاوتي دارند. از اين رو ابتدا لازم است به صورت مختصر به بررسي مهمترين تعاريف از دموكراسي بپردازيم. الف) تعريف دموكراسي: دموكراسي (democracy) در لغت يعني حكومت به وسيله مردم. اين اصطلاح همچون بسياري از مفاهيم، در علوم اجتماعي، تعريفي جامع و مانع ندارد و تعاريف زياد و معاني متفاوتي از آن ارائه شده است. به طور كلي مي توان اين تعاريف را در دو دسته تقسيم بندي كرد: 1- برخي از تعاريف، دموكراسي را نوعي هدف و «ارزش» مي دانند. در اين تفكر دموكراسي بر مبناي اصول و ارزشهاي خاص استوار است كه مهمترين شاخص هاي آن عبارتند از: 1/1- نسبي گرائي: يكي از ويژگي هاي دموكراسي اين است كه به حقايقي ثابت و مطلق، به ويژه در امر قانون گذاري ايمان ندارد. به عبارت ديگر هيچ عقيده و ارزشي به عنوان حقيقت ازلي و ابدي قلمداد نمي شود و به جاي اعتقاد به يك حقيقت مطلق، دموكراسي به پراگماتيسم و نسبيت عقايد و ارزشها معتقد است. در چنين نظامي قوانين ناشي از خواست انسانها و محصول عقل ابزاري است و ارتباطي به ماوراء طبيعت و وحي ندارد. نسبي گرائي در دو عرصه تنوع و چند گانگي عقايد، و تكثر سياسي نمود پيدا مي كند.(ر.ك: فلسفه سياست، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، چاپ اول 1377، ص137) 2/1- مشروعيت مردمي: در دموكراسي مشروعيت حكومت و قوانين مبتني بر خواست و رضايت مردم است و مردم قدرت و مشروعيت را به دستگاه حكومتي و رئيس حكومت مي بخشند و فقط قدرتي كه از مسير اراده و خواست عمومي مردم به فرد واگذار شود مشروعيت دارد و ديگر مسيرهاي انتقال قدرت رسميت ندارد. 2- گروه ديگر، رويكرد ها و تعاريفي است كه دموكراسي را تنها مشابه يك «روش» براي توزيع قدرت سياسي و ابزار و ساز و كاري صوري براي تصميم گيري مي دانند. دموكراسي به عنوان روش، در پي به حداقل رساندن خطاهاي مديريت جامعه و به حداكثر رساندن مشاركت مردم و كاهش دادن نقش افراد، به عنوان فرد، در تصميم گيري هاي سياسي است. ب) دموكراسي و ولايت فقيه: اكنون با توجه به تفكيك ميان انواع دموكراسي در بررسي نسبت آن با ولايت فقيه بايد گفت، ولايت فقيه و به طور كلي اسلام با دموكراسي به معناي اول (دموكراسي به معناي ارزشي) سازگاري نداشته و به هيچ وجه قابل جمع نيست. مهمترين محورهاي تفاوت ميان اين دو عبارتند از: 1- در نظام ولايت فقيه نسبي گرائي معرفتي و عدم اعتقاد به حقايق ثابت و مطلق، پذيرفته نيست زيرا از ديدگاه اسلامي همواره حقايق، اصول و ارزشهاي ثابت و غير متغيري وجود دارند كه از سوي خداوند متعال به وسيله وحي براي هدايت جامعه انساني فرستاده شده اند. اسلام به استناد آيات قرآن و ادله متعدد عقلي و نقلي خود را تنها دين درست بر حق مي داند. آيات زير صراحتا با مباني ارزشي دموكراسي تناقض دارد: «ماذا بعد الحق الا الضلال؛ بعد از حق، جز گمراهي چيست؟»(سوره يونس، آيه 32) و «و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه؛ و هر كس كه ديني جز اسلام اختيار كند از او پذيرفته نخواهد شد.»(سوره آل عمران، آيه 85) خلاصه آنكه در اسلام، نسبي گرائي، در عرصه عقايد مطرود است و در اسلام حقايق ثابت و ازلي فراوان وجود دارد كه به عناصر ثابت و منطبق با فطرت بشري بازگشت مي كنند. با اين وجود به تناسب زمان و مكان احكام متغير در چارچوب احكام و قواعد ثابت نيز وجود دارد. از سوي ديگر از ديدگاه اسلامي، پلوراليسم و تكثر گرائي سياسي بدون تقيد و پاي بندي به ارزشها و مباني اسلامي نيز كه براي دستيابي به قدرت اصول اخلاق و هنجارهاي جامعه را زير پا بگذارد، كاملا مطرود است.(ر.ك: جامعه مدني و حاكميت ديني، عبد الحسين خسروپناه، انتشارات وثوق، چاپ اول 2- در نظام ولايت فقيه، مشيت و اراده الهي و نصب و تعيين او، خاستگاه مشروعيت و قانوني بودن حكومت و رهبري است و اين كاملا با مباني ارزشي دموكراسي كه راي مردم را پايه و اساس مشروعيت و قانوني بودن دستگاه حكومت و رهبري مي داند در تضاد است. 3- در نظام اسلامي، نصب و عزل رهبري فقط به دست خداست و آن كسي را كه خداوند به عنوان رهبر جامعه برگزيده است (چه بي واسطه و چه با واسطه) مردم حق عزل او را ندارند، بلكه اطاعت از او بر مردم واجب و مخالفت با وي بر آنان حرام است. اما در نظام دموكراسي (ارزشي) نصب و عزل رهبري جامعه، به دست مردم يا نمايندگان آنان است. 4- از ديدگاه دموكراسي (ارزشي) كه بر مبناي سكولاريسم استوار است، هر قانوني را كه مردم وضع كنند معتبر و لازم الاجرا است و بايد از سوي همگان محترم شناخته شود هر چند بر امر نامشروعي توافق شده باشد و اين قطعا با اسلام و نظام ولايت فقيه سازگار نيست، زيرا از نظر دين حق حاكميت و تشريع مختص به خداست. «ان الحكم الا لله؛ حاكميت فقط از آن خداست»(سوره يوسف، آيه 67) فقط خداوند متعال است كه همه مصالح و مفاسد انسان و جامعه را مي شناسد و حق قانونگذاري و تصميم گيري براي انسان را دارد و انسانها بايد در مقابل امر و نهي الهي و قوانين ديني، فقط پيرو و فرمانبردار بي چون و چرا باشند. زيرا عبوديت خداوند، عالي ترين درجه كمال است و اطاعت از فرامين الهي سعادت آدمي را تأمين مي نمايد. بنابراين دموكراسي و مردم سالاري اگر به معناي ارزش رأي مردم در مقابل حكم خداوند باشد، هيچ اعتباري ندارند، زيرا آنچه بايد در مقابل آن خاضع و مطيع باشيم، فرمان خداست نه رأي مردم.(پرسشها و پاسخ ها، استاد محمد تقي مصباح يزدي، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، چاپ ششم 1378، ج1 ص41) اما اگر دموكراسي را به معناي روش بگيريم كه مردم در چارچوب احكام الهي و قوانين شرعي در سرنوشت خود مؤثر باشند، چنين چيزي قطعا با اسلام و نظام ولايت فقيه سازگار است، زيرا در نظام اسلامي، رأي مردم و نظر نخبگان، در برنامه ريزي و انتخاب ساختار و سازمان و روش اجراي احكام ديني مي تواند آشكارا نقش بيافريند. مضاف بر اينكه احكام شريعت داراي حوزه هاي مسكوت و داراي «منطقه الفراغ» است كه از قضا اين عرصه ها و منطقه ها كم هم نيستند كه در آنها نيز ميزان، رأي ملت و نمايندگان ملت است. پس به طور كلي هم در حوزه برنامه ريزي و شيوه هاي اجراي احكام ديني و هم در حوزه هاي مسكوت و هم در انتخاب افراد و گروه ها و سليقه ها و ... جاي كاملا فراخي براي قانون گذاري و مشورت و رقابت مردمي وجود دارد. به اين ترتيب اراده مردم و نمايندگان در محدوده شرع مقدس، معتبر خواهد بود و اين امر بديع و بي سابقه اي در نظام هاي سياسي نيست، چنانكه ليبراليسم، دموكراسي را مشروط و مقيد به آموزه ها و ارزشهاي خود مي خواهد.(فرهنگ معاصر، عبد الرسول بيات، قم، موسسه انديشه و فرهنگ ديني، چاپ اول 1381، ص287) آموزه هاي فراواني نيز در منابع و متون اوليه اسلامي بر عنصر عقل، مشورت، برابري در برابر قانون، عدالت اجتماعي، توضيح و پاسخگوئي واليان و حاكمان به مردم و نظارت بر قدرت سياسي و امر به معروف و نهي از منكر و ... تأكيد دارند كه مؤيد مطالب فوق است.(ر.ك: دين و دولت، علي رباني گلپايگاني؛ نظام سياسي اسلام، محمد جواد نوروزي؛ فصلنامه كتاب نقد، ش20و21، جامعه برين، سيد موسي مير مدرس؛ مجله حوزه و دانشگاه، ش1) --------------- پرسش: منابعي درباره شناخت يهود معرفي كنيد. پاسخ: ر.ك: 1- چهره يهود در قرآن، عفيف عبدالفتاح طباره، ترجمه سيد مهدي آيت اللهي، نشر جهان آرا. 2- دنيا ملعبه دست يهود، سيدمحمد شيرازي، ترجمه سيد هادي مدرسي، انتشارات سيد جمال. 3- دنيا و يهود، سيدمحمد شيرازي، ترجمه سيدهادي مدرسي، انتشارت ميثم. 4- اسرائيل و فلسطين، اكبر هاشمي رفسنجاني، انتشارات جهان آرا. 5- محاكمه صهيونيسم اسرائيل، روژه گارودي، ترجمه جعفريان و..، انتشارات كيهان. 6- تاريخ يك ارتداد (اسطوره‏هاي بنيانگذار سياست اسرائيل) رژه گارودي، ترجمه شرف، مؤسسه خدماتي فرهنگي رسا. ----------------- پرسش: چرا پيروان بابيت ،وهابيت و بهائيت را جزء مسلمين به حساب نمي آوريم با اينكه تا آخرين امام را مشتركا قبول و باور داريم چرا راجع به اعتقادات آنها اين قدر كتاب ،ناياب است. چند كتاب نسبتا ساده و قابل فهم را معرفي كنيد. پاسخ: وهابي ها جزء مسلمان هاي اهل تسنن به حساب مي آيند و قائل به امامت اهل بيت نيستند و بابيت و بهائيت ابتدا جزء مسلمانان بودند ولي بعدا ادعا كردند كه با آمدن دين بهائيت و بابيت دوران دين اسلام پايان يافته است. توضيح اين كه: بهائيت انشعابي از بابيگري است و بابيت انشعابي از شيخيگري است. در اوائل قرن نوزدهم شيخ احمد احسائي و سيد كاظم رشتي، مدعي رابطه مستقيم با امام زمان(عج) شدند و خود را واسطه ميان مردم مسلمان و آن حضرت معرفي كردند» از همين‏جا راه و رسم شيخي پديد آمد و جمعي از افراد ساده‏لوح و گروهي از فرصت‏طلب‏ها به آن گرايش پيدا كردند. شيخ ملاحسين بشرويه، پس از سيد كاظم رشتي، رهبري فرقه را به عهده مي‏گيرد و در سفري به شيراز با سيد علي محمد شيرازي (محمد باب) ملاقات نموده و مريد و سرسپرده او مي‏شود. محمد باب بعد از ادعاي بابيت امام زمان(عج)، ادعا مي‏كند كه خود امام زمان است و كار را تا ادعاي نبوت پيش مي‏برد و بعد از محاكمه و زندان در تبريز اعدام مي‏شود. بعد از اعدام سيد باب عده‏اي از فريب‏خوردگان و به تشويق و تحريك فرصت‏طلبان و توطئه استعمار، عده‏اي به ميرزا يحيي نوري (صبح ازل) و عده‏اي ديگر به ميرزا حسينعلي نوري (بهاءالله) گرويدند، بهاء خود را پيامبر ناميد و از همينجا فرقه بهايي پديد آمد. ميرزا حسينعلي نوري و ميرزا يحيي نوري دو فرزند ميرزا عباس بودند كه در شهر نور مازندران زندگي مي‏كرد. «بهاء» همراه با برادرش در تهران پرورش يافت و مقدمات علوم را آموخت. بهاء و برادرش در ابتدا متمايل به تصوف شدند و به مسلك درويش‏ها درآمدند. سپس به باب گراييدند. اين دو برادر ضمن ملاقات با علي محمد باب، تصميم گرفتند كه از طريق تلاش در راه بابيت به آب و نان و مقامي برسند، لذا بهاء و صبح ازل در تهران كار تبليغات بابيت را آغاز مي‏كنند آنگاه به مازندران و جاهاي ديگر رفتند و همه جا گرد و غبار و فتنه را برمي‏انگيختند و باب هم به هنگام مرگ وصيتنامه‏اي نوشت و صبح ازل را جانشين خود كرد و بهاء را به محافظت او گماشت. عقايد بهاييت: به چند مورد از عقايد آنها اشاره مي‏شود. 1- اين فرقه مي‏گويد، سيد علي محمد باب امام زمان است كه ظهور كرده و با ظهور او اسلام پايان گرفته و اينك دين جديد ظهور كرده و مردم بايد همگي بهايي شوند، (شخصيت و انديشه‏هاي كاشف الغطاء كتاب (الايات البينات) به كوشش دكتر احمد بهشتي، ص 109، كانون نشر انديشه اسلامي) 2- پنهان كردن دينشان را ضروري مي‏دانند به اصطلاح قائل به تقيه هستند. 3- روزه نوزده روز است قبل از عيد شروع و به عيد نوروز ختم مي‏شود. 4- نماز جماعت باطل است مگر در نماز ميت. 5- قبله آنها مرقد بهاءالله است در عكا. 6- حج براي مردان واجب است و بر زنان واجب نيست، آن هم (حج) در خانه‏اي است كه بهاء در آن اقامت داشته، يا در خانه‏اي كه سيد علي محمد باب در شيراز در آن سكني داشته است به جا آورده مي‏شود. 7- چند تا اعياد دارند: - عيد ولادت باب، اول محرم. - عيد ولايت بهاء، دوم محرم. - عيد اعلان دعوت باب، پنجم جمادي. - عيد نوروز، (المدخل الي دراسة الاديان والمذاهب، العميد عبدالرزاق محمد اسود، ج 3، صص 311 - 308، انتشارات الدار العربية للموسوعات). 8- نماز پنج تكبير دارد ودر دو وقت خوانده مي‏شود يكي هنگام تولد و يكي هم هنگام مرگ. و مطهرات پنج تا است: آب، هوا، آتش، خاك، بيان. همه چيز نجس است مگر آنچه آيه (الله اطهر) بر آن خوانده شود و عبادتگاه‏ها طبق وصيت بهاء بايد از نه كناره و يك گنبد تشكيل بشود و اين عبادتگاه‏ها در فرانكفورت در آلمان و سيدني در استراليا و كامپالا در اوگاندا، ليميت در شيكاگو و پاناما سيتي در پاناما و دهلي نو در هندوستان است، (شخصيت و انديشه‏هاي كاشف‏الغطاء، ص 111 و 139، دكتر احمد بهشتي). فرقه‏هاي بابيه و بهائيه: بعد از اعدام سيد علي محمد باب بابيت به سه فرقه تقسيم شد و بعد از مرگ بهاءالله نزاعي كه بين دو برادر عباس افندي و محمد علي به وجود آمد دو فرقه ديگر اضافه شد، مجموعا پنج فرقه شدند. 1- ازليه (به رهبري ميرزا يحيي نوري، صبح ازل) 2- بهائيه (به رهبري ميرزا حسين علي، بهاءالله) 3- بابيه خالص (فقط رهبري سيد علي محمد را قبول دارند) 4- بابيه بهائيه عباسيه (رهبري عبدالبهاء عباس افندي) 5- ناقضون (اتباع ميرزا محمد علي برادر عبدالبهاء)، (المدخل الي دراسة الاديان والمذاهب، ج 3، ص 312، العميد عبدالرزاق محمد اسود). كتاب‏هاي بهائي‏ها عبارتند: 1- الاتقان ؛ 2- اشراقات والبشارات والطرزات ؛ 3- مجموعه الواح مباركه، كه وصايايي بهاء به پسران خود مي‏باشد ؛ 4- كتاب شيخ ؛ 5- الدرر البهية ؛ 6- الحج البهية ؛ 7- الفرائد ؛ 8- فصل الخطاب. اين كتابها را به بهاء نسبت داده‏اند ولي در حقيقت او ننوشته است بلكه پيروان بهاء اينها را نوشته و به او نسبت داده‏اند، (المدخل الي دراسة الاديان والمذاهب، ص 311 و 312). در كتاب شخصيت و انديشه‏هاي كاشف‏الغطاء نيز از سه كتاب ديگر اسم آورده است. 1- هفت وادي، 2- هيكل، 3- اقدس. براي آگاهي بيشتر ر.ك: 1- شخصيت و انديشه‏هاي كاشف الغطاء (الايات البينات) آيت الله العظمي جعفر كاشف الغطاء، دكتر احمد بهشتي، نشر انديشه‏هاي اسلامي. 2- بهائيت چگونه پديد آمد، نورالدين چهاردهي، انتشارات فتحي. 3- ارمغان استعمار، محمد محمدي اشتهاردي، انتشارات نسل جوان. اما وهابيت: براي شناخت وهابيت و آگاهي از خطرات آنها نسبت به دين اسلام، بايد اين مسلك انحرافي را از زواياي مختلف مورد مطالعه قرار دارد، از جمله: نحوه پيدايش و بوجود آمدن آن، و طرز تفكر آنان نسبت به دين و اولياي الهي و شعائر اسلامي، عملكرد آنها در حوزه اجتماع وسياست و... الف) مسلك وهابيت، منسوب به محمد عبدالوهاب نجدي است و علّت اين كه آن را به خود شيخ محمد نسبت نداده‏اند و نگفته‏اند «محمديه» به جهت اين بوده است كه مبادا پيروان اين مذهب، نوعي شركت در نام پيامبر را پيدا كنند. محمد بن عبدالوهاب، در سال 1115 ه.ق در شهر «عيينه» چشم به جهان گشود. از كودكي به كتاب‏هاي تفسير، حديث و عقايد، علاقه داشت و از همان دوران جواني، اعمال مذهبي مردم «به خدا» را زشت مي‏شمرد، وي به مدينه رفت و در آن جا توسل مردم به پيامبر(ص) راناپسند شمرد. محمد بن عبدالوهاب، بعد از مرگ پدر، افكار و عقايد خود را ـ كه قبلاً از سوي ابن تيميه و شاگردش ابن قيم پي‏ريزي شده بود ـ اظهار نمود به تبليغ و ترويج و رسميت دادن همّت گماشت. ب) وهابيان معتقدند: هيچ انساني، نه موحد است و نه مسلمان؛ مگر اين كه اموري را ترك كند. اين امور عبارت است از: 1. به وسيله هيچ يك از رسولان و اوليا، به خداوند توسل نجويد. و در صورت توسل در راه شرك گام نهاده و مشرك مي‏باشد؛ 2. زائران به قصد زيارت به آرامگاه رسول خدا نزديك نشوند و بر قبر آن حضرت دست نگذارند و در آن جا دعا نخوانند و نماز نگذارند و ساختمان و مسجد بر روي قبر نسازند؛ 3. از پيامبر(ص) طلب شفاعت نكنند؛ 4. زيارت قبور و ساختن گنبد و بارگاه براي آنان، شرك است؛ 5. وهابيان بر اين باورند كه مسلمانان، در طي روزگار از آيين اسلام منحرف شده‏اند؛ 6. هر گونه مراسم تشييع جنازه و سوگواري حرام است. و امثال اين موارد كه در اين مجال نمي‏گنجد. براي آگاهي بيشتر در اين زمينه بايد كتاب‏هاي مربوطه را مطالعه كرده اين منطق خشك و بي‏پايه، در تقابل با منطق وحي قرار دارد، چرا كه قرآن در موارد ياد شده نظرات صريحي و مخالف وهابيان دارد: 1. قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة في القُربي ، (شوري، آيه 23). يكي از مصاديق ابراز علاقه به خاندان رسالت و اهل بيت و ذي القري، قبرهاي آنان و تعمير آنها است. اين راه و رسم در ميان ملت‏هاي جهان وجود دارد و يك نوع سنّت عرفي به حساب مي‏آيد. 2. ... فقالوا ابنوا عليهم بنيانا... قال الذين غلبوا علي امرهم لنتخذّن عليهم مسجدا ، (كهف، آيه 21). هنگامي كه وضع اصحاب كهف بر مردم آن زمان روشن شد و مردم به دهانه غار آمدند، درباره مدفن آنان دو نظر ابراز داشتند. آيه شريفه متذكر آن مي‏شود انتقاد يا لحن اعتراضي نسبت به نظر آنها ندارد. با توجه به آيه شريفه، هرگز نمي‏توان تعمير قبور اولياي الهي و صالحان راعملي حرام و يا حتي مكروه قلمداد كرد، بلكه آيه شريفه، به نوعي تشويق مي‏كند كه براي بزرگداشت اوليا و صالحان و حفظ قبرهاي آنان، بايد كوشا بود. 3. و استغفر لذنبك و للمؤمنين ، (محمد، آيه 19). 4. وصلّ عليهم ان صلاتك سكن لهم ، (توبه، آيه 103). 5. و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوك فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما ، (نساء، آيه64). اين آيات بيانگر اين است كه طلب آمرزش پيامبر در حق افراد، كاملاً مؤثر و مفيد مي‏باشد. و موضوع شفاعت پيامبر(ص) و دعاي آن حضرت، نه تنها در آيات صريح؛ بلكه در احاديث عامه و خاصه و سيره صحابه نيز مشهود است. براي آگاهي بيشتر در اين مورد ر.ك: 1. صحيح مسلم، ج 1، ص 54 2. صحيح بخاري، ج 1 3. سنن ترمذي، ج 4، ص 42 (باب ما جاء في شأن الصراط) 4. مناقب ابن شهر آشوب، ج 1، ص 12 5. شفاعت در قلمرو عقل و قرآن و حديث، استاد جعفر سبحاني ج. وهابيان قائل به جنگ با ديگر فرقه‏ها و مذاهب اسلامي هستند و مدعي‏اند كه يا بايد به آيين وهابيت در آيند و يا جزيه دهند. آنان مخالف خود را متهم به كفر و شرك مي‏كنند و اموال، نفوس و ناموس و ديگران را حلال مي‏دانند. خلاصه اين كه آيات قرآني وارده درباره شرك و كفر را، بر مسلمانان مخالف خود منطبق مي‏كنند. و اين بزرگ‏ترين ضربه به پيكر جامعه اسلامي و مسلمانان است، (تاريخ اديان و مذاهب جهان، مبلغي آباداني، ج 3، ص 1432). با اين تفكر بسته و خشك وهابيت بود كه وقتي كه سعودي‏ها (در سال 1344 هجري قمري) بر مكه و مدينه و اطراف آن تسلّط يافتند، مشاهده متبرك بقيع و آثار خاندان رسالت و صحابه پيامبر را شكستند و از بين بردند، (الذريعه، ج 8، ص 261؛كشف الارتباب، ص 60 ـ 56). براي عملكرد و كارهايي كه وهابيت در حوزه اجتماع و سياست انجام داده‏اند و نگرش آنان نسبت به مسائل اجتماعي، بايد به كتاب‏هاي تاريخي مراجعه كرد. چهره خشن و متعصب وهابيت، در عرصه سياست، حكومت و مردم‏داري، همان بود كه طالبان در عمر موقت سياسيخود در كشور افغانستان به منصه ظهور رساندند. خون مردم مسلمان را بي محابا به زمين ريختند. عرض و ناموس مسلمانان را هتك كردند. و از اسلام يك چهره زشت، خشن و عقب مانده براي جهانيان ترسيم نمودند. بنابراين وهابيت، هم در نحوه پيدايش و انعقاد تفكّر، مبغوض علماي فرقه‏هاي مختلف مسلمين بوده است و هم در نگرش نسبت به مسائل ديني مورد رد عالمان قرار گرفته است. حتي اولين كتابي كه در رد وهابيت نگاشته شده الصواعق الالهيه فيالرد علي الوهابيه » به وسيله برادر محمد بن الوهاب (سليمان بن عبدالوهاب) نوشته شده است. در عرصه سياست نيز جاده صاف كن دشمنان دين و اسلام بوده‏اند؛ اين آيين و مسلك، ساخته و پرداخته خود انگليسي‏ها مي‏باشد و چه ضربه و ضرري محكم‏تر و بيش از اين بر اسلام و مسلمانان مي‏توان تصور نمود. براي آگاهي بيشتر ر.ك: 1. آيين وهابيت، جعفر سبحاني. 2. وهابيت، مباني فكري و كارنامه عملي، جعفر سبحاني. 3. تاريخ اديان و مذاهب جهان، ج 3، ص 1430 4. وهابيان، علي اصغر فقيهي 5. خاطرات مسترهمفر (جاسوس انگليسي در كشورهاي اسلامي، ترجمه استاد علي كاظمي) 6. وهابيت از ديدگاه مذاهب اهل سنّت، استاد خالصي خراساني 7. تاريخ عقايد وهابي، قزويني. -------------------- پرسش: کتاب مقدس (عهد عتيق)شامل چه کتابهايي مي باشد. پاسخ: يهوديان حدود 39 كتاب مقدس دارند. پنج كتاب از اينها تورات است و بقيه كتابهاي ديگر است. مجموع اين كتابها عهد عتيق ناميده مي شود. عهد عتيق شامل اين كتابهاست: 1. سِفر پيدايش 2. سِفر خروج 3. سفر لاويان 4. سفر اعداد 5. سفر تثنيه (اين پنج كتاب، تورات ناميده مي شود) 6. صحيفه يوشع بن نون 7. سفر داوران 8. كتاب روت 9. كتاب اول سموئيل نبي 10. كتاب دوم سموئيل نبي 11. كتاب اول پادشاهان 12. كتاب دوم پادشاهان 13. كتاب اول تواريخ ايام 14. كتاب دوم تواريخ ايام 15. كتاب عزرا 16. كتاب نحميا 17. كتاب اِستَر 18. كتاب ايوب 19. كتاب مزامير 20. كتاب امثال سليمان 21. كتاب جامعه 22. كتاب غزل غزلهاي سليمان 23. كتاب اشعياء نبي 24. كتاب ارمياء نبي 25. كتاب مراثي ارمياء نبي 26. كتاب حزقيال نبي 27. كتاب دانيال نبي 28. كتاب هوشع نبي 29. كتاب يوئيل نبي 30. كتاب عاموس نبي 31. كتاب عوبدياء نبي 32. كتاب يونس نبي 33. كتاب ميكاء نبي 34. كتاب ناحوم نبي 35. كتاب حبقوق نبي 36. كتاب صفنياء نبي 37. كتاب حجّي نبي 38. كتاب زكريا نبي 39. كتاب ملاكئ نبي همه اين كتابها و نيز همه كتابهاي مقدس مسيحيان در يك مجموعه يك مجلدي و با ترجمه فارسي چاپ شده است. اين مجموعه به نام «كتاب مقدس» همين الآن در كتابفروشي ها و نيز كتابخانه هاي عمومي موجود است. مي توانيد اين كتاب راتهيه كنيد و اگر از هر كدام يك صفحه به عنوان نمونه بخواهيد مي توانيد زيراكس بگيريد. بخش اول كتاب مقدس، عهد عتيق است و شامل 39 كتاب است و بخش دوم كتاب مقدس به نام عهد چديد و شامل 27 كتاب است كه چهار كتاب از اين 27 كتاب انچيل هاي چهارگانه متّي، مرقُس، لوقا و يوحنا است و بقيه چند كتاب و رسائل است. براي آگاهي بيشتر دربايه اين كتابها مي توانيد به الميزان چ3 ص307 چاپ بيروت، اسلام و عقايد و آراء بشري و تاريخ ويل دورانت مراجعه كنيد. --------------- مركز: واحد پاسخ به سؤالات دفتر تبليغات اسلامي پرسش: اگر غير مسلمانان بخواهند به دين اسلام آشنا شوند، با چه راه هايي مي‏توان اسلام را معرفي نمود؟ پاسخ: براي معرفي اسلام و جذب ديگران به دين اسلام، عوامل و راهكارهاي متعددي وجود دارد كه به برخي از آن‏ها اشاره مي‏شود: 1 - بيان ويژگي‏هاي اسلام. 2 - بيان ابعاد زندگاني معصومان(ع) و بزرگان دين. 3 - تبيين تمدن اسلامي. 4 - مجادله به احسن. 5 - تحريف زدايي. 6 - رفتار و عملكرد شايسته مسلمانان. 7 - جدا كردن عملكرد برخي از مسلمانان از برنامه‏هاي اسلام. 8 - خنثي سازي تبليغات دشمن. يكي از راهكارهاي مهم آشنايي ديگران به اسلام، بيان ويژگي‏هاي اسلام است. ويژگي‏هاي اسلام مانند جامعيت، همسويي با فطرت و خِرَد و اقدام به حقوق انسان‏ها... ديگران را تحت تأثير قرار مي‏دهد. دين اسلام از نظر مسايل عقيدتي، احكام و سياسي به گونه‏اي است كه براي پويندگان راه حقيقت جاذبه‏هاي فراوان دارد: از سوي ديگر اسلام به عقل ارزش داده و به علم ارج مي‏نهد و ديگران را به خرد ورزي و فراگير علوم فرا مي‏خواند. (1) شناخت ضعف‏ها و كمبودهايي كه در ساير اديان از نظر عقلاني و منطقي و پاسخ گويي آن‏ها به سؤالات و نيازهاي بشري وجود دارد، و آنها با آموزه‏ها و تعاليم اسلامي، مي‏تواند بسيار راهگشا و مؤثر باشد. امروزه بسياري از انديشمندان و تشنگان حقيقت تنها از درياي معرفت اسلامي توانستند سيراب شوند و پس از بررسي اسلام، آن را كاملاً مطابق با عقل و فطرت خويش يافته‏اند و به پرسش هايي در مورد اعتقادات گذشته خود كه پاسخ آن‏ها را نيافتند، در دين اسلام دست يافتند. اگر بيان ويژگي‏هاي اسلام با بيان ابعاد زندگاني و مباني ارزش‏هاي معصومان(ع) و بزرگان دين نيز هماهنگ شود، گرايش و جذب ديگران به اسلام را چند برابر خواهد نمود، اگر مباني معصومان(ع) در موضوعات مختلف مانند اخلاق، حكمت حقوق و همين طور رفتار آنها با مردم و حمايت معصومان از محرومان و سياست‏هاي منطقي و قانون گرايي آن‏ها و... درست تبيين شود، ديگران را سخت تحت تأثير قرار خواهد داد، زيرا عملكرد آنها به عنوان حاملان دين سبب مي‏شود كه اسلام به گونه‏اي واقعي معرفي گردد. تأثير گذاري برخي از سريال‏ها مانند سريال امام علي(ع) دليل بر اين مدّعا است. بر اساس تأثير رفتار و گفتار معصومان(ع) بر جذب ديگران به دين است كه معصومان(ع) يكي از راه‏هاي جذب ديگران به اسلام را معرفي فضايل خود دانستند.(2) امام رضا(ع) فرمود: "رحم اللَّه عبداً أحيا أمرَنا... يتعلّموا علومَنا و يعلّمها الناس، فإنّ الناس لو علموا محاسن كلامَنا لا تبعونا،(2) خدا رحمت كند بنده‏اي كه امر ما را اِحيا كند... دانش ما را بياموزد و به مردم ياد دهد. اگر مردم با زيبايي‏هاي كلام ما آشنا شوند، از ما پيروي خواهند كرد". يكي از راه‏هاي مهم معرفي اسلام فرهنگ و تمدن اسلامي است، در عصر حاضر كه علوم و تمدن به اوج رسيده‏اند، بيان تمدن و فرهنگ اسلام در جذب ديگران به اسلام تأثير خواهد داشت. اگر انسان‏هاي غير مسلمان بدانند كه اسلام صاحب تمدن بوده و از فرهنگي غني برخوردار است، بدان گرايش پيدا مي‏كند. در اين جا به بري از انديشه‏هاي صاحبان انديشه در خصوص تمدن اسلامي اشاره مي‏شود: "گوستا ولوبون" فرانسوي مي‏نويسد: "اثري كه تمدن ملّت عرب در مغرب زمين گذارده، بسيار است و در مشرق زمين به مراتب زيادتر و نيرومندتر است و براي هيچ ملتي چنان نفوذي كه براي آنان پيدا شد، پديدار نگشته است..."(4) ويل دورانت مي‏نويسد: "پيدايش و اضمحلال تمدن اسلامي، از حوادث بزرگ تاريخ اسلام است. اسلام طي پنج قرن از سال 81 هجري تا 592 هجري، از لحاظ نيرو و نظم... قوانين منصفانه انساني و ادبيات و تحقق علمي و علوم و طب و فلسفه پيشاهنگ جهان بود".(5) يكي از راه‏هاي جذب ديگران به اسلام رفتار وعملكرد مسمانان است. مسلمانان به عنوان پيروان اسلام، با رفتار خود مي‏توانند غير مسلمانان را به اسلام جذب كنند. همان گونه كه در صدر اسلام، پيامبر(ص) با رفتار خود مردم را به اسلام جذب مي‏كرد. از اين رو از وي در قرآن به عنوان "خُلْق عظيم" ياد شده است.(6) برخي از مسلمانان ديگر با رفتار خود موجب جذب ديگران به اسلام مي‏شدند. يكي از امامان فرمود: "كونوا دعاة للناس بغير ألسنتكم،(7) مردم را با غير زبان(با عمل) به سوي خداوند بخوانيد." در فراخواني ديگران به اسلام بايد از هر گونه افراط و تفريط پرهيز شود، متأسفانه يكي از آسيب‏هاي تبليغات ديني، افراط و تفريط در معرفي اسلام است. در آموزه‏هاي ديني سفارش شده است كه دعوت به اسلام بايد بر اساس مجادله به احسن باشد، زيرا دين اسلام دين منطق، علم و حكمت است، قرآن همگان را به آزاد انديشي و بحث آزاد فرا خوانده است: "الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه..."(8) همچنين قرآن مسلمانان را به مجادله به احسن دعوت كرده است: "و جادلهم بالتي هي احسن"(9) براي جذب ديگران به اسلام، تحريف زدايي و جدا كردن عملكرد برخي از مسلمانان از اسلام و خنثي‏سازي تبليغات دشمن لازم است. متأسفانه عملكرد غير اصولي برخي از مسلمانان از يك سو و تحريف برخي از برنامه‏هاي اسلام از جانب ديگر موجب شده است كه اسلام به صورت واقعي معرفي اسلام به گونه اي كه با علم و تمدن مخالف است و تنها دين آخرت مي‏باشد. از جاذبه‏هاي اسلام كاسته است. هم چنين تبليغات نظام يافته دشمن عليه اسلام در بدبيني برخي نقش تعيين كننده دارد. دشمن - به ويژه غرب چنين وا نمود مي‏كند كه اسلام دين خشونت بوده و عملاً در صحنه‏هاي سياسي و اجتماعي حضور نداشته و از جامعيت برخوردار نيست. از سوي ديگر تبليغ مي‏شود: دين اسلام موجب شده است كه مسلمانان از قافله علم و تمدن عقب مانده و از دست آوردهاي علمي و صنعتي... محروم بمانند. طبيعي است براي معرفي اسلام بايد به تحريف زدايي پرداخته و بايد تبليغات دشمن را خنثي نمود، زيرا اسلام در ذات خود عيب ندارد و عيب از مسلماني ما است. اسلام به ذات خود ندارد عيب هر عيبي كه هست از مسلماني ماست‏ در برخي از روايات تصريح شده است كه برخي از مسلمانان با عملكرد خود اسلام را وارونه معرفي نموده‏اند. امام علي(ع) فرمود: " لبس الإسلام لبس الفرو مقلوباً(10)، مردم جامه اسلام را وارونه به تن مي‏كنند." پي نوشت‏ها: 1 - بقره (2)، آيه 17 و انفال (8)، آيه 22. 2 - بحار الانوار، ج 2، ص 30. 3 - همان. 4 - تمدن اسلام و عرب، ص 4. 5 - ويل دورانت، تاريخ تمدن ج 4، ص 318. 6 - تلم (68)، آيه 4. 7 - بحار الانوار، ج 67، ص 303. 8 - زمر (39)، آيه 18. 9 - نمل (16)، آيه 125. 10 - نهج البلاغه صباحي صالح، خطبه 108. و اما در مورد برخی سایت ها اولا سایت خودتان راسخون بخش مقالات بسیار کمک کننده است همچنین برخی سایت های دینی معروف همچون حوزه دات کام و تبیان و آدرس های ذیل: http://shia-online.ir/ http://www.shia-news.com/ http://www.tashayo.org/ http://www.shiasearch.com/?newlang=far موفق ، موید و پیروز و سربلند باشید!



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.