اثبات اینکه بین ما و خدا واسطه وجودی قرار ندارد چیست؟چرا ممکن الوجود نمیتواند خالق ممکن الوجود باشد؟
اثبات اینکه بین ما و خدا واسطه وجودی قرار ندارد چیست؟چرا ممکن الوجود نمیتواند خالق ممکن الوجود باشد؟
مشاور: sayed mojtaba navab
با عرض سلام و آرزوی توفیق درک باقیمانده ماه قرآن خدمت برادر گرامی! خواهش می کنم ابتدا به موارد و سوالات زیر دقت فرمایید: مركز: نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاهها پرسش: آيا انسان مي تواند بين خود و خداي خود يك حريم خصوصي داشته باشد به طوريكه هيچ كس به آن راه پيدا نكند حتي فرشتگان كه موظف به نوشتن نامه اعمال مي باشد و يا شيطان و حتي امامان معصوم ؟ پاسخ: براي روشن شدن پاسخ در گام نخست بايد رابطه ي ميان انسان و پروردگار توضيح داده شود. خداوند متعال در قرآن كريم مي فرمايد: «و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب اليه من حبل الوريد؛ ما انسان را آفريديم و وسوسه هاي نفس او را مي دانستيم و ما به او از رگ قلبش نزديكتريم» (ق، آيه 16). در آيه ي مذكور خداوند متعال از واقعيت نزديكي خود به انسان ها با بيان مثالي محسوس پرده بر مي دارد و براي تقريب به ذهن ما مي فرمايد ما به انسان از رگ قلبش نزديكتريم پس خداي متعال از همه ي موجودات به انسان نزديك تر است و به تمام اعمال و رفتار و سكنات و حتي انديشه هاي ما احاطه ي كامل دارد. در جاي ديگر از قرآن خداوند متعال همين حقيقت را به بياني ديگر تبيين مي نمايد و مي فرمايد: «واعلموا ان الله يحول بين المرء و قلبه و انه اليه تحشرون؛ بدانيد خداوند بين انسان و قلب او حائل مي شود و همه ي شما نزد او در قيامت جمع خواهيد شد» (انفال، آيه 24). همه ي اين بيانات توصيفاتي است از رابطه ي انسان با خدا به گونه اي كه پروردگار عالم از خود انسان به وي نزديكتر است و بين انسان با خدا حريمي وجود دارد كه به جز خدا كسي در آن راه ندارد. جالب اين است كه در بعضي از احاديث ما به وجود حريم هاي خصوصي بين انسان ها اشاره شده كه به جز خدا هيچ كس حتي موكلان نوشتن اعمال نيك و بد انسان كه مأموريتي جز اين امر ندارند نيز راه ندارند. امام صادق(ع) در حديثي مي فرمايند «ان المؤمنين اذا قعدا يتحدثان قالت الحفظه بعضها لبعض اعتزلوا بنا فلعل لهما سرا و قد ستر الله عليها؛ هنگامي كه دو مؤمن كنار هم مي نشينند و بحث هاي خصوصي مي كنند حافظان اعمال به يكديگر مي گويند: ما بايد كنار رويم، شايد آنها سري دارند كه خداوند آن را مستور داشته است» (مكارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه، ج 26، ص 250، دارالكتب الاسلاميه، چاپ سيزدهم 1375، به نقل از اصول كافي، ج 5، ص 110، ذيل آيه 18 سوره ق). وقتي مباحث خصوصي مؤمنان از ديدگاه غير خدا پنهان و مستور است پس داشتن حريمي خصوصي بين انسان و خدا بدون اطلاع ديگران امري بسيار سهل و آسان خواهد بود. اين واقعيت با تبيين چگونگي رابطه ي ميان انسان و خدا به گونه اي كه خدا حتي از خود انسان به نحوي نزديكتر است بسيار روشن مي نمايد. -------------- مركز: واحد پاسخ به سؤالات دفتر تبليغات اسلامي پرسش: اگر خداوند متعال از رگ گردن به انسان نزديكتر است پس چرا هميشه به دنبال قرب الهي هستيم؟ پاسخ: در قرآن آمده: انسان را آفريديم و از مكئونات و وسوسههاي نفس او آگاه هستيم و از رگ گردنش به او نزديك تريم.(1) راغب در مفردات گويد: توسوس از ماده وسوسه به معني افكار نامطلوبي است كه در دل انسان ميگذرد و اصل آ؛ از كلمه وسواس گرفته شده كه به معني صداي زينت آلات زنان و همچنين پيام و صداي مخفي است. منظور در آيه اين است كه وقتي خداوند از خطورات قلبي و وسوسههاي زودگذري كه از فكر انسانها ميگذرد آگاه است مسلماً از تمام عقايد و اعمال و گفتار آنان با خبر ميباشد - براي اين كه خداوند خالق انسان است، بديهي است كه خالق و آفريننده به تمام خصوصيات و ويژگيها و زواياي مخلوق خويش علم و آگاهي دارد - ، از اين رو در دنباله آيه فرموده ما از رگ گردن به شما نزديكتريم.(2) مراد از نزديكي خداوند متعال از رگ گردن به انسان اين است كه خداوند چون خالق و سازنده انسان است لذا به تمام خصوصيات او علم و آگاهي دارد - و روشن است كه احاطه علمي پروردگار سبب نميشود كه خود را به او نزديك نكنيم، بلكه بر عكس بايد با جديّت و تلاش فراوان هر چه بيشتر خود را به او نزديك نماييم. سعدي ميگويد: يار نزديكتر از من به من است. وين عجبتر كه من از او دورم. اتّفاقاً بعضيها قرب الهي را به معني منصف به اوصاف الهي گرفتهاند يعني همان طوري كه خداوند بزرگ عالم، فادر، رحيم، عطوف و... است انسان هم بايد سعي و كوشش كند تا متصف به صفت علم و قدرت و... گردد. در حديث قدسي ميخوانيم كه خداوند بزرگ فرموده: عبدي اطعبني حتي اجعلك مثلي...بنده من مرا اطاعت كن تا شما را مثل خود قرار دهم. همان زوري كه من به چيزي ميگويم وجود پيدا كن، وجود پيدا ميكند، شما هم اين گونه شوي. خلاصه كلام اين كه مراد از نزديكتر بودن خداوند به انسان از رگ گردن، به معني احاطه علمي و قدرت اوست و چنين امري موجب نميشود كه انسان خود را به خدا نزديك نكند، چون همان طور كه گفتيم قرب خدا به مفهوم احاطه وجودي است. قرب معنو يانسان به خدادر سايه عبادت و بندگي و تخلّق به اخلاق الهي ميباشد. پي نوشتها: 1. ولد خلقنا الأنسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب اليه من حبل الوريد (آيه 16 سوره ق). 2. به كتاب الميزان، ج 18، ص 547 و تفسير نمونه، ج 22، ص 244 مراجعه شود. ----------- پرسش: چرا خداوند به آنچه در قلب انسان هاست , آگاه مي باشد؟ پاسخ: اين مسأله ادله متعددي دارد از جمله: 1- خداوند واجب بالذات است و واجب الوجود بالذات واجب من جميع الجهات است. يعني لزوما همه كلماترا به نحو اطلاق دارد. از جمله كمالات علم است و چون علم واجب مطلق است و محدوديت آن منافي وجوبوجود است بنابر اين هيچ چيزي براي او مجهول نيست حتي افكار قلبي ما حتي پيش از آن كه آن افكار در انديشههايما خطور كند. 2- ماهيت علم از نظر فلسفي حضور مجرد نزد مجرد است. از طرف ديگر خداوند احاطه قيومي به كل هستي داردو همه چيز نزد او حاضر است. بنابراين صور علميهاي كه در اذهان ماست همه نزد او حاضر است و لذا محال است كهبر آنها علم نداشته باشد. قرآن مجيد اين حقيقت فلسفي را در نهايت دقت و زيبايي طرح نموده و ميفرمايد: «و هواقرب اليه من حبل الوريد» و «ان الله يحول بين المرء و قلبه». بنابراين همين طور كه بر صور ذهني خود عالم هستيمخدا كه از ما به خود ما نزديكتر است و حتي ميتواند بين انسان قلب و نيات و خواطر او فاصله ايجاد كند به طريقاولي بر آن خواطر و صور ذهني آگاه است. 3- علم عالم ذي شعور به معلول خود علم حضوري است و لذا صور ادراكي و هر آنچه در هستي است - چه ازسنخ علم (وجود ذهني) باشند و چه وجودات عيني - همه مخلوقات الهياند. از اين رو خداوند به همه آنها علم حضوري دارد. ------------- مركز: مؤسسه پيوند با امام (ره) پرسش: خدا كسيت وچيست؟ پاسخ: پاسخ تفصيلي به خواستة جنابعالي با توجه به اين مختصر عملاً ميسر نيست لازم است در اين خصوص به كتابهاي نكارش يافته مراجعه فرماييد.ولي اگر بخواهيم مطالبي را به طور مختصر و مفيد به عرض شما برسانيم خواهيم گفت كه خداوند وجودي ااست (بي نهايت در بي نهايت) يعني از هر جهت نامحدود است از نظر وجود،از نظر علم وقدرت از نظر زمان ومكان، همه و همه نامحدود است، همه زمانها بوده، از همه چيز خبر دارد و جهان خلقت در يد قدرت اوست،ارادةذات اقدس احديت در همة اشياء و پديده ها نافذ است، چنانكه درسوره مباركه يس،آيه 82 به اين موضوع اشاره مي كند"انما امره اذااراد شيئاً ان يقول له كن فيكون" فلذا خداي متعال يك هستي مطلق ونامحدود درتمام جهات است واين يك اصل اساسي در تمام بحث هاي مربوط به خداشناسي است وچون غير ازخداوند متعال تمام چيزهاي ديگر محدودمي باشند نمي توان خداي متعال را آنطور كه هست شناخت وفهميد. لذا اطلاع ما از ذات باريتعالي جل واعلا يك اطلاع مختصر واجمالي است ـ زيرا ما محدوديم و او نامحدود ومحدود نمي تواند نامحدود را در بربگيرد همچنانكه اقيانوسي ازآب را نمي توان ر يك پيمانه ريخت(گنجايش بحر در سو ممكن نيست)، ما فقط مي دانيم كه او هست وبا تمام وجودمان وتك تك سلولهايمان آن وجود مقدس را باور داريم زيرا آثار حيات وشگفتيهاي جهان خلقت وجهان بزرگ وجود خود را مي بينيم. پس او هست واز رگ گردن بما نزديكتر است."ونحن اقرب اليه من حبل الوريد" "1" (1) سوره ق/16 حال در مورد سوال دوم همان مثال مشهور را می زنم ک شما اگر در یک نبرد بزرگ چندین هزار سرباز و افسر قوی و کارکشته داشته باشید که آماده به نبرد و شلیک به دشمن باشند. حال فرض را بر این می گیریم که همه این لشکریان یک حرف را بزنند هریک از سربازان بگوید : من زمانی شلیک می کنم که نفر کناری من بزند و دیگری هم به همین صورت و کناری او هم وووووو. (سلسله ممکنات) و این ارتش مجهز و قوی هیچگاه وارد جنگ نمی شوند مگر اینکه و مگر اینکه یکی از آنها به طور غیر مشروط و مقید به شلیک دیگر افراد-یعنی بالذات و بنفسه- شلیک کند تا دیگران هم مقید به او شروع نمایند. در این جهان هم همه کائنات از حیث وجودی همچون سربازان مقیدند که چون ناقصند و ناتوان و ناچیز و بی مقدار و فانی در واجب الوجود هستی آنها مقید است به هستی دیگری و همین طور تا برسد به هستی یک موجودی که بنفسه و بذاته –مثل سرباز بدون قید و بندو آزاد – وجود داشته باشد و فیض وجود و هسیت را از دیگری نطلبد تا دیگران هم به واسطه او بوجود آیند. امیدوارم کافی باشد. مبحث کمی سخت است و نیاز به مطالعه و تامل بیشتر دارد. ان شاء الله خوشبخت و سعادتمند شوید. از کمک به همنوعان خود مخصوصا مردم مظلوم سومالی و دعا برای حق خواهان عالم مخصوصا مردم بحرین غفلت نورزید. موفق ، موید و پیروز و سربلند باشید!