ناشناس

بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام، خسته نباشید دو...

بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام، خسته نباشید دو تا سوال در مورد دو روایت دارم که البته تناسبی موضوعی با هم ندارند که خدمتتون مطرح میکنم. سوال اول اینکه در روایات داریم که مردم به حاکمان و امرای جامعه شبیه ترند تا به پدرانشان. با توجه به این حدیث، و عنایت به وضع اسفناک اخلاقی، اعتقادی و هنجاری جامعه که هر روز دروغ، تهمت، بی اخلاقی، فساد و فحشا در حال افزایش است. میتوانیم نتیجه بگیریم که سران و سردمداران جمهوری اسلامی ایران فاسد شده اند؟ سوال دوم اینکه در روایت از معصوم(ع) داریم که در آخرت، اعمال و کردار هر کسی به اندازه ی عقل خویش مواخذه و محاسبه خواهد شد. حالا با توجه به اینکه عقل یک موهبت خدادادی است و در عین حال یک پتانسیل بالقوه است که با تعبد و بندگی خدا باید به فعلیت برسد و ورزیده شود. میخواهم سوال کنم که منظور از عقل در این حدیث، صرفاً دانش و آگاهی فرد نسبت به تکالیف خویش است یا اینکه چیز دیگری است؟ اگر منظور از عقل، دانش و معلومات هر شخصی باشد پس باید تحقیق و تدبر در آموزه های دینی را ترک کنیم ولی اگر مراد از عقل چیز دیگری است بفرمایید. با تشکر و سپاس فراوان از اساتید بزرگوار خدانگهدار
جمعه، 6 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام، خسته نباشید دو...

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 24 ساله )

بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام، خسته نباشید
دو تا سوال در مورد دو روایت دارم که البته تناسبی موضوعی با هم ندارند که خدمتتون مطرح میکنم.
سوال اول اینکه در روایات داریم که مردم به حاکمان و امرای جامعه شبیه ترند تا به پدرانشان. با توجه به این حدیث، و عنایت به وضع اسفناک اخلاقی، اعتقادی و هنجاری جامعه که هر روز دروغ، تهمت، بی اخلاقی، فساد و فحشا در حال افزایش است. میتوانیم نتیجه بگیریم که سران و سردمداران جمهوری اسلامی ایران فاسد شده اند؟
سوال دوم اینکه در روایت از معصوم(ع) داریم که در آخرت، اعمال و کردار هر کسی به اندازه ی عقل خویش مواخذه و محاسبه خواهد شد. حالا با توجه به اینکه عقل یک موهبت خدادادی است و در عین حال یک پتانسیل بالقوه است که با تعبد و بندگی خدا باید به فعلیت برسد و ورزیده شود. میخواهم سوال کنم که منظور از عقل در این حدیث، صرفاً دانش و آگاهی فرد نسبت به تکالیف خویش است یا اینکه چیز دیگری است؟ اگر منظور از عقل، دانش و معلومات هر شخصی باشد پس باید تحقیق و تدبر در آموزه های دینی را ترک کنیم ولی اگر مراد از عقل چیز دیگری است بفرمایید.
با تشکر و سپاس فراوان از اساتید بزرگوار
خدانگهدار


مشاور: حجت الاسلام منتظمی

حضرت علي ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: الناس بأمرائهم اشبه منهم بآبائهم[ بحارالانوار، محمد باقر مجلسي، ج 75، ص 46، بيروت مؤسسه ولا: داراحياء التراث عربي] مردمان از حاكمان خود تأثيرپذيرترند تا از آبا و اجدا خود. يك قاعدة عمومي است که گفته‏اند «الناس على دین ملوکهم‏»، مردم به دین و روش حاکمشان‏اند كه هر رفتار كه در جامعه مورد تشويق قرار گيرد، توسط ديگران هم ياد گرفته مي‌شود و در رفتار كننده هم تثبيت مي‌گردد. يك زمان نماز شب، تشويق مي‌شد، ايثار و شهادت و جانبازي و معنويت و سلحشوري و پاكي و قداست در جامعه تشويق مي‌شد و همين فضايل انساني در جامعه به بار مي‌نشست و تثبيت مي‌شد، امروزه دستهائي در كار است كه رفتارهاي الهي و ديني را تنبيه مي‌كند و رفتارهاي حيواني و غربي را تشويق، حجاب را با انگِ «عقب افتاده» و «زشت» تنبيه مي‌كنند، امر به معروف و نهي از منكر را با كتكِ «فضولي در كار مردم موقوف» تنبيه مي‌گردد در عوض «ارتداد» با عنوان «آزادي انديشه» تشويق مي‌گردد، بي حجابي «عنوان تمدن و پيشرفت به خود مي‌گيرد» و... . در نتيجه افرادي كه شخصيت آنها شكل نگرفته، به راحتي تحت تأثير قرار مي‌گيرند و كم كم متمايل به افكاري مي‌شوند كه دين را مانعِ بزرگي براي عادات و افكار زشت خويش مي‌بينند در نتيجه از آن گريزان مي‌گردند. پس يكي از عوامل عمدة دين گريزي برخي جوانانِ كشور و یا آنچه شما یه آن اشاره کرده اید(وضع اسفناک اخلاقی، اعتقادی و هنجاری جامعه که هر روز دروغ، تهمت، بی اخلاقی، فساد و ... )«بي‌ديني» بعضي از مسئولين است (نه همه مسئولين )كه اين لاابالي‌گري و اباحي‌گري آنها در گفتار و كردار آنها نيز نمايان است و بواسطة برخي رسانه‌ها تبليغ مي‌گردد وقتي كه مسئولين فرهنگي و ملوك فاسد شدند، مردم هم از آنها پيروي مي‌كنند. چرا كه «الناس علي دين ملوكهم»[ . بحار الانوار، علامه مجلسي، ج 10، ص 8. ]. اكنون كه بعضي از مسئولين دنبال جامعة مدني غربي هستند و آزادي بي‌بند و باري را ترويج مي‌كنند و علناً در سخنان خود نكاتي را مي‌گويند كه با صدها گزارة ديني در تضاد است، جوانان هم متأثر مي‌شوند و به آن سمت حركت مي‌كنند. اما کاریر عزیز و محترم با مطالعه زندگی و سیره ائمه علیهم السلام مثل حکومت علوی علی (ع) به این مطلب خواهیم رسید که حتی افرادی که زیر نظر آن حضرت حکومت داری می کردند دارای مشکلات اخلاقی، اعتقادی ...بودند که با آنها نیز برخورد می شد ولی اثرات و نتیجه آن رفتارهای بد باز هم در جامعه باقی می ماند مگر طلحه و زبیر از یاران علی (ع) نبودند که عده ایی را با خود همسو کردند آیا می توان گفت مقصر علی (ع) وانصار ش همجون مالک اشتر ...بوده اند مگر حضرت علي عليه‏السلام احياگر حكومت و سياستي نبود كه پيامبر بنا نهاده بود اگرچه خود نيز در پيش برد حكومت نبوي نقش به سزايي داشت، امّا 25 سال پس از رحلت پيامبر، زماني كه زمام حكومت را شخصا به دست گرفت، مي‏ديد چهره حكومت اسلامي كاملاً دگرگون شده و از اهداف پيامبر اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله فاصله گرفته است و براي باز گرداندن جامعه به سيره پيامبر و قرآن بايد تلاشي پي گير و طاقت فرسا انجام دهد. چنان كه مي‏فرمايد:«اِنَّ اَفْضَلَ النّاسِ عِنْدَ اللّه‏ِ مَنْ كانَ الْعَمَلُ بِالْحَقِّ اَحَبَّ اِلَيْهِ وَ اِنْ نَقَصَهُ وَ كَرَثَهُ مِنَ الْباطِلِ وَ اِنْ جَرَّ اِلَيْهِ فائِدَةً وَزادَهُ؛( نهج البلاغه، خطبه 173 .)بي گمان برترين مردم نزد خداوند كسي است كه عمل به حق برايش دوست‏داشتني‏تر از باطل باشد، اگر چه [اين طرفداري از حق و عمل به آن] موجب نقصان و حادثه‏اي برايش شود و اگر چه باطل برايش سودي به همراه داشته باشد و موجب زيادتي براي او شود.»باز گرداندن اموال غصب شده بيت المال و بر كنار نمودن فرمانداراني كه عثمان آنان را به باطل به كار گماشته بود و اجراي حدود الهي حتي بر نزديكان،نمونه‏اي از كارهاي حضرت علي عليه‏السلام و سيره عملي آن حضرت بر حق مداري حكومت مي‏توان شمرد. آیا می شود بگوییم تمام حکومت حضرت علی (ع) مشکل داشته است.یا اینکه باید اینطور بگوییم که منظور حضرت از الناس بأمرائهم اشبه منهم بآبائهم این است که هر کس در هر جایی با هر عنوانی و منصبی خدمت می کند او هم جزء حاكمان حساب شده و باید مسیر حق را طی کند از یک معلم ابتدایی تا کارمند تا استاد دانشگاه.....که حساب کنی هر کدام به اندازه خودشان مسئول هستند. معناى اصلى عقل در لغت:، منع كردن، بستن و نگهداشتن است؛( لتعريفات جرجانى ص 65.) ودر اصطلاح:عقل وسيله و ابزارى در وجود انسان است تا مانع از انجام كارهاى نادرست و بر خلاف سرشت و فطرت انسان گردد. اين ماده داراى يك معناى اصلى است كه بيشتر دلالت بر بستگى و گرفتگى در چيزى مى‏كند و از آن است عقل كه از گفتن و انجام دادن هر قول و فعل زشت و ناپسند جلوگيرى مى‏كند»( فرهنگ لغات قرآن، دكتر محمد قريب، ذيل واژه‏ى عقل) در قرآن 49 بار از ماده‏ى عقل استفاده شده كه همه آنها حالت فعلى دارند، 48 بار آن فعل مضارع و يكبار فعل ماضى آمده است. لذا عقل در قرآن به معناى وسيله‏اى براى درست انديشيدن و به شناخت حق از باطل رسيدن است. به عبارت ديگر عقل، قوّه‏ى سنجش، و كارش راهگشايى براى انسان است تا راه را از چاه تشخيص دهد.با توجه به مجموعه‏ى آيات قرآن درباره‏ى «تعقُّل»، «تفكُّر»، «تدبّر» و «تَفَقُّه» كه انسان را به اين سمت و سو مى‏كشاند، از او مى‏خواهد زندگى را بر اساس عقل و انديشه بنا نهد تا بتواند خود را از ورطه‏ى هلاكت در دنيا و آخرت، برهاند. اهميت عقل در اسلام در بعضى از گفتار ائمّه عليهم‏السلام عقل، عنوان «پيامبر» را گرفته تا ارزش وجودى آن براى ما روشن شود و بدانيم كه عقل، انسان را به عرفان و شناخت مى‏رساند يعنى همانگونه كه پيامبران براى هدايت عامّه‏ى مردم آمدند، خداوند يك رسول و پيامبر باطنى نيز در طبيعت انسان قرار داده كه او را هدايت نمايد و پيامبران و خوبى‏ها را بشناسد. امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد: العقلُ رَسولُ الحَقِّ(غرر الحكم و درر الكلم، ميزان الحكمه ج 6 ص 396.): عقل پيامبر حقّ است. در حديث ديگرى از آن حضرت، عقل، لقبِ «امام» را گرفته يعنى نقش مهمّى در روشنگرىِ بشر دارد و پيشواىِ فكرِ انسان است: العُقولُ اَئِمَّةُ الاَفكار...( ميزان الحكمه، ج 6، ص 400) «كُلُّ ما حَكَم به الشرع حَكمَ به العقل و كل ما حَكَم به العقل حَكَم به الشرع:»: هر چه را شرع حكم كند، عقل هم همان را حكم مى‏كند و هرچه را عقل حكم كند، شرع هم همان را حكم مى‏كند. هيچ وقت عقل و شرع متضادّ هم نبوده و نيستند. دين ما چنين نظريّه‏اى را صحّه نمى‏گذارد بلكه همانطور كه ملاحظه شد، هماهنگ و در حقيقت و به اصطلاح معروف «يك روح در دو بدن» هستند. افزون بر آن، عقل جايگاهى رفيع در رديف ديگر منابعِ استنباط احكام شرعى دارد و همطراز يكديگرند و مى‏گوييم: كتاب، سنت، اجماع و عقل، منبع‏هاى چهارگانه‏اى هستند كه از آنها احكام شرع بدست مى‏آيد. حتّى بايد گفت اين عقل، قدرت برداشت از ديگر منابع را دارد و اين هنر و استعدادى است كه عقل، آن رسول باطنى دارد بنابراين عقل، هم بطور مستقلّ، راهگشا براى شرع است و هم بطور كمك‏يار و پشتيبان، ادلّه شرعى را يارى مى‏نمايد. امام على عليه‏السلام در تقسيم عقل به اين نوع آن توجه داشته‏است:العقلُ عقلان: عقلُ الطبعِ و عقلُ التَّجرِبةِ و كِلاهُما يَؤَدّى المَنفَعَةَ(خردگرايى در قرآن و حديث، ص 44): عقل دو گونه است عقلى كه در سرشت و فطرت انسان است و عقلى كه ازراه تجربه كسب مى‏شود و هر دو سود آور و منفعت‏زا مى‏باشند.عقل تجربى را نمى‏توان مصون از اشتباه دانست و عملكرد علم تجربى طى قرون متمادى اين مطلب را به روشنى براى انسان عصر انفجارِ ارتباطات ثابت كرده‏است اگر از منظر احاديث ائمّه عليهم‏السلام بنگريم،به حقيقت مطلب خواهيم رسيد. انسانى كه با تلاش در دنيا و انجام كارهاى پسنديده براى رضاى خدا، آخرتِ خود را آباد مى‏كند، نه تنها نادان و بى‏عقل نيست بلكه به مراحل بالايى از عقل و آگاهى رسيده‏است. على عليه‏السلام در اين باره مى‏فرمايد: كسى كه خانه‏ى اقامتِ(آخرتِ) خود را آبادمى‏كند، انسانِ خردمندى است: مَن عَمَّرَ دارَ اقامَتِهِ فَهُوَ العاقلُ.( ميزان‏الحكمه، ج 6، ص 418.) اگر كسى را مشاهده كرديد كه به فكرِ تهيّه‏ى زاد و توشه براى آخرت است، اورا هم‏صحبت عقل بدانيد: مِنَ العقلِ التَّزَوُّدُ لِيَومِ‏المَعاد.( غررالحكم ، ص732.)



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.