ناشناس
سلام.خسته نباشید. من یک سال میشه ازدواج کردم و مستقل...
سلام.خسته نباشید. من یک سال میشه ازدواج کردم و مستقل از خانواده زندگی میکنم روز بعد از جلسه ازدواجم تمام پول و طلا و هدیه های عروسیمو همشو بردن حتی یک هزاری هم برام نموند. خیلی سختی کشیدم تو این یه سال اما این اصلا مشکل اصلی من نیست مشکل اینه که من ورودی ترم بهمن سال 85 رشته کامپیوتر نرم افزار دانشگاه پیام نورم اما متاسفانه تا الان تو این 6 سال فقط 40 واحد پاس کردم اونم به سختی من از نظر مهارت سرم از کامپیوتر خیلی در میاد ولی از ریاضی و زیر مجموعه اش نه. واسه همین درجا میزنم و تو پایه موندم هر وقت به عمری که ازم تلف شده فکر میکنم دیوونه میشم هنوز خدمت هم نرفتم.چندبار خواستم انصراف بدم اما اطرافیانم نذاشتن و گفتن حداقل تا 70 واحد بگیر که فوق دیپلم بهت بدن اما نمیتونم همینجور عمر و پولم داره از بین میره نمیتونم تصمیم بگیرم که چیکار کنم ازطرفی پول وعمر و زندگیم داره تباه میشه از طرفی هم نمیخوام بعد این همه سال که از عمرم اونجا هدر رفته سرباز سفر باشم دیگه به مرز جنون رسیدم شما رو به خدا یه راهی جلو پام بذارین.
مشاور: سید حبیب الله احمدی
باسلام. احساس تردید و ناتوانی شما در انتخاب بین این دو گزینه، کاملاً قابل درک است، زیرا هریک مزایا و معایب بسیاری مهمی را به همراه دارد. در چنین مواردی، هیچ مشاور یا روانشناسی بر مبنای اصول حرفه ای تخصص خود، حق ندارد مراجع خود را به انتخاب یک گزینه ی مشخص، سوق دهد یا نظر شخصی خود را بر او تحمیل نماید. من به عنوان یک روانشناس، فقط می توانم برای شما رهنمودهایی ارائه کنم که به شما در جهت تصمیم گیری کمک نماید. اما این خودتان هستید که باید تصمیم نهایی را بگیرید. برای اینکه در چنین موارد تعارض آمیزی، بتوانید بهترین تصمیم را بگیرید، لازم است که دقیقاً و به طور اختصاصی، روی هریک از گزینه ها و پیامدها و استلزامات آن ها تمرکز کنید. مشکل ما در چنین شرایطی این است که وقتی که به یک گزینه، فکر می کنیم همزمان گزینه ی دیگر را هم در گوشه ی ذهنمان داریم. این حالت، باعث افزایش احساس آشفتگی و تعارض می شود و اجازه نمی دهد که جوانب یک گزینه را به طور دقیق بررسی کنیم یا برای مسائل ناشی از آن، برنامه ریزی کنیم. براین اساس، پیشنهاد من این است که شما ابتدا روی گزینه ی ادامه تحصیل فکر کنید. فرض کنید که هیچ گزینه ی دیگری غیراز ادامه ی تحصیل برای شما باقی نمانده است. فرض کنید که به هیچ وجه امکان ترک تحصیل شما وجود ندارد. در چنین شرایط فرضی، برای ادامه ی تحصیل خود «مجبور» هستید که یک برنامه یا تدبیر جدید اتخاذ کنید. این تدبیر به نظرتان چیست؟ روی این سوال خوب فکر کنید. تمام پاسخ های احتمالی را حتی پاسخ های غیرعملی و احمقانه را یادداشت کنید. هرچه که به ذهنتان می رسد را بنویسید. در این مرحله، فقط به ذهن خودتان اجازه دهید که خلاقانه به تفکر بپردازد. فکر کردن در مورد اینکه هریک از راه حل ها چقدر عملی یا مناسب است را به زمانی موکول کنید که تمام ایده های ممکن را ثبت کرده باشید. مثلاً شاید لازم باشد برای آن دروس ریاضی، کمی خرج کنید و به طور خصوصی آموزش ببینید، یا ساعات مطالعه ی خود را افزایش دهید و کتاب های پایه در این زمینه را مطالعه کنید و ... . به هرحال، اگر بخواهید تحصیل خود را ادامه دهید، هرگزینه ای که انتخاب می کنید، میزانی از دشواری را (چه به لحاظ مالی و چه به لحاظ کم شدن آسایش و تفریح و ...) به همراه خواهد داشت. اما اگر بتوانید تحصیل خود را تا حد قابل قبولی به پیش ببرید، پیامدهای مثبت مهمی برای شما به دنبال خواهد داشت که به بعضی از آن ها اشاره کردید. پس از اینکه روی گزینه ی ادامه ی تحصیل، خوب تأمل کردید و تمام جنبه های ممکن را بررسی کردید، اگر بازهم به این نتیجه رسیدید که واقعاً ادامه ی تحصیل، برای شما غیرممکن است و یا هزینه هایش به پیامدهای مطلوبش نمی ارزد، می توانید گزینه ی رهاکردن تحصیل را انتخاب کنید. البته حتماً مقایسه ی دقیقی هم بین هزینه های (مادی و روانی) ترک تحصیل و هزینه های تحصیلتان انجام دهید و ببینید که واقعاً کفه ی ترازو به سمت کدامیک سنگینی می کند؟ پس در نهایت بازهم تأکید می کنم که تصمیم نهایی با خود شما است. البته از نظرات دیگران هم حتماً استفاده نمایید ولی این را بدانید که اگر با تأمل، هریک از گزینه ها را بررسی کنید، هیچکس مثل خود شما نمی تواند تشخیص دهد که واقعاً کدام راه را به صلاح است که انتخاب نمایید.