ناشناس
باعرض سلام وخسته نباشيد ممنون كه جوابمو داديد (همسر...
باعرض سلام وخسته نباشيد
ممنون كه جوابمو داديد (همسر مقدم است يا والدين)راست رابخواهيد بيش از يكسال و نيم است كه ازدواج كرده ام همسرم را دوست دارم اما خيلي وقتها از اينكه ازدواج كرده ام پشيمان مي شوم والدين هردو ما بسيار به ما وابسته به طوري كه بعد از يكسال و نيم هنوز هم هرروز بايد حداقل به طور تلفني صداي مارا بشنونداين مساله باعث شده كه خيلي حواسم جمع زندگي نباشد خصوصا اينكه والدين من در شهر ديگري تنها زندگي ميكنند وبسيار دلتنگ من هستند الان خيلي اوقات عذاب وجدان دارم كه چراهركدام از ما بايد والدينمان را رها ميكرديم و ازدواج ميكرديم البته قبل از ازدواج چنين فكري نداشتم و تصور ميكردم كه هر كسي در خانه والدينش مهمان است وبايد روزي ازدواج كند وبه خانه خودش برود ولي الان فكر ميكنم كه هم من وهم همسرم بايد در كنار خانواده هايمان مي مانديم اين اواخر دچار تضاد شده بودم كه بالاخره بايد بيشتر وقتمان را در خانه اي كه با همسر داريم باشيم يا در خانه پدري؟و خدا كدام رامي پسندد آيا بايد والدين را راضي كرد كه خودمان هم زندگي داريم يا اينكه بايد بي چون و چرا اطاعت كرد الان معتقدم كه اصلا نبايد ازدماج كرد بازهم ممنون كه جوابمو دادين به نظرم هم من وهم همسرم بايد هر كدام به نزد والدين خودمان بازگرديم.
مشاور: حجة الاسلام منتظمی
جواب کاربر محترم: از حسن اعتمادتان به مشاوره راسخون، تشكر ميكنيم و اميدواريم كه پاسخ ارائه شده، راهگشاي مشكلاتان باشد. 1-کاربر محترم جواب و سوال قبلی شما (همسر مقدم است يا والدين) ربطی به سوال الان شما( زندگی شخصی شما ) ندارد در آنجا ما به صورت کلی و عمو می جواب دادیم ولی این مسئله شما(مربوط به زندگی شخصی شماست و جواب آن چیز دیگری خواهد بود. 2- با این برداشتی که از زندکی شخصی خود دارید کا ملا در اشتباه هستید هیچ انسان منصفی اگر خدا را در نظر داشته باشد این قدر عجولانه تصمیم به جدایی نمی گیرد . 3- چطور به این باور رسیده ای که طلاق گرفتن به خاطر وابستگی به پدر و مادر راه حل عقلی و شرعی است . فکر کردن به طلاق و جدایی به خاطر این مسئله بسیار ساده هم خیانت به خودت و هم خیانت به شوهرتان می باشد .چه برسد که واقعا این کار محقق شود و جدا شوید. 4- دلیل شما(وابستگی به والدین) برای طلاق گرفتن نه عقلی است و نه شرعی و تصمیم شما کاملا بچه گانه است . 5- این نوع وابستگی به والدین یک نوع وابستگی افراطی است که والدین شما و والدین همسرتان در آن مقصرند وباید جوابگوی آن باشند به عبارت دیگر این دخالت غیر مستقیمی است از طرف والدین در زندگی شما زیرا این نوع محبت کردن سمی است که خواسته یا ناخواسته زمینه را برای پاشیدن زندگی مشترکتان فراهم کرده واین خیانت است نه محبت. 6- خواهشا به خاطرخدا و یه خاطر خودتان این دلبستگی وابستگی را کم کنید . زیرا این وابستگی به والدین ویران کننده روحیات خودتان و زند گییتان می شود . 7- با توجه به دلیلی که ذکر کردین پشیمانی شما از ازدواج کاملا بی مورد است وجدایی و طلاق شما موجب ناخشنودی خدا و رسولش (ص)می باشد . 8- شک نکنید که شما و همسرتان بعد از ازدواج مهمان والدینتان هستید و باید بیشتر وقتتان را در کنار هم باشید. نه کنار والدین .. 9- در مورد موضوع شما خدا این را می پسندد که کنار همسرتان باشید . و رضایت شوهر در این زمینه مقدم است اما به والدین هم نباید بی احترامی شود. 10- نظر شما هم در مورد اصل ازدواج کردن کاملا اشتباه است ( اصلا نباید ازدواج می کردیم). ازدواج از ارکان دین و سنت پیامبر اکرم است کسی که عمدا ازدواج نکند یا به خاطر مسئله ساده یا پیش پا افتاده ای که قابل حل است( مثل مسئله ی شما )طلاق بگیرد یا ازدواج نکند. در نزد پیامبر جایگاهی ندارد.. لطفا نکات زیر را در نظر داشته با شید ***** س:آیا طبق نظر شریعت مقدس اسلام پدر و مادر شوهر یا همسر بعد از ازدواج می توانند در زندگی فرزندانشان دخالت کنند؟ ج: (جمع بندی جواب مراجع تقلید.) شرعاً حق دخالت ندارند. به طور کلی پدر و مادر بیش از راهنمایی های ضروری و خیر خواهانه، وظیفه دیگری در قبال زندگی فرزند بالغ و رشیدشان ندارند و نباید موجبات تیره شدن روابط زوجین را فراهم کنند که موجب غضب و نا خشنودی الهی است و از طرفی هم فرزندان باید نسبت به والدین خود کمال احترام را داشته باشند و از رهنمودها و تجربیات آنها استفاده کنند. لازم به تذکر است، ***** آنچه شرع از ما میخواهد این است که هر کسی را بسته به جایگاهی که دارد احترام در خور شأنی نسبت به او داشته باشیم. مثلا به والدین، حتی اف هم نگوییم. به همسرمان از جهات مختلف عاطفی، جسمی و جنسی رسیدگی کنیم، فرزندانمان را تربیت اسلامی نماییم و.... در هنگام تعارض میان خواستههای آنها سعی کنیم آن چیزی را انجام دهیم که خدا به آن فرمان میدهد هر انسان دیگری اختیار دارید از میان والدین، همسر، فرزند و... یکی را بیشتر دوست داشته باشید و هیچ الزام و رجحانی در این امر نیست چرا که این مسئله، امری شخصی است و شما نباید تا این اندازه نسبت به این مسئله حساسیت نشان دهید. ***** روانشناسان معتقدند رفتار اشتباه والدین همسرمان را نباید به حساب همسرمان بگذاریم و هیچ وقت نباید همسرمان را به خاطر رفتار نامناسب پدر و مادرش تنبیه کنیم. ***** برخی از والدین همچنان معتقدند از آنجایی که خود یک عمر سردی و گرمی روزگار را چشیده و صاحب تجربه هستند، فرزندانشان نیز باید از هر طریق ممکن و به هر نحوی که شده، از تجارب آنها بهره مند شوند. لذا این حق را برای خود کاملاً قائلند که در زندگی فرزندان خود دخالت کنند.البته ما منکر نیاز همیشگی فرزند به تجربه و راهنکایی والدین خود نیستیم اما این رفتار اگر از حد تعادل خارج شود دیگر مناسب و راهگشا نیست. ***** والدین نمی دانند که زوج های جوان گاهی باید اشتباه کنند تا بر تجاربشان افزوده شود. در مقابل نیز زوج های جوان چه پسر و چه دختر باید بدانند که وقتی زندگی جدید را انتخاب می کنند، دیگر تنها نیستند و فرد دومی نیز در این میان وجود دارد که او را برای یک عمر زندگی انتخاب کرده اند. لذا گوش دادن و توجه کردن صرف به حرف ها و نظرلت والدین دیگر جایز نیست. البته این بدان معنا نیست که والدین کنار گذاشته شوند بلکه توجه به آنها و مشورت با آنها و انتخاب کردن نصایح و پندهایی که راهگشاست، ضروری است. ولی نه بدان حد که موجب دخالت در زندگی زناشویی فرزندان و به هم ریختن کانون گرم خانواده و از بین رفتن آرامش آنها شود ***** همه ما بخوبی می دانیم که عزیزترین موجودات روی زمین پدر و مادر هستند.. همین اندازه که آنها برای ما عزیزند و دوست داشتنی، همسر و زندگی زناشویی ما هم عزیز است و قابل احترام. فراموش نکنیم که نباید همسر و زندگی شخصی خود را فدای پدر ومادر کنیم.. والدین در جای خود همسر در جای خود. همان گونه که باید به خواست های پدر ومادر اهمیت داد، خواست ها و نیازهای همسر را نیز نباید فراموش کرد. وقتی والدین مشاهده می کنند فرزندانشان رعایت تعادل را برگزیده اند، مسلما خوشحال تر و راضی ترند. ***** خانم ها باید بدانند که بعد از ازدواج دیگر وظایف و نقش های جدیدی در زندگی شان وجود دارد و باید وابستگی خود را به خانواده کم تر کنند و با دیدن کوچک ترین مشکل در رفتار همسر یا خانواده اش ،آن را برای مادر خود باز گو نکنند بلکه مانند یک انسان بالغ خود در رفع مشکل بکوشند.همانطور که در آموزه های دینی مان هم آمده ،حفظ احترام والدین در هر شرایطی واجب است غیر از مواقعی که بر خلاف حکم خدا باشد اما گاهی خواسته ی آن ها به گونه ای است که با تصمیم مان در زندگی زناشویی در تضاد است ،آنوقت باید با سیاست و محبت ضمن دلجویی از آنان ، به گونه ای ای رفتار کنیم که هم استقلال زندگی مشترکمان حفظ شود و هم آن بزرگواران رنجیده نشوند. ****** از شایع ترین الگوهای رابطه با خانواده های همسران که ممکن است به اختلاف بینجامد، می توان به این موارد اشاره کرد. 1. دیدارهای مکرر و بدون برنامه با خانواده های طرفین: یکی از آفت های خانوادگی در ایران، دیدار های مکرر، غیرضروری و بدون برنامه زوج ها و خانواده هایشان است که گاه در طول هفته بارها تکرار می شود. به خصوص در دوران عقد که برای خیلی از جوان های مشتاق عملا حد و مرزی در مهمانی رفتن به خانه والدین همسرشان وجود ندارد و گاهی تا روزهای متوالی این مهمانی ادامه پیدا می کند! این روش زندگی، ممکن است زنگ خطری برای وجود اختلاف و مشکلات بین زوج در آینده باشد و دامنه مناسبات فامیلی را به دخالت های آینده در زندگی زناشویی بکشاند. 2. مشورت های نابجا با خانواده ها: اگرچه مشورت کردن در هر مسأله ای، به خصوص در ابتدای زندگی مشترک شرط است، اما زیاد مشورت کردن باعث باز شدن پای دیگران به حریم خصوصی زندگی می شود و همسر شما فکر می کند در تصمیم گیری ها ردپایی از افکار خانواده همسرش وجود دارد و احساس ناامنی در او ایجاد می شود. به خصوص وقتی رازهای خصوصی زندگی تان را پیش آنها فاش می کنید. گاهی والدین، بدون این که بخواهند زندگی فرزندشان را به هم بریزند، روش ها و راهکارهایی به او پیشنهاد می کنند که چون بر اساس عواطف شکل گرفته، ممکن است کمتر منطقی باشد. هرکس باید بداند بهترین مشاور در هر زندگی زناشویی، همسر است. 3. تحمیل کردن راه و رسم زندگی به زوج جوان: در بعضی از مناطق ایران که زندگی سنتی حکمفرماست، وقتی دختر جوانی به همسری پسری در می آید، خانواده ها با بهانه کردن بی تجربگی آنها، وادارشان می کنند در کنار خودشان زندگی کنند تا راه و رسم زندگی کردن را به آنها بیاموزند! اما سؤال این جاست اگر دختر و پسر راه و رسم زندگی را نمی دانند، چرا اجازه نمی دهند این آموزش ها را مادر به دختر بدهد و بعد ازدواج کند؟ چرا باید دختری را در سنین پایین به عنوان عروس انتخاب کنند که چیزی از زندگی نمی داند؟ دلیل آن شاید این باشد که می خواهند عروس نوجوان را با ارزش های خانوادگی خود بزرگ کنند و عادت بدهند. متأسفانه این روش به طور مطلق و قطعی، روشی شکست خورده است. نتیجه این هم زیستی در سال های اول زندگی، چیزی جز نفرت و کینه طولانی مدت بین عروس و مادر شوهر نخواهد بود. در دنیای امروز، دختران نوجوان بیش از پیش از طریق تلویزیون و رسانه های دیگر راه و رسم زندگی مستقل را آموخته اند. 4. وجود افراد خودشیفته در خانواده ها: اگر در خانواده زوج، شخصی وجود داشته باشد که فقط به خواسته ها و ایده های خود فکر کند و طرفین را وادار به اجرای خواسته هایش کند، بدون اینکه کوچک ترین توجهی به احساسات، عواطف و علایق آنها کند، زندگی را به بیراهه خواهد کشاند. افراد خودشیفته و خودمحور، دوست دارند تفکرات خود را به همه القا کنند، حتی اگر آن تفکرات با زندگی آنها سازگار نباشد. همین طور در خانواده زوجه به این بهانه که اگر داماد ما، "همراهی خانوداه همسرش با دخترشان" را احساس نکند، ممکن است به دختر ما ظلم کند(!!)، همواره درصدد این هستند تا با دادن برخی امکانات به دخترشان ـ مثلا با خرید خودرو برای او و به نام او ـ به شوهر بفهمانند که اگر بخواهی سیطره مدیریتت بر زندگی را بیشتر بگسترانی، با ما طرفی! متأسفانه بیشتر این گونه تفکرات غلط، از فرهنگ سنتی خانواده های ایرانی نشأت می گیرد که اصل را بر ظالم بودن شوهر و مظلوم بودن دخترشان می گذارند که اگر خانواده دختر از او حمایت نکنند، تا پایان عمر خود تحت ظلم خواهد بود! البته مسبب آن، افراد خودشیفته نیستند؛ اما به خاطر شدت عواطف و علایق خانواده به فرزندشان، ناخودآگاه چنین دخالت هایی بروز می کند. من الله توفیق