سید محمد
با سلام شبهه جدیدی مطرح شده وان اینست که واژه نکاح...
با سلام شبهه جدیدی مطرح شده وان اینست که واژه نکاح در حدیث شریف نبوی که میفر مایند النِّکَاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی و باعنایت به ایبکه امر ازداواج در کلیه جوامع انسانی ونیز...
مشاور: حجة الاسلام منتظمی
کاربر ارجمند از اینکه به ما اعتماد کرده و «راسخون» را به عنوان منبع پاسخگویی به سؤالات خود برگزیدید، سپاسگزاریم. قبل از پرتوافکندن اشعه ی نورانی اسلام بر پیکر جاهلان و نادانان بشری از زنان به شرح زیر بهره برداری می شد. بیشتر مردان متمول آن زمان کنیزان خود را کرایه می دادند و از این راه مال زیادی به دست می آوردند که از جمله آنان می توان به عبدالله بن جدعان تمیمی و عبدالله بن ابی در مکه و یثرب اشاره کرد. انواع ازدواج هایی که در آن زمان صورت می گرفت عبارت بودند از : 1- نکاح الاستیضاع (زناشویی جهت باردارشدن ) : این نوع نکاح از شرم آورترین زناشویی ها محسوب می شد و آن چنین بود که اگر مردی مایل به داشتن فرزندی رشید ، جنگجو ، قوی و دارای قیافه و شکل خاصی بود زن خود را برای مدتی در اختیار صاحب آن قیافه یا فلان جنگجو می گذارد تا از او برایش فرزندی بزاید[صفدر صانعی ، بهداشت ازدواج از نظر اسلام ، ص 30]. 2- نکاح الرهط (زناشویی دسته جمعی ) : تعدادی مرد با یک زن ازدواج کرده و با او همبستر می شدند و مخارج او را به صورت مشترک می دادند و اگر آن زن به فرزندی حامله می شد مختار بود که هـریک از آن مـردان را که بخـواهـد صاحب آن فـرزند بخواند و آن هـر کـدام را کـه دوسـت می داشت فرزند را از او می دانست و این در صورتی بود که فرزند پسر باشد اما اگر آن فرزند دختر بود زن جرأت نداشت هیچ یک از آن ها را پدر فرزند بخواند و از طرفی هیچ یک از آن ها هم زیر بار دختر نمی رفتند. - نکاح البدل (زناشویی تعویضی ): یکی دیگر از صفات ناپسند آن زمان این بود که مرد، زن خود را با زن دوستش برای چند روز عوض میکرد. در این معامله زن حق اعتراض نداشت و تمام اختیارات در سلطه مرد بود. 4- نکاح المقت (زناشویی با خشم و زور ) : در این نکاح، پسر متوفی می توانست همسر او را اگر مادرش نبود مانند اموالش به ارث ببرد. اگر این زن زیبا بود ، خود با او ازدواج می کرد و اگر به او تمایل نداشت، می توانست او را به تزویج دیگران درآورد و مهریه اش را برای خود دریافت کند یا او را زندانی می کرد تا پس از مرگ اموالش را به ارث ببرد. 5- نکاح شغار (زناشویی مبادلی ) : در این نوع نکاح ، شخص خواهر یا دختر خود را به نکاح دیگری درمی آورد و بدون پرداخت مهریه با خواهر یا دختر آن مرد ازدواج می کرد. از این زناشویی نه تنها در میان اعراب بلکه در جاهای دیگر هم استقبال می شد. [همان ، ص 36-35] 6- نکاح الجمع : در این نکاح ، کنیزان را می خریدند و برای به دست آوردن ثروت آنان را به زنا وا می داشتند[جمعی از خواهران طلبه ، زن از دیدگاه ادیان و مکاتب ، ص 89]. 7- نکاح خدن : برخی از زنان و مردان با برقرار کردن روابط پنهانی به زنا می پرداختند. این نوع نکاح مستلزم مهر و نفقه نبود و قبیح و زشت هم شمرده نمی شد. 8- نکاح اجباری: یکی از رسوم جاهلی این بود که مرد نزد خانواده دختر می رفت. خواستگار با شرایط تعیین شده انجام می گرفت و دختر مجبور بود آن را بپذیرد.[ جمعی از خواهران طلبه ، زن از دیدگاه ادیان و مکاتب ، ص 89] پیش از ظهور اسلام، در میان اعراب جاهلی دو نوع ازدواج دائم و موقت هم وجود داشته که پیامبر این دو را از سنت خودش قرار می دهد . ازدواج صداق: که همان ازدواج رایج در همه ادیان آسمانی است و دین اسلام نیز آن را تایید کرده است. در این ازدواج، مهریه معین اما مدت زمان زندگی مشترک، نامعین است و تنها با ازدواج یا مرگ یکی از طرفین پایان می پذیرد. متعه: یا همان ازدواج موقت که در ادیان الهی پیش از اسلام و حتی در برخی ملتهای غیر الهی نیز وجود داشته است. در این ازدواج هم مدت زمان را معین میکردند هم مهریه را.( تاریخ تحلیلی اسلام، محمد نصیری؛ حقوق زن در اسلام) ازآنجا که شریعت اسلام، آخرین شریعت و پیامبرش خاتم پیامبران و کتابش آخرین کتاب آسمانى است، این جنبه از شخصیت انسان را در نظر گرفته و آن را به گونه اى که با دیگر امیال درونى انسان هماهنگ باشد اشباع کرده است. عنایت شریعت مقدس اسلام به ارضاى این غریزه، به حدى است که ازدواج را سنتی الهى و روى گردانى از آن را، روى گردانى از شریعت به شمار آورده است. این مطلب در حدیثى که از پیامبر اسلام(ص) نقل شده چنین ترسیم شده است: النکاح سنتی فمن اعرض عن سنتی فلیس منى، ازدواج، سنت من است، پس کسى که از سنت من روى گرداند، از من نیست. این سخن، نشان مى دهد که ازدواج در اسلام امرى مقدس است و بر خلاف میل برخى از غربزدگان جدید، چیزى بالاتر از مبادله کالا و مال مى باشد. هر قدر انسان تمایل به زندگى مجردى داشته باشد زمانى نمى گذرد که در زندگیش احساس کمبودى مى کند که با چیزى جز ازدواج، پر نمى شود. به دلیل همین اهمیت است که اسلام قوانین زیبایى را در تنظیم غریزه جنسى و سوق آن در جهتى صحیح وضع کرده تا هم این غریزه اشباع شود و هم ارضاى این غریزه، متناسب با سایر امیال انسانى باشد وهم کرامت و شرافت او محفوظ ماند. خداوند در قرآن فرموده است: وانکحوا الایامى منکم و الصالحین من عبادکم و امائکم ان یکونوا فقراء یغنهم اللّه من فضله و اللّه واسع علیم،((73)) مردان و زنان بى همسر خود، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را همسردهید، اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود، آنان را بى نیاز مى سازد،خداوند گشاینده و آگاه است! اسلام در بسیارى از آیات قرآنى به انسان اجازه داده است تا به نیازهاى جنسى اش به یکى از راههاى زیر پاسخ دهد: 1. ازدواج دایم، 2. ازدواج موقت، 3. بهره بردن از کنیزى که در اختیار انسان است.که این در حال حاضر جایگاهی ندارد واکنش ائمه در مقابل ازدواج با محارم در زمان صدر اسلام در صدر اسلام، ازدواج با محارم میان زردشتیان امر رائجی بوده است، لهذا این مسئله پیش آمده است که گاهی بعضی از مسلمین بعضی از زردشتیان را به علت این کار، مورد ملامت و دشنام قرار میدادند و آنها را بدین سبب زنازاده میخواندند، اما ائمه اطهار مسلمانان را از این بدگویی منع میکردند تحت این عنوان که این عمل در قانون آنها مجاز است و هر قومی نکاحی دارند و اگر مطابق شریعت خود ازدواج کنند فرزندانشان زنازاده محسوب نمیشوند (وسائل الشیعه، چاپ امیربهادر، جلد 3، ابواب مواریث، صفحه 368). و هم در روایات باب حدود آمده است که در حضور امام صادق علیه السلام شخصی از شخص دیگر پرسید که با آن مردی که از او طلبکار بودی چه کردی؟ آن مرد گفت او یک ولدالزنائی است. امام سخت بر آشفت که این چه سخنی بود؟ آن شخص گفت قربانت گردم او مجوسی است و مادرش دختر پدرش است و لهذا هم مادرش است و هم خواهرش پس قطعا ولدالزناست. امام فرمود: مگر نه این است که در دین آنها این عمل جایز است و او به دین خود عمل کرده است؟ پس تو حق نداری او را ولدالزنا بخوانی (وسائل الشیعه، چاپ امیربهادر، ابواب الحدود، صفحه 439). صدوق در توحید، روایتی نقل میکند و همان روایت در وسائل الشیعه ابواب النکاح آمده است که روزی از روزها علی علیه السلام از مردم تقاضا میکرد تا زنده است فرصت را مغتنم شمرده مشکلات خویش را بپرسند و این جمله را تکرار میکرد: «''سلونی قبل ان تفقدونی''» یکی از سؤال کنندگان اشعث بن قیس کندی بود، این مرد نسبت به ایرانیان نظر خوشی نداشت، از علی سؤال کرد: چرا با مجوس مانند اهل کتاب معامله میکنید و از آنها جزیه میگیرید و حال آنکه آنها کتاب آسمانی ندارند. علی علیه السلام فرمود آنها کتابی داشتهاند، خداوند پیامبری در میان آنها مبعوث فرمود و در شریعت آن پیامبر ازدواج با محارم جایز نبود، یکی از پادشاهان آنها در یک شب که مست بود در حال مستی با دختر خویش در آمیخت، مردم آگاه شدند و شورش کردند و گفتند تو دین ما را فاسد کردی و اکنون لازم است بر تو حد جاری کنیم. آن پادشاه نیرنگی اندیشید، به آنها گفت همه گرد آیید و سخن مرا بشنوید، اگر ناصواب بود هر تصمیمی میخواهید بگیرید. مردم جمع شدند و او به آنها گفت: خودتان میدانید که در میان افراد بشر هیچ کس به پای پدر بزرگ و مادر بزرگ ما آدم علیه السلام و حوا علیه السلام|حوا نمیرسد، همه گفتند راست است. گفت مگر نه این است که این دو بزرگوار که صاحب پسران و دختران شدند، همانها را با یکدیگر زن و شوهر قرار دادند؟ گفتند راست میگویی گفت پس معلوم میشود که ازدواج با محارم از قبیل دختر یا خواهر مانعی ندارد. مردم با این بیان قانع شدند و از آن پس این رسم، مشروع تلقی شد و مردم عمل کردند (توحید صدوق، چاپ مکتبه الصدوق، صفحه 306 و وسائل الشیعه، جلد 3، صفحه 46). از این سؤالها و جوابها بر میآید که در صدر اسلام زردشتیان زناشویی با محارم را اجرا میکردند و به همین جهت مورد بحث و پرسش واقع شده است. آیا فقط در اسلام ازدواج با محارم حرام است؟ ازدواج یا پیوند زناشوئی، پیوندی آیینی است که در تمام ادیان و مکاتب بوده و طی احکام و رسومی خاص بین زن و مرد برقرار می شود. از دیدگاه اسلام، ماهیت ازدواج یک قرارداد و پیمان با شرایط ویژه بسیار پسندیده و مطلوب است و از منظر فقه اسلامی عملی مستحب و چه بسا مستحب موکد و در برخی موارد واجب شمرده می شود. طبق آیات و روایات وارد شده از ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ هر مردی با هر زنی نمی تواند ازدواج کند و به اصطلاح برخی زنان برای برخی مردان حرام هستند و این حرمت یا به سبب ارتباط نسبی است مثل، خواهر، مادر، خاله، عمه و… و یا به خاطر ارتباط سببی است مثل مادر خانم، عروس، زن پدر و خواهر و برادر رضاعی و… که در فقه اسلامی به این گونه افراد محارم گفته شده و ازدواج با آنها حرام شمرده می شود این مسئله در سوره نساء به تفصیل ذکر شده است.(۱) علاوه بر دین اسلام اغلب ادیان آسمانی موجود و رائج، ازدواج با محارم را مشروع نمی دانند و از آن ممانعت به عمل می آورند. در اینجا به برخی از ادیانی که ازدواج با محارم را حرام می دانند اشاره می کنیم: 1. آیین یهود هر چند که در میان یهود ازدواج با بیگانه ممنوع است و با خویشاوندان و همکشیان خود ازدواج می کنند ولی برخی موارد هست که طبق شریعت حضرت موسی ـ علیه السلام ـ ازدواج با آنها جایز نمی باشد. چنان چه محققین می گویند ازدواج با مادر و دختر و دیگر محارم حرام است و هر کس مرتکب چنین ازدواجی شود سزایش قتل است.(۲) و در مواردی از دیگر محارم نام می برند که می توان به خواهر، عمه، خاله، خواهرزاده و برادرزاده اشاره کرد که ازدواج با این افراد حرام است.(۳) و نیز گفته شده رضاع (شیردادن) سبب حرمت ازدواج نمی شود.(۴) یعنی در آیین یهود بر خلاف اسلام مرد می تواند با خواهر رضاعی خود ازدواج کند. از موارد دیگری که در شریعت موسی ـ علیه السلام ـ از محارم شمرده شده است می توان به زن بابا (نامادری)، ناخواهری، نابرادری (از طرف مادر یا پدر از شخص دیگری هستند) نوه دختری، نوه پسری، جمع بین دو خواهر اشاره کرد.(۵) و همچنین ربیبه یعنی دختر زنی که انسان با او ازدواج کرده است حرام است. چنانچه جریان حضرت یحیی در راه مبارزه با چنین ازدواجی کشته شد. به این ترتیب که هیردوس پادشاه وقت قوم یهود بعد از مرگ برادرش با زن وی ازدواج کرد و بعد از مدتی به دختر این زن که هم برادرزاده اش بود و هم ربیبه اش، علاقه مند شد و مسئله را با حضرت یحیی در میان گذاشت ولی آن حضرت فرمود این عمل در شریعت آسمانی روا نیست و این دختر هرگز بر تو حلال نمی شود. به خاطر این فتوی، پادشاه، یحیی را زندانی کرد و از دختر خواستگاری نمود و گفت در قبال ازدواجت هر چه بخواهی خواهم داد. آن دختر هم چون یحیی را مانع ازدواجشان می دید، قتل حضرت را خواستار شد و شاه هم خواسته دختر را اجابت کرد و سر حضرت یحیی را از بدنش جدا کرد.(۶) در مواردی از تورات نیز به ممنوعیت ازدواج با محارم اشاره شده است.(۷) 2. آیین مسیحیت از آثار موجود درباره این دین نیز چنین بر می آید که ازدواج با محارم جایز نیست چنانچه از زبان حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ نقل می کنند که فرمود: من نیامده ام تا شریعت موسی را از بین ببرم بلکه آمده ام تا آن را تکمیل نمایم بنابراین می توان گفت که در مجموع قوانین یهود در امر ازدواج، مورد پذیرش مسیحیان نیز هست هر چند که در مواردی اختلاف هم دارند. البته احتمال دارد امروز، در جوامع مسیحی و یهودی مواردی پیدا شود که برخلاف آیین حضرت موسی و عیسی ـ علیهما السلام ـ باشد. چرا که جوامع امروزه غربی به دین و عقاید، زیاد پایبند نیستند. و جامعه ای که به ازدواج همجنس بازان اجازه دهد و آن را زشت نشمارد ازدواج با محارم جای خود دارد. اما طبق قوانین برخی کشورهای مسیحی نشین ازدواج بین اعضای خانواده ممنوع است. از قبیل مادر، مادربزرگ، خواهر، دختر، نوه و به طور کلی ازدواج در بین افراد خانواده (صعودی و نزولی) که با هم ارتباط نسبی مستقیم دارند ممنوع است. و درافرادی مثل نوه خواهر می توان ازدواج کرد.(۸) 3.آئین زرتشتی با این که ازدواج با محارم از قبیل دختر، خواهر، مادر و… در عهد ایران باستان مخصوصا دوره ساسانیان بین مردمان آن متداول بوده است، ولی بر اساس برخی روایات اسلامی در آئین اصیل و بدون تحریف زرتشت (اگر قبول بکنیم که پیامبر مجوس بوده است) رواج نداشته و از محرمات این آیین بوده است چنان چه در روایتی از علی ـ علیه السلام ـ آمده است که مجوس (زرتشتیان) دارای کتاب آسمانی و پیامبر بودند و در این آیین ازدواج با خواهر و مادر، به طور کلی با تمام محارم حرام بوده است. ولی از وقتی که یکی از شاهان در حال مستی با دختر خود همبستر شد، و قضیه بین مردم فاش شد با استفاده از مذهب چنین ازدواجی را چهره دینی و مذهبی دادند.(۹) پس در اصل آیین زرتشت این گونه ازدواج ها مجاز و مشروع نبوده، اما بعد از این که این ازدواج را رسمیت دادند و در قبولاندن آن به مردم از مذهب استفاده کردند و خاندان های ایران باستان برای اینکه مانع اختلاط خون خود با بیگانه شوند و نیز ثروتشان به دست دیگران نیافتد سعی می کردند حدالامکان با اقربای خود ازدواج کنند. گفته اند (ویراف) که روان وی به معراج رفته است با هفت تن از خواهران خود همسری کرد، و به ازدواج با نزدیکان را (خوتیک دس) و (نزد پیوند) یعنی پیوند با نزدیکان می گفتند. برای چنین ازدواج اجر و پاداش اخروی را مژده می دادند و کسی که از این گونه پیوندها امتناع می کرد او را اهل دوزخ می دانستند و نیز آن را پاک کننده گناهان کبیره معرفی می کردند. (نوسای برزمهر) از روحانیان زرتشی برای این گونه ازدواج ها سودها و فواید بسیاری ذکر کرده است.(۱۰) پس بنابر آنچه که گفته شد در آیین زرتشتی تحریف شده در ایران باستان چیزی بنام محارم وجود نداشت. البته باید توجه داشت به خاطر زشتی این عمل امروزه جوامع زرتشتی شدیدا منکر چنین ازدواجی هستند ولی لااقل قبل از اسلام در جامعه زرتشتی چنین امری شایع بوده است. 4. سایر مذاهب سایر مذاهب و ادیان و مکاتب رایج در جهان هر کدام بر اساس آیین و عقاید خود با این موضوع رفتار می کنند چنان چه می گویند بهائی ها با محارم ازدواج کردن را جایز می شمارند ولی آنها خودشان منکر این مسئله هستند و در نوشته ها به ازدواج تأکید می کنند و اصولا ازدواج را یک امر مقدس می دانند و فقط گفته اند: ازدواج با زن پدر حرام است.(۱۱) و نیز تأکید می کنند که ازدواج باید با جنس بعید از حیث نسبی صورت گیرد که این امر به سلامت اولاد تأثیر دارد.(۱۲) ولی توضیح نمی دهند جنس بعید چه کسانی هستند. بنابراین در ادیان آسمانی که تحریف نشده اند ازدواج با افرادی مثل خواهر، دختر، مادر، عمه، خاله، نوه، ربیبه، و مواردی که در این نوشتار اشاره شده حرام شمرده شده است و به اصطلاح جزو محارم هستند. پی نوشت: ۱٫ نساء : ۲۳٫ ۲٫ مبلغی آبادانی، عبدالله، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، قم: حرّ، ۱۳۷۶ش، ج۲، ص۶۲۱ و ۶۲۶٫ ۳٫ شبلی احمد، مقارنة الادیان (بخش یهود)، قاهره: مکتبه النهضة المصریه، (بی تا)، ص۲۹۹٫ ۴٫ همان. ۵٫ مجمع الکنائس الشرقی، قاموس کتاب المقدس، (بی جا) منشورات مکتبة المشعل، ۱۹۸۱م، ص۶۱۷٫ ۶٫ مجمع الکنائس الشرقیه، کتاب المقدس، (بی تا)، ص۱۴۳ ـ ۱۴۴٫ ۷٫ تورات، سفرلاویان، باب ۱۸، آیات ۶ـ۲۳٫ ۸٫ آنیک باتور، اصل قانونی ممنوعیت روابط جنسی بین محارم، ترجمه سید احمد امیر ساعدی، به نقل از سایت www.amb-irah.fr:index 9. شیخ صدوق، الامالی، قم: ۱۴۱۷ق، ص۴۲۴ و التوحید، قم: جامعه مدرسین ۱۳۸۷ش، ص۳۰۶٫ ۱۰٫ مرتضی، مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران، صدرا، ۱۳۷۰ش، ص۲۹۲ـ۲۹۳٫ ۱۱٫ مبلغی آّبادانی، همان، ج۳، ص۱۴۱۶٫ ۱۲٫ خداپرست، طاهره، ازدواج بهائی، موسسه ملی مطبوعات، (بی تا)، ص ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------- ازدواج با محارم قبل از اسلام در ایراندر دوره ساسانی چیزی که بیش از همه دستخوش تصرف و ناسخ و منسوخ و جرح و تعدیل موبدان بود " حقوق شخصی " است. مخصوصا احکام نکاح و ارث به اندازه ای پیچیده و مبهم بود که موبدان هر چه می خواستند می کردند و در این زمینه اختیاراتی داشتند که در هیچ شریعتی به موبدان نداده اند (تاریخ اجتماعی ایران، جلد 2، صفحه 34). تعدد زوجات در دوره ساسانی جاری و معمول بوده است. زردشتیان عصر اخیر درصدد انکار این اصل هستند، ولی جای انکار نیست، همه مورخین نوشته اند، از هرودوت یونانی و استرابون در عصر هخامنشی گرفته تا مورخین عصر حاضر: هرودوت درباره طبقه اشراف عهد هخامنشی می گوید: هر کدام از آنها چند زن عقدی دارند ولی عده زنان غیر عقدی بیشتر است (مشیرالدوله، تاریخ ایران باستان، جلد ششم، چاپ جیبی، صفحه 1535). استرابون درباره همین طبقه می گوید: آنها زنان زیاد می گیرند، و با وجود این زنان غیر عقدی بسیار دارند (همان ماخذ، صفحه 1543). ژوستن، از مورخان عصر اشکانی، درباره اشکانیان می گوید: تعداد زنان غیر عقدی در میان آنها و به خصوص در خانواده سلطنتی از زمانی متداول شده بود که به ثروت رسیده بودند، زیرا زندگانی صحراگردی مانع از داشتن زنان متعدد است (همان ماخذ، جلد نهم، صفحه 2693). آنچه در ایران باستان در میان طبقه اشراف معمول بوده است چیزی بالاتر از تعدد زوجات، یعنی حرمسرا بوده است. و به همین جهت نه محدود به حدی بوده است، مثلا چهارتا یا بیشتر یا کمتر، و نه مشروط به شرطی از قبیل عدالت و تساوی حقوق زنان و توانایی مالی یا جنسی، بلکه همان طور که نظام اجتماعی یک نظام طبقاتی بوده است نظام خانوادگی نیز چنین بوده است. کریستن سن محقق دانمارکی در کتاب ایران در زمان ساسانیان می گوید: اصل تعدد زوجات، اساس تشکیل خانواده به شمار می رفت. در عمل عده زنانی که مرد می توانست داشته باشد به نسبت استطاعت او بود. ظاهرا مردان کم بضاعت به طور کلی بیش از یک زن نداشتند. رئیس خانواده (کذگ خوذای = کدخدا) از حق ریاست دودمان (سرادریه دوذگ = سرداری دودمان) بهره مند بود. یکی از زنان، سوگلی و صاحب حقوق کامله محسوب شده و او را " زن ی پادشاییها " (پادشاه زن) یا زن ممتاز می خوانده اند، از او پست تر زنی بود که عنوان خدمتکاری داشت و او را زن خدمتکار " زن ی چگاریها = چاکر زن " می گفتند. حقوق قانونی این دو نوع زوجه مختلف بود... شوهر مکلف بوده که مادام العمر زن ممتاز خود را نان دهد و نگهداری نماید. هر پسری تا سن بلوغ و هر دختری تا زمان ازدواج دارای همین حقوق بوده اند اما زوجه هایی که عنوان چاکر زن داشته اند فقط اولاد ذکور آنان در خانواده پدری پذیرفته می شده است، در کتب پارسی متاخر پنج نوع ازدواج شمرده شده است. ولی ظاهرا در قوانین ساسانی جز دو قسمتی که ذکر شد قسم دیگری نبوده است (ایران در زمان ساسانیان، صفحه 346 - 347 ). در عهد ساسانی شوهر بر اموال زن ولایت داشت و زن بدون اجازه شوهر حق نداشت در اموال خویش تصرف کند، به موجب قانون زناشویی فقط شوهر شخصیت حقوقی داشت (ایران در زمان ساسانیان، صفحه 352، و تاریخ اجتماعی ایران، جلد 2، صفحه 46) شوهر می توانست به وسیله یک سند قانونی زن را شریک خویش سازد، در این صورت زن شریک المال می شد و می توانست مثل شوی خود در آن تصرف کند، فقط به این وسیله زوجه می توانست معامله صحیحی با شخص ثالث به عمل آورد (همان مأخذ). هرگاه شوهری به زن خود می گفت: از این لحظه تو آزاد و صاحب اختیار خودت هستی، زن بدین وسیله از نزد شوهر خود طرد نمی شد، ولی اجازه می یافت به عنوان " زن خدمتکار " (چاکر زن) شوهر دیگری اختیار کند... فرزندانی که در ازدواج جدید در حیات شوهر اولش می زایید از آن شوهر اولش بود یعنی زن تحت تبعیت شوهر اول باقی می ماند (ایران در زمان ساسانیان، صفحه 353). شوهر حق داشت یگانه زن خود را یا یکی از زنانش را (حتی زن ممتاز خود را) به مرد دیگری که بی آنکه قصوری کرده باشد محتاج شده بود بسپارد (عاریه بدهد)، تا این مرد از خدمات آن زن استفاده کند، رضایت زن شرط نبود. در این صورت شوهر دوم حق دخل و تصرف در اموال زن را نداشت و فرزندانی که در این ازدواج متولد می شدند متعلق به خانواده شوهر اول بودند و مانند فرزندان او محسوب می شدند... این عمل را از اعمال خیر می دانستند و کمک به یک همدین تنگدست می شمردند (ایران در زمان ساسانیان، صفحه 354، و تاریخ اجتماعی ایران، جلد 2، صفحه 45). ازدواج با محارم در عهد ساسانی و دوران قبل از آن ازدواج با محارم که سنتی رایج بوده در عهد ساسانی و از دوران پیشین سابقه داشته است، روی همین اساس قرار داشته است. یعنی خاندانها برای اینکه مانع اختلاط خون خود با بیگانه و افتادن ثروت خود در اختیار بیگانه بشوند کوشش می کرده اند تا حد امکان با اقربای نزدیک خود ازدواج کنند، و چون این عمل بر خلاف مقتضای طبع بوده با زور و قدرت مذهب و اینکه اجر و پاداشش در جهان دیگر عظیم است و کسی که امتناع ورزد جایش در دوزخ است آن را کم و بیش به خورد مردم می داده اند. در کتاب اردای ویرافنامه که آن را به " نیک شاپور " از دانشمندان زمان خسرو اول نوشین روان نسبت داده اند و شرحی از معراج روح است، چنین آمده است که در آسمان دوم روانهای کسانی را دیده است که " خویتک دس " (ازدواج با محارم) کرده بودند و تا جاویدان آمرزیده شده بودند و در دورترین جاهای دوزخ روان زنی را گرفتار عذاب جاودانی دیده زیرا که " خویتک دس " را به هم زده است، سرانجام گفته شده است " ویراف " که روان وی به معراج رفته هفت تن از خواهران خود را به همسری برگزیده است. در کتاب سوم " دینکرت " در این زمینه اصطلاحات دیگری به کار رفته از آن جمله اصطلاح " نزد پیوند " است که به معنی پیوند با نزدیکان باشد و در این زمینه به پیوند پدر با دختر و برادر با خواهر اشاره کرده اند. " نوسای برزمهر " از روحانیان زردشتی که این قسمت از دینکرت را تفسیر کرده سودهای بسیاری برای این گونه زناشویی آورده و گفته است که گناهان جانکاه را جبران می کند (تاریخ اجتماعی ایران، جلد 2، صفحه 39). کریستن سن در کتاب "ایران در زمان ساسانیان" می گوید: اهتمام در پاکی نسب و خون خانواده یکی از صفات بارزه جامعه ایرانی به شمار می رفت، تا به حدی که ازدواج با محارم را جایز می شمردند و چنین وصلتی را " خویذوگدس " (در اوستا خوایت ودث) می خواندند این رسم از قدیم معمول بود حتی در عهد هخامنشیان اگر چه معنی لفظ خوایت ودث در اوستای موجود مصرح نیست ولی در نسکهای مفقود مراد از آن بی شبهه مزاوجت با محارم بود (ایران در زمان ساسانیان، صفحه 347). زردشتیان و مخصوصا پارسیان هند در عصر اخیر که احساس شناعت کرده اند و خود آن را ترک کرده اند اخیرا در صدد انکار این عمل شده و از اصل، آن را به عنوان یک سنت زردشتی انکار کرده اند، در صدد بر آمده اند برای کلمه " خویتک دس " تاویل و توجیهی بسازند، کریستن سن می گوید: با وجود اسناد معتبری که در منابع زردشتی و کتب بیگانگان معاصر عهد ساسانی دیده می شود، کوششی که بعضی از پارسیان جدید برای انکار این عمل یعنی وصلت با اقارب می کنند، بی اساس و سبکسرانه است (همان مدرک، صفحه 348). ازدواج با محارم ایرانیان قبل از اسلام در آثار نویسندگان ایرانی و خارجی سعید نفیسی می گوید: چیزی که از اسناد آن زمان حتما به دست می آید و با همه هیاهوی جاهلانه که اخیرا کرده اند از بدیهیات مسلم تمدن آن زمان است این است که نکاح نزدیکان و محارم و زناشویی در میان اقارب درجه اول حتما معمول بوده است (تاریخ اجتماعی ایران، جلد 2، صفحه 35). سعید نفیسی آنگاه نصوصی را که در کتب مقدس زردشتیان از قبیل دینکرت آمده است و تصریحاتی که نویسندگان اسلامی از قبیل مسعودی، ابوحیان توحیدی، ابوعلی بن مسکویه کرده اند می آورد و جریان ازدواج قباد با دختر یا خواهر زاده، و ازدواج بهرام چوبین با خواهر، و ازدواج مهران گشنسب که بعد مسیحی شد با خواهر خود را یادآور می شود. مرحوم مشیرالدوله در کتاب نفیس خود: " ایران باستان " از استرابون مورخ قدیم یونانی درباره هخامنشیان نقل می کند که: اینها (مغ ها) موافق عاداتشان حتی با مادرانشان ازدواج می کنند (جلد ششم، چاپ جیبی، صفحه 1546). درباره اشکانیان می گوید: بعضی از مورخین خارجه، ازدواج شاهان اشکانی را با اقرباء و خویشان نزدیک با نهایت نفرت ذکر می کنند، چنین نسبتی را " هرودوت به کمبوجیه، و پلوتارک به اردشیر دوم هخامنشی داده اند ولکن بعضی از نویسندگان پارسی زردشتی این نسبت را رد کرده می گویند. کلمه خواهر را در مورد اشکانیان نباید به معنی حقیقی فهمید، کلیه شاهزاده خانمها را شاهان پارتی خواهر می خواندند زیرا از یک دودمان و خانواده بودند و دختر عمو و نوه عمو و غیرها نیز در تحت این عنوان در می آمدند. آنگاه خود مشیرالدوله اضافه می کند و می گوید: ولی چون در تاریخ نویسی باید حقیقت را جستجو کرد و نوشت، حاق مسئله این است که ازدواج با اقربای خیلی نزدیک در ایران قدیم موسوم به " خوتک دس " پسندیده بوده و ظاهرا جهت آن را حفظ خانواده و پاکی نژاد قرار می دادند (جلد نهم چاپ جیبی، صفحه 2693). یعقوبی - مورخ معتبر قرن سوم هجری، که خود ایرانی است نیز می گوید: ایرانیان با مادران و خواهران و دختران خود ازدواج می کردند و این کار را نوعی صله رحم و عبادت می دانستند (تاریخ یعقوبی، جلد اول، صفحه 152). کریستن سن درباره عیسویان ایران می گوید: آنها نیز به تقلید زردشتیان بر خلاف قوانین مذهبی خود به مزاوجت با اقارب عادت کرده بودند " ماربها " که در سال 540 (میلادی) جاثلیق عیسویان شده بود بر ضد این امر که خلاف شرع نصاری بود کوششی فوق العاده کرد (ایران در زمان ساسانیان، صفحه 448). به هر حال در صدر اسلام، ازدواج با محارم میان زردشتیان امر رائجی بوده است، به همین جهت این مسئله پیش آمده است که گاهی بعضی از مسلمین بعضی از زردشتیان را به علت این کار، مورد ملامت و دشنام قرار میدادند و آنها را بدین سبب زنازاده می خواندند، اما ائمه اطهار مسلمانان را از این بدگویی منع می کردند تحت این عنوان که این عمل در قانون آنها مجاز است و هر قومی نکاحی دارند و اگر مطابق شریعت خود ازدواج کنند فرزندانشان زنازاده محسوب نمی شوند (وسائل الشیعه، چاپ امیربهادر، جلد 3، ابواب مواریث، صفحه 368). و هم در روایات باب حدود آمده است که در حضور امام صادق علیه السلام شخصی از شخص دیگر پرسید که با آن مردی که از او طلبکار بودی چه کردی؟ آن مرد گفت او یک ولدالزنائی است. امام سخت بر آشفت که این چه سخنی بود؟ آن شخص گفت قربانت گردم او مجوسی است و مادرش دختر پدرش است و به همین جهت هم مادرش است و هم خواهرش پس قطعا ولدالزناست. امام فرمود: مگر نه این است که در دین آنها این عمل جایز است و او به دین خود عمل کرده است؟ پس تو حق نداری او را ولدالزنا بخوانی (وسائل الشیعه، چاپ امیربهادر، ابواب الحدود، صفحه 439). صدوق در کتاب توحید، روایتی نقل می کند و همان روایت در وسائل الشیعه ابواب النکاح آمده است که روزی از روزها علی علیه السلام از مردم تقاضا می کرد تا زنده است فرصت را مغتنم شمرده مشکلات خویش را بپرسند و این جمله را تکرار می کرد: «سلونی قبل ان تفقدونی؛ قبل از آنکه مرا نیابید هرچه می خواهید از من بپرسید، هرچه بپرسید جواب می دهم.» یکی از سؤال کنندگان اشعث بن قیس کندی بود، این مرد نسبت به ایرانیان نظر خوشی نداشت، از علی سؤال کرد: چرا با مجوس مانند اهل کتاب معامله می کنید و از آنها جزیه می گیرید و حال آنکه آنها کتاب آسمانی ندارند. علی علیه السلام فرمود آنها کتابی داشته اند، خداوند پیامبری در میان آنها مبعوث فرمود و در شریعت آن پیامبر ازدواج با محارم جایز نبود، یکی از پادشاهان آنها در یک شب که مست بود در حال مستی با دختر خویش در آمیخت، مردم آگاه شدند و شورش کردند و گفتند تو دین ما را فاسد کردی و اکنون لازم است بر تو حد جاری کنیم. آن پادشاه نیرنگی اندیشید، به آنها گفت همه گرد آیید و سخن مرا بشنوید، اگر ناصواب بود هر تصمیمی می خواهید بگیرید. مردم جمع شدند و او به آنها گفت: خودتان می دانید که در میان افراد بشر هیچ کس به پای پدر بزرگ و مادر بزرگ ما آدم و حوا نمی رسد، همه گفتند راست است. گفت مگر نه این است که این دو بزرگوار که صاحب پسران و دختران شدند، همانها را با یکدیگر زن و شوهر قرار دادند؟ گفتند راست می گویی گفت پس معلوم می شود که ازدواج با محارم از قبیل دختر یا خواهر مانعی ندارد. مردم با این بیان قانع شدند و از آن پس این رسم، مشروع تلقی شد و مردم عمل کردند (توحید صدوق، چاپ مکتبه الصدوق، صفحه 306 و وسائل الشیعه، جلد 3، صفحه 46). از این سؤالها و جوابها بر می آید که در صدر اسلام زردشتیان زناشویی با محارم را اجرا می کردند و به همین جهت مورد بحث و پرسش واقع شده است. ازدواج با محارم در دین زرتشت و نظر فقهای اسلام فقهای اسلامی نیز، اعم از شیعه و سنی، و اعم از ایرانی و غیر ایرانی، در ابواب مختلف فقه بحث ازدواج با محارم در نزد زرتشتیان را به عنوان یک مسئله که در خارج مصداق دارد طرح و بحث میکرده اند، این فقهاء غالبا ایرانی بودند و برخی از آنها مانند ابوحنیفه از دو پشت بالاتر مجوسی بوده اند و اگر چنین سنتی در میان زردشتیان رائج نمی بود محال بود که چنین بحثی در فقه صدر اول اسلام طرح شود. شیخ بزرگوار ابوجعفر طوسی در کتاب الخلاف، جلد دوم، کتاب الفرائض مسئله های 119 تا 123، مسائل مربوط به میراث مجوسی را خصوصا آنگاه که از دو جهت ملاک ارث در او باشد، یعنی مثلا وارث هم مادر متوفی باشد و هم خواهر پدری او، طرح کرده است و جواب داده است و نظریات سایر فقهای اسلام را نیز منعکس کرده است. انکار وجود چنین سنتی در میان زردشتیان از قبیل انکار بدیهیات است ولی زردشتیان اخیرا برای چندمین بار در تاریخ این آیین، درصدد تجدید نظر و حک و اصلاح در اصول و فروع آن بر آمده اند و ناچار دروغهای مصلحتی زیادی را در این زمینه تجویز کرده اند.