یاسمن
باسلام پسرم 5 سال وسه ماهشه و دخترم شش ماه ونیم با...
باسلام پسرم 5 سال وسه ماهشه و دخترم شش ماه ونیم با امدن فرزند جدیدم پسرم هیچ حسادتی نداشت و حتی باندازه ما اونو دوست داشت اما الان دو ماهیه که خیلی ما رو اذیت میکنه مهر امسال پیش دبستانی رفته گفتم حتما بهتر میشه اما بدتر شده به خواهرش کاری نداره همچنان دوسش داره البته یه بار گفت کاش خدا به من خواهر نمیداد همش اذیت میکنه نمیذاره ما باهم بازی کنیم
شوهرم بعد از ظهرا که از سر کار میاد باهاش بازی نمیکنه میگه خسته ام بعداز نهار وخواب غروبم که میشه هزار کار وگرفتاری پیش میاد
دروغ چرا زیادپارک نمیبریمش اما مهمونی زیادمیریم مثلا دو تا دوازده مهر رفتیم مشهد وشمال بیشتر بخاطر پسرم اما تو مسافرت خوب بود برگشتیم روز از نو روزی از نو
رفتار باباش باهاش خیلی بده یعنی وقتی باهم بحث میکنن انگار دوتا هم سنن دلم میخواد ازدستشون مغزمو بکوبم تو دیوار
وقتی هم پا درمیانی میکنم بدترمیشه کمکم کنین
بیشترم من موندم و این دو تا بچه صبح که بیدارمیشم غذای بچه جمع آوری ناهار کارای خونه دیگه همه چی ...حموم و تروخشک کردن نی نی به این برس به اون برس ناز اینو بکش ناز اونو بکش حتی ناز باباشونو
دیگه گاهی هم میزنه سرم عصبانی میشم
جدیداهم پسرم میگه دستم درد میکنه پام درد میکنه همشم فکر میکنم فیلمه
مشاور: خانم سعیده صفری
باسلام و تشکر از توضیحات بسیار جامعتان. خودتان به خوبی به برخی از دلایل رفتار پسرتان اشاره کرده اید، تعجبی ندارد که مادران به دنبال تولد فرزند دوم، وقت کمتری برای فرزند اول بگذارند و به صورت طبیعی در این مواقع پدرها به خوبی می توانند با صرف کردن وقت بیشتری با فرزند اول این خلا چند ماهه را جبران کنند. مطمئنا شوهرتان قبل از تولد دخترتان نیز وقت زیادی برای بازی کردن با پسرتان نداشته اند و شما این وظیفه را انجام می داده اید و اکنون با اضافه شدن وظایفتان وقت زیادی برای رسیدگی به پسرتان ندارید پس در واقع فرزند بزرگتان با تولد خواهرش مشکلی ندارد و رفتار منفی آشکار او بیشتر معطوف به شماست تا فرزند نو رسیده، حتی بیشتر این تمارض ها هم همانطور که خودتان متوجه شده اید شیوه ای است برای به دست آوردن توجه شما. پس بهتر است با پدرش صحبت کنید که وقت بیشتری را برای پسرتان اختصاص دهد و اگر او نتوانست به یکباره این کار را انجام دهد، (البته منظورم از وقت گذاشتن ، خرید هدیه های گرانبها یا مسافرت های آنچنانی نیست بلکه یک بازی هیجان انگیز مثل دزد و پلیس بازی یا کشتی گرفتن می تواند هیجان زیادی ایجاد کند و نیاز کودک را به خوبی برآورده کند.) لازم است خودتان رفتار خانواده مخصوصا هر دو فرزندتان را به شیوه کارآمدتری مدیریت کنید مثلا با درگیر کردن فرزند بزرگتر در مراقبت از فرزند نورسیده، با تبدیل کردن این نگهداری به تجربه ای مشترک به جای مسئولیت، و همچنین با بازی کردن نقش، الگویی که به نوزاد به عنوان شخصی دارای نیاز و احساس احترام می گذارید می توانید زمینه ای بچینیدتا فرزند بزرگتر با این واقعه به نحو مثبتی سازگار شود. مثلا پسرتان می تواندپوشک نوزاد را بیاورد، شیشه نوزاد را بگیرد، او را برای مدت کوتاهی بغل کند، او را وارسی کند، و خلاصه از این گونه کارها انجام دهد. شما و همسرتان نیز می توانید تعامل فرزند بزرگتر با نوزاد را طوری تنظیم کنید که "فردیت" نوزاد مورد تاکید قرار بگیرد و نوزاد به فرزند بزرگتر پاسخ دهد. در عین حال شما می توانید رفتارهای مناسب پسرتان را تقویت کنید، برای مثال می توانید بگویید"ببین داره نگاهت می کنه، مثل اینکه خوشش میاد این قدر نرم بغلش می کنی" یا "ببین به تو می خونده، از این که این بطری را این طوری گرفتی خوشش می اید" و طوری برنامه ریزی کنید که گاهی اوقات فقط به پسرتان توجه کنید و بس حتی اگر این توجه محض به فرزند بزرگتر 10 تا 15 دقیقه در روز باشد هم می توانید راه را برای سازگار شدن پسرتان هموار کنید. و به یاد داشته باشید که با توجه به تغییراتی که در رابطه مادر – کودک ایجاد می شود، تعجب نخواهد داشت که تقریباً تمام بچه های خردسال به تولد فرزندی جدید در خانواده واکنش منفی نشان بدهند. با این حال واکنش های منفی اکثر بچه ها، ظرف 4 ماه کاهش می یابد و ظرف یک سال برطرف می شود