ناشناس
سلام و خسته نباشید خدمت شمامن 26 سالمه و مجردم. 2...
سلام و خسته نباشید خدمت شما
من 26 سالمه و مجردم. 2 سالی میشه که از نداشتن همراه و کسی که دوستش داشته باشم و اونم منو دوست داشته باشه احساس نیاز میکنم
متاسفانه هر بار به دلیلی خواستگار هایم که مورد خوبی هستند از دست میدهم ولی خواستگار هایی که مورد قبولم نیستند به شدت مصر هستند. دختری هستم که آقایون اغلب جذبم میشوند ولی نمی دونم چرا کسی که مناسبم هست رو پیدا نمی کنم؟
یکی از دلایل اینکه خواستگار هایم میروند مشکل تراشی هایی است که عمه هایم برایم ایجاد کردند، آنها در تحقیقات اطلاعات بدی به خواستگار هایم میدهند. قبلا تنها مشکل رو به خاطر رای زنی آنه میدیدم ولی مدتیه که فهمیدم اگه خدا بخواد اونها نمی تونند کاری کنند! پس خدا نمی خواد؟
چرا؟ چقدر باید بگم حکمته؟ اگه من انسانم ، اگه خدا ما انسانها رو جفت خلق کرده، اگه این نیازو تو من انسان گذاشته پس چرا نمیزاره؟
به اصول اخلاقی و ایمانی معتقدم و در جمع خانواده گی پوششم را حفظ میکنم ولی نمیدانم چه چیزی پیش آمده که چند وقت قبل حرکت ناشایستی از شوهر خاله ام دیدم و این باعث شده تقریبا به همه آقایان مشکوک هستم و فکر میکنم که همه آقایان سوء نیت نسبت به من دارند!
با خدم میگم خدایا چرا منو درگیر همچین مسائلی میکنی؟
اگه منم یه تکیه گاه داشتم مورد این چنین جسارت هایی قرار نمی گرفتم
لطفا راهنماییم کنید
مشاور: خانم سعیده صفری
باسلام خواهرعزیزم بیانات شما کاملا صحیح است ، ما مسلمانان معتقدیم خداوند نیاز به داشتن همراه و همزبان و برخورداری از غریزه جنسی را در انسانها قرار داده و البته نه تنها ما بلکه بسیاری از اندیشمندان و روانشناسان غربی نیز سنین جوانی یعنی از 20 تا 35 سالگی را دوره ی صمیمیت نامیده اند و خاطر نشان کرده اند که از این سن به بعد افراد به جز تشکیل هویت فردی نیاز دارند هویت خود را با کمک فرد دیگری استقرار ببخشند که این فرد، فردی از جنس مخالف آنها می باشد. شما نیز این نیاز را به درستی و به موقع در خود تشخیص داده اید. اما نکته ی دومی که به آن اشاره کرده اید و بحث در مورد آن بسیار مفصل است شک در عدل و حکمت خداست، در این باره به این نکته بسنده می کنم که خداوند با توجه به ظرفیت انسانها بهترین ها را برای آنها مقدر کرده و در این راه به آنها قدرت تعقل یعنی توانایی تشخیص خوب از بد را عطا کرده و هر انسانی با توجه به این موهبت می تواند سرنوشت خود را رقم بزند. در مورد شما نیز همین طور است، گفته اید که هر بار به دلیلی خواستگارانی که مطلوب هستند را از دست می دهید و یکی از این موارد که شما را بسیار ناراحت کرده دادن اطلاعات غلط عمه هایتان به آنهاست. بهتر بود در مورد دلایل دیگری که به نظرتان مؤثر بوده اند نیز صحبت می کردید. ولی اگر فرض را بر صحت دلیل شما و شایعه پراکنی های عمه هایتان بدانیم از شما چند سؤال دارم. آیا به نظرتان همه ی خواستگارهایتان برای تحقیق مستقیم به سراغ عمه هایتان می روند؟ یا اینکه آیا شما قبل از قطعی شدن ماجرا با توجه به شناختی که دارید آنها را در جریان خواستگاری ها قرار می دهید یا از عمه هایتان می خواهید در جلسات حضور داشته باشند؟ اگر به پاسخ این سؤالات به دقت فکر کنید می توانید با اندکی سیاست و تدبیر از آگاه شدن عمه هایتان قبل از قطعی شدن خواستگاری ها جلوگیری کنید، البته نه تنها عمه هایتان بلکه شایسته نیست هیچ کس دیگری قبل از آنکه شما و خانواده هایتان به شناخت کامل و کافی می رسید از این قضیه باخبر شوند. اما مطمئناً به جز این دلیل دلایل دیگری نیز وجود دارند که موجب می شود افراد مناسب را از دست بدهید، مثلا ممکن است خودتان یا خانواده تان در جلسات اولیه رفتارهای مناسبی نشان نمی دهید و متناسب با موقعیت برخورد نمی کنید. که با اندکی ریزبینی می توانید این موارد را بفهمید و در دفعات بعدی اصلاح کنید. همچنین اگر برایتان امکان دارد قبل از ورود خواستگار به منزلتان در حد نیاز درمورد شرایط خانوادگی و فرهنگیشان اطلاعات کسب کنید زیرا ممکن است برخی از رفتارهای بی اهمیتی که از نظر شما و خانواده تان مناسب و بجا هستند در خانواده و فرهنگ های دیگر مناسب آن شرایط نباشند و بد تعبیر شوند. و نکته ی آخر اینکه درست است که نتوانسته اید هنوز فرد مناسب خود را انتخاب کنید ، اما با توجه به آنچه گفته اید مشخص است که خود و خانواده تان قدرت جذب افراد مناسب را دارا هستید پس برای از دست دادن خواستگارهای قبلی ناراحت نباشید و سعی کنید در انتخاب ها و جلسات بعدی خود را نشان دهید. و این نکته را نیز فراموش نکنید که شما با انجام یک سری کارها می توانید شانس خود را برای انتخاب شدن بالا ببرید مخصوصاً در مکان هایی که دوست دارید همسرتان از آن قشر باشد، مثلا اگر فردی مذهبی هستید و می پسندید که همسر آینده تان نیز از همین خصوصیات برخوردار باشد می توانید حضورتان را در مکان های مذهبی مانند کلاس ها و اردوهایی که از طرف مسجد محله تان برگزار می شود پر رنگ و فعال تر کنید البته با رفتاری متین و مناسب. همچنین از رفت و آمدهای خانوادگی کناره گیری نکنید بلکه سعی کنید با ظاهری کاملا آراسته و لبی خندان و خوشرو در این مهمانی ها و مراسم شرکت کنید. اینها مثال هایی از این موارد هستند و شما می توانید این مثال ها را با توجه به فرهنگ و جامعه ای که در آن زندگی می کنید و شرایط منحصر به فرد خودتان عملی کنید.