ناشناس

سلام .خسته نباشید. من با ی دختر خانمی 1 سال باهمییم...

سلام .خسته نباشید. من با ی دختر خانمی 1 سال باهمییم من خیلی دوستش دارم اونم من رو دوست داره .خانواده هامونم میدونن که ما همدیگرو دوست داریم میخوایم ازدواج کن . قرار بود من تا عید برم سر کار و بعد عید بریم . خواستگاری. / اما اینجا ی مشکلی برام پیش اومده که داره نابودم میکنه. چند روز پیش که باهم داشتیم اس میدادیم ..حرفامون ی جوری شد که رفت به کنار هم بودن و پیش هم بودن . شب بود که دختر خانم گفت که میخوام پیشت بخوابم نمیدونم میخواست امتحانم کنه یا ن . من چیزی نگفتم گفتم عزبزم منم دلم میخواد پیشت باشم اما اون بازم گیر داد که میخوام پیشت باشم و ....تا اینکه منم قول زد و از ی طرف شیطان رفت تو جلدم . منم جوابش رو دادم تا اینکه اخرش بهم گفت کثافتی و .... تنهام گذاشت رفت . حالا تو رو خدا راهنماییم کنید دارم میمیرم . تنهام گذاشت رفت . هی ازش خواهش و تمنا و التماس میکنم دیگه جواب نمیده . خدافظی کرد تا قیامت . تو رو خدا راهمنماییم کنید نمیخوام از دستش بدم .بدون اون نمیتونم زندگی کنم /ازش معذرت خواستم . من رو به خاطر اشتباهم ببخشه .اما بخدا خودش شروع کرد . اما قبول نمیکنه
چهارشنبه، 25 دی 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

سلام .خسته نباشید. من با ی دختر خانمی 1 سال باهمییم...

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 24 ساله )

سلام .خسته نباشید. من با ی دختر خانمی 1 سال باهمییم من خیلی دوستش دارم اونم من رو دوست داره .خانواده هامونم میدونن که ما همدیگرو دوست داریم میخوایم ازدواج کن . قرار بود من تا عید برم سر کار و بعد عید بریم . خواستگاری. / اما اینجا ی مشکلی برام پیش اومده که داره نابودم میکنه. چند روز پیش که باهم داشتیم اس میدادیم ..حرفامون ی جوری شد که رفت به کنار هم بودن و پیش هم بودن . شب بود که دختر خانم گفت که میخوام پیشت بخوابم نمیدونم میخواست امتحانم کنه یا ن . من چیزی نگفتم گفتم عزبزم منم دلم میخواد پیشت باشم اما اون بازم گیر داد که میخوام پیشت باشم و ....تا اینکه منم قول زد و از ی طرف شیطان رفت تو جلدم . منم جوابش رو دادم تا اینکه اخرش بهم گفت کثافتی و .... تنهام گذاشت رفت . حالا تو رو خدا راهنماییم کنید دارم میمیرم . تنهام گذاشت رفت . هی ازش خواهش و تمنا و التماس میکنم دیگه جواب نمیده . خدافظی کرد تا قیامت . تو رو خدا راهمنماییم کنید نمیخوام از دستش بدم .بدون اون نمیتونم زندگی کنم /ازش معذرت خواستم . من رو به خاطر اشتباهم ببخشه .اما بخدا خودش شروع کرد . اما قبول نمیکنه


مشاور: خانم مریم مردانی

با سلام در اینجا دو اشتباه رخ داده.یکی روش اشتباه ایشان در امتحان کردن شما و دیگری تداوم این اشتباه از جانب شما. ایشان از روش درستی برای امتحان کردن شما استفاده نکرده است. درعین حال شما هم به ایشان واکنشی را نشان داده اید که می تواند زمینه شک و تردید زیادی را فراهم کند و منجر به برانگیختن افکار بدبینانه در ایشان شده است. ازبین بردن این افکار می تواند با دشواری زیادی همراه باشد و نیاز به تلاش و مداومت از سوی شما دارد. اگر واقعا اطمینان دارید که انتخاب درستی کرده اید لازم است تلاش خود را برای این رابطه بکنید. لازم است از روش هایی استفاده کنید که به تدریج اطمینان خاطر را در ایشان از سوی شما ایجاد کند.لازم است مراقب باشید که در این رابطه از چه حرفهایی استفاده می کنید. در اینجا چند راه وجود دارد.می توانید با او رودررو صحبت کنید و درمورد آنچه پیش آمده صحبت کنید . به همان اندازه که شما تقصیر کار بوده اید ایشان هم مقصر بوده است. پس به جای قهر و جدایی باید در مورد این مشکل صحبت کرد و هر کس دلایل خود را برای اینکار توضیح دهد. درصورتی که ایشان حاضر به صحبت نشد یا صحبت اثربخش نبود ممکن است لازم باشد مدتی این رابطه را به حال خود رها کنید. اگر وابستگی در این مدت شکل گرفته باشد احتمال بازگشت دوباره ایشان به این رابطه کم نیست.البته این احتمال هم وجود دارد که از این رابطه صرفنظر کرده باشد اما لازم است درمورد هر اختلافی صحبت کرد.چه اکنون و چه در آینده.درضمن صحبت با ایشان در عین حال که پشیمانی خود را از آنچه پیش آمده نشان می دهید تا آن حد عقب نکشید که تقصیر کار اصلی تنها شما باشید.هرکس سهمی در این اشتباه داشته که لازم است به اندازه سهم خود برای جبران تلاش کند.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.