ناشناس

سلاممن به دختر خانومی علاقه دارم که توی دوران دانشجویی...

سلام من به دختر خانومی علاقه دارم که توی دوران دانشجویی به ایشون علاقه مند شدم، اواخر تحصیلم بهشون این علاقه رو گفتم و گفتم که برا ازدواج هست، ولی ایشون میگفتن که ما به هم نمیخوریم و معیار سن رو مطرح کردن، بلاخره من با ایشون تا چند ماه به صورت پیامکی در ارتباط بودم ولی چیز خاصی نبود که ردوبدل بشه و توی اون مدت هم ظاهرا ایشون هم با توجه به ابراز علاقه هایی که به ایشون کرده بودم یه مقدار به من تمایل پیدا کرده بودند. منتها چون ما هم سن بودیم و من توی اوج احساسات بودم و عشق چشمامو کور کرده بود و از طرفی هم زیاد اجتماعی نبودم بعد از یه مدت سو تفاهمی بین ما پیش اومد و همون رابطه هم قطع شد. ایشون میگفتند که من بچه هستم تا اینکه من رفتم خدمت و حالا خدمتم تموم شده و خودم حالا کاملا به رفتارای گذشتم واقف شدم و به حالت منطقی و تعادل روانی رسیدم و حالا دنبال یه شغل هستم تا هم در کنارش درسم رو ادامه بدم و هم ازدواج کنم، منتها گزینه ی من تنها این خانوم هست ولی بیشتر از یک سال میشه که با ایشون هیچ ارتباطی ندارم و به خاطر یه سری سوتفاهمات ایشون اون زمان به من گفتند که علاقه به من ندارند و از من متنفر شدند، میخواستم بدونم چطور میتونم به دختر خانوم بفهمونم که شرایط و حالات من عوض شده با قبل از خدمت و اینکه چطور راضیشون کنم که مقدمات خواستگاری رو بچینم و بگم که توی چند ماه آینده قصد اومدن به خواستگاریشون رو دارم و هنوز بهشون بعد از سه سال علاقه دارم و میخوام که همه ی کدورت های پیش اومده رو جبران کنم. البته این رو هم بگم که هم ایشون از خانواده ی مذهبی ای هستند و هم من، و من نمیخوام مثه قبل از خدمت سعی در ارتباط گرفتن به صورت پیامکی باشم و میخوام با کمترین ارتباطات تلفنی و یا پیامکی موضوع رو حل و فصل کنم و بعد از طریق خانواده اقدام کنم. ممنون از لطفتون، خدا اجرتون بده
دوشنبه، 12 اسفند 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

سلاممن به دختر خانومی علاقه دارم که توی دوران دانشجویی...

ناشناس ( تحصیلات : فوق دیپلم ، 22 ساله )

سلام
من به دختر خانومی علاقه دارم که توی دوران دانشجویی به ایشون علاقه مند شدم، اواخر تحصیلم بهشون این علاقه رو گفتم و گفتم که برا ازدواج هست، ولی ایشون میگفتن که ما به هم نمیخوریم و معیار سن رو مطرح کردن، بلاخره من با ایشون تا چند ماه به صورت پیامکی در ارتباط بودم ولی چیز خاصی نبود که ردوبدل بشه و توی اون مدت هم ظاهرا ایشون هم با توجه به ابراز علاقه هایی که به ایشون کرده بودم یه مقدار به من تمایل پیدا کرده بودند. منتها چون ما هم سن بودیم و من توی اوج احساسات بودم و عشق چشمامو کور کرده بود و از طرفی هم زیاد اجتماعی نبودم بعد از یه مدت سو تفاهمی بین ما پیش اومد و همون رابطه هم قطع شد. ایشون میگفتند که من بچه هستم تا اینکه من رفتم خدمت و حالا خدمتم تموم شده و خودم حالا کاملا به رفتارای گذشتم واقف شدم و به حالت منطقی و تعادل روانی رسیدم و حالا دنبال یه شغل هستم تا هم در کنارش درسم رو ادامه بدم و هم ازدواج کنم، منتها گزینه ی من تنها این خانوم هست ولی بیشتر از یک سال میشه که با ایشون هیچ ارتباطی ندارم و به خاطر یه سری سوتفاهمات ایشون اون زمان به من گفتند که علاقه به من ندارند و از من متنفر شدند، میخواستم بدونم چطور میتونم به دختر خانوم بفهمونم که شرایط و حالات من عوض شده با قبل از خدمت و اینکه چطور راضیشون کنم که مقدمات خواستگاری رو بچینم و بگم که توی چند ماه آینده قصد اومدن به خواستگاریشون رو دارم و هنوز بهشون بعد از سه سال علاقه دارم و میخوام که همه ی کدورت های پیش اومده رو جبران کنم.
البته این رو هم بگم که هم ایشون از خانواده ی مذهبی ای هستند و هم من، و من نمیخوام مثه قبل از خدمت سعی در ارتباط گرفتن به صورت پیامکی باشم و میخوام با کمترین ارتباطات تلفنی و یا پیامکی موضوع رو حل و فصل کنم و بعد از طریق خانواده اقدام کنم.

ممنون از لطفتون، خدا اجرتون بده


مشاور: خانم مریم مردانی

با سلام دوست گرامی، پیشنهاد میکنم اینبار از طریق خانواده اقدام کرده و با خواستگاری رسمی شروع کنید . انتخاب این روش می تواند نیت صحیح شما را آشکارتر کرده، تصمیمتان را برای ازدواج عاقلانه تر جلوه دهد. در صورتی که با مخالفت ایشان برای رفتن به خواستگاری مواجه شدید آنوقت به فکر صحبت با ایشان باشید و ترجیحا این کار را به طور حضوری، رسمی و در محیطی مناسب انجام دهید و از رابطه صمیمی، تلفنی و طولانی مدت خودداری کنید و با رعایت اصول و حریمها، تغییرات خود را پس از این مدت بیشتر آشکار کنید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.