پرسش :
لفظ (مولي)، در سورههاي حديد (15)، محمد (11)، نساء (33)، مريم (5) و دخان (41) كه به معاني متفاوتي (ياور، سزاوار، و ارث، خويش، دوست) آمده، چگونه ميتوان ثابت كرد در حديث غدير به معناي سرپرست و امام است؟
پاسخ :
براي رسيدن به جواب سوال، آياتي را كه كلمهي مولي در آن آمده است بررسي مي کنيم:
1 ـ سورهي حديد، آيهي 15 ميفرمايد: « فَالْيَوْمَ لا يُؤْخَذُ مِنْكُمْ فِدْيَةٌ وَ لا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مَأْواكُمُ النَّارُ هِيَ مَوْلاكُمْ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ » ؛ «پس امروز نه از شما فديهاي پذيرفته ميشود و نه از كافران، و جايگاهتان آتش است و همان سرپرستتان ميباشد، و چه بد جايگاهي است»!
مولي در اين آيه شريفه به ياور،[1] سرپرست[2] و سزاوار و مسلط[3] معني شده است، و برخي روايات ناظر به معناي سزاوار ميباشند.[4]
2 ـ آيهي 11 سورهي محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ميفرمايد: «ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْكافِرِينَ لا مَوْلى لَهُم»
در اين آيه واژهي مولي به مالك و ياور،[5] سرپرست،[6] و حفظكننده[7] معني شده است.
3 ـ آيهي 33 سورهي نساء: «وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِيَ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُون » ؛ «براي هر كس وارثاني قرار داديم كه از ميراث پدر و مادر و نزديكان ارث ببرند».
واژهي مولي در اين آيهي شريفه به سزاوارتر[8] و سرپرست[9] معني شده است.
4 ـ سورهي مريم آيهي 5: «وَ إِنِّي خِفْتُ الْمَوالِيَ مِنْ وَرائِي وَ كانَتِ امْرَأَتِي عاقِراً فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا » ؛ «و من از بستگانم بعد از خودم بيمناكم (كه حقّ پاسداري از آيين تو را نگاه ندارند)، و (از طرفي) همسرم نازا و عقيم است، تو از نزد خود جانشيني به من ببخش».
در اين آيه، واژهي مولي را به معناي خويشاوند (عموها و پسر عموها) گرفتهاند،[10] كه صاحب اختيار ميراث و اموال زكريا[11]، و سزاوار و اولي معني شده است.[12]
5 ـ سورة دخان آيهي 41: « يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُون» ؛ «روزي كه هيچ دوستي كمترين كمكي به دوستش نميكند و از هيچ سو ياري نمي شوند».
در اين آيه واژهي مولي به معناي دوست،[13] كسي كه حق دارد در امور ديگري تصرف كند، مي باشد و همچنين به معناي كسي كه وي نسبت به او ولايت دارد گرفته شده است.
يك واژه و چندين معنا
در زبان عربي واژهها و لغاتي داريم كه داراي معاني متعددي ميباشند، مانند همين مادهي «ولي» كه در صيغه و شكلهاي مختلف بيش از 200 مرتبه در قرآن ذكر شده است، كه در معاني مختلفي استعمال ميشوند، از اين رو براي انتخاب يكي از معاني متعدد آن، بايد قرينهاي در كلام پيدا كرد كه متناسب با آن معنا باشد، و اين قرينه هم ميتواند سياق و محتواي خود آيه و يا آيات قبل و بعد باشد، در اين مثالها «ولي» داراي معاني متعددي است كه از جمله آنها ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد:
ناصر و ياور، مولي و سرپرست، مالك و صاحب اختيار، دوست، اولي و سزاوار، آزاد كننده و سيّد، آزاد شده و غلام، همسوگند، وارث و خويشاوند.
البته با دقت در اين معاني ميتوان به يك وجه مشتركي رسيد و آن، اولويت داشتن و سزاوارتر بودن است،[14] چرا كه «مولي» از مادهي «ولاء» ميباشد كه در اصل به معناي ارتباط دو چيز با يكديگر است، به طوري كه بيگانهاي در بين نباشد و براي آن مصداقهاي زيادي است،[15] به عنوان مثال، دوست در ياري رساندن به دوستِ خود، اولي و سزاوارتر از ديگران است همانگونه كه وارثان و خويشاوندان در ارث بردن و ولايت بر ميراث داشتن، سزاوارتر از ديگران ميباشند.
و مانند اينكه مولي و سيد نسبت به ادارهي امور عبد و غلام خود، از ديگران سزاوارتر است، همان طوري كه مشركين وكافران نسبت به داخل شدن در آتش دوزخ، از ديگران سزاوارتر هستند، لذا در تمام معاني «ولي» ميتوان معناي سزاوارتر بودن در ولايت، و اولويت داشتن در آن ولايتي كه متناسب با سياق آيات است را درنظر گرفت، پس بين معاني متعدد «ولي» تضاد و اختلاف نيست.
واژهي مولي در حديث غدير
براي روشنتر شدن مطلب، مروري كوتاه بر واقعهي غدير خم مي شود، و شرايط و ويژگيهاي آن را بررسي مي نماييم:
1 ـ اعلان كردن به مسلمانان كه اين آخرين حج پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ميباشد، لذا مسلمانان به هر صورتي كه بود سعي كردند تا در آخرين حج پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ همراه ايشان باشند.
2 ـ نازل شدن دستور الهي بر پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ : اي پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، كاملاً (به مردم) برسان، و اگر نكني، رسالت او را انجام ندادهاي،[16] يعني اي پيامبر اگر اين مأموريت آخر را به انجام نرساني، مانند اين است كه 23 سال زحمت خود را از بين بردهاي.
3 ـ دستور به توقف نمودن همراهان و ماندن تا رسيدن بقيهي مسلمانها و اعلان بازگشت به كساني كه جلوتر رفتهاند، آن هم در آن بيابان خشك و گرماي سوزان وسط روز.
4 ـ ايراد خطبهاي طولاني و بيان به يادگار گذاردن، دو ميراث گران بها يعني قرآن و عترت.
5 ـ شهادت دادن به يگانگي و وحدانيت خداوند، و اقرار گرفتن از مردم به يگانگي خداوند، و شهادت به رسالت خويش، و سؤال نمودن از مردم، كه چه كسي اولي و سزاوار بر شماست؟ و جواب دادن مردم به آن حضرت كه خدا و رسولش داناترند، سپس حضرت فرمودند: خداوند اولي و سزاوار بر من است و من اولي و سزاوار بر شما هستم. كما اينكه خداوند متعال در سورهي احزاب آيهي 6 ميفرمايد:
«النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِم» ؛ « پيامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر (و نزديكتر) است»، سپس بالا بردن دست حضرت علي ـ عليه السلام ـ و سه مرتبه تكرار نمودن اين جمله: «فمن كنت مولاه فعلي مولاه»، هر كس من مولاي او هستم پس علي ـ عليه السلام ـ هم مولاي اوست، سپس دعا در حق دوستان او و نفرين در حق دشمنان او كردند و فرمودند: حاضرين به غايبين خبر دهند.
6 ـ قبل از متفرق شدن جمعيت، آيهي اكمال دين نازل شد، و خداوند فرمود: امروز كافران از (زوال) آيين شما مأيوس شدند، بنابراين، از آنها نترسيد و از (مخالفت) من بترسيد، امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم.[17]
با درنظر گرفتن اين موارد، آيا شايسته است كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در آن شرايط بخواهند اعلان نمايند كه :
اي مردم هر كس من دوست او هستم ، علي ـ عليه السلام ـ هم دوست او است؟ !
يا هر كس من ياور او هستم علي ـ عليه السلام ـ هم ياور اوست؟ !
در صورتي كه مسألهي دوست بودن و ياري نمودن مؤمنان، با مؤمنان ديگر، قبلاً از طرف خداوند اعلان شده بود، چرا كه خداوند در سورهي توبه آيهي 71 ميفرمايد: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْض» ؛ «مردان و زنان با ايمان ، دوستان يكديگرند».
از طرف ديگر، مسألهي دوست داشتن علي ـ عليه السلام ـ براي همه روشن بود و همه از علاقهي شديد و محبت وافر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نسبت به حضرت علي ـ عليه السلام ـ با اطلاع بودند و نيازي به اين همه مقدّمهچيني نداشت، پس چه مسئلهاي است كه مايهي اكمال دين بوده و هم وزن رسالت 23 سالهي پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ميباشد و موجب ميشود كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ رسالت خويش را به نحو احسن به اتمام رسانده باشد؟ آيا چيزي غير از ولايت و جانشيني حضرت علي ـ عليه السلام ـ است؟ زيرا پس از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ چه كسي ميخواهد شريعت آورده شده را تبليغ كند و آن را از انحراف نجات دهد و روش صحيح آن را به مردم بفهماند؟
آيا كسي سزاوراتر و اوليتر از علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ بر سرپرستي و ولايت امري جانشيني پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ وجود دارد؟ لذا اگر ولايت حضرت علي ـ عليه السلام ـ در ادامهي رسالت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نباشد، تمام زحمات 23 سالهي حضرت از بين مي رفت و رسالت ناتمام ميماند، چرا كه ولايت ائمه ـ عليهم السلام ـ ادامهي رسالت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ميباشد، لذا پس از اعلان ولايت امري و جانشيني حضرت علي ـ عليه السلام ـ توسط پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ، خداوند فرمود: «اليوم اكملت لكم دينكم».
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 ـ محمد حسين طباطبايي (ره)، تفسير الميزان، ترجمهي محمد باقر موسوي (قم، دفتر انتشارا ت اسلامي)، ج 5.
2 ـ ناصر مكارم شيرازي ، تفسيرنمونه (تهران: دارالكتب الاسلاميه)، ج 13.
3 ـ عبدالحسين طيب، اطيب البيان (تهران: انتشارات اسلام، چاپ سوم)، ج 12.
4 ـ طبرسي، تفسير مجمع البيان، ترجمهي ابراهيم ميرباقري و … (تهران: انتشارات فراهاني، چاپ اول)، ج 5.
5 ـ ناصر مكارم شيرازي ، پيام قرآن (قم، مدرسه الامام علي بن ابيطالب ـ عليه السلام ـ ، چاپ سوم، 1375).
6ـ سيد شرفالدين، رهبري امام علي فصل مربوط به حديث غدير.
7ـ علامة اميني، الغدير.
پی نوشتها:
[1]. طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ترجمه محمد باقر موسوي همداني، قم، دفتر انتشارات اسلامي، ج 19، ص 277.
[2]. مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج 23، ص 334.
[3]. عبدالحسين طيب، اطيب البيان، تهران، انتشارات اسلام، چاپ سوم، ج 12، ص 429.
[4]. عبدعلي العروسي الحويزي، نورالثقلين، قم، مطبعه العلميه، چاپ دوم، ج 5، ص 241.
[5]. تفسير الميزان، ج 18، ص 348.
[6]. تفسير نمونه، ج 21، ص 429.
[7]. اطيب البيان، ج 12، ص 171.
[8]. ابوعلي الطبرسي، مجمع البيان، ترجمه ابراهيم ميرباقري و… ، تهران، انتشارات فراهاني، چاپ اول، ج 5، ص 128.
[9]. تفسير الميزان، ج 4، ص 504.
[10]. الميزان، ج 14، ص 8.
[11]. تفسير نمونه، ج 13، ص 8.
[12]. اطيب البيان، ج 8، ص 418.
[13]. ترجمهي مجمع البيان، ج 22، ص 315.
[14]. ترجمهي تفسير مجمع البيان، ج 5، ص 128 و تفسير اطيب البيان، ج 4، ص 69.
[15]. تفسير نمونه، ج 21، ص 199.
[16]. مائده/ 67.
[17]. مائده/ 5.
منبع: اندیشه قم
براي رسيدن به جواب سوال، آياتي را كه كلمهي مولي در آن آمده است بررسي مي کنيم:
1 ـ سورهي حديد، آيهي 15 ميفرمايد: « فَالْيَوْمَ لا يُؤْخَذُ مِنْكُمْ فِدْيَةٌ وَ لا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مَأْواكُمُ النَّارُ هِيَ مَوْلاكُمْ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ » ؛ «پس امروز نه از شما فديهاي پذيرفته ميشود و نه از كافران، و جايگاهتان آتش است و همان سرپرستتان ميباشد، و چه بد جايگاهي است»!
مولي در اين آيه شريفه به ياور،[1] سرپرست[2] و سزاوار و مسلط[3] معني شده است، و برخي روايات ناظر به معناي سزاوار ميباشند.[4]
2 ـ آيهي 11 سورهي محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ميفرمايد: «ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْكافِرِينَ لا مَوْلى لَهُم»
در اين آيه واژهي مولي به مالك و ياور،[5] سرپرست،[6] و حفظكننده[7] معني شده است.
3 ـ آيهي 33 سورهي نساء: «وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِيَ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُون » ؛ «براي هر كس وارثاني قرار داديم كه از ميراث پدر و مادر و نزديكان ارث ببرند».
واژهي مولي در اين آيهي شريفه به سزاوارتر[8] و سرپرست[9] معني شده است.
4 ـ سورهي مريم آيهي 5: «وَ إِنِّي خِفْتُ الْمَوالِيَ مِنْ وَرائِي وَ كانَتِ امْرَأَتِي عاقِراً فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا » ؛ «و من از بستگانم بعد از خودم بيمناكم (كه حقّ پاسداري از آيين تو را نگاه ندارند)، و (از طرفي) همسرم نازا و عقيم است، تو از نزد خود جانشيني به من ببخش».
در اين آيه، واژهي مولي را به معناي خويشاوند (عموها و پسر عموها) گرفتهاند،[10] كه صاحب اختيار ميراث و اموال زكريا[11]، و سزاوار و اولي معني شده است.[12]
5 ـ سورة دخان آيهي 41: « يَوْمَ لا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئاً وَ لا هُمْ يُنْصَرُون» ؛ «روزي كه هيچ دوستي كمترين كمكي به دوستش نميكند و از هيچ سو ياري نمي شوند».
در اين آيه واژهي مولي به معناي دوست،[13] كسي كه حق دارد در امور ديگري تصرف كند، مي باشد و همچنين به معناي كسي كه وي نسبت به او ولايت دارد گرفته شده است.
يك واژه و چندين معنا
در زبان عربي واژهها و لغاتي داريم كه داراي معاني متعددي ميباشند، مانند همين مادهي «ولي» كه در صيغه و شكلهاي مختلف بيش از 200 مرتبه در قرآن ذكر شده است، كه در معاني مختلفي استعمال ميشوند، از اين رو براي انتخاب يكي از معاني متعدد آن، بايد قرينهاي در كلام پيدا كرد كه متناسب با آن معنا باشد، و اين قرينه هم ميتواند سياق و محتواي خود آيه و يا آيات قبل و بعد باشد، در اين مثالها «ولي» داراي معاني متعددي است كه از جمله آنها ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد:
ناصر و ياور، مولي و سرپرست، مالك و صاحب اختيار، دوست، اولي و سزاوار، آزاد كننده و سيّد، آزاد شده و غلام، همسوگند، وارث و خويشاوند.
البته با دقت در اين معاني ميتوان به يك وجه مشتركي رسيد و آن، اولويت داشتن و سزاوارتر بودن است،[14] چرا كه «مولي» از مادهي «ولاء» ميباشد كه در اصل به معناي ارتباط دو چيز با يكديگر است، به طوري كه بيگانهاي در بين نباشد و براي آن مصداقهاي زيادي است،[15] به عنوان مثال، دوست در ياري رساندن به دوستِ خود، اولي و سزاوارتر از ديگران است همانگونه كه وارثان و خويشاوندان در ارث بردن و ولايت بر ميراث داشتن، سزاوارتر از ديگران ميباشند.
و مانند اينكه مولي و سيد نسبت به ادارهي امور عبد و غلام خود، از ديگران سزاوارتر است، همان طوري كه مشركين وكافران نسبت به داخل شدن در آتش دوزخ، از ديگران سزاوارتر هستند، لذا در تمام معاني «ولي» ميتوان معناي سزاوارتر بودن در ولايت، و اولويت داشتن در آن ولايتي كه متناسب با سياق آيات است را درنظر گرفت، پس بين معاني متعدد «ولي» تضاد و اختلاف نيست.
واژهي مولي در حديث غدير
براي روشنتر شدن مطلب، مروري كوتاه بر واقعهي غدير خم مي شود، و شرايط و ويژگيهاي آن را بررسي مي نماييم:
1 ـ اعلان كردن به مسلمانان كه اين آخرين حج پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ميباشد، لذا مسلمانان به هر صورتي كه بود سعي كردند تا در آخرين حج پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ همراه ايشان باشند.
2 ـ نازل شدن دستور الهي بر پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ : اي پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، كاملاً (به مردم) برسان، و اگر نكني، رسالت او را انجام ندادهاي،[16] يعني اي پيامبر اگر اين مأموريت آخر را به انجام نرساني، مانند اين است كه 23 سال زحمت خود را از بين بردهاي.
3 ـ دستور به توقف نمودن همراهان و ماندن تا رسيدن بقيهي مسلمانها و اعلان بازگشت به كساني كه جلوتر رفتهاند، آن هم در آن بيابان خشك و گرماي سوزان وسط روز.
4 ـ ايراد خطبهاي طولاني و بيان به يادگار گذاردن، دو ميراث گران بها يعني قرآن و عترت.
5 ـ شهادت دادن به يگانگي و وحدانيت خداوند، و اقرار گرفتن از مردم به يگانگي خداوند، و شهادت به رسالت خويش، و سؤال نمودن از مردم، كه چه كسي اولي و سزاوار بر شماست؟ و جواب دادن مردم به آن حضرت كه خدا و رسولش داناترند، سپس حضرت فرمودند: خداوند اولي و سزاوار بر من است و من اولي و سزاوار بر شما هستم. كما اينكه خداوند متعال در سورهي احزاب آيهي 6 ميفرمايد:
«النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِم» ؛ « پيامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر (و نزديكتر) است»، سپس بالا بردن دست حضرت علي ـ عليه السلام ـ و سه مرتبه تكرار نمودن اين جمله: «فمن كنت مولاه فعلي مولاه»، هر كس من مولاي او هستم پس علي ـ عليه السلام ـ هم مولاي اوست، سپس دعا در حق دوستان او و نفرين در حق دشمنان او كردند و فرمودند: حاضرين به غايبين خبر دهند.
6 ـ قبل از متفرق شدن جمعيت، آيهي اكمال دين نازل شد، و خداوند فرمود: امروز كافران از (زوال) آيين شما مأيوس شدند، بنابراين، از آنها نترسيد و از (مخالفت) من بترسيد، امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم.[17]
با درنظر گرفتن اين موارد، آيا شايسته است كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در آن شرايط بخواهند اعلان نمايند كه :
اي مردم هر كس من دوست او هستم ، علي ـ عليه السلام ـ هم دوست او است؟ !
يا هر كس من ياور او هستم علي ـ عليه السلام ـ هم ياور اوست؟ !
در صورتي كه مسألهي دوست بودن و ياري نمودن مؤمنان، با مؤمنان ديگر، قبلاً از طرف خداوند اعلان شده بود، چرا كه خداوند در سورهي توبه آيهي 71 ميفرمايد: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْض» ؛ «مردان و زنان با ايمان ، دوستان يكديگرند».
از طرف ديگر، مسألهي دوست داشتن علي ـ عليه السلام ـ براي همه روشن بود و همه از علاقهي شديد و محبت وافر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نسبت به حضرت علي ـ عليه السلام ـ با اطلاع بودند و نيازي به اين همه مقدّمهچيني نداشت، پس چه مسئلهاي است كه مايهي اكمال دين بوده و هم وزن رسالت 23 سالهي پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ميباشد و موجب ميشود كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ رسالت خويش را به نحو احسن به اتمام رسانده باشد؟ آيا چيزي غير از ولايت و جانشيني حضرت علي ـ عليه السلام ـ است؟ زيرا پس از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ چه كسي ميخواهد شريعت آورده شده را تبليغ كند و آن را از انحراف نجات دهد و روش صحيح آن را به مردم بفهماند؟
آيا كسي سزاوراتر و اوليتر از علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ بر سرپرستي و ولايت امري جانشيني پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ وجود دارد؟ لذا اگر ولايت حضرت علي ـ عليه السلام ـ در ادامهي رسالت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نباشد، تمام زحمات 23 سالهي حضرت از بين مي رفت و رسالت ناتمام ميماند، چرا كه ولايت ائمه ـ عليهم السلام ـ ادامهي رسالت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ميباشد، لذا پس از اعلان ولايت امري و جانشيني حضرت علي ـ عليه السلام ـ توسط پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ، خداوند فرمود: «اليوم اكملت لكم دينكم».
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 ـ محمد حسين طباطبايي (ره)، تفسير الميزان، ترجمهي محمد باقر موسوي (قم، دفتر انتشارا ت اسلامي)، ج 5.
2 ـ ناصر مكارم شيرازي ، تفسيرنمونه (تهران: دارالكتب الاسلاميه)، ج 13.
3 ـ عبدالحسين طيب، اطيب البيان (تهران: انتشارات اسلام، چاپ سوم)، ج 12.
4 ـ طبرسي، تفسير مجمع البيان، ترجمهي ابراهيم ميرباقري و … (تهران: انتشارات فراهاني، چاپ اول)، ج 5.
5 ـ ناصر مكارم شيرازي ، پيام قرآن (قم، مدرسه الامام علي بن ابيطالب ـ عليه السلام ـ ، چاپ سوم، 1375).
6ـ سيد شرفالدين، رهبري امام علي فصل مربوط به حديث غدير.
7ـ علامة اميني، الغدير.
پی نوشتها:
[1]. طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ترجمه محمد باقر موسوي همداني، قم، دفتر انتشارات اسلامي، ج 19، ص 277.
[2]. مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج 23، ص 334.
[3]. عبدالحسين طيب، اطيب البيان، تهران، انتشارات اسلام، چاپ سوم، ج 12، ص 429.
[4]. عبدعلي العروسي الحويزي، نورالثقلين، قم، مطبعه العلميه، چاپ دوم، ج 5، ص 241.
[5]. تفسير الميزان، ج 18، ص 348.
[6]. تفسير نمونه، ج 21، ص 429.
[7]. اطيب البيان، ج 12، ص 171.
[8]. ابوعلي الطبرسي، مجمع البيان، ترجمه ابراهيم ميرباقري و… ، تهران، انتشارات فراهاني، چاپ اول، ج 5، ص 128.
[9]. تفسير الميزان، ج 4، ص 504.
[10]. الميزان، ج 14، ص 8.
[11]. تفسير نمونه، ج 13، ص 8.
[12]. اطيب البيان، ج 8، ص 418.
[13]. ترجمهي مجمع البيان، ج 22، ص 315.
[14]. ترجمهي تفسير مجمع البيان، ج 5، ص 128 و تفسير اطيب البيان، ج 4، ص 69.
[15]. تفسير نمونه، ج 21، ص 199.
[16]. مائده/ 67.
[17]. مائده/ 5.
منبع: اندیشه قم