پرسش :
خداوندمتعال و پيامبران از يک سو در جهت هدايت بشر تلاش مي کنند و شيطان از سوي ديگر براي گمراهي بشر؛ در اين جدال تاکنون خداوند و پيامبران موفق بوده اند يا شيطان؟
پاسخ :
خداوند تبارک و تعالي انسان را خلق کرد و در وجود او هم گرايش به نيکيها و خوبيها را قرار داد و هم گرايش به بديها و زشتيها، هم قوة عقل را در انسان قرار داد و هم شهوت و غضب را، قرآن کريم در اين باره در سوره مبارکه شمس ميفرمايد: فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا[1]. و به او شر و خير را الهام کرد سپس انسان را مختار قرار داد تا با اختيار و اراده خود يکي از آنها را برگزيند و مؤمن گرديده و مسير بندگي خداوند متعال را طي کند و يا کافر گرديده و مسير بندگي شيطاني را در پي بگيرد؛ همان گونه که در سوره مبارکه انسان ميفرمايد: إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاکرًا وَ إِمَّا کفُورًا[2]. ما به حقيقت راه حق و باطل را به انسان نشان داديم، حال يا هدايت را بپذيرد و شکر اين نعمت گويد يا آن نعمت را کفران کند.
خداوند رحيم نيز براي کمک به انسان در راه رسيدن به کمال و طي کردن مسير بندگي او، پيامبران خود را فرستاد تا آنها بشريت را از خواب غفلت بيدار کنند و انسان را در مسير بندگي و کمال خود قرار دهند. از طرفي هم شيطان بعد از رانده شدن قسم خورد که انسان را گمراه کند و از مسير بندگي دور سازد، خداوند تبارک و تعالي نيز به او اين فرصت را داد که به جنگ انسان بيايد و او را گمراه سازد.[3]
لذا انسان همواره در تضادي دروني است که آيا مسير بندگي خداوند متعال را انتخاب کند و يا از اطاعت او سرباز زند و مسير بندگي شيطان را بپيمايد و خود را دچار شقاوت و بدبختي کند. از طرفي هم بايد گفت: لازمه نظام احسن مختار بودن آدمي است، يعني او با اختيار و انتخاب خود اعمال خود را انجام دهد و جبري در کار نباشد.
با اين توضيح روشن شد که خداوند تبارک و تعالي و انبياء و اولياي او، با شيطان و اعوان او در جنگ و ستيز نيستند، چرا که هيچ نيرويي نيست مگر به اذن و اراده الهي، يعني اگر اذن و اراده الهي نبود هرگز شيطان نميتوانست کاري انجام دهد. پس تضاد و جنگي بين خداوند و شيطان نيست که اگر انساني مسير شيطان و هواي نفس را انتخاب کرد، به معناي شکست خوردن الهي و پيروزي شيطان باشد.
بلکه خداوند با فرستادن پيامبران و کتب آسماني، راه هدايت و کمال را به انسان نشان داد. و اين يعني موفقيت الهي در هدف آفرينش خود، ولي آيا اين که انسان مسير او را در پي بگيرد و به خواهشهاي نفساني و شيطاني پشت پا زده و اطاعت فرمان الهي کند و يا مسير شيطان را در پيش گرفته و فرامين الهي را فراموش کند، ربطي به خداوند حکيم ندارد که بگوييم اگر انسانها اطاعت فرمان او نکردند، شيطان پيروز شده باشد و خداوند مغلوب، بلکه بايد گفت: اين تضاد و درگيري بين عقل آدمي و هواي نفس و شيطان است که هميشه بين رفتن به سوي خوبيها و يا بدها مخير است و لاجرم يکي را انتخاب ميکند، لذا موفقيت و يا عدم موفقيت را بايد به آدمي نسبت داد. و اگر مسير اطاعت فرمان الهي را در پيش گرفت او موفق شده است و اگر مسير شيطان و هواي نفس را، او شکست خورده است و شيطان پيروز گرديده، قرآن کريم نيز بدين مسأله اشاره کرده و ميفرمايد: ...إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ[4]. همانا شيطان نسبت به شما دشمني آشکار است.
حال با توجه به اين مقدمه ميتوان گفت تمام سعي و تلاش شيطان گمراه کردن آدمي است و خارج کردن روح ايمان و توحيد از دل اوست به همين دليل گرفتار عذاب الهي و جهنم گردد و زندگي ابدي او تباه گردد، پس در مرحله اول شيطان ميخواهد انسان به خداوند و يا آخرت اعتقادي نداشته باشد و «کافر» باشد، و اگر نتوانست و موفق نشد، در مرحله دوم او را سست کرده که نسبت به بعضي از وظايف بندگي اش تنبلي کرده و آن را خوب انجام ندهد. و طبق آيه قرآن کساني مورد غضب الهي و خلود در جهنم واقع ميشوند که در مرحله اعتقاد مشکل داشته باشند، يعني منکر خداوند متعال يا قيامت باشند و يا براي خداوند شريک قائل باشند. ولي کساني که در مقام اعتقاد، اعتقادي راسخ دارند ولي در مقام عمل بعضي از گناهان را مرتکب شده اند اميد است مورد مغفرت خداوند متعال قرار بگيرند و يا اگر به جهنم روند قطعا «خلود» و جاويدان نخواهند بود و ان شاء الله روزي از جهنم نجات خواهند يافت.
لذا اگر انسان حقيقتا منکر خداوند متعال يا جهان آخرت باشد، تابع حقيقي شيطان گرديد. و شيطان به هدف خود نائل آمده و او همراه شيطان تا ابد در جهنم خواهد بود. اين در حالي است که اگر به مردم کشور خود و يا جهان نگاه کنيم، مي بينيم اکثريت آنان به خداوند متعال و روز قيامت اعتقاد دارند و عده قليلي هستند که منکر خداوند گشته و يا براي او شريک قائل مي شوند.
کشور ما که بيش از 98 درصد مسلمان دارد و بيش از يک ششم دنيا مسلمان هستند و بسياري از مردم دنيا مسيحي و يا پيرو حضرت موسي و يهودي هستند پس ميتوان گفت اکثريت مردم دنيا به خداوند متعال و روز جزاء اعتقاد دارند و اين يعني درصد مؤمنان به خداوند خيلي بيش از ملحدان و منکران است و هر شخصي هم مي کوشد به دين خود خوب عمل کند. حال ممکن است در مرحله دوم يعني در عمل شيطان انسانها را بفريبد. و مرتکب گناهي شوند ولي اولا: خيلي از انسانها از گناه خود پشيمان شده و توبه ميکنند، ثانيا: يک يا چند گناه باعث خلود در آتش جهنم نميگردد، هدف شيطان محقق نميشود و او در اين مسير موفق نميشود.
در نتيجه: خداوند متعال و شيطان هر دو انسان را که داراي اختيار است، به سمت خوبيها و بديها دعوت ميکنند و با توجه به اين که تلاش شيطان در مرحله اوّل خراب کردن اعتقاد آدمي است و از اين طريق او را با خود در جهنم جاويدان کند، و در مرحله دوم در عمل او رخنه کند. ولي چون اکثريت مردم دنيا به خداوند و روز قيامت اعتقاد دارند لذا در اين راه موفق نشده است. و عمل هم باعث خلود در جهنم نميشود.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ انسان کامل، مرتضي مطهري.
2ـ تفسير نمونه ذيل آيات 11 ـ 20، سوره اعراف، ناصر مکارم شيرازي.
3ـ اصول کافي، شیخ کلینی، ج5.
پی نوشتها:
[1]. شمس/8.
[2]. انسان/3.
[3]. اعراف/11-20.
[4]. يوسف/5.
منبع: اندیشه قم
خداوند تبارک و تعالي انسان را خلق کرد و در وجود او هم گرايش به نيکيها و خوبيها را قرار داد و هم گرايش به بديها و زشتيها، هم قوة عقل را در انسان قرار داد و هم شهوت و غضب را، قرآن کريم در اين باره در سوره مبارکه شمس ميفرمايد: فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا[1]. و به او شر و خير را الهام کرد سپس انسان را مختار قرار داد تا با اختيار و اراده خود يکي از آنها را برگزيند و مؤمن گرديده و مسير بندگي خداوند متعال را طي کند و يا کافر گرديده و مسير بندگي شيطاني را در پي بگيرد؛ همان گونه که در سوره مبارکه انسان ميفرمايد: إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاکرًا وَ إِمَّا کفُورًا[2]. ما به حقيقت راه حق و باطل را به انسان نشان داديم، حال يا هدايت را بپذيرد و شکر اين نعمت گويد يا آن نعمت را کفران کند.
خداوند رحيم نيز براي کمک به انسان در راه رسيدن به کمال و طي کردن مسير بندگي او، پيامبران خود را فرستاد تا آنها بشريت را از خواب غفلت بيدار کنند و انسان را در مسير بندگي و کمال خود قرار دهند. از طرفي هم شيطان بعد از رانده شدن قسم خورد که انسان را گمراه کند و از مسير بندگي دور سازد، خداوند تبارک و تعالي نيز به او اين فرصت را داد که به جنگ انسان بيايد و او را گمراه سازد.[3]
لذا انسان همواره در تضادي دروني است که آيا مسير بندگي خداوند متعال را انتخاب کند و يا از اطاعت او سرباز زند و مسير بندگي شيطان را بپيمايد و خود را دچار شقاوت و بدبختي کند. از طرفي هم بايد گفت: لازمه نظام احسن مختار بودن آدمي است، يعني او با اختيار و انتخاب خود اعمال خود را انجام دهد و جبري در کار نباشد.
با اين توضيح روشن شد که خداوند تبارک و تعالي و انبياء و اولياي او، با شيطان و اعوان او در جنگ و ستيز نيستند، چرا که هيچ نيرويي نيست مگر به اذن و اراده الهي، يعني اگر اذن و اراده الهي نبود هرگز شيطان نميتوانست کاري انجام دهد. پس تضاد و جنگي بين خداوند و شيطان نيست که اگر انساني مسير شيطان و هواي نفس را انتخاب کرد، به معناي شکست خوردن الهي و پيروزي شيطان باشد.
بلکه خداوند با فرستادن پيامبران و کتب آسماني، راه هدايت و کمال را به انسان نشان داد. و اين يعني موفقيت الهي در هدف آفرينش خود، ولي آيا اين که انسان مسير او را در پي بگيرد و به خواهشهاي نفساني و شيطاني پشت پا زده و اطاعت فرمان الهي کند و يا مسير شيطان را در پيش گرفته و فرامين الهي را فراموش کند، ربطي به خداوند حکيم ندارد که بگوييم اگر انسانها اطاعت فرمان او نکردند، شيطان پيروز شده باشد و خداوند مغلوب، بلکه بايد گفت: اين تضاد و درگيري بين عقل آدمي و هواي نفس و شيطان است که هميشه بين رفتن به سوي خوبيها و يا بدها مخير است و لاجرم يکي را انتخاب ميکند، لذا موفقيت و يا عدم موفقيت را بايد به آدمي نسبت داد. و اگر مسير اطاعت فرمان الهي را در پيش گرفت او موفق شده است و اگر مسير شيطان و هواي نفس را، او شکست خورده است و شيطان پيروز گرديده، قرآن کريم نيز بدين مسأله اشاره کرده و ميفرمايد: ...إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ[4]. همانا شيطان نسبت به شما دشمني آشکار است.
حال با توجه به اين مقدمه ميتوان گفت تمام سعي و تلاش شيطان گمراه کردن آدمي است و خارج کردن روح ايمان و توحيد از دل اوست به همين دليل گرفتار عذاب الهي و جهنم گردد و زندگي ابدي او تباه گردد، پس در مرحله اول شيطان ميخواهد انسان به خداوند و يا آخرت اعتقادي نداشته باشد و «کافر» باشد، و اگر نتوانست و موفق نشد، در مرحله دوم او را سست کرده که نسبت به بعضي از وظايف بندگي اش تنبلي کرده و آن را خوب انجام ندهد. و طبق آيه قرآن کساني مورد غضب الهي و خلود در جهنم واقع ميشوند که در مرحله اعتقاد مشکل داشته باشند، يعني منکر خداوند متعال يا قيامت باشند و يا براي خداوند شريک قائل باشند. ولي کساني که در مقام اعتقاد، اعتقادي راسخ دارند ولي در مقام عمل بعضي از گناهان را مرتکب شده اند اميد است مورد مغفرت خداوند متعال قرار بگيرند و يا اگر به جهنم روند قطعا «خلود» و جاويدان نخواهند بود و ان شاء الله روزي از جهنم نجات خواهند يافت.
لذا اگر انسان حقيقتا منکر خداوند متعال يا جهان آخرت باشد، تابع حقيقي شيطان گرديد. و شيطان به هدف خود نائل آمده و او همراه شيطان تا ابد در جهنم خواهد بود. اين در حالي است که اگر به مردم کشور خود و يا جهان نگاه کنيم، مي بينيم اکثريت آنان به خداوند متعال و روز قيامت اعتقاد دارند و عده قليلي هستند که منکر خداوند گشته و يا براي او شريک قائل مي شوند.
کشور ما که بيش از 98 درصد مسلمان دارد و بيش از يک ششم دنيا مسلمان هستند و بسياري از مردم دنيا مسيحي و يا پيرو حضرت موسي و يهودي هستند پس ميتوان گفت اکثريت مردم دنيا به خداوند متعال و روز جزاء اعتقاد دارند و اين يعني درصد مؤمنان به خداوند خيلي بيش از ملحدان و منکران است و هر شخصي هم مي کوشد به دين خود خوب عمل کند. حال ممکن است در مرحله دوم يعني در عمل شيطان انسانها را بفريبد. و مرتکب گناهي شوند ولي اولا: خيلي از انسانها از گناه خود پشيمان شده و توبه ميکنند، ثانيا: يک يا چند گناه باعث خلود در آتش جهنم نميگردد، هدف شيطان محقق نميشود و او در اين مسير موفق نميشود.
در نتيجه: خداوند متعال و شيطان هر دو انسان را که داراي اختيار است، به سمت خوبيها و بديها دعوت ميکنند و با توجه به اين که تلاش شيطان در مرحله اوّل خراب کردن اعتقاد آدمي است و از اين طريق او را با خود در جهنم جاويدان کند، و در مرحله دوم در عمل او رخنه کند. ولي چون اکثريت مردم دنيا به خداوند و روز قيامت اعتقاد دارند لذا در اين راه موفق نشده است. و عمل هم باعث خلود در جهنم نميشود.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ انسان کامل، مرتضي مطهري.
2ـ تفسير نمونه ذيل آيات 11 ـ 20، سوره اعراف، ناصر مکارم شيرازي.
3ـ اصول کافي، شیخ کلینی، ج5.
پی نوشتها:
[1]. شمس/8.
[2]. انسان/3.
[3]. اعراف/11-20.
[4]. يوسف/5.
منبع: اندیشه قم