پرسش :
مي گويند ايمان سلمان به اين علت از ابوذر بالاتر است که به مولای خود اعتراض نمي کرد، اما در ماجراي خطبه حضرت زهرا مي خوانيم که بعد از برگشت به خانه به مولا علي اعتراض کرد، آيا ايمان ایشان از حضرت سلمان کمتر بود؟
پاسخ :
ابتدا اشاره به اين که، برتري ايمان سلمان از ابوذر، به علت اعتراض به مولا و يا عدم اعتراض نبود، همان گونه که سلمان مطيع محض مولا بود، ابوذر نيز مطيع محض بود. ابوذر هم هيچ گاه نه اعتراضي به مولاي خويش کرد و نه به خود اجازه مي داد که به مولا اعتراض کند. هر دو جايگاه مولا و ولايت و ولي را به خوبي درک کرده بودند. بلکه برتري ايمان سلمان از ابوذر، در مراتب و درجات معرفت به خداوند بود؛ يعني معرفت و شناختي که سلمان از خداوند داشت، ابوذر به آن اندازه از معرفت نرسيده بود.
وسعت و عمق آگاهي هاي سلمان به حدّي رسيده بود که براي هر کسي غير از پيامبر و امام علي ـ عليه السلام ـ قابل هضم نبود؛ چون انسان ها به اندازه ظرفيت وجودي خويش مي توانند حامل «علم» باشند.
سلمان در يکي از سخنانش از مقام علمي خود اين گونه تعبير کرده است: «اي مردم! اگر من آنچه را مي دانستم شما را مطلع مي کردم، مي گفتيد سلمان ديوانه است، و يا اگر کسي من را بکشد، بر قاتل من درود مي فرستاديد».[1] از اين جهت است که از پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در اين باره نقل شده است که فرموده: «لو علم ابوذر، ما في قلب سلمان، لقتله؛ ابوذر اگر مي دانست که در قلب سلمان چه است، هر آينه او را به قتل مي رساند».[2] يعني به اندازه اي از معرفت خداوند رسيده بوده است که از نظر ابوذر بعيد بوده است. بنابراين برتري سلمان بر ابوذر نه از باب اين است که سلمان به مولا اعتراض نکرده، بلکه به دلیل معرفت بالا به خداوند بوده است.
امّا ماجراي حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ
اعتراض حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ به مولا علي ـ عليه السلام ـ همانند اعتراض ملائکه به خداوند و حضرت موسي ـ عليه السلام ـ به هارون است. در حقيقت اين اعتراض ها، و پرسش ها، استفهامي است، نه انکاري. يعني ملائکه منکر علم خداوند نبودند که به خداوند فرمودند: «موجودي را خلق کردي که در روز زمين خون ريزي و فساد کند».[3] چون ملائکه به ظاهر امر که عبارت از خصوصيات شهوت و غضب باشد در انسان نگاه کرده، و اين دو قوه اگر قابل کنترل نباشد، آثار بدي را به دنبال دارد. لذا آن سؤال و يا اعتراض را کردند. وقتي که خداوند فرمود: «آنچه من مي دانم، شما نمي دانيد».[4] ملائکه ساکت شدند و قناعت کردند.
در جريان حضرت موسي ـ عليه السلام ـ نيز، آن حضرت غافل از انجام وظيفه هارون نبود، يعني اين گمان را به هارون نداشت که نسبت به وظيفه خود کوتاهي کرده است؛ بلکه از اين جهت بود که در واقع از قومش ناراحت شده بود که چگونه در يک غيبت کوتاهي که از ميان آنها داشت، دوباره به جاهليت اوّلي خود برگشتند. و اوضاع را بر خلاف انتظار ديد.
در چنين وقتي بود که بر حسب بيان قرآن کريم به سختي بر آشفت.[5] امّا وقتي که هارون توضيح داد که چرا آنها را به حال خودش رها کرد، چون اختلاف در ميان قومش مي افتاد. حضرت موسي ـ عليه السلام ـ قانع شد و دست برداشت.
امّا جريان حضرت زهرا در حقيقت، رفتن فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ در مسجد، گرچه در ظاهر دفاع حق خود و غصب فدک بود. امّا در واقع حمايت از ولايت و امامت و رسوائي کساني بود که چه زود بعد از پيامبر اکرم به دوران جاهليت برگشتند. در خطبه معروف، پس از معرفي پيامبر اکرم درباره امامت و ولايت مي فرمايد: «خداي متعال اطاعت از ما را و رهبري ما را سبب ايمني از پراکندگي قرار داد» در فراز ديگر، نسبت خود به پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ را بيان مي کند: بدانيد که من فاطمه و پدرم محمد ص است» و هم چنين در معرفي امام علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «از مرداني است که پيوند با رسول خدا ص دارد و او سرور اولياء خدا و نزديک ترين فرد به رسول خدا است. آن رسول گرامي، هرگاه صفي از دشمنان تشکيل مي شد و شاخي از شيطان ظاهر مي گرديد، برادر خود (علي ـ عليه السلام ـ ) را فرستاده آتش دشمن را خاموش کرده و شاخ شيطان را نابوده کرده بر ميگشت... .
از طرف ديگر، رفتن حضرت زهرا در مسجد با مشورت و اجازه علي ـ عليه السلام ـ و مولاي او بود. حضرت مولا چشم به راه برگشتن او بود و از جان او نگران بود. امّا وقت برگشتن اگر به آن حضرت چنين مي گويد: «اي فرزند ابي طالب! مانند کودک که در جنين است پرده پوشيده و در خانه نشسته اي مانند کسي که به او تهمت زده شده است؟ تو شاهپرهاي بازها را در هم شکستي، اينک پسر ابي قحافه جسورانه مجادله مي کند...» در ادامه مي فرمايد: عذرخواه من در اين سخنان که با شما گفتم و کم حرمتي که صادر شد، خداي من است... .
در حقيقت، فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ همانند موسي ـ عليه السلام ـ که مي ديد، همه مردم به جاهليت برگشته، به آن همه تأکيدي که پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ داشتند، يعني هارون امت پیامبر خاتم را ترک کرده و به دنبال گوساله جاهليت رفته، ناراحت شد، و آن ناراحتي خود را آن گونه اظهار داشت، چنان که حضرت موسي ـ عليه السلام ـ ناراحتي خود را اظهار کرده و با دليل هارون قانع شد.
پس از اين ناراحتي فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ مولا علي ـ عليه السلام ـ شمشير به دست گرفت و حرکت کرد. در اين هنگام، صداي اذان به گوش رسيد، امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ به فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ فرمودند: اي فاطمه! اين نام محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ را که مي شنوي، در شبانه روز چند بار شنيده مي شود؛ اگر من دست به شمشير ببرم، از اين که ياور ندارم، تنهايم، قطعا شکست مي خورم، شکست خوردن من مساوي آن است که براي هميشه نام محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ از زبان ها بيفتد. فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ مي فرمايد: به خدا سوگند به حقانيت تو شک ندارم که تو امام و مولاي من هستي... .[6]
بنابراين، نه برتري ايمان سلمان به خاطر اعتراض نکردن بر مولا بوده و نه حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ بر مولا اعتراض کرده است، بلکه احساسات قلبي خويش و نافرماني هاي امت را آن گونه اظهار داشته است، چنان که در پايان به حقانيت مولا اعتراف کرده است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ شرح زندگي سلمان فارسي، جواد محدثي.
2ـ شرح خطبه حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ، جواد طبسي.
3ـ شرح خطبه فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ عزالدین حسيني زنجاني.
پی نوشتها:
[1]. رجال کشي، محمد بن عمر کشي، دانشگاه مشهد، ص20.
[2]. اسد الغابه في معرفة الصحابه، بيروت، دارالمعرفه، ج1، ص331.
[3]. بقره / 3.
[4]. همان.
[5]. اعراف / 150.
[6]. شرح خطبه حضرت زهرا (س)، سيد عزّالدين حسيني زنجاني، قم، بوستان کتاب، 1383ش، ص614.
منبع: اندیشه قم
ابتدا اشاره به اين که، برتري ايمان سلمان از ابوذر، به علت اعتراض به مولا و يا عدم اعتراض نبود، همان گونه که سلمان مطيع محض مولا بود، ابوذر نيز مطيع محض بود. ابوذر هم هيچ گاه نه اعتراضي به مولاي خويش کرد و نه به خود اجازه مي داد که به مولا اعتراض کند. هر دو جايگاه مولا و ولايت و ولي را به خوبي درک کرده بودند. بلکه برتري ايمان سلمان از ابوذر، در مراتب و درجات معرفت به خداوند بود؛ يعني معرفت و شناختي که سلمان از خداوند داشت، ابوذر به آن اندازه از معرفت نرسيده بود.
وسعت و عمق آگاهي هاي سلمان به حدّي رسيده بود که براي هر کسي غير از پيامبر و امام علي ـ عليه السلام ـ قابل هضم نبود؛ چون انسان ها به اندازه ظرفيت وجودي خويش مي توانند حامل «علم» باشند.
سلمان در يکي از سخنانش از مقام علمي خود اين گونه تعبير کرده است: «اي مردم! اگر من آنچه را مي دانستم شما را مطلع مي کردم، مي گفتيد سلمان ديوانه است، و يا اگر کسي من را بکشد، بر قاتل من درود مي فرستاديد».[1] از اين جهت است که از پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در اين باره نقل شده است که فرموده: «لو علم ابوذر، ما في قلب سلمان، لقتله؛ ابوذر اگر مي دانست که در قلب سلمان چه است، هر آينه او را به قتل مي رساند».[2] يعني به اندازه اي از معرفت خداوند رسيده بوده است که از نظر ابوذر بعيد بوده است. بنابراين برتري سلمان بر ابوذر نه از باب اين است که سلمان به مولا اعتراض نکرده، بلکه به دلیل معرفت بالا به خداوند بوده است.
امّا ماجراي حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ
اعتراض حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ به مولا علي ـ عليه السلام ـ همانند اعتراض ملائکه به خداوند و حضرت موسي ـ عليه السلام ـ به هارون است. در حقيقت اين اعتراض ها، و پرسش ها، استفهامي است، نه انکاري. يعني ملائکه منکر علم خداوند نبودند که به خداوند فرمودند: «موجودي را خلق کردي که در روز زمين خون ريزي و فساد کند».[3] چون ملائکه به ظاهر امر که عبارت از خصوصيات شهوت و غضب باشد در انسان نگاه کرده، و اين دو قوه اگر قابل کنترل نباشد، آثار بدي را به دنبال دارد. لذا آن سؤال و يا اعتراض را کردند. وقتي که خداوند فرمود: «آنچه من مي دانم، شما نمي دانيد».[4] ملائکه ساکت شدند و قناعت کردند.
در جريان حضرت موسي ـ عليه السلام ـ نيز، آن حضرت غافل از انجام وظيفه هارون نبود، يعني اين گمان را به هارون نداشت که نسبت به وظيفه خود کوتاهي کرده است؛ بلکه از اين جهت بود که در واقع از قومش ناراحت شده بود که چگونه در يک غيبت کوتاهي که از ميان آنها داشت، دوباره به جاهليت اوّلي خود برگشتند. و اوضاع را بر خلاف انتظار ديد.
در چنين وقتي بود که بر حسب بيان قرآن کريم به سختي بر آشفت.[5] امّا وقتي که هارون توضيح داد که چرا آنها را به حال خودش رها کرد، چون اختلاف در ميان قومش مي افتاد. حضرت موسي ـ عليه السلام ـ قانع شد و دست برداشت.
امّا جريان حضرت زهرا در حقيقت، رفتن فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ در مسجد، گرچه در ظاهر دفاع حق خود و غصب فدک بود. امّا در واقع حمايت از ولايت و امامت و رسوائي کساني بود که چه زود بعد از پيامبر اکرم به دوران جاهليت برگشتند. در خطبه معروف، پس از معرفي پيامبر اکرم درباره امامت و ولايت مي فرمايد: «خداي متعال اطاعت از ما را و رهبري ما را سبب ايمني از پراکندگي قرار داد» در فراز ديگر، نسبت خود به پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ را بيان مي کند: بدانيد که من فاطمه و پدرم محمد ص است» و هم چنين در معرفي امام علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «از مرداني است که پيوند با رسول خدا ص دارد و او سرور اولياء خدا و نزديک ترين فرد به رسول خدا است. آن رسول گرامي، هرگاه صفي از دشمنان تشکيل مي شد و شاخي از شيطان ظاهر مي گرديد، برادر خود (علي ـ عليه السلام ـ ) را فرستاده آتش دشمن را خاموش کرده و شاخ شيطان را نابوده کرده بر ميگشت... .
از طرف ديگر، رفتن حضرت زهرا در مسجد با مشورت و اجازه علي ـ عليه السلام ـ و مولاي او بود. حضرت مولا چشم به راه برگشتن او بود و از جان او نگران بود. امّا وقت برگشتن اگر به آن حضرت چنين مي گويد: «اي فرزند ابي طالب! مانند کودک که در جنين است پرده پوشيده و در خانه نشسته اي مانند کسي که به او تهمت زده شده است؟ تو شاهپرهاي بازها را در هم شکستي، اينک پسر ابي قحافه جسورانه مجادله مي کند...» در ادامه مي فرمايد: عذرخواه من در اين سخنان که با شما گفتم و کم حرمتي که صادر شد، خداي من است... .
در حقيقت، فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ همانند موسي ـ عليه السلام ـ که مي ديد، همه مردم به جاهليت برگشته، به آن همه تأکيدي که پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ داشتند، يعني هارون امت پیامبر خاتم را ترک کرده و به دنبال گوساله جاهليت رفته، ناراحت شد، و آن ناراحتي خود را آن گونه اظهار داشت، چنان که حضرت موسي ـ عليه السلام ـ ناراحتي خود را اظهار کرده و با دليل هارون قانع شد.
پس از اين ناراحتي فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ مولا علي ـ عليه السلام ـ شمشير به دست گرفت و حرکت کرد. در اين هنگام، صداي اذان به گوش رسيد، امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ به فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ فرمودند: اي فاطمه! اين نام محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ را که مي شنوي، در شبانه روز چند بار شنيده مي شود؛ اگر من دست به شمشير ببرم، از اين که ياور ندارم، تنهايم، قطعا شکست مي خورم، شکست خوردن من مساوي آن است که براي هميشه نام محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ از زبان ها بيفتد. فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ مي فرمايد: به خدا سوگند به حقانيت تو شک ندارم که تو امام و مولاي من هستي... .[6]
بنابراين، نه برتري ايمان سلمان به خاطر اعتراض نکردن بر مولا بوده و نه حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ بر مولا اعتراض کرده است، بلکه احساسات قلبي خويش و نافرماني هاي امت را آن گونه اظهار داشته است، چنان که در پايان به حقانيت مولا اعتراف کرده است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ شرح زندگي سلمان فارسي، جواد محدثي.
2ـ شرح خطبه حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ، جواد طبسي.
3ـ شرح خطبه فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ عزالدین حسيني زنجاني.
پی نوشتها:
[1]. رجال کشي، محمد بن عمر کشي، دانشگاه مشهد، ص20.
[2]. اسد الغابه في معرفة الصحابه، بيروت، دارالمعرفه، ج1، ص331.
[3]. بقره / 3.
[4]. همان.
[5]. اعراف / 150.
[6]. شرح خطبه حضرت زهرا (س)، سيد عزّالدين حسيني زنجاني، قم، بوستان کتاب، 1383ش، ص614.
منبع: اندیشه قم