پرسش :
آيا حديثي مبني بر اينکه داماد حضرت زهرا (س) بودن افتخار است، داريم؟
پاسخ :
در پاسخ به این پرسش باید گفت: هيچ گونه حديثي مبني بر اينکه داماد حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ بودن، را افتخار بداند در منابع روایی مشاهده نشده است. امّا آيه اي از قرآن کريم وجود دارد که بي ارتباط با موضوع نيست. لازم و مناسب است که مقداری شرح و توضيح داده شود: «فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلَا يَتَسَاءلُونَ؛هنگامي که در صور دميده مي شود هيچ گونه نسبي ميان آنها نخواهد بود، و از يکديگر تقاضاي کمک نمي کنند (چون کاري از کسي ساخته نيست) ».[1] در جمله «فلا أنساب بينهم» آثار انساب را با نفي اصل آن نفي کرده، نه اينکه واقعا در آن روز انساب نباشند (زيرا انساب چيزي نيست که به کلي از بين برود)، بلکه مراد اين است که در آن روز انساب خاصيتي ندارد، چون در دنيا که انساب محفوظ و معتبر است، به خاطر حوايج دنيوي است و زندگي اجتماعي دنيا است که انسان را ناگزير مي سازد تا خانواده اجتماعي تأسيس کند. ولي در روز قيامت که ظرف پاداش عمل است، ديگر نه فعلي هست، نه التزام به فعلي و در آن ظرف همه اسباب که يکي از آنها انساب است از کار مي افتد و ديگر انساب اثر و خاصيتي ندارد.
«و لا يتساء لون» در اين جمله روشن ترين آثار انساب را يادآور شده، و آن احوال پرسي ميان دو نفر است که با هم نسبت دارند، چون در دنيا به خاطر احتياجي که جلب منافع و رفع مضار به يکديگر داشتند، وقتي به هم مي رسيدند احوال يکديگر را مي پرسيدند ولي امروز که روز قيامت است ديگر کسي احوال کسي را نمي پرسد.[2]
اين از لحاظ آيه شريفه قرآن و امّا از لحاظ حديث و روايت: در مناقب در حديث طاووس از حضرت زين العابدين امام سجاد ـ عليه السلام ـ روايت کرده که فرمودند: خداوند بهشت را خلق کرده براي هر کسي که اطاعتش کند و احساس نمايد، هر چند عبد حبشي باشد، و آتش را خلق کرده براي هر کسي که نافرمانيش کند، هر چند قرشي زاده باشد، مگر نشنيدي کلام خدا را که مي فرمايد: «فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلَا يَتَسَاءلُونَ» به خدا سوگند فردا قيامت هيچ چيز به دردت نمي خورد مگر عمل صالحي که خودت از پيش فرستاده باشي.[3]
در حديثي هم مي خوانيم: «ان امير المؤمنين و الأئمه من ذريته هم الموازين؛ امير مؤمنان علي و امامان ـ عليهم السلام ـ از دودمان او ميزان هاي سنجش اعمالند». بنابراين انسان ها و اعمالشان را با پيامبر بزرگ و اوصياي آنها مقايسه مي کنند و در اين مقايسه روشن مي شود که تا چه اندازه با آنها شباهت دارند. از همين طريق افراد و اعمال وزين از بي ارزش و پر مايه ها از بي مايه ها، تشخيص داده مي شوند.[4]
مفاهيمي که در اين جهان در محدوده زندگي مادي انسان ها حکم فرماست غالبا در جهان ديگر دگرگون مي شود، از جمله مسأله ارتباطات قبيله اي و فاميلي است که در زندگي اين دنيا غالبا کارگشا است امّا با توجه به اينکه ارزش هاي زندگي در جهان ديگر هماهنگ با ايمان و عمل صالح است، مسأله انتساب به فلان شخص يا طايفه و قبيله جايي نمي تواند داشته باشد.
حتي اگر اين نسب به شخص پيامبر اکرم برسد، به همين دليل در تاريخ زندگي پيامبر اکرم و امامان بزرگوار مي خوانيم که بعضي از نزديک ترين افراد بني هاشم را به خاطر عدم ايمان يا انحراف از خط اصيل اسلام رسما طرد کردند و از آنها تنفر و بيزاري جستند.[5]
لذا نتيجه مي گيريم که صرف داماد حضرت زهرا بودن منهای تقوا، فضيلت و برتري نيست، بلکه تنها سبب برتري فضيلت، ايمان و عمل صالح و تقواي الهي است چنانکه در تاريخ هم مي خوانيم که همسر لوط و همسر و پسر نوح پيامبر اکرم به علت اينکه خود گناهکار و کافر بودند اين انتسابشان باعث نجاتشان نگرديد. البته آنچه گفته شد منافات با احترام خاص سادات و فرزندان باتقواي پيامبر اکرم ندارد که اين احترام خود احترامي است به شخص پيامبر اکرم و اسلام و رواياتي که در فضيلت و مقام آنها وارد شده نيز ظاهرا ناظر به همين معني است.[6]کما اين که وصلت و انتساب با خاندان شريف پيامبر و محرم شدن با حضرت زهرا س نيز به جاي خود موجب افتخار است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ راهنماي حقيقت (پرسش و پاسخ پيرامون عقايد شيعه)؛ جعفر سبحاني.
2ـ شيعه شناسي و پاسخ به شبهات، علي اصغر رضواني، جلد دوم.
پی نوشتها:
[1]. مؤمنون / 101.
[2]. طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، قم، دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ج15، ص108.
[3]. همان.
[4]. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، قم، دارالکتب الاسلاميه، ج14، ص328.
[5]. همان، ص330.
[6]. همان، ص332.
منبع: اندیشه قم
در پاسخ به این پرسش باید گفت: هيچ گونه حديثي مبني بر اينکه داماد حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ بودن، را افتخار بداند در منابع روایی مشاهده نشده است. امّا آيه اي از قرآن کريم وجود دارد که بي ارتباط با موضوع نيست. لازم و مناسب است که مقداری شرح و توضيح داده شود: «فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلَا يَتَسَاءلُونَ؛هنگامي که در صور دميده مي شود هيچ گونه نسبي ميان آنها نخواهد بود، و از يکديگر تقاضاي کمک نمي کنند (چون کاري از کسي ساخته نيست) ».[1] در جمله «فلا أنساب بينهم» آثار انساب را با نفي اصل آن نفي کرده، نه اينکه واقعا در آن روز انساب نباشند (زيرا انساب چيزي نيست که به کلي از بين برود)، بلکه مراد اين است که در آن روز انساب خاصيتي ندارد، چون در دنيا که انساب محفوظ و معتبر است، به خاطر حوايج دنيوي است و زندگي اجتماعي دنيا است که انسان را ناگزير مي سازد تا خانواده اجتماعي تأسيس کند. ولي در روز قيامت که ظرف پاداش عمل است، ديگر نه فعلي هست، نه التزام به فعلي و در آن ظرف همه اسباب که يکي از آنها انساب است از کار مي افتد و ديگر انساب اثر و خاصيتي ندارد.
«و لا يتساء لون» در اين جمله روشن ترين آثار انساب را يادآور شده، و آن احوال پرسي ميان دو نفر است که با هم نسبت دارند، چون در دنيا به خاطر احتياجي که جلب منافع و رفع مضار به يکديگر داشتند، وقتي به هم مي رسيدند احوال يکديگر را مي پرسيدند ولي امروز که روز قيامت است ديگر کسي احوال کسي را نمي پرسد.[2]
اين از لحاظ آيه شريفه قرآن و امّا از لحاظ حديث و روايت: در مناقب در حديث طاووس از حضرت زين العابدين امام سجاد ـ عليه السلام ـ روايت کرده که فرمودند: خداوند بهشت را خلق کرده براي هر کسي که اطاعتش کند و احساس نمايد، هر چند عبد حبشي باشد، و آتش را خلق کرده براي هر کسي که نافرمانيش کند، هر چند قرشي زاده باشد، مگر نشنيدي کلام خدا را که مي فرمايد: «فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلَا يَتَسَاءلُونَ» به خدا سوگند فردا قيامت هيچ چيز به دردت نمي خورد مگر عمل صالحي که خودت از پيش فرستاده باشي.[3]
در حديثي هم مي خوانيم: «ان امير المؤمنين و الأئمه من ذريته هم الموازين؛ امير مؤمنان علي و امامان ـ عليهم السلام ـ از دودمان او ميزان هاي سنجش اعمالند». بنابراين انسان ها و اعمالشان را با پيامبر بزرگ و اوصياي آنها مقايسه مي کنند و در اين مقايسه روشن مي شود که تا چه اندازه با آنها شباهت دارند. از همين طريق افراد و اعمال وزين از بي ارزش و پر مايه ها از بي مايه ها، تشخيص داده مي شوند.[4]
مفاهيمي که در اين جهان در محدوده زندگي مادي انسان ها حکم فرماست غالبا در جهان ديگر دگرگون مي شود، از جمله مسأله ارتباطات قبيله اي و فاميلي است که در زندگي اين دنيا غالبا کارگشا است امّا با توجه به اينکه ارزش هاي زندگي در جهان ديگر هماهنگ با ايمان و عمل صالح است، مسأله انتساب به فلان شخص يا طايفه و قبيله جايي نمي تواند داشته باشد.
حتي اگر اين نسب به شخص پيامبر اکرم برسد، به همين دليل در تاريخ زندگي پيامبر اکرم و امامان بزرگوار مي خوانيم که بعضي از نزديک ترين افراد بني هاشم را به خاطر عدم ايمان يا انحراف از خط اصيل اسلام رسما طرد کردند و از آنها تنفر و بيزاري جستند.[5]
لذا نتيجه مي گيريم که صرف داماد حضرت زهرا بودن منهای تقوا، فضيلت و برتري نيست، بلکه تنها سبب برتري فضيلت، ايمان و عمل صالح و تقواي الهي است چنانکه در تاريخ هم مي خوانيم که همسر لوط و همسر و پسر نوح پيامبر اکرم به علت اينکه خود گناهکار و کافر بودند اين انتسابشان باعث نجاتشان نگرديد. البته آنچه گفته شد منافات با احترام خاص سادات و فرزندان باتقواي پيامبر اکرم ندارد که اين احترام خود احترامي است به شخص پيامبر اکرم و اسلام و رواياتي که در فضيلت و مقام آنها وارد شده نيز ظاهرا ناظر به همين معني است.[6]کما اين که وصلت و انتساب با خاندان شريف پيامبر و محرم شدن با حضرت زهرا س نيز به جاي خود موجب افتخار است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ راهنماي حقيقت (پرسش و پاسخ پيرامون عقايد شيعه)؛ جعفر سبحاني.
2ـ شيعه شناسي و پاسخ به شبهات، علي اصغر رضواني، جلد دوم.
پی نوشتها:
[1]. مؤمنون / 101.
[2]. طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، قم، دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ج15، ص108.
[3]. همان.
[4]. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، قم، دارالکتب الاسلاميه، ج14، ص328.
[5]. همان، ص330.
[6]. همان، ص332.
منبع: اندیشه قم