پرسش :
آيا امام حسين ـ عليه السلام ـ قبل از روز عاشورا به کساني که با امام حسين جنگ کردند گفت که بيائيد صلح کنيم؟
پاسخ :
امام حسين ـ عليه السلام ـ در قيام خود دنبال اهدافي بود که در آغاز قيام آن ها را در برخي از فرصت ها مثل وصيت به برادرش محمد حنفيه و يا در برخورد با عده اي که از حضرت مي خواستند از حرکت به سوي کوفه چشم پوشي کند اعلام کرد،و هرگز چه به صورت کنايه و صراحت سخني از صلح به ميان نياورده است. اگر بنا بود صلح کند از مدينه خارج نمي شد و به بيعت راضي مي شد، يا در مکه حج خود را نا تمام نمي گذاشت و به حاکم مکه که از طرف يزيد بود اعلام مي کرد که من حاضر به صلح هستم يا بيعت مي کنم. آن حضرت به صراحت فرمود: «... من براي اصلاح طلبي و مبارزه با مفاسد و امر به معروف و نهي از منکر قيام مي کنم و به روش جدم و پدرم اقتدا کرده ام...»[1]
حضرت براي اتمام حجت در مقابل سپاه کوفه خود را معرفي مي کرد و اين مسائل از بابت وظيفه الهي امامت بود که مي خواست آن ها را هدايت کند و تا آخرين لحظه به اين مسئله اهميت مي داد و اگر آن ها هدايت مي شدند امام دست از جنگ با آن ها بر مي داشت و با کسي که مايه و منشأ مفاسد بود جنگ مي کرد و حاکميت او را از بين مي برد، در اين راستا امام تلاش فراوان کرد ولي هرگز سر سازش با يزيد در مواضع امام ديده نشده، آن حضرت فرمود: «السلام علي الاسلام اذ قد بليت الامه براع مثل يزيد...» از اسلام بايد خداحافظي کرد وقتي امت اسلام گرفتار حکومت فردي چون يزيد شدند ...
وقتي مروان با سماجت از حاکم مدينه مي خواست از امام بيعت بگيرد. خطاب به او گفت: « از جدم رسول خدا شنيدم که فرمود خلافت و حکومت بر آل ابوسفيان حرام است»، [2]
امام نه در مدينه و نه در جاي ديگر به صلح و سازش رضايت نداد. همه شعارهاي امام ـ عليه السلام ـ در قيام حکايت ازعشق و حماسه و مبارزه با ظلم دارد که در يکي از آن ها سازش با ظلم را ننگ و عار مي داند و مرگ در برابر ظلم را افتخار مي نامد.[3]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. حماسه ي حسيني، شهيد مطهري.
2. انقلاب امام حسين مرحوم صدر.
پی نوشتها:
[1]. ابن شهر آشوب، المناقب، قم، انتشارات علامه 1379 ق، ج4، ص 89.
[2]. مجلسي، بحار، چاپ بيروت، دار الوفاء 1403، ج44، ص 326. و ابن طاوس، اللهوف، تهران، انتشارات جهان، 1348ش، ص 24. و ابن غاطي، مشير الاحزان، چاپ قم، مدرسه امام مهدي، 1406ق، ص 25.
[3]. مجلسي، پيشين، ج 44، ص 192 و 196 و ديلمي، اعلام الدين، قم، آل البيت، 1408ق، ص 298.
منبع: اندیشه قم
امام حسين ـ عليه السلام ـ در قيام خود دنبال اهدافي بود که در آغاز قيام آن ها را در برخي از فرصت ها مثل وصيت به برادرش محمد حنفيه و يا در برخورد با عده اي که از حضرت مي خواستند از حرکت به سوي کوفه چشم پوشي کند اعلام کرد،و هرگز چه به صورت کنايه و صراحت سخني از صلح به ميان نياورده است. اگر بنا بود صلح کند از مدينه خارج نمي شد و به بيعت راضي مي شد، يا در مکه حج خود را نا تمام نمي گذاشت و به حاکم مکه که از طرف يزيد بود اعلام مي کرد که من حاضر به صلح هستم يا بيعت مي کنم. آن حضرت به صراحت فرمود: «... من براي اصلاح طلبي و مبارزه با مفاسد و امر به معروف و نهي از منکر قيام مي کنم و به روش جدم و پدرم اقتدا کرده ام...»[1]
حضرت براي اتمام حجت در مقابل سپاه کوفه خود را معرفي مي کرد و اين مسائل از بابت وظيفه الهي امامت بود که مي خواست آن ها را هدايت کند و تا آخرين لحظه به اين مسئله اهميت مي داد و اگر آن ها هدايت مي شدند امام دست از جنگ با آن ها بر مي داشت و با کسي که مايه و منشأ مفاسد بود جنگ مي کرد و حاکميت او را از بين مي برد، در اين راستا امام تلاش فراوان کرد ولي هرگز سر سازش با يزيد در مواضع امام ديده نشده، آن حضرت فرمود: «السلام علي الاسلام اذ قد بليت الامه براع مثل يزيد...» از اسلام بايد خداحافظي کرد وقتي امت اسلام گرفتار حکومت فردي چون يزيد شدند ...
وقتي مروان با سماجت از حاکم مدينه مي خواست از امام بيعت بگيرد. خطاب به او گفت: « از جدم رسول خدا شنيدم که فرمود خلافت و حکومت بر آل ابوسفيان حرام است»، [2]
امام نه در مدينه و نه در جاي ديگر به صلح و سازش رضايت نداد. همه شعارهاي امام ـ عليه السلام ـ در قيام حکايت ازعشق و حماسه و مبارزه با ظلم دارد که در يکي از آن ها سازش با ظلم را ننگ و عار مي داند و مرگ در برابر ظلم را افتخار مي نامد.[3]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. حماسه ي حسيني، شهيد مطهري.
2. انقلاب امام حسين مرحوم صدر.
پی نوشتها:
[1]. ابن شهر آشوب، المناقب، قم، انتشارات علامه 1379 ق، ج4، ص 89.
[2]. مجلسي، بحار، چاپ بيروت، دار الوفاء 1403، ج44، ص 326. و ابن طاوس، اللهوف، تهران، انتشارات جهان، 1348ش، ص 24. و ابن غاطي، مشير الاحزان، چاپ قم، مدرسه امام مهدي، 1406ق، ص 25.
[3]. مجلسي، پيشين، ج 44، ص 192 و 196 و ديلمي، اعلام الدين، قم، آل البيت، 1408ق، ص 298.
منبع: اندیشه قم