پرسش :
آيا حضرت علي اصغر ـ عليه السّلام ـ در هنگام «هل من ناصر ينصرني» گفتن امام حسین ـ عليه السّلام ـ خودش را از گهواره پايين انداخت؟
پاسخ :
مقدمه:
«انّ الحسين ـ عليه السّلام ـ مصباح الهدي و سفينة النجاة، بدرستي كه امام حسين ـ عليه السّلام ـ چراغ هدايت و كشتي نجات است.»
بي شك يكي از سكّان داران اين كشتي نجات حضرت علي اصغر فرزند امام حسين ـ عليهما السّلام ـ مي باشد كه با دست هاي كوچك خود كشتي نجات را كه توسط حضرت ابا عبدالله الحسين ـ عليه السّلام ـ به حركت در آمده بود شتابان كرد، هر چند كه به ظاهر كوچك و شيرخوار بود و نتوانست امام حسين ـ عليه السّلام ـ را ظاهراً ياري نمايد لكن در انجام منظور و مقصود اصلي امام حسين ـ عليه السّلام ـ كه نجات امت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ بود عامل مهم و مؤثري بود و توانست ظلم بني اميه و مظلوميت امام حسين ـ عليه السّلام ـ را به خوبي به جهانيان آشكار كند و خود را در رديف قربانيان راه محبوب قرار دهد.
طبق بررسي انجام شده در منابع تاريخي حضرت علي اصغر ـ عليه السّلام ـ در پاسخ به نداي «هل من ناصر ينصرني» امام حسين ـ عليه السّلام ـ خودش را از گهواره به زمين انداخت كه اينك به چند نمونه از آنها اشاره مي كنيم:
1. پدر جان بي ياور نشده اي
روز عاشورا وقتي كه امام حسين ـ عليه السّلام ـ ندا كرد «هل من ناصر ينصرني و هل من ذاب يذبّ عن حرم رسول الله» از درون خيمه ها صدايي شنيد، كنار خيمه آمد مشاهده كرد بانوان قنداقة علي اصغر ـ عليه السّلام ـ را روي دست گرفته اند بچه خود را روي دست خواهر و عمه مي اندازد مثل اينكه مي گويد پدر بي يار و ياور نشده اي اگر پاي ميدان رفتن ندارم گلوي نازكتر از گل دارم. امام حسين ـ عليه السّلام ـ گفت خواهرم «ايتيني بولدي الرضيع حتي اودعه» وقتي روي دست پدر آرام گرفت يك وقت امام حسين ـ عليه السّلام ـ ديد بچه پروبال مي زند نگاه كرد ديد «فذبحه من الاذن الي الاذن»[1].
2. لبيك گفتن شيرخوار
پس از شهادت حضرت ابوالفضل العباس ـ عليه السّلام ـ امام حسين ـ عليه السّلام ـ تنها ماند و هيچ كس از یاران او در خيام نمانده بود. (البته امام سجاد ـ عليه السّلام ـ در خيمه مريض بود) يك نگاهي به خيمه هاي بي صاحب انصار و يك نظري به خيام بني هاشم كرد و توجهي به صفوف كشتگان نمود و سر به نيزه نهاد و با صداي بلند كه همه كس بشنود فرمود: آيا كسي هست از حرم رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ حمايت كند آيا خدا ترسي هست كه ما را در اين بيابان پناه باشد، هيچ كس از ترس جوابي نداد، نبض همه از حركت ايستاد ... . حضرت علي بن الحسين ـ عليه السّلام ـ از عمه اش عصا و شمشير خواست تا پدر را ياري كند ولي امام او را مورد تفقد قرارداد و فرمود تو حجت خدايي پس از من، بايد بردبار و شكيبا باشي تا اين قافله را به مدينه برساني. كودك شيرخوار هم از گهواره استغاثة پدر را لبيك گفت. ...[2]
3. تأثير استنصار در طفل كوچك
اين طلب ياري كردن همه را متأثر و منقلب نمود در طفل شيرخوار امام حسين ـ عليه السّلام ـ هم تأثير كرده انقلاب در او پيدا شد و از گهواره خود را انداخت، آن طفل به عقيده بعضي شش ماهه بود و گروهي بيشتر گفته اند نامش عبدالله يا علي و آخرين گوهر گرانبهايي بود كه امام حسين ـ عليه السّلام ـ در راه محبوب داد و قرباني بود كه پس از او خود امام به قربانگاه شتافت، آن طفل نخواست كه از برادرش عقب بماند و مايل بود كه در جرگة اصحاب امام حسين ـ عليه السّلام ـ محسوب گردد. هر چند كه به ظاهر كوچك و شيرخوار بود و جنگ كردن از قدرت او خارج بود و ياري امام حسين ـ عليه السّلام ـ ظاهراً نتوانست بكند لكن در انجام منظور اصلي امام حسين ـ عليه السّلام ـ عامل مؤثري بود و مدخليت تامه در مقصد آن حضرت داشت و ظلم بني اميه و مظلوميت حسين ـ عليه السّلام ـ را به خوبي ظاهر ساخت و خود را در رديف قرباني هاي راه محبوب قرار داد (البته تمام موجودات در مرتبه تكوين رو به سوي محبوب مي روند.)
ذره ذره عاشقان آن جمال
مي شتابند در علوّ همچون نهال
پاسخ به يك شبهه
نويسندة شهير جرجي زيدان مسيحي مي نويسد: شهادت اين طفل شيرخوار بي گناه مظلوميت حسين بن علي ـ عليه السّلام ـ را به دنيا ثابت كرد زيرا اگر شهادت او نبود امكان داشت كه دستگاه تبليغاتي بني اميه به كار افتاد و موضوع كربلا را وارونه به مردم نشان دهد و بگويد: حسين ـ عليه السّلام ـ با گروهي از اهل بيت و ياران خويش براي تصاحب مقام سلطنت به جنگ آمد ما براي دفاع از حقوق خود به جنگ پرداختيم و در نتيجه او و يارانش كشته شدند و هيچ گونه جرمي بر ما نيست ولي مردم مي گويند بر فرض امام حسين ـ عليه السّلام ـ و يارانش جنگجو بودند، طفل شيرخوار كه به جنگ نيامد و كسي را نكشت او را هدف تير قرار دادن چرا؟ و دست به خون بي گناه آلودن چرا؟[3]
در پايان نتيجه گيري مي شود كه چنين مطلبي كه علي اصغر خودش را از گهواره بيندازد در منابع دست اول و معتبر وجود ندارد آنچه در منابع متأخر آمده شايد توصيف حال و شدت قساوت دشمن و بزرگي فاجعه است اگر چه از نظر ولايت الهي ائمه اين مطلب قابل قبول است كه امام حجت خدا در روي زمين است و تمام هستي از نظر تكوين وابسته بوجود اويند جايي كه تمام موجود به نداي حضرت لبيك گفتند و امام زين العابدين از بستر بيماري برخاست و به سوي ميدان رفت و امام او را برگرداند، بديهي است كه كودك امام نيز به نداي حضرت به نوعي بايد پاسخ داده باشد لذا هيچ بعيد نيست كه چنين اتفاقي واقع شده باشد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. علي اصغر ـ عليه السّلام ـ باب الحوائج، سيد عبدالله حسيني دشتي.
2. زندگاني ابا عبدالله الحسين ـ عليه السّلام ـ، حسين عماد زاده اصفهاني.
پی نوشتها:
[1] . حسيني دشتي، سيد عبدالله، باب الحوائج حضرت علي اصغر ـ عليه السّلام ـ ، چ دوم، بوشهر، مؤسسه انتشارات موعود اسلام، سال 1382، ص 108.
[2] . تذكرة الخواص ابن جوزي، ص 144، ناشر المطبعة العلميه، سال 1369 ش، نجف؛ فرهاد ميرزا قمام، زخار، ص 385، ناشر كتابفروشي اسلاميه، تهران، بي تا؛ زندگاني سيد الشهداء، ج اول، عماد زاده حسين اصفهاني، ص 409 و 410 (به نقل از پيشين، ص 109 و 110).
[3] . سيد محمد صحفي، زندگاني حضرت ابا عبدالله الحسين ـ عليه السّلام ـ، ص 132. (به نقل از كتاب باب الحوائج، سيد عبدالله حسيني دشتي ص 109)
منبع:اندیشه قم
مقدمه:
«انّ الحسين ـ عليه السّلام ـ مصباح الهدي و سفينة النجاة، بدرستي كه امام حسين ـ عليه السّلام ـ چراغ هدايت و كشتي نجات است.»
بي شك يكي از سكّان داران اين كشتي نجات حضرت علي اصغر فرزند امام حسين ـ عليهما السّلام ـ مي باشد كه با دست هاي كوچك خود كشتي نجات را كه توسط حضرت ابا عبدالله الحسين ـ عليه السّلام ـ به حركت در آمده بود شتابان كرد، هر چند كه به ظاهر كوچك و شيرخوار بود و نتوانست امام حسين ـ عليه السّلام ـ را ظاهراً ياري نمايد لكن در انجام منظور و مقصود اصلي امام حسين ـ عليه السّلام ـ كه نجات امت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ بود عامل مهم و مؤثري بود و توانست ظلم بني اميه و مظلوميت امام حسين ـ عليه السّلام ـ را به خوبي به جهانيان آشكار كند و خود را در رديف قربانيان راه محبوب قرار دهد.
طبق بررسي انجام شده در منابع تاريخي حضرت علي اصغر ـ عليه السّلام ـ در پاسخ به نداي «هل من ناصر ينصرني» امام حسين ـ عليه السّلام ـ خودش را از گهواره به زمين انداخت كه اينك به چند نمونه از آنها اشاره مي كنيم:
1. پدر جان بي ياور نشده اي
روز عاشورا وقتي كه امام حسين ـ عليه السّلام ـ ندا كرد «هل من ناصر ينصرني و هل من ذاب يذبّ عن حرم رسول الله» از درون خيمه ها صدايي شنيد، كنار خيمه آمد مشاهده كرد بانوان قنداقة علي اصغر ـ عليه السّلام ـ را روي دست گرفته اند بچه خود را روي دست خواهر و عمه مي اندازد مثل اينكه مي گويد پدر بي يار و ياور نشده اي اگر پاي ميدان رفتن ندارم گلوي نازكتر از گل دارم. امام حسين ـ عليه السّلام ـ گفت خواهرم «ايتيني بولدي الرضيع حتي اودعه» وقتي روي دست پدر آرام گرفت يك وقت امام حسين ـ عليه السّلام ـ ديد بچه پروبال مي زند نگاه كرد ديد «فذبحه من الاذن الي الاذن»[1].
2. لبيك گفتن شيرخوار
پس از شهادت حضرت ابوالفضل العباس ـ عليه السّلام ـ امام حسين ـ عليه السّلام ـ تنها ماند و هيچ كس از یاران او در خيام نمانده بود. (البته امام سجاد ـ عليه السّلام ـ در خيمه مريض بود) يك نگاهي به خيمه هاي بي صاحب انصار و يك نظري به خيام بني هاشم كرد و توجهي به صفوف كشتگان نمود و سر به نيزه نهاد و با صداي بلند كه همه كس بشنود فرمود: آيا كسي هست از حرم رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ حمايت كند آيا خدا ترسي هست كه ما را در اين بيابان پناه باشد، هيچ كس از ترس جوابي نداد، نبض همه از حركت ايستاد ... . حضرت علي بن الحسين ـ عليه السّلام ـ از عمه اش عصا و شمشير خواست تا پدر را ياري كند ولي امام او را مورد تفقد قرارداد و فرمود تو حجت خدايي پس از من، بايد بردبار و شكيبا باشي تا اين قافله را به مدينه برساني. كودك شيرخوار هم از گهواره استغاثة پدر را لبيك گفت. ...[2]
3. تأثير استنصار در طفل كوچك
اين طلب ياري كردن همه را متأثر و منقلب نمود در طفل شيرخوار امام حسين ـ عليه السّلام ـ هم تأثير كرده انقلاب در او پيدا شد و از گهواره خود را انداخت، آن طفل به عقيده بعضي شش ماهه بود و گروهي بيشتر گفته اند نامش عبدالله يا علي و آخرين گوهر گرانبهايي بود كه امام حسين ـ عليه السّلام ـ در راه محبوب داد و قرباني بود كه پس از او خود امام به قربانگاه شتافت، آن طفل نخواست كه از برادرش عقب بماند و مايل بود كه در جرگة اصحاب امام حسين ـ عليه السّلام ـ محسوب گردد. هر چند كه به ظاهر كوچك و شيرخوار بود و جنگ كردن از قدرت او خارج بود و ياري امام حسين ـ عليه السّلام ـ ظاهراً نتوانست بكند لكن در انجام منظور اصلي امام حسين ـ عليه السّلام ـ عامل مؤثري بود و مدخليت تامه در مقصد آن حضرت داشت و ظلم بني اميه و مظلوميت حسين ـ عليه السّلام ـ را به خوبي ظاهر ساخت و خود را در رديف قرباني هاي راه محبوب قرار داد (البته تمام موجودات در مرتبه تكوين رو به سوي محبوب مي روند.)
ذره ذره عاشقان آن جمال
مي شتابند در علوّ همچون نهال
پاسخ به يك شبهه
نويسندة شهير جرجي زيدان مسيحي مي نويسد: شهادت اين طفل شيرخوار بي گناه مظلوميت حسين بن علي ـ عليه السّلام ـ را به دنيا ثابت كرد زيرا اگر شهادت او نبود امكان داشت كه دستگاه تبليغاتي بني اميه به كار افتاد و موضوع كربلا را وارونه به مردم نشان دهد و بگويد: حسين ـ عليه السّلام ـ با گروهي از اهل بيت و ياران خويش براي تصاحب مقام سلطنت به جنگ آمد ما براي دفاع از حقوق خود به جنگ پرداختيم و در نتيجه او و يارانش كشته شدند و هيچ گونه جرمي بر ما نيست ولي مردم مي گويند بر فرض امام حسين ـ عليه السّلام ـ و يارانش جنگجو بودند، طفل شيرخوار كه به جنگ نيامد و كسي را نكشت او را هدف تير قرار دادن چرا؟ و دست به خون بي گناه آلودن چرا؟[3]
در پايان نتيجه گيري مي شود كه چنين مطلبي كه علي اصغر خودش را از گهواره بيندازد در منابع دست اول و معتبر وجود ندارد آنچه در منابع متأخر آمده شايد توصيف حال و شدت قساوت دشمن و بزرگي فاجعه است اگر چه از نظر ولايت الهي ائمه اين مطلب قابل قبول است كه امام حجت خدا در روي زمين است و تمام هستي از نظر تكوين وابسته بوجود اويند جايي كه تمام موجود به نداي حضرت لبيك گفتند و امام زين العابدين از بستر بيماري برخاست و به سوي ميدان رفت و امام او را برگرداند، بديهي است كه كودك امام نيز به نداي حضرت به نوعي بايد پاسخ داده باشد لذا هيچ بعيد نيست كه چنين اتفاقي واقع شده باشد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. علي اصغر ـ عليه السّلام ـ باب الحوائج، سيد عبدالله حسيني دشتي.
2. زندگاني ابا عبدالله الحسين ـ عليه السّلام ـ، حسين عماد زاده اصفهاني.
پی نوشتها:
[1] . حسيني دشتي، سيد عبدالله، باب الحوائج حضرت علي اصغر ـ عليه السّلام ـ ، چ دوم، بوشهر، مؤسسه انتشارات موعود اسلام، سال 1382، ص 108.
[2] . تذكرة الخواص ابن جوزي، ص 144، ناشر المطبعة العلميه، سال 1369 ش، نجف؛ فرهاد ميرزا قمام، زخار، ص 385، ناشر كتابفروشي اسلاميه، تهران، بي تا؛ زندگاني سيد الشهداء، ج اول، عماد زاده حسين اصفهاني، ص 409 و 410 (به نقل از پيشين، ص 109 و 110).
[3] . سيد محمد صحفي، زندگاني حضرت ابا عبدالله الحسين ـ عليه السّلام ـ، ص 132. (به نقل از كتاب باب الحوائج، سيد عبدالله حسيني دشتي ص 109)
منبع:اندیشه قم