پرسش :
با وجود نبود امکاناتی مانند بلندگو ومانند آن در شهر بزرگی چون کوفه واجتماع مردم صداي حضرت زينب که یک زن است چگونه به گوش مردم رسيد؟
پاسخ :
بدون شک يکي از اشخاص تأثيرگذار بعد از واقعه عاشورا و رساندن پيام قيام امام حسين ـ عليه السلام ـ به مناطق مختلف، از بيدار کردن مردم کوفه که از خواب غفلت و لرزاندن پايه هاي کاخ استبداد يزيد، حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ بود. حضرت زينب به حکم تکليف الهي و اطاعت از فرمان امام و نيز عشق به برادر با فرزندان خود همراه امام حسين ـ عليه السلام ـ به کربلا آمده و به کمک و دلداري اهلبيت عليهم السلام پرداخت.
او در روز عاشورا، شاهد شهادت فرزند، برادران و ساير بستگان خويش بود و پس از آن با اسارت خاندان رسول صلي الله عليه و آله سرپرستي کاروان اسراي اهلبيت ـ عليهم السلام ـ را بر عهده گرفت و در کوفه و شام و در مجلس ابن زياد و يزيد با سخنانش، فساد بني اميه و جنايت هايشان را بر همگان روشن و نام عاشورا و اهداف نهضت امام حسين ـ عليه السلام ـ را براي هميشه در اذهان مردم تثبيت کرد.
حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ به رغم اسارت و داغديدگي، از هر فرصتي که پيش مي آمد بهترين استفاده را مي کرد. وقتي که اسرا را وارد شهر کوفه کردند دشمن، کوشيده بود که با حضور مردم در کوچه ها و خيابان هاي کوفه، امام را به عنوان کسي که بر ضد حاکم وقت شورش کرده معرفي کند و به نوعي پيروزي خود را جشن بگيرد؛ اما وقتي حضرت زينب ـ سلام الله عليها ديد که مردم جمع شدند و جشن و شادي مي کنند به مردم اشاره کردند و با دست خود به مردم فهماند که مي خواهد صحبت کند. لذا آنها که اطراف کجاوه حضرت جمع شده بودند ساکت شدند و شايد از سر کنجکاوي سکوت را بيشتر رعايت کردند تا ببينند که اين خانم اسير چه چيزي را مي خواهد بگويد. لذا سکوت مطلق حاکم شد حتي صداي زنگ چهارپايان نيز خاموش شد و نفس ها در سينه حبس گرديد.1[1]
از آنجا که زمان حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ مثل دوره ما نبوده و از لوازم صوتي خبري نبود، لذا تا جايي که صداي حضرت مي رسيد مردم جمع شده بودند و از طرفي هم حضرت، سعي مي کردند همه حاضرين، صداي ايشان را بشنوند. به همين خاطر ابتدا امر به سکوت دادند. بعد از آن شروع به حمد و سپاس و ستايش خداوند نمودند و به حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ دورد و سلام فرستادند. بعد شروع به مذمت و ملامت مردم کوفه نمودند.
بشير بن خزيم اسدي مي گويد: زينب دختر علي ـ عليه السلام ـ را در آن روز ديدم، به خدا سوگند زن باحيايي تا آن روز سخنورتر از او نديدم، گويا که کلمات را با زبان گوياي اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ جاري مي کرد[2].
حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ ، اين خطبه آتشين را آن چنان عالي و کوبنده و با صداي رسا بيان کرد که گويا علي ـ عليه السلام ـ در مسجد کوفه خطبه مي خواند. کلمات زينب، گويي جريان مذاب آتش بود که از قلب پردود آتشفشان سر مي کشيد و آن چنان در شنوندگان تأثير گذاشت که نوشته اند: به خدا قسم در آن روز مردم کوفه را ديدم که بهت زده و اشک مي ريختند و از شدت اندوه، دست ها بر دهان گرفته و انگشت خود را مي گزيدند.[3]
آري، دشمن مي خواست با کشتن امام حسين ـ عليه السلام ـ و به اسارت گرفتن اهلبيت او و گرداندن شهر به شهر اسراء، پيروزي ظاهري خود را جشن بگيرد اما اراده خداوند، سرنوشت ديگري را رقم زد. چرا که بي گمان خواست خداوند در اين بود که حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ آنچنان محکم و استوار و با صداي رسا خطبه بخوانند تا مردم به هوش آيند و تصور کنند که علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ خطبه مي خواند. چرا که خداوند مي فرمايد: آنها مي خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند؛ ولي خدا جز اين نمي خواهد که نور خدا را کامل کند. هر چند کافران ناخشنود باشند.[4]
بي شک آنها که نزديک بودند سخنان حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ را با گوش هاي خود شنيدند اما آنها که دور بودند و صداي حضرت به آنها نمي رسيد از سر کنجکاوي، از ديگران که شنيده بودند سؤالاتي مي نمودند.
حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ تنها به خطبه خواندن و مذمت کوفيان اکتفا نکرد بلکه بعد از سکوت مرگباري که در پي سخنان آن حضرت بر مردم کوفه سايه افکنده بود و غير از اشک و آه و هق هق گريه چيزي شنيده نمي شد، به عزاداري پرداخت. ايشان در حالي که در محمل نشسته بود با لحن بسيار سوزناکي، مرثيه زير را سرود:
"شما به پيامبر خدا چه جوابي خواهيد داد؟ آن گاه که سؤال کنند: شما به عنوان آخرين امت با اهلبيت و فرزندان و عزيزان من چه کرديد؟ در حالي که عده اي از آنان اسير، و عده اي ديگر کشته و به خون غلتيده اند؟ اين پاداش من نبود... که با فرزندان و قوم و خويشان من اين گونه رفتار کنيد".[5]
بشير مي گويد: در ميان جمعيت ايستاده بودم. از ميان جمعيت پيرمردي در کنار من ايستاده بود و مي گريست. چنان که محاسن او از اشک، تر شده بود او مي گفت: پدر و مادرم فداي شما باد! پيران شما بهترين پيران، جوانان شما بهترين جوانان، زنان شما بهترين زنان و نسل شما بهترين نسل است هرگز خوار نشده پذيراي شکست نمي گرديد.[6]
در مواردي ديگر مثل مجلس ابن زياد و يا مجلس يزيد که به مراتب مي توان گفت خلوت تر از شهر کوفه بودند حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ و همچنين امام سجاد ـ عليه السلام ـ و ديگر بانوان به افشاگري عليه يزيد و اقدامات او نمودند و پيام عاشورا را به بهترين شکل رساندند.
همان طور که قبلاً هم اشاره شد بي گمان اراده خداوند در اين بود که کلام حضرت زينب سلام الله عليها به مردم برسد چنانچه شنونده مي گويد گويا کلام امام علي ـ عليه السلام ـ بود که از زبان زينب جاري مي شد. اگر خواست خدا نبود چطور ممکن بود زني که با اين همه داغديدگي بتواند چنان پر صلابت سخنراني کند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ زندگاني حضرت زينب، محمد کاظم قزويني.
2ـ فرهنگ عاشورا، جواد محدثي.
3ـ نگاهي نو به جريان عاشورا، جمعي از نويسندگان.
پی نوشتها:
[1] . طبرسي، احمد بن علي، الاحتجاج، منشورات دار النعمان، بي تا، ج2، ص29.
[2] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1403ق، ج45، ص163
[3] . سيد بن طاووس، اللهوف، 1417ق، ص87.
[4] . توبه / 32.
[5] . طبرسي، همان، ج2، ص31.
[6] . مجلسي، همان، ج45، ص164.
منبع: اندیشه قم
بدون شک يکي از اشخاص تأثيرگذار بعد از واقعه عاشورا و رساندن پيام قيام امام حسين ـ عليه السلام ـ به مناطق مختلف، از بيدار کردن مردم کوفه که از خواب غفلت و لرزاندن پايه هاي کاخ استبداد يزيد، حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ بود. حضرت زينب به حکم تکليف الهي و اطاعت از فرمان امام و نيز عشق به برادر با فرزندان خود همراه امام حسين ـ عليه السلام ـ به کربلا آمده و به کمک و دلداري اهلبيت عليهم السلام پرداخت.
او در روز عاشورا، شاهد شهادت فرزند، برادران و ساير بستگان خويش بود و پس از آن با اسارت خاندان رسول صلي الله عليه و آله سرپرستي کاروان اسراي اهلبيت ـ عليهم السلام ـ را بر عهده گرفت و در کوفه و شام و در مجلس ابن زياد و يزيد با سخنانش، فساد بني اميه و جنايت هايشان را بر همگان روشن و نام عاشورا و اهداف نهضت امام حسين ـ عليه السلام ـ را براي هميشه در اذهان مردم تثبيت کرد.
حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ به رغم اسارت و داغديدگي، از هر فرصتي که پيش مي آمد بهترين استفاده را مي کرد. وقتي که اسرا را وارد شهر کوفه کردند دشمن، کوشيده بود که با حضور مردم در کوچه ها و خيابان هاي کوفه، امام را به عنوان کسي که بر ضد حاکم وقت شورش کرده معرفي کند و به نوعي پيروزي خود را جشن بگيرد؛ اما وقتي حضرت زينب ـ سلام الله عليها ديد که مردم جمع شدند و جشن و شادي مي کنند به مردم اشاره کردند و با دست خود به مردم فهماند که مي خواهد صحبت کند. لذا آنها که اطراف کجاوه حضرت جمع شده بودند ساکت شدند و شايد از سر کنجکاوي سکوت را بيشتر رعايت کردند تا ببينند که اين خانم اسير چه چيزي را مي خواهد بگويد. لذا سکوت مطلق حاکم شد حتي صداي زنگ چهارپايان نيز خاموش شد و نفس ها در سينه حبس گرديد.1[1]
از آنجا که زمان حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ مثل دوره ما نبوده و از لوازم صوتي خبري نبود، لذا تا جايي که صداي حضرت مي رسيد مردم جمع شده بودند و از طرفي هم حضرت، سعي مي کردند همه حاضرين، صداي ايشان را بشنوند. به همين خاطر ابتدا امر به سکوت دادند. بعد از آن شروع به حمد و سپاس و ستايش خداوند نمودند و به حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ دورد و سلام فرستادند. بعد شروع به مذمت و ملامت مردم کوفه نمودند.
بشير بن خزيم اسدي مي گويد: زينب دختر علي ـ عليه السلام ـ را در آن روز ديدم، به خدا سوگند زن باحيايي تا آن روز سخنورتر از او نديدم، گويا که کلمات را با زبان گوياي اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ جاري مي کرد[2].
حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ ، اين خطبه آتشين را آن چنان عالي و کوبنده و با صداي رسا بيان کرد که گويا علي ـ عليه السلام ـ در مسجد کوفه خطبه مي خواند. کلمات زينب، گويي جريان مذاب آتش بود که از قلب پردود آتشفشان سر مي کشيد و آن چنان در شنوندگان تأثير گذاشت که نوشته اند: به خدا قسم در آن روز مردم کوفه را ديدم که بهت زده و اشک مي ريختند و از شدت اندوه، دست ها بر دهان گرفته و انگشت خود را مي گزيدند.[3]
آري، دشمن مي خواست با کشتن امام حسين ـ عليه السلام ـ و به اسارت گرفتن اهلبيت او و گرداندن شهر به شهر اسراء، پيروزي ظاهري خود را جشن بگيرد اما اراده خداوند، سرنوشت ديگري را رقم زد. چرا که بي گمان خواست خداوند در اين بود که حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ آنچنان محکم و استوار و با صداي رسا خطبه بخوانند تا مردم به هوش آيند و تصور کنند که علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ خطبه مي خواند. چرا که خداوند مي فرمايد: آنها مي خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند؛ ولي خدا جز اين نمي خواهد که نور خدا را کامل کند. هر چند کافران ناخشنود باشند.[4]
بي شک آنها که نزديک بودند سخنان حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ را با گوش هاي خود شنيدند اما آنها که دور بودند و صداي حضرت به آنها نمي رسيد از سر کنجکاوي، از ديگران که شنيده بودند سؤالاتي مي نمودند.
حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ تنها به خطبه خواندن و مذمت کوفيان اکتفا نکرد بلکه بعد از سکوت مرگباري که در پي سخنان آن حضرت بر مردم کوفه سايه افکنده بود و غير از اشک و آه و هق هق گريه چيزي شنيده نمي شد، به عزاداري پرداخت. ايشان در حالي که در محمل نشسته بود با لحن بسيار سوزناکي، مرثيه زير را سرود:
"شما به پيامبر خدا چه جوابي خواهيد داد؟ آن گاه که سؤال کنند: شما به عنوان آخرين امت با اهلبيت و فرزندان و عزيزان من چه کرديد؟ در حالي که عده اي از آنان اسير، و عده اي ديگر کشته و به خون غلتيده اند؟ اين پاداش من نبود... که با فرزندان و قوم و خويشان من اين گونه رفتار کنيد".[5]
بشير مي گويد: در ميان جمعيت ايستاده بودم. از ميان جمعيت پيرمردي در کنار من ايستاده بود و مي گريست. چنان که محاسن او از اشک، تر شده بود او مي گفت: پدر و مادرم فداي شما باد! پيران شما بهترين پيران، جوانان شما بهترين جوانان، زنان شما بهترين زنان و نسل شما بهترين نسل است هرگز خوار نشده پذيراي شکست نمي گرديد.[6]
در مواردي ديگر مثل مجلس ابن زياد و يا مجلس يزيد که به مراتب مي توان گفت خلوت تر از شهر کوفه بودند حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ و همچنين امام سجاد ـ عليه السلام ـ و ديگر بانوان به افشاگري عليه يزيد و اقدامات او نمودند و پيام عاشورا را به بهترين شکل رساندند.
همان طور که قبلاً هم اشاره شد بي گمان اراده خداوند در اين بود که کلام حضرت زينب سلام الله عليها به مردم برسد چنانچه شنونده مي گويد گويا کلام امام علي ـ عليه السلام ـ بود که از زبان زينب جاري مي شد. اگر خواست خدا نبود چطور ممکن بود زني که با اين همه داغديدگي بتواند چنان پر صلابت سخنراني کند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ زندگاني حضرت زينب، محمد کاظم قزويني.
2ـ فرهنگ عاشورا، جواد محدثي.
3ـ نگاهي نو به جريان عاشورا، جمعي از نويسندگان.
پی نوشتها:
[1] . طبرسي، احمد بن علي، الاحتجاج، منشورات دار النعمان، بي تا، ج2، ص29.
[2] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1403ق، ج45، ص163
[3] . سيد بن طاووس، اللهوف، 1417ق، ص87.
[4] . توبه / 32.
[5] . طبرسي، همان، ج2، ص31.
[6] . مجلسي، همان، ج45، ص164.
منبع: اندیشه قم