پرسش :
آيا پدر ميتواند براي تربيت بچه مدتي طولاني با او قهر كند؟
پاسخ :
مقدمه
منظور از تربيت، شكوفا كردن استعدادهاي مختلف فرزند ميباشد. مربي يا والدين بايد زمينههاي شکوفاشدن استعدادها را فراهم نموده و نيز موانعي كه بر سر راه تربيت بچه ميباشد را حذف نمايند؛ چرا كه همزمان با تولد نوزاد استعداد يادگيري و تربيت در او بالقوه وجود دارد و با بكار بردن شيوههاي تربيتي صحيح و نيز با توجه به تفاوتهاي فردي اين امر مهم را انجام دهند. به عبارت ديگر براي رسيدن به هدف مطلوب تربيتي بايد برنامه داشته باشيم و در طي اين برنامه هر كدام از نكات تربيتي را با توجه به شرايط موجود و نيز خصوصيات فردي متربي جامة عمل بپوشانيم. يكي از اين موارد تنبيه است در مورد تنبيه نيز همين طور است اين كه تنبيه چيست؟ به چه صورت است و در چه شرايطي بايد انجام بگيرد موضوع اين بحث است كه به ترتيب خدمت شما بيان ميگردد.
تعريف:[1]
«مواجه ساختن متربي (فرد مورد تربيت) خطاكار با يك تجربة ناخوشايند، به منظور آگاه ساختن وي از پيامد رفتار نامطلوب خود و جلوگيري از تكرار آن.»
موقعي كه فرد مورد نظر مثلاً فرزند رفتار نامطلوبي انجام داد كه با معيارهاي صحيح تربيتي همخواني ندارد براي اين كه وي دوباره كار بد و نامطلوب را تكرار نكند به شيوهاي بايد او را متوجه عمل خود بكنيم. اگر تنبيه را به روش متناسب با شرايط و كار فرزند انجام ندهيم، نه تنها جنبة تربيتي ندارد بلكه جنبة تخريب دارد.
نكتة اول: سن فرزند: در مورد به كار بردن تنبيه بايد به سن فرزند توجه كنيم. در يك تقسيم كلي ميتوان دوران تحول کودک را به دو دوره تقسیم کرد: 1- قبل از بلوغ و تكميل شناخت و فهم کودک، 2- دورة بلوغ و بعد از آن كه کودک از لحاظ فكري توانايي بيشتری در فهم كار خوب و بد پیدا خواهد کرد. در هر دوره از سنين مذكور روش وجود خاصي دارد. فرزند در دورة كودكي توان درک و فهم استدلال ما را ندارد؛ لذا بايد از مثالها و مصاديق عيني استفاده كرد و او را به صورتي متناسب با فهم و دركش آگاه و متوجه كرد. بر خلاف دورة دوم كه نوجوان و جوان با فهم كار بد و عواقب آن دنبال عمل دوباره و تكرار نميروند.
نكتة دوم: نوع خطا
استفاده از نوع به خصوص تنبيه بستگي به نوع اشتباه و خطاي فرد دارد. اولاً وي چه اشتباهي كرده و اين اشتباه به كجا ضربه و ضرر ميرساند؟ ثانياً: آيا انجام عمل بد از روي جهل يا نسیان و يا عمدي و با توجه بوده است؟ هر كدام نوع مخصوص به خود را دارد مثلاً مورد دوم متناسب با محروميتها ميباشد مثل روترش كردن و قهر كردن كوتاه مدت[2].
مراحل تنبيه[3]:
محور بحث و جواب اصلي به پرسش شما همين جاست و با اين سؤال آغاز ميشود آيا قهر كردن جزء اوّلين نوع برخورد و شيوة تنبيه است؟ يا نه قبل از آن دستورالعملهايي بايد اجرا شود كه در صورت عدم تأثير به مرحلة بعد و مراحلي مثل قهر كردن پرداخت.
در پاسخ بايد گفت:
زماني كه فرزند مرتكب خطايي شده تا آن جا كه امكان دارد بايد ناديده انگاريم گويا از ماجرا هيچ خبري نداريم و به روي خود نياوريم؛ اين اولّين مرحلة تربیت است كه از نظر تربيتي تغافل نام دارد. در اين زمينه
امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: قدر و منزلت خويش را با تغافل گرامي بداريد.[4]
بعضي مواقع خود را جاهل فرض كردن اثر تربيتي دارد؛ هم شخصيت فرزند ما حفظ شده و هم قدر و منزلت ما نزد وي محفوظ ميماند. البته تغافل به اين معنا نيست كه هر چه ديديم ـ گرچه كار خيلي اشتباه ـ را ناديده بگيريم؛ بلکه بايد شرايط و مصاديق آن و نيز فعل اشتباه و احتمال تكرار و ... را در نظر داشته باشيم.
اگر تغافل اثري نداشت وارد مرحلة بعد ميشويم؛ يعني با تغيير در چهرة خود به وي ميفهمانيم كه هم كار بد او را ديدهايم و هم به انجام آن اعتراض داريم.
پس از آن وارد مرحلة تنبيه با اشاره و كنايه و به صورت غير مستقيم ميشويم. البته بستگي به هنر و خلاقيت پدر و مادر دارد مثلاً با بيان داستان و قصههايي غير مستقيم به وي بفهماند كه کار اشتباهی انجام داده است و اگر در سنين بالاتر هست با جملات كنايهاي.
پس از آن مستقيم و علني وارد ماجرا ميشويم و در خلوت به صورتي كه هم آگاه به خطا شود و هم نزد ديگران شخصيت وي محفوظ بماند تذكر ميدهيم.
و بالاخره پس از آن تهديد است كه به وي گوشزد كنيم اگر بار ديگر انجام داد و تكرار نمود چه عواقبي در انتظار او ميباشد.
محروم سازي – قهر كردن: همانطور كه توجه داريد پس از طي 5 مرحله وارد اين مرحله شديم چرا كه از نظر تربيتي جنبة مثبت دارد. محروم سازي شامل سلب نعمتهاي مادي و معنوي ميشود مثل محروم شدن از ارتباط با ديگران و بالاخره قهر كردن آن هم به صورت كوتاه مدت.
قهر كردن، كوتاه يا بلند مدت؟
همانطور كه ذكر شد قهر كردن با فرزند ، نوعي محروم سازي است. محروم سازي عاطفي و محبتي يعني براي مدتي فرزند خود را از نظر محبت محروم كنيم و آن چه نياز دارد را به او ندهيم. آيا ملاكي در اين زمينه هست؟
ما توصیه هایی در مورد قهر كوتاه مدت در روايات داريم. زماني كه وي به كار بد خود آگاه شد و اظهار ندامت و پشيماني كرد بايد به حالت عادي برگرديم و آن را ادامه ندهيم.زیرا فرزندان ما آينهاي هستند كه رفتار ما را در وجود خودشان منعكس ميكنند. همانطور كه فرمودهاند فرزندان ما به آنچه ميگوييم عمل نميكنند؛ بلكه بدان چه ميكنيم عمل ميكنند. آنها رفتارها را ميبينند و ميشنوند و مثل دوربين فيلمبرداري ثبت و ضبط ميكنند و كم كم آنها را دروني ميكنند و به آهستگي جزء شخصيت آنها ميشود و در آيندة نه چندان دور همان طور ميشوند كه ما انجام دادهايم.
يكي از آن موارد قهر كردن طولانی است. وي توانايي بالايي در تشخيص مصداق ها ندارد و در همه جا تعميم ميدهد و در زندگي خود پياده ميكند. در صورتي كه بنا به آن چه ذكر شد تنها شيوة تربيتي و واكنش در مقابل ديگران نميباشد. ولي وي طبق اين روش و شيوه عمل نخواهد كرد.
علاوه بر آن، محروم سازي طولاني مدت اثر بد تربيتي مثل كمبود محبت، انزوا، و ... را به دنبال دارد يعني موقعي پدر بايد به وي محبت كند و نيازش را برطرف نمايد، دريغ كند و اين يعني كمبود و همين نتايج بعدي را به دنبال خواهد داشت. در اين جا فرزند گمان ميكند كه خود او محبوب خانواده نيست و متوجه نخواهد شد كه آن رفتار زشت او بوده كه او را از والدين دور ساخته است در قهر طولاني فاصله عاطفي والدين و فرزند زياد ميشود و زمينه تصحيح، تفسير و اصلاح رفتار از بين ميرود.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1.نقش پدر در تربيت، دكتر علي قائمي، نشر اميري، تهران، چاپ هفتم، 1384.
2. چرا تنبيه، دكتر عبدالله مجوزي، نشر انجمن اولياء و مربيان.
پی نوشتها:
[1] . قائمي، محمدرضا مقدم، روشهاي آسيبزا در تربيت، ص 137.
[2] . همان، ص 140 و 130.
[3] . همان، ص 140 به بعد.
[4] . همان، ص 141.
منبع: اندیشه قم
مقدمه
منظور از تربيت، شكوفا كردن استعدادهاي مختلف فرزند ميباشد. مربي يا والدين بايد زمينههاي شکوفاشدن استعدادها را فراهم نموده و نيز موانعي كه بر سر راه تربيت بچه ميباشد را حذف نمايند؛ چرا كه همزمان با تولد نوزاد استعداد يادگيري و تربيت در او بالقوه وجود دارد و با بكار بردن شيوههاي تربيتي صحيح و نيز با توجه به تفاوتهاي فردي اين امر مهم را انجام دهند. به عبارت ديگر براي رسيدن به هدف مطلوب تربيتي بايد برنامه داشته باشيم و در طي اين برنامه هر كدام از نكات تربيتي را با توجه به شرايط موجود و نيز خصوصيات فردي متربي جامة عمل بپوشانيم. يكي از اين موارد تنبيه است در مورد تنبيه نيز همين طور است اين كه تنبيه چيست؟ به چه صورت است و در چه شرايطي بايد انجام بگيرد موضوع اين بحث است كه به ترتيب خدمت شما بيان ميگردد.
تعريف:[1]
«مواجه ساختن متربي (فرد مورد تربيت) خطاكار با يك تجربة ناخوشايند، به منظور آگاه ساختن وي از پيامد رفتار نامطلوب خود و جلوگيري از تكرار آن.»
موقعي كه فرد مورد نظر مثلاً فرزند رفتار نامطلوبي انجام داد كه با معيارهاي صحيح تربيتي همخواني ندارد براي اين كه وي دوباره كار بد و نامطلوب را تكرار نكند به شيوهاي بايد او را متوجه عمل خود بكنيم. اگر تنبيه را به روش متناسب با شرايط و كار فرزند انجام ندهيم، نه تنها جنبة تربيتي ندارد بلكه جنبة تخريب دارد.
نكتة اول: سن فرزند: در مورد به كار بردن تنبيه بايد به سن فرزند توجه كنيم. در يك تقسيم كلي ميتوان دوران تحول کودک را به دو دوره تقسیم کرد: 1- قبل از بلوغ و تكميل شناخت و فهم کودک، 2- دورة بلوغ و بعد از آن كه کودک از لحاظ فكري توانايي بيشتری در فهم كار خوب و بد پیدا خواهد کرد. در هر دوره از سنين مذكور روش وجود خاصي دارد. فرزند در دورة كودكي توان درک و فهم استدلال ما را ندارد؛ لذا بايد از مثالها و مصاديق عيني استفاده كرد و او را به صورتي متناسب با فهم و دركش آگاه و متوجه كرد. بر خلاف دورة دوم كه نوجوان و جوان با فهم كار بد و عواقب آن دنبال عمل دوباره و تكرار نميروند.
نكتة دوم: نوع خطا
استفاده از نوع به خصوص تنبيه بستگي به نوع اشتباه و خطاي فرد دارد. اولاً وي چه اشتباهي كرده و اين اشتباه به كجا ضربه و ضرر ميرساند؟ ثانياً: آيا انجام عمل بد از روي جهل يا نسیان و يا عمدي و با توجه بوده است؟ هر كدام نوع مخصوص به خود را دارد مثلاً مورد دوم متناسب با محروميتها ميباشد مثل روترش كردن و قهر كردن كوتاه مدت[2].
مراحل تنبيه[3]:
محور بحث و جواب اصلي به پرسش شما همين جاست و با اين سؤال آغاز ميشود آيا قهر كردن جزء اوّلين نوع برخورد و شيوة تنبيه است؟ يا نه قبل از آن دستورالعملهايي بايد اجرا شود كه در صورت عدم تأثير به مرحلة بعد و مراحلي مثل قهر كردن پرداخت.
در پاسخ بايد گفت:
زماني كه فرزند مرتكب خطايي شده تا آن جا كه امكان دارد بايد ناديده انگاريم گويا از ماجرا هيچ خبري نداريم و به روي خود نياوريم؛ اين اولّين مرحلة تربیت است كه از نظر تربيتي تغافل نام دارد. در اين زمينه
امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: قدر و منزلت خويش را با تغافل گرامي بداريد.[4]
بعضي مواقع خود را جاهل فرض كردن اثر تربيتي دارد؛ هم شخصيت فرزند ما حفظ شده و هم قدر و منزلت ما نزد وي محفوظ ميماند. البته تغافل به اين معنا نيست كه هر چه ديديم ـ گرچه كار خيلي اشتباه ـ را ناديده بگيريم؛ بلکه بايد شرايط و مصاديق آن و نيز فعل اشتباه و احتمال تكرار و ... را در نظر داشته باشيم.
اگر تغافل اثري نداشت وارد مرحلة بعد ميشويم؛ يعني با تغيير در چهرة خود به وي ميفهمانيم كه هم كار بد او را ديدهايم و هم به انجام آن اعتراض داريم.
پس از آن وارد مرحلة تنبيه با اشاره و كنايه و به صورت غير مستقيم ميشويم. البته بستگي به هنر و خلاقيت پدر و مادر دارد مثلاً با بيان داستان و قصههايي غير مستقيم به وي بفهماند كه کار اشتباهی انجام داده است و اگر در سنين بالاتر هست با جملات كنايهاي.
پس از آن مستقيم و علني وارد ماجرا ميشويم و در خلوت به صورتي كه هم آگاه به خطا شود و هم نزد ديگران شخصيت وي محفوظ بماند تذكر ميدهيم.
و بالاخره پس از آن تهديد است كه به وي گوشزد كنيم اگر بار ديگر انجام داد و تكرار نمود چه عواقبي در انتظار او ميباشد.
محروم سازي – قهر كردن: همانطور كه توجه داريد پس از طي 5 مرحله وارد اين مرحله شديم چرا كه از نظر تربيتي جنبة مثبت دارد. محروم سازي شامل سلب نعمتهاي مادي و معنوي ميشود مثل محروم شدن از ارتباط با ديگران و بالاخره قهر كردن آن هم به صورت كوتاه مدت.
قهر كردن، كوتاه يا بلند مدت؟
همانطور كه ذكر شد قهر كردن با فرزند ، نوعي محروم سازي است. محروم سازي عاطفي و محبتي يعني براي مدتي فرزند خود را از نظر محبت محروم كنيم و آن چه نياز دارد را به او ندهيم. آيا ملاكي در اين زمينه هست؟
ما توصیه هایی در مورد قهر كوتاه مدت در روايات داريم. زماني كه وي به كار بد خود آگاه شد و اظهار ندامت و پشيماني كرد بايد به حالت عادي برگرديم و آن را ادامه ندهيم.زیرا فرزندان ما آينهاي هستند كه رفتار ما را در وجود خودشان منعكس ميكنند. همانطور كه فرمودهاند فرزندان ما به آنچه ميگوييم عمل نميكنند؛ بلكه بدان چه ميكنيم عمل ميكنند. آنها رفتارها را ميبينند و ميشنوند و مثل دوربين فيلمبرداري ثبت و ضبط ميكنند و كم كم آنها را دروني ميكنند و به آهستگي جزء شخصيت آنها ميشود و در آيندة نه چندان دور همان طور ميشوند كه ما انجام دادهايم.
يكي از آن موارد قهر كردن طولانی است. وي توانايي بالايي در تشخيص مصداق ها ندارد و در همه جا تعميم ميدهد و در زندگي خود پياده ميكند. در صورتي كه بنا به آن چه ذكر شد تنها شيوة تربيتي و واكنش در مقابل ديگران نميباشد. ولي وي طبق اين روش و شيوه عمل نخواهد كرد.
علاوه بر آن، محروم سازي طولاني مدت اثر بد تربيتي مثل كمبود محبت، انزوا، و ... را به دنبال دارد يعني موقعي پدر بايد به وي محبت كند و نيازش را برطرف نمايد، دريغ كند و اين يعني كمبود و همين نتايج بعدي را به دنبال خواهد داشت. در اين جا فرزند گمان ميكند كه خود او محبوب خانواده نيست و متوجه نخواهد شد كه آن رفتار زشت او بوده كه او را از والدين دور ساخته است در قهر طولاني فاصله عاطفي والدين و فرزند زياد ميشود و زمينه تصحيح، تفسير و اصلاح رفتار از بين ميرود.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1.نقش پدر در تربيت، دكتر علي قائمي، نشر اميري، تهران، چاپ هفتم، 1384.
2. چرا تنبيه، دكتر عبدالله مجوزي، نشر انجمن اولياء و مربيان.
پی نوشتها:
[1] . قائمي، محمدرضا مقدم، روشهاي آسيبزا در تربيت، ص 137.
[2] . همان، ص 140 و 130.
[3] . همان، ص 140 به بعد.
[4] . همان، ص 141.
منبع: اندیشه قم