دوشنبه، 13 بهمن 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

مهمترین جنگ صدر اسلام بدر است دلیل این جنگ چه بود؟


پاسخ :
در ابتداء لازم به ذکر است، طرح اين گونه شبهات از سوي دشمنان امري جديد و نو ظهور نمي باشد، بلکه همواره از گذشته تا به حال سعي نموده اند با به چالش کشيدن شخصيت گرامي اسلام، از محبوبيت آن حضرت و فراگيري رشد دين اسلام بکاهند. امّا اين تلاش هاي مذبوحانه دشمنان محکوم به شکست بوده و خواهد بود. در واقع اعمال اين ها مصداق بارز آيه شريفه است که مي فرمايد: آنها مي خواهند نور خدا را با فوت کردن دهان هايشان خاموش سازند، ولي خدا نور خود را کامل مي کند هر چند کافران خوش نداشته باشند.[1]
قبل از پاسخ گويي ذکر دو نکته در مورد سوال ضروري است.اوّل اين که بايد به ياد داشته باشيم اين که پيامبر گرامي اسلام معصوم بوده است و همه کارهاي ايشان به اذن و دستور خداوند متعال مي باشد. همان گونه که خداوند متعال در قرآن مي فرمايد: پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ هرگز ار روي هواي نفس سخن نمي گويد آنچه مي گويد چيزي جز وحي که بر او نازل شده نيست.[2] بنابراين جنگ هاي آن حضرت هم بدون ترديد به اذن خداوند متعال صورت گرفته و هيچ گونه انگيزه اي مادي و نفساني در آن دخالت نداشته است. دوم اين که بهترين و مستند ترين منابعي که مي توان از آنها در پاسخ به اين شبهه بهره گرفت. عبارت از قرآن و منابع دسته اولي است که در دوره هاي نزديک به صدر اسلام يعني قرن هاي دوم، سوم و چهارم به بيان حقيقت جنگ بدر پرداخته اند مثل سيره ابن هشام، المغازي و... امّا آنچه که نويسندگان غيرمسلمان و مستشرقين در اين رابطه ذکر نموده اند اگر بدون هيچ گونه غرض ورزي نگاشته شده باشد، مي تواند راهگشاي اين شبهه باشد.
جنگ بدر در سال دوم هجرت رخ داد و موجب شکست دشمن گرديد. امّا علل اين جنگ را چنين مي توان خلاصه نمود:
1. يک علت جنگ بدر اين بوده که در ماه جمادي الاول سال دوم هجرت به پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ خبر رسيد که کرزبن جابر با گروهي از قريش تا سه منزلي شهر مدينه آمده و شتران پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ را با چهارپايان افراد ديگر به غارت برده و به محصولات مدينه آسيب زده اند.
پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ با جمعي به تعقيب آنها رفتند تا به چاه بدر رسيدند و سه روز در آن جا توقف کردند و هر چه جستجو کردند، کسي را نيافتند و سپس به مدينه برگشتند. اين غزوه را غزوه بدر اولي گويند.[3]
2. علت ديگر اين بود که کفار، اموال مهاجران را در مکه، مصادره کرده بودند به عنوان مثال ابوسفيان خانه و زندگي جمعي از مهاجرين مانند بني جحش و ديگران را در مکه تصاحب کرد و صهيب را هنگام هجرت به مدينه ناچار کردند هر چه دارد به آنها واگذار کند و نيز ابو سلمه را وادار کردند حتي از زن و فرزند خود چشم بپوشد.[4] مسلمانان از اين وضع به تنگ آمده و از پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ اجازه خواستند تا آنها نيز دست به کارهاي انتقامي زده و از خود دفاع کنند ولي آن حضرت فرمود: هنوز چنين مأموريتي نيامده و دستور شکيبايي و تحمل بدان ها داد باهجرت مسلمانان به مدينه، خداوند ضمن بر شمردن ستم هايي که بر مسلمانان رفته بود به آنان اجازه مبارزه داد.[5]
3. از سوي ديگر مشرکين همواره، راه هاي ارتباطي را براي مبلغان اسلامي نا امن مي کردند و اين دليل محکمي بود که پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نيز راه را براي تجارت مشرکان ناامن کند.[6]
4. دليل ديگري که مي توان بر پاکي پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و عدم انحراف آن حضرت از ارزش هاي انساني اقامه کرد، گواهي انديشمندان غيرمسلمان است. آنان با مطالعه سيره و زندگي آن حضرت همواره از پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به عنوان معلم بزرگ اخلاق و مصلح جهاني ياد کرده اند و ايشان را ستوده اند. بنابراين، اين خود دليلي بر بطلان همه تهمت ها و دروغ هايي مثل: راهزني پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و... است.
اکنون به برخي از نظريات انديشمندان غيرمسلمان در رابطه با شخصيت حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ اشاره مي گردد و تا معلوم شود که چنين تهمت هايي به پيامبر رحمت و عظيم الشأن اسلام که دوست و دشمن نسبت به ايشان خضوع مي کنند، هرگز واقعي نيست.
الف) «برنارد شاو» نويسنده معروف ايرلندي: وي مي گويد: «پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ را بايد منجي بشريت خواند من اعتقاد دارم که اگر مردي مثل او حاکمي در عصر جديد مي شد براي حل مشکلاتش از صلح و دوستي استفاده مي کرد. او عالي ترين مردي بود که روي زمين پا گذاشته است. ملّتي را بنا نهاد، اخلاق را نهادينه کرد... وي مردم را از جنگ و نزاع هاي قبيله اي رهانيد و به اتحاد و همبستگي ملي رسانيد. او در اين مدت، مردم را ... از تباهي به بالاترين معيارهاي تعالي اخلاقي هدايت کرد».[7]
ب) «ماهاتماگاندي» رهبر فقيد هند: وي در کتاب «هند جديد» در مورد شخصيت حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مي گويد: «جالب است بدانيد که بهترين کسي که امروزه بدون هيچ چون و چرايي در قلب ميليون ها انسان جا گرفته محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ است. از اينجا من متقاعد شده ام که اين شمشير نبود که در آن روزها مردم زيادي را تسليم اسلام کرد...».[8]
ج) «لامارتين» مورخ مشهور مي گويد: «محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ يک معلم مذهبي، يک مصلح اجتماعي، يک رهبر اخلاقي معنوي... دوستي با وفا، و هم نشيني زيبا بود... نمازهاي بي نهايت او، زمزمه هاي سري او با خدا، مرگ او و پيروزي او بعد از مرگ، نشانه ايماني راسخ است».[9]
د) «ويل دورانت» مي گويد: «محمد، پيامبري بزرگ و موحدي کامل بود که مانند نداشت و براي اصلاح بشر مبعوث شد».[10]
هـ) «تولستوي» مي گويد: «شکي نيست که محمد از مردان بزرگ و مصلحاني است که به حقيقت خدمت بزرگي به بشر کرده است. شريعت پيامبر اسلام به علت توافق آن با عقل و حکمت در آينده عالمگير خواهد شد».
و) «الکساندر دوما» نيز مي گويد: «محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ معجزه شرق بود، زيرا دينش داراي آموزه هاي بزرگي بود، اخلاقش بر جسته و رفتاري پسنديده داشت».[11]
ز) «آرمسترانگ». خانم «کارن آرامسترانگ از صاحب نظران غيرمسلمان «وين» است. پس از يازده سپتامبر 2002م در مورد زندگي پيامبر اسلام، کتابي نوشت که در رديف پرفروش ترين کتاب هاي سال آمريکا و اروپا قرار گرفت. انگيزه اصلي او در نوشتن کتاب مذکور، دفاع از اسلام و روشن کردن ذهن مسيحيان غربي به پيامبر اسلام بود. او در مقدمه کتابش چنين نوشته است: «بيشتر همّ پيامبر صرف جلوگيري از برخوردهاي وحشيانه گرديد؛ زيرا اسلام در لغت به معناي تسليم بودن در برابر خداوند است و از ريشه (سلام) به معناي (صلح) گرفته شده است.... او به جاي خونريزي و قتل عام، در فکر مذاکره و صلح بود. آگاهي از داستان واقعي زندگي حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در اين مقطع خطرناک تاريخ بشري لازم است و نبايد اجازه داد که متعصبان خيره سر با تحريف زندگي پيامبر به نفع خود از آن استفاده کنند».[12]
بنابراين با توجه به گفته هاي انديشمندان غيرمسلمان که همواره از پيامبر گرامي اسلام به عنوان مصلح اجتماعي، رهبر اخلاقي، صاحب اخلاق برجسته، منجي بشريت و... ياد کرده اند، آن حضرت چگونه مي توانسته فردي راهزان و غارتگر باشد، آيا فرد راهزن مي تواند منجي بشريت و مصلح اجتماعي باشد؟
آيا روحيه غارتگري و راهزني با پيامبري که خداوند در حق آن حضرت مي فرمايد: «نزديک است، که به خاطر عدم ايمان مردم جان عزيزت را از شدت اندوه و تأسف بر آنان هلاک کني» سازگاري دارد؟


معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ بررسي جنگ هاي صدر اسلام، کاظم سعيد پور.
2ـ محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در اروپا، مينوصميمي

پی نوشتها:
[1]. توبه / 32.
[2]. نجم / 3 ـ 4.
[3]. ابن هشام، السيرة النبويه، ترجمه رسولي محلاتي، تهران، انتشارات کتابچي، چاپ پنجم، 1375ش، ج1، ص397؛ طبري، تاريخ طبري، بيروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387ق، ج2، ص406.
[4]. السيرة النبويه، همان، ج1، ص250 ـ 331.
[5]. حج / 39 و 40.
[6]. برگرفته از بيانات آيت الله معرفت در نشست «قرآن و مستشرقان»
[7]. ر.ک:
جعفرزاده فيروز آّبادي، محمد کاظم، پيامبر اعظم(ص) در آيينه گفتار انديشمندان غيرمسلمان، مرکز پژوهش هاي غيرمسلمان، ص5 ـ 40.
[8]. نصيري، مهدي، ويژه نامه پيامبر اعظم(ص)، مؤسسه فرهنگي قدس، ص61.
[9]. حسين پاشا، پيامبر اعظم از نگاه متفکران غربي، ماهنامه سياحت غرب، شماره 38.
[10]. همان.
[11]. همان.
[12]. همان.
منبع: اندیشه قم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.