سه‌شنبه، 14 بهمن 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

تفاوت آزادي‌هاي موجود در غرب و با آزادي‌هاي که محصول انقلاب سال 57 می باشد در چيست؟


پاسخ :
آزادي تعريف هاي متعدد و فراواني دارد كه پرداختن به آن تعاريف نياز به مباحث مبسوطي است كه از حوصله اين نوشتار خارج است با اين حال بد نيست كه به عنوان حسن مطلع نگاهي كوتاه به اين واژة داشته باشيم، به رغم اينكه براي حصول تفاهم در بحث‌هاي مربوط به آزادي بايد به تعريفي مشترك رسيد و بعد از توافق بر سر معنايي خاصّ به گفتگو نشست امّا اين امر هيچگاه تحقق نيافته است، بعنوان نمونه برخي نويسندگان غربي براي آزادي حدود بيست تعريف ذكر كرده‌اند كه بسياري نزديك به هم و بعضي هم با هم متناقض هستند.[1] با اين توضيح بايد گفت كه تبيين و تعريف اين واژه در ديدگاه اسلام غرب داراي تفاوت آشكار و روشن است. آزادي در نگاه برخي انديشمندان ممتاز و سرشناس اسلامي با آن تعريفي كه از ديدگاه انديشمندان نامدار غربي بيان مي‌شود، تباين جدّي و مشخصي دارد. بعنوان نمونه علامه محمد باقر صدر آزادي را به امكان توانايي بكارگيري و تعبير عيني و عملي اراده براي تحقق اهداف متعالي خود تعبير مي‌نمايد[2]و شهيد مرتضي مطهري نيز آزادي را در كنار واژة اختيار قرار داده از منظر كلام مفهوم آن را توضيح مي‌دهد: (اختيار و آزادي مورد اعتقاد شيعه به اين معني است كه بندگان مختار و آزاد آفريده شده‌اند، امّا بندگان مانند هر مخلوق ديگر به تمام هستي و به تمام شئون هستي و از آن جملة شأن فعاليت، قائم بر ذات و ... از مشيت و عنايت او هستند.)[3] علامه محمد تقي جعفري نيز آزادي را عبارت از برداشتن قيد يا زنجير يا هر عاملي كه موجب بسته شدن مسير جريان اراده در يك يا چند موضوع، مي‌داند.[4]
در هر حال بايد گفت مباني آزادي در اسلام بر دو اصل استوار است:
الف) معرفت شناختي: كه دو استوانة قوي شاكلة آن را حفظ مي‌كند: 1. ربوبيت الهي 2. وحي الهي.
ب) انسان شناختي: كه همان مقام خليفة الهي است كه اسلام انسان را به اين مقام معرفي مي‌نمايد.
با اين تعاريف مختصر با نگاهي به تعاريف و مباني آزادي در ديدگاه غرب تفاوت اين دو منظر مشخص مي‌گردد. توماس هابز آزادي را به معناي فقدان مخالف تعريف مي‌نمايد.[5] آيزيا برلين هم معناي اصلي آزادي را عبارت از آزادي از بند و زندان، آزادي از بردگي غير دانسته و در جايي ديگر آن را عبارت از فقدان موانع در راه تحقق آرزوهاي انسان تلقي مي‌نمايد.[6] جان لاك نيز آزادي را رها بودن از محدوديت و خشونت ديگران دانسته است.[7]
با توجه به تعاريف متعددي كه از آزادي در غرب صورت گرفته، بطور كلي مباني آزادي در غرب بر دو اصل كه هر يك از اين اصول، داراي پايه‌ها و زيرمجموعه‌هاي بنيادين مي‌باشد، شكل پذيرفته است.

الف)معرفت شناختي:
1. بي‌ديني و آزادي الحادي: در مكتب غربي ليبراليسم، آزادي منهاي خدا و دين است.
2. حواس مادي: در انديشة ليبرال ابزار شناخت يا حسي است يا عقل و مراد از عقل، همان عقل حسابگر (راسيوناليستي) مي‌باشد.

ب) انسان شناختي:
1. فردگرايي (اومانيسم): كه در اين اصل انسان و خواسته‌هاي او داراي اصالت مي‌باشند.
2. حاكميت اميال به عنوان منشاء پويايي فعاليت انسان.
بطور كلي بايد گفت، با توجه به توضيحات مختصري كه داده شد مشخص مي‌شود كه مباني آزادي در انديشة غربي و اسلامي داراي اختلاف و تباين جدي هستند. از نظر اسلام آزادي منشاء خدايي دارد در حاليكه در نگاه غرب آزادي منهاي خدا و دين است. ابزار شناخت در تفكر غرب حواس مادي است در حالي كه در اسلام وحي الهي مي‌باشد. ديگر آنكه غرب انسان محور است و اصالت را به انسان مي دهد ولي در اسلام مبناي آزادي جهان‌بيني توحيدي است. در غرب حدّ آزادي منافع مادي است در حاليكه در اسلام ارزش‌هاي معنوي مدّنظر مي‌باشد. محدودة آزادي در غرب بر اساس قوانين بشري است ولي در اسلام براساس قوانين الهي است. بدين ترتيب ملاحظه مي‌شود كه مباني اسلام با مباني ليبراليستي در باب آزادي مخالفت جدي دارد و به هيچ وجه قابل جمع نيست. به ديگر سخن بايد گفت؛ آزادي اصولاً در جوامع مختلف بر حسب مؤلفه‌ها و مفاهيم و ارزشهاي حاكم در آن جامعه تعريف مي‌شود و ديدگاه اسلام با غرب در باب آزادي با هم مخالف است.
امروزه نيز در دنياي بظاهر متمدن غرب و در رأس آن آمريكا، ژست آزاديخواهي به وفور ديده مي‌شود ولي پشت پرده، حمايت از مستبدان روزگار صورت مي‌پذيرد.
از جفاي روزگار چه مي‌شود، وقتي كه ديده مي‌شود تروريست‌ترين كشور دنيا بعنوان مهد آزادي معرفي‌ مي‌گردد ولي كشورهايي كه با انقلاب مردمی خود به اسارت و بندگي معبود دروغين دنيا اعتراض دارند و آن را نمي‌پذيرند؛ تروريست و ضدّ آزادي و دموكراسي معرفي مي‌گردند آنهايي كه نظام اسلامی ما را که محصول انقلاب است متهم به نبود آزادی مي كنند و مدعي مي شوند که در ايران آزادی نيست چون اقليت‌از آزادي برخوردار نمي‌باشند. بر اساس كدام ادعّا و دليل، آمريكا را مأوا و محل آزادي عقايد و مذاهب مي‌دانند، در آمريكايي كه بزرگترين مدّعي رعايت حقوق بشر است، پيروان يك فرقة مذهبي به نام(داوديّه) در حاليكه زنان و بچه‌هاي بسياري نيز در ميان آنها بودند در معبد خصوصي خود زنده به آتش كشيده مي‌شوند چرا كه غيررسمي هستند يا احياناً ممكن است به امنيت ملي و مصالح كلي جامعه ضربه بزنند. آيا اين تعريف آزادي است. البته قابل ذكر است كه آزادي در ايران بر اساس ارزش‌هاي پذيرفته شده در جامعه است لذا آزادي که رهآورد انقلاب اسلامی در ايران است در واقع آزادی است که بر اساس احكام اسلامي است يعنی براساس همان ارزش هايی که به عنوان ارزش‌هاي جامعه اسلامی محسوب مي‌شود و اين ارزشها نقش بنيادين در جامعة‌ ما دارند و اين آزادی مسلماً با آزادی که مبتنی بر ارزش های غربی است تفاوت اساسی دارد.

پی نوشتها:
[1]. مصباح يزدي، محمد تقي، پرسشها و پاسخها ج 4، صص 11-10
[2]. صدر، سيد محمد باقر، آزادي در قرآن، ترجمه هادي انصاري، تهران، انتشارات روزبه، ص 21-22.
[3]. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار كلام، قم، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، 1374، ج2، ص99.
[4]. جعفري، محمد تقي، حكمت سياسي اسلام، تهران، بنياد نهج البلاغه، چاپ دوم، 1373، صص 365ـ366.
[5]. آنتوني آربلاستر، ظهور و سقوط ليبراليسم غرب، ترجمه عباس فجر، تهران، انتشارات مركز، 1376، ص 84.
[6]. آيز يا برلين، چهار مقاله دربارة آزادي، ترجمه علي محمد موحد، تهران، انتشارات خوارزمي، 1368، ص46 و 336.
[7]. هايز و لاك، نظرية آزادي در فلسفه سياسي، ترجمه سيد علي محمودي، تهران، انتشارات پژوهشگاه علوم انساني، 1377، ص 87.
منبع: اندیشه قم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.