پرسش :
اگر دین برای آبادی زندگی دنیا و آخرت انسان آمده است، پس چرا دنیای برخی از جوامع غیر دینی آبادتر است؟
پاسخ :
پاسخ اجمالی:
اسلام آمده تا روابط بین انسان ها را قانون مند کند. مدینه النبی (ص) نمونه ای از یک جامعه قانون مند است که همه روابط انسان ها در پرتو قانون شکل گرفته است. به تعبیر شهید صدر (ره) اسلام برای تحقق این مفاهیم دو ضمانت گذاشته است. یکی ضمانت های بیرونی و آن نظام و مجموعه ای است که بر اجرای قانون نظارت می کند. و دیگری ضمانت های درونی و آن انگیزه ها و ارزش هایی است که در درون انسان باعث می شود انسان ملتزم شود. متأسفانه جوامع اسلامی، از این حقیقت دین و حقیقت مفاهیم دینی فاصله گرفته اند و جامعه دینی به عنوان یک جامعه قانون مند شناخته نشده است، ولی در مقابل داستانی در غرب اتفاق افتاد و باعث شد چنین تمدنی شکل بگیرد.
پاسخ تفصیلی:
درباره این موضوع، نکته ای است که خیلی باید به آن توجه شود، و آن این است که اسلام آمده تا روابط بین انسان ها را قانون مند کند. مدینة النبی (ص) نمونه ای از یک جامعه قانون مند است که همه روابط انسان ها در پرتو قانون شکل گرفته است. به تعبیر شهید صدر (ره) اسلام برای تحقق این مفاهیم دو ضمانت گذاشته است. یکی ضمانت های بیرونی و آن نظام و مجموعه ای است که بر اجرای قانون نظارت می کند. و دیگری ضمانت های درونی و آن انگیزه ها و ارزش هایی است که در درون انسان باعث می شود انسان ملتزم شود. متأسفانه جوامع اسلامی به دلایلی که الآن فرصت بیان آنها نیست، از این حقیقت دین و حقیقت مفاهیم دینی فاصله گرفته اند و جامعه دینی به عنوان یک جامعه قانون مند شناخته نشده است، ولی در مقابل داستانی در غرب اتفاق افتاد و آن این است که در دوره رنسانس (قبلش جنگ های صلیبی را داریم و سال ها بین مسلمان ها و مسیحی ها درگیری و جنگ های خونین است) غربی ها که با فرهنگ اسلامی آشنا شدند، تمدن پیشرفته اسلام را در آن دوران می دیدند و برای آنها سؤال بود که چه چیز باعث شد چنین تمدنی شکل بگیرد؟ این جا است که در غرب در واقع اندیشه مدنیت و مباحث مربوط به آن شکل گرفت. حال آنچه که مطرح است حاصل اتفاقی است که در غرب بعد از دوران رنسانس تا امروز افتاده است و آن تلاش برای قانون مند کردن جامعه است. البته جوامع غیر دینی صرفاً از ضمانت های خارجی استفاده می کنند؛ یعنی شما ظواهر را نگاه می کنید. در یک جامعه غیر دینی غربی این است که مردم به قانون ملتزم هستند؛ علت التزام مردم به قانون این است که ضابطین قانون کسانی که باید قانون را نظارت و صیانت کنند، آنها به شدت در اعمال قانون سخت گیر هستند؛ به همین دلیل اگر جایی پیدا شود که احیاناً آن سخت گیری از بین برود، می بینید یک دفعه در آن جا قانون از هم می پاشد؛ یعنی احیاناً در بین ماها شایع است که آنها خیلی به قوانین رانندگی توجه دارند و ما آن قدر توجه نداریم. بله درست است؛ علتش این است که به شدت در اعمال قوانین رانندگی سخت گیری می شود و این سخت گیری به اصطلاح به یک نظارت عمومی تبدیل شده است. به عنوان نمونه در بعضی از کشورها می بینید اصلاً نه دوربینی وجود دارد و نه پلیسی، اما مردم قانون را رعایت می کنند. وقتی سؤال کنید چرا اینها رعایت می کنند، می گویند علّتش این است که اگر یکی از شما از چراغ قرمز رد شود و یک خلافی انجام دهد، ده نفر از همین آدم هایی که دور و اطراف هستند، از مغازه دار، رهگذر و... به پلیس زنگ می زنند و شماره ماشین شما را خواهند داد که این چنین تخلفی انجام داد و جریمه سنگینی برای متخلف می آید؛ چون قانون آن جا این را می گوید؛ چون اگر کسی چیزی را ادعا کرد حق است، مگر این که خلافش ثابت شود. آن که زنگ می زند، می گوید این ماشین از چراغ قرمز رد شد جریمه صادر می شود، مگر این که بتواند ثابت کند که من از چراغ قرمز رد نشدم که عادتاً هم نمی توانند ثابت کنند و جریمه هم بعد از یک مدتی تشدید می شود؛ دو برابر می شود؛ در چنین فضایی مردم احساس می کنند باید به قانون عمل کنند، اما این عمل کردن به قانون خیلی ضمانت درونی ندارد؛ چون آنها محاسبه شان محاسبه مادی است؛ به همین دلیل اگر شما یک وقتی؛ مثلاً ایامی که برف می آید به اروپا سفر کنید، در آن جا ممکن است با این صحنه برخورد کنید که وقتی برف می آید راه بندان می شود، شما می بینید همه پشت چراغ قرمزها ایستادند و همه خطوط را دارند رعایت می کنند، بعد از یک مدتی که تأخیر زیاد می شود کم کم می بینید دارند به ساعت نگاه می کنند که نزدیک است اداره دیر شود و بعد می بینید همین مردم قانون مند یک دفعه شروع می کنند به خلاف کردن؛ چرا؟ چون محاسبه می کنند که اگر این خلاف را انجام بدهند 50 دلار جریمه می شوند، ولی اگر به سر کار دیر برسند 100 دلار از دست می دهند. محاسبه می کنند که به نفعشان است خلاف را انجام دهند و به کارشان برسند؛ یعنی در واقع همه چیز بر اساس سود و زیان دنیایی و مادی سامان پیدا کرده است. کاری که اسلام خواسته بکند و متأسفانه در جوامع اسلامی ما کمتر موفق شدیم این کار را نهادینه کنیم، این بوده است که یک جامعه قانون مند ایجاد کند که انسان ها التزام به قانون داشته باشند، اما نه فقط به دلیل این که پلیس بالای سر آنها است؛ قوه قضاییه دارد آنها را رسیدگی می کند، بلکه از آن رو که بالاتر از همه اینها خدا ناظر و شاهد است و بر اساس این نظارت الاهی رفتارها همه سامان پیدا می کند، که اگر این گونه می شد ما دوباره دوران شکوفایی اسلام را شاهد بودیم، همچنان که در دوره پیغمبر، ما می بینیم که یک جامعه بسیار بسیار بدوی در طول مدت ده سال با تعلیماتی که پیامبر (ص) داده است مدینة الرسول از کجا به کجا می رسد، و چه شرایطی، چه شخصیت هایی و چه فضایی در مدینه پیدا می شود.
منبع: www.islamquest.net
پاسخ اجمالی:
اسلام آمده تا روابط بین انسان ها را قانون مند کند. مدینه النبی (ص) نمونه ای از یک جامعه قانون مند است که همه روابط انسان ها در پرتو قانون شکل گرفته است. به تعبیر شهید صدر (ره) اسلام برای تحقق این مفاهیم دو ضمانت گذاشته است. یکی ضمانت های بیرونی و آن نظام و مجموعه ای است که بر اجرای قانون نظارت می کند. و دیگری ضمانت های درونی و آن انگیزه ها و ارزش هایی است که در درون انسان باعث می شود انسان ملتزم شود. متأسفانه جوامع اسلامی، از این حقیقت دین و حقیقت مفاهیم دینی فاصله گرفته اند و جامعه دینی به عنوان یک جامعه قانون مند شناخته نشده است، ولی در مقابل داستانی در غرب اتفاق افتاد و باعث شد چنین تمدنی شکل بگیرد.
پاسخ تفصیلی:
درباره این موضوع، نکته ای است که خیلی باید به آن توجه شود، و آن این است که اسلام آمده تا روابط بین انسان ها را قانون مند کند. مدینة النبی (ص) نمونه ای از یک جامعه قانون مند است که همه روابط انسان ها در پرتو قانون شکل گرفته است. به تعبیر شهید صدر (ره) اسلام برای تحقق این مفاهیم دو ضمانت گذاشته است. یکی ضمانت های بیرونی و آن نظام و مجموعه ای است که بر اجرای قانون نظارت می کند. و دیگری ضمانت های درونی و آن انگیزه ها و ارزش هایی است که در درون انسان باعث می شود انسان ملتزم شود. متأسفانه جوامع اسلامی به دلایلی که الآن فرصت بیان آنها نیست، از این حقیقت دین و حقیقت مفاهیم دینی فاصله گرفته اند و جامعه دینی به عنوان یک جامعه قانون مند شناخته نشده است، ولی در مقابل داستانی در غرب اتفاق افتاد و آن این است که در دوره رنسانس (قبلش جنگ های صلیبی را داریم و سال ها بین مسلمان ها و مسیحی ها درگیری و جنگ های خونین است) غربی ها که با فرهنگ اسلامی آشنا شدند، تمدن پیشرفته اسلام را در آن دوران می دیدند و برای آنها سؤال بود که چه چیز باعث شد چنین تمدنی شکل بگیرد؟ این جا است که در غرب در واقع اندیشه مدنیت و مباحث مربوط به آن شکل گرفت. حال آنچه که مطرح است حاصل اتفاقی است که در غرب بعد از دوران رنسانس تا امروز افتاده است و آن تلاش برای قانون مند کردن جامعه است. البته جوامع غیر دینی صرفاً از ضمانت های خارجی استفاده می کنند؛ یعنی شما ظواهر را نگاه می کنید. در یک جامعه غیر دینی غربی این است که مردم به قانون ملتزم هستند؛ علت التزام مردم به قانون این است که ضابطین قانون کسانی که باید قانون را نظارت و صیانت کنند، آنها به شدت در اعمال قانون سخت گیر هستند؛ به همین دلیل اگر جایی پیدا شود که احیاناً آن سخت گیری از بین برود، می بینید یک دفعه در آن جا قانون از هم می پاشد؛ یعنی احیاناً در بین ماها شایع است که آنها خیلی به قوانین رانندگی توجه دارند و ما آن قدر توجه نداریم. بله درست است؛ علتش این است که به شدت در اعمال قوانین رانندگی سخت گیری می شود و این سخت گیری به اصطلاح به یک نظارت عمومی تبدیل شده است. به عنوان نمونه در بعضی از کشورها می بینید اصلاً نه دوربینی وجود دارد و نه پلیسی، اما مردم قانون را رعایت می کنند. وقتی سؤال کنید چرا اینها رعایت می کنند، می گویند علّتش این است که اگر یکی از شما از چراغ قرمز رد شود و یک خلافی انجام دهد، ده نفر از همین آدم هایی که دور و اطراف هستند، از مغازه دار، رهگذر و... به پلیس زنگ می زنند و شماره ماشین شما را خواهند داد که این چنین تخلفی انجام داد و جریمه سنگینی برای متخلف می آید؛ چون قانون آن جا این را می گوید؛ چون اگر کسی چیزی را ادعا کرد حق است، مگر این که خلافش ثابت شود. آن که زنگ می زند، می گوید این ماشین از چراغ قرمز رد شد جریمه صادر می شود، مگر این که بتواند ثابت کند که من از چراغ قرمز رد نشدم که عادتاً هم نمی توانند ثابت کنند و جریمه هم بعد از یک مدتی تشدید می شود؛ دو برابر می شود؛ در چنین فضایی مردم احساس می کنند باید به قانون عمل کنند، اما این عمل کردن به قانون خیلی ضمانت درونی ندارد؛ چون آنها محاسبه شان محاسبه مادی است؛ به همین دلیل اگر شما یک وقتی؛ مثلاً ایامی که برف می آید به اروپا سفر کنید، در آن جا ممکن است با این صحنه برخورد کنید که وقتی برف می آید راه بندان می شود، شما می بینید همه پشت چراغ قرمزها ایستادند و همه خطوط را دارند رعایت می کنند، بعد از یک مدتی که تأخیر زیاد می شود کم کم می بینید دارند به ساعت نگاه می کنند که نزدیک است اداره دیر شود و بعد می بینید همین مردم قانون مند یک دفعه شروع می کنند به خلاف کردن؛ چرا؟ چون محاسبه می کنند که اگر این خلاف را انجام بدهند 50 دلار جریمه می شوند، ولی اگر به سر کار دیر برسند 100 دلار از دست می دهند. محاسبه می کنند که به نفعشان است خلاف را انجام دهند و به کارشان برسند؛ یعنی در واقع همه چیز بر اساس سود و زیان دنیایی و مادی سامان پیدا کرده است. کاری که اسلام خواسته بکند و متأسفانه در جوامع اسلامی ما کمتر موفق شدیم این کار را نهادینه کنیم، این بوده است که یک جامعه قانون مند ایجاد کند که انسان ها التزام به قانون داشته باشند، اما نه فقط به دلیل این که پلیس بالای سر آنها است؛ قوه قضاییه دارد آنها را رسیدگی می کند، بلکه از آن رو که بالاتر از همه اینها خدا ناظر و شاهد است و بر اساس این نظارت الاهی رفتارها همه سامان پیدا می کند، که اگر این گونه می شد ما دوباره دوران شکوفایی اسلام را شاهد بودیم، همچنان که در دوره پیغمبر، ما می بینیم که یک جامعه بسیار بسیار بدوی در طول مدت ده سال با تعلیماتی که پیامبر (ص) داده است مدینة الرسول از کجا به کجا می رسد، و چه شرایطی، چه شخصیت هایی و چه فضایی در مدینه پیدا می شود.
منبع: www.islamquest.net