يکشنبه، 17 اسفند 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

عینیت اسماء با ذات به چه معنا است؟


پاسخ :
شرح پرسش:
در بحث اسماء خدا (مثلاً در بحث‏های حول «بسم الله الرّحمن الرّحیم») گاه سخن از عینیّت اسم و مسمّی شده، که آیا اسمْ عین مسمّی است یا نه. قول به این‏که اسم عین مسمّی است به چه معناست و بر چه پایه‏ای، و قول به این‏که عین مسمّی نیست به چه معناست و بر چه پایه‏ای است؟

پاسخ اجمالی:
یکی از مباحث مهم کلامی، عرفانی، تفسیری و فلسفی بحث اتحادو یا عدم اتحاد اسم با مسمی است. به خاطر اینکه محل نزاع کاملا مشخص نبوده غالباً نزاع های بی حاصل و کشمش های غیر صحیحی در این مسأله پیش آمده است؛ آنهایی که مثل عرفا قائل به اتحاد اسم و مسمی هستند مقصود شان فانی بودن اسم در مسمی و مستهلک بودن اسم در مسمی است. طبق نظر ایشان حقایق عینی عالم و پدیده های هستی چون جلوه، مظهر و آیت ذات خدای سبحان، هستند لذا از باب اتحاد ظاهر و مظهر و فنای و استهلاک اسم در مسمی، تعیّن ذات در اسمی از اسماء خواهند بود. در حالی که آنهایی که قائل به تغایر و غیریت اسم و مسمی هستند مثل متکلمین مقصود شان غیریت اسم لفظی با مسمی است که بدیهی است که این حرف در جای خود صحیح است.

پاسخ تفصیلی:
یکی از مباحث مهم درباره اسماء الهی بحث اتحاد و یا عدم اتحاد اسم با مسمّی است، این بحث، هم در مباحث عرفانی و هم در بحث های کلامی و فلسفی مطرح شده است و مفسرین هم غالباً در تفاسیر به آن اشاره ای داشته اند. آنچه متکلمان اشعری درباره اتحاد اسم بامسمّی گفته اند و به تعبیر شیخ بهایی [1] کاغذهایی را سیاه نموده و مباحث بی فایده ای را انجام داده اند که مربوط به اسم لفظی است، قطعا حرفی غلط و بی اساس است. چون اسم لفظی هیچ گاه نمی تواند عین مسمی باشد زیرا به اصطلاح علمی لفظ از مقوله کیف، و مسمی از مقوله جوهر است و نمی تواند عین هم بشود، لذا در روایات هم اتحاد اسم با مسمی (به این معنی) کاملا مردود دانسته شده است.
امّا آنچه در عرفان درباره اتحاد اسم با مسمی گفته شده است غیر توهم اهل کلام بوده و ناظر به حقیقتی دیگر است و آن فانی بودن اسم در مسمی و مستهلک بودن اسم در مسمّی است.
فیض کاشانی دراین باره می گوید: اسم به لحاظ هویت و وجود عین مسمی است و از نظر مفهوم غیر مسمّی است[2].
عارف قیصری نیز می گوید: همه حقایق اسمائی در حضرت احدیث عین ذات است، امّا در حضرت واحدیت به یک اعتبار (مصداق و وجود) عین ذات و به لحاظ دیگر (مفهوم و حدود) غیر ذات است[3]
این بحث در نگاه عرفانی امام خمینی نیز مورد توجه قرار گرفته و ایشان در این باره فرموده است: اسم عین مسمّی ، و صورت اسم یعنی اعیان، عین اسم و مسمّی و ظل منبسط عین حقیقت الهی و مستهلک در آن است و هیچ گونه استقلالی ندارد.[4]
و در جای دیگر گفته است: اسم در عین حال که عین مسمّی است حجاب او نیز هست.[5]
بنابراین مشخص می شود که حضرت امام (ره) نیز با بزرگان از اهل معرفت در این مسأله هم عقیده است که اسم الهی عین مسمّی است.
حال باید بیشتر توضیح دهیم که اتحاد و عینیت اسم با مسمّی از دیدگاه اهل معرفت به چند معناست؟
بعضی از عرفا مثل قیصری بعد از آن که اسم را عبارت از ذات با صفت متعین و تجلی مشخص معنا کرده اند، گفته اند:
« از این معلوم می گردد که مراد از عینیت اسم با مسمّی چیست»[6]؛ هدف قیصری این است که چون اسم الهی تجلی و تعین ذات با صفت مشخص است پس عین مسمّی محسوب می شود.
بعضی هم مثل امام خمینی گفته اند: عینیت اسم با مسمّی در فانی بودن اسم در مسمّی و مستهلک بودن اسم در مسمّی است. وی در این زمینه می نویسد: اسم در مسمّای خود فانی است. ما خیال می کنیم که خودمان یک استقلال داریم، لکن این طور نیست، اگر آنی، آن شعاع وجود، که موجودات را با آن شعاع اراده، و با آن تجلی موجود فرموده برداشته شود، تمام موجودات لاشئ اند، الله نور السموات و الارض یعنی وجود سماوات و الارض که عبارت از نور است، از خدا است، و آن قدر فانی در اوست که الله نور سماوات است ، نه اینکه الله ینوّر السموات (سماوات را نورانی می کند).[7]
بنابراین هدف اهل معرفت از اتحاد اسم با مسمّی، آن است که حقایق عینی عالم و پدیده های هستی چون جلوه، مظهر و آیت مسمّی (ذات خدای سبحان) هستند. از باب اتحاد ظاهر و مظهر و فنا و استهلاک اسم در مسمّی، تعیّن ذات در اسمی از اسماء خواهند بود.
امّا هستند افرادی هم که اسم و مسمّی را مغایر با هم دانسته اند مثلاً ابوالفتوح رازی می گوید:
«اسم و مسمّی مغایر با یکدیگر هستند و این شبهه را که اسم ، عین مسمّی است باید سست و بی وزن بر شمرد؛ زیرا صور مختلفی درباره اسم و مسمّی قابل تصور می باشند که عبارتند از اینکه: 1. اسم بدون مسمّی 2. مسمّی بدون اسم 3. یک مسمّی و چند اسم، 4. یک اسم و چند مسمّی.
مثال برای صورت نخست یعنی اسم بدون مسمّی، آیه: انا نبشرک بغلام اسمه یحیی (مریم7) این بشارت پیش از آن که کسی به نام یحیی زاده شود و پا به عرصه وجود نهد انجام گرفته است و این اسم فقط در عالم تعبیر و لفظ تحقق یافته و مسمّایی به هنگام بشارت وجود نداشته است.
مثال برای صورت دوم یعنی، مسمّی بدون اسم، عبارت از آن بخش از پدیده های وجودی است که هنوز نام و عنوانی برای خود احراز نکرده اند.
مثال برای صورت سوم یعنی یک مسمّی و چند اسم خداوند متعال است، چرا که خداوند در قرآن و روایات هزار و یک نام دارد.
مثال برای صورت چهارم، یعنی یک اسم و چند مسمّی عبارت از اسماء مشترک است، از قبیل عین (که گویند دارای هفتاد و دو معنا است) و مانند آن. بر این اساس طبق صورت سوم اگر اسم و مسمّی عین یکدیگر باشند یا هر اسمی، مسمّی باشد باید هزار و یک خدا باشد.
و دلیل دیگر برای اثبات تغایر اسم و مسمّی آن است که اسم قابل شنیدن و نوشتن و خواندن است. لکن مسمّی به هیچ و جه این چنین نیست. و نیز مسمّی با وجود اینکه می تواند در یک جا باشد- اسم و نام آن در جای های مختلف و متعدد منتشر و پراکنده است، علاوه بر اینها اگر اسم عین مسمّی باشد باید با تلفظ آتش زبان و دستگاه صوتی و ابزار سخن گفتن بسوزد و با گفتن عسل، کام آدمی شیرین گردد.»[8]
بعضی از متکلمین دیگر هم مثل ابوالفتوح رازی معتقد به متغایر بودن اسم و مسمّی هستند. و آشکارا از مطالبشان می بینیم که اسم لفظی را مورد نظر داشته اند.
نتیجه گیری:
از بحث های عرفا و متکلمین کاملاً مشخص و واضح است که هر کدام با نگاه و افقی کاملاً جدا و متمایز به این مسأله توجه دارند، اگر عرفا قائل به اتحاد اسم و مسمّی هستند مقصودشان تجلی و استهلاک ظاهر و مظهر است و اگر متکلمین قائل به تغایر اسم و مسمّی هستند منظورشان اسم لفظی است که بدیهی است با مسمّی تغایر دارد. حاجی سبزواری هم این نزاع را لفظی دانسته است.[9]
در پایان جا دارد روایت شریفی از امام صادق(ع) که به یکی از شاگردان متکلم خود به نام هشام فرموده اند این جا ذکر شود.
هشام بن حکم از امام صادق(ع) از نام های خداوند سؤال کرد حضرت فرمود: ای هشام : اسم از مسمّی جداست، پس کسی که نام را بدون معنی عبادت کند، کفر ورزیده است و چیزی را عبادت نمی کند. و کسی که نام و معنی را با هم عبادت کند دو چیز را عبادت کرده و شرک ورزیده است و امّا اگر کسی معنی را بدون نام عبادت کند، پس آن توحید است، ای هشام آیا فهمیده ای؟
گفت: بیشتر برایم بگو:
فرمود: به درستی که برای الله نود و نه نام وجود دارد پس اگر هر نام همان چیزی بود که بر آن قرار گرفته است، هر نامی از آنها الهی می بود، اما «الله» معنی ای است که به وسیله این نام ها برای آن دلیل آورده می شود و همه آنها غیر از او هستند. ای هشام : نان ، نامی برای خوردنی، آب، نامی برای نوشیدنی، و لباس، نامی برای پوشیدنی، و آتشی نامی برای سوزاندنی، می باشد، ای هشام آیا فهمیدی؟ بفهم که به وسیله آن بر دشمنان ما که کافر بر خداوند بلند مرتبه هستند غلبه کنی[10]. روشن است که در این روایت شریف امام با توضیحاتی که ارائه می کنند، مشخص می فرمایند که به اسم لفظی اشاره دارند.

پی نوشتها:
[1] شیخ بهائی، کشکول، قم، انتشارات طبح ونشر، دفتر5، ص459
[2] فیض کاشانی، محسن، علم الیقین، قم، بیدار 1358، ج1،باب6،فصل1، ص97
[3] قیصری داود، مقدمه شرح فصوص الحکم، قم،بیدار، باب آدمی ص62
[4] امام خمینی، شرح دعای سحر ص263
[5] امام خمینی، تفسیر سوره حمد ص79
[6] داود قیصری، همان فص 2 ص13
[7] امام خمینی تقسیر سوره حمد ص103
[8] رازی، ابوالفتوح حسن بن علی بن محمد، روض الجنان و روح الجنان ج 1
[9] هادی سبزواری، شرح الماء و شرح دعاء الجوش الکبیر، دانشگاه تهران 1372
[10] کافی ج 1 ص87.
منبع: www.islamquest.net


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.