شنبه، 23 اسفند 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

امام چه ويژگی هايی بايد داشته باشد؟


پاسخ :
امام علي بن موسي الرضا(ع) در حديثي مفصل به ويژگي هاي امام اشاره فرموده است. اين حديث را ابن شعبه حراني در كتاب شريف تحف العقول به نقل از عبدالعزيز بن مسلم نقل مي كند كه وي مي گويد:
در شهر مرو همراه حضرت رضا (ع) بوديم، روزي به مسجد جامع رفتم، ديدم مردم در باره امامت بحث و گفتگو مى‏ كنند، و سخن از اختلاف- نظرهاى موجود به ميان آمد، پس از جلسه من خدمت آن جناب رسيده جريان را بعرض رساندم، حضرت تبسمى كرد و فرمود: عبد العزيز! مردم جاهلند و در دينشان فريب خورده ‏اند، خداى عز و جل پيغمبر را قبض روح نكرد جز وقتى كه دينش را كامل ساخت، و قرآن را بر او نازل كرد كه هر چيز در آن بيان شده، حلال، حرام، حدود و احكام و همه احتياجات مردم، چنان كه فرموده:
«از هيچ چيز در اين كتاب فروگذار نكرديم.» (1)و در سفر «حجة الوداع» كه آخر عمر پيغمبر بود اين آيه را فرستاد: «امروز دينتان را كامل ساختم و نعمتم را بر شما تمام كردم و اسلام را براى دين شما پسنديدم.» (2). امر امامت از كمال دين است و پيغمبر در نگذشت مگر وقتى كه نشانه ‏هاى راه دينش را براى امت بيان كرد، راهها را روشن ساخت، امت را به راه راست گماشت، و على (ع) را به سمت راهنما و امام براى آنها نصب كرد، و هيچ يك از نيازمندى ‏هاى آنها را وانگذاشت جز اينكه بيان فرمود، پس هر كه تصور كند خدا دينش را ناقص گذاشته، كتاب خدا را رد كرده و هر كه كتاب خدا را رد كند كافر است. مردم مقام امامت و موقعيت آن را در بين امت مى ‏شناسند تا بتوانند انتخاب كنند.
امامت مقامى است كه خداوند ابراهيم خليل را پس از رتبه پيغمبرى و «خلت» (دوستى) بدان ممتاز ساخت، اين سومين رتبه و فضيلتى بود كه خليلش را بدان تشريف داد، و نامش را برافراشت چنان كه فرموده: «آنگاه كه ابراهيم را پروردگارش به كلماتى آزمود، و چون همه را به پايان رساند فرمود: من تو را امام مردم خواهم ساخت، حضرت خليل از خرسندى گفت: از نژادم نيز؟ فرمود: عهد من به ستمكاران نرسد.» (3). اين آيه امامت هر ظالمى را تا قيامت رد كرده، و اين مقام اختصاص به برگزيدگان امت يافت.
سپس خداوند آن را ارجمند داشت و در نسل برگزيدگان پاك نهاد، فرمود: «به او (يعنى ابراهيم) اسحاق و فرزندزاده ‏اش يعقوب را بخشيديم، و همه را شايسته قرار داديم، و آنان را امامانى ساختيم كه به فرمان ما (مردم را) هدايت كنند، و انجام كارهاى نيك و بپا داشتن نماز و پرداختن زكات را به آنها وحى كرديم، و به عبادت ما پرداختند» (4)نسل‏ حضرت ابراهيم اين مقام را پيوسته قرن بقرن از يك ديگر ارث بردند تا نوبت به پيامبر اسلام رسيد و خداوند فرمود: «سزاوارترين مردم به ابراهيم آنها هستند كه پيرويش كردند، و اين پيغمبر، و آنها كه ايمان آوردند.» (5)امامت به آنان اختصاص يافت و پيغمبر آن را به عهده على (ع) نهاد، و در نسل برگزيده او كه خداوند علم و ايمانشان داده قرار گرفت، و خدا در باره آنها فرمود: «آنها كه علم و ايمان يافتند (در پاسخ مجرمان كه در قيامت سوگند ياد كنند كه ساعتى بيش در دنيا و برزخ درنگ نكرده‏اند) گويند شما در كتاب خدا تا روز رستاخيز كه امروز است درنگ كرديد ولى از آن خبر نداشتيد.» (6)اين سنتى است كه جارى شده و خدا آن را تا قيامت در نسل پيغمبر (ص) قرار داده، كه پس از محمد پيغمبرى نيست، با اين وصف چگونه اين خلق نادان مقام امامت را به آراء خود انتخاب مى‏كنند؟
امامت مقام انبيا و ميراث اوصياء است. امامت جانشينى خدا و خلافت پيغمبر، و مقام امير المؤمنين و جانشينى حسن و حسين است.
امام: زمام و عنان دين، نظام مسلمين، صلاح دنيا و عزت مؤمنين است.
امام: ريشه بالنده اسلام، و شاخه سربلند آن است.
امام: متمم و مكمل نماز، زكات، روزه، حج، و جهاد است، مايه وفور غنيمت، و صدقات، و اجراى حدود و احكام، و استحكام مرزها و سرحدات است.
امام است كه حلال خدا را حلال، و حرامش را حرام كند. حدود را اقامه كند، از دين خداوند دفاع نمايد، و (مردم را) با حكمت و موعظه نيك، و حجتهاى رسا به راه خدا دعوت كند.
امام: خورشيدى را ماند كه هنگام دميدن از گوشه افق، آنجا كه نه ديده تواندش ديد، و نه دست به دامانش تواند رسيد، اشعه تابناك خود را بر عالم بگسترد.
امام: ماه چهارده تابان، چراغ فروزان، نور طالع، اختر راهنما در اعماق تيرگيها، دليل هدايت، و نجاتبخش از هلاكت است.
امام: آتشي (تشبيه به آتشى است كه به رسم اعراب در بيابانها از براى راهنمائى و دعوت گمشدگان و گرسنگان و سرمازدگان افروخته مى‏شده.) بر سر تل بلند است‏، آن را كه گرما خواهد حرارت بخشد، و آن را كه گرفتار مهالك شود، راه بنمايد، هر كه از آن كناره گيرد نابود شود.
امام: ابر بارنده، باران پياپى، آسمان سايه ‏افكن، زمين گسترده، چشمه جوشان، بركه و گلزار است.
امام: امينى رفيق، پدرى شفيق، و برادرى همزاد است، همانند مادرى نكوكار نسبت به فرزند خردسال است، پناهگاه بندگان است.
امام: امين خدا در زمين و در ميان خلق است، بر بندگانش حجت، و در شهرهايش جانشين است، (مردم را) به خدا خواند و از حريم او دفاع كند.
امام: پاك‏ كننده گناهان، و زداينده عيبهاست، خاصه ‏اش علم و نشانش حلم است، نظام دين، عزت مسلمين، خشم منافقين و نابودى كافرين است.
امام: يگانه دوران است، هيچ كس به پايه او نرسد، عالمى همطرازش نباشد، جايگزين و مثل و مانند ندارد، بدون سعى و طلب به فضل خداى وهاب به همه فضائل ممتاز است، چه كسى تواند به معرفت امام نائل شود، يا به كنه وصفش رسد؟
هيهات! هيهات! در توصيف شأنى از شئون، يا فضيلتى از فضائل امام، عقلها گمگشته، خردها سرگردان، مغزها حيران، سخنوران فرو مانده، شاعران خسته، اديبان ناتوان، زبان آوران وامانده، دانشمندان درمانده، و همه به عجز و تقصير خويش معترفند. با اين وصف چگونه توان همه فضائل او را بيان كرد، يا او را چنان كه هست به نعت آورد؟ و چگونه كسى تواند جايگزين وى شود، يا از عهده كارش برآيد؟ و كى؟ با اينكه امام چون اختران از دسترس متناولان، و توصيف واصفان بدور است، اينان پندارند اين مقام در غير آل پيغمبر (ص) يافت شود؟ به خدا، نفسشان به آنها دروغ گفته، و ياوه‏سرائيها آرمانها (ى غلط) به آنان داده كه پا به نردبانى دشوار نهاده، و راهى لغزنده در پيش گرفته ‏اند، كه گامها (ى نااستوار)- شان آنها را به پرتگاه افكند، همى خواهند امام را به آراى خود نصب كنند، چگونه حق انتخاب دارند؟
با اينكه امام عالمى خالى از جهل، و سرپرستى خالى از مكر (و به نقل ديگر مناسبتر، خالى از ضعف) است امام معدن نبوت است، در نسب طعنى ندارد و در حسب هماوردى، نژاد از قريش دارد، قله از هاشم، و عترت از پيغمبر (ص)، شرف اشراف است و نسل عبد مناف. علمى فزاينده و حلمى به كمال دارد، در اين امر (امامت) توانا و به سياست داناست، در خور رياست، و واجب الاطاعه است، قائم به امر خدا و خير خواه بندگان اوست. خداوند پيامبران و اوصياى آنها را توفيق دهد، استوار سازد، از علم نهفته و حكمتش چندان به آنها عطا كند كه نصيب هيچ كس ننمايد، علمشان ما فوق همه دانشمندان زمان است، خداوند فرموده:
«آيا آن كه به راه حق هدايت كند براى پيروى شايسته ‏تر است يا آن كه خود راه نشناسد جز اينكه هدايتش كنند؟ شما را چه شده؟ چگونه قضاوت مى‏ كنيد؟» (7) و در قصه طالوت‏ فرموده: «خدا او را بر شما بگزيده، و در علم و نيروهاى جسمانى فزونى داده، و خدا ملك خويش به هر كه خواهد دهد.» (8). (و طالوت با اينكه پيغمبر نبوده خداوند همان مقام پادشاهى را با قيد علم و قدرت به او عطا كرد) و در حكايت حضرت داود فرمايد:
«داود جالوت را كشت و خدا به او پادشاهى و حكمت داد، و آنچه (از علوم) مى ‏خواست به وى آموخت.» (9) و به پيغمبرش فرمايد: «خدا كتاب و حكمت را بر تو نازل كرد، و آنچه را نمى‏دانستى به تو آموخت، و فضل خدا بر تو بزرگ است.» (10)
و در باره امامان خاندان و عترت و نسل پيغمبر (ص) فرمايد: «بلكه بر مردم (يعنى اهل بيت پيغمبر) بر آنچه خدا از فضلش به آنها عنايت كرده رشگ مى ‏برند؟ ... (ما به آل ابراهيم كتاب و حكمت و ملكى عظيم داده‏ايم، اما مردم برخى بدان ايمان آوردند و برخى سد راه شدند و جهنم براى كيفر آنان) آتشى (كافى است)». (11)آن بنده را كه خدا براى اداره امور بندگانش انتخاب كند، سينه‏ اش را براى اين كار بگشايد، چشمه‏ هاى حكمت را در قلبش بيندوزد و به زبانش روان سازد، و از آن پس ديگر در پاسخ هيچ سؤال نماند، و راهى نادرست نپيمايد و پيوسته از توفيق و استقامت و تأييد (خدائى) برخوردار باشد، از خطا و لغزش ايمن گردد، خدا او را بدين فضائل ممتاز سازد، تا حجت خلق و شاهد بندگانش باشد، آيا مردم مى‏ توانند به چنين كس دست يابند تا او را انتخاب كنند و منتخبشان داراى اين اوصاف باشد؟(12)

پي نوشتها:
1. سوره انعام،آيه 38
2. سوره مائده،آيه 3
3. سوره بقره،آيه 124
4. سوره انبياء،آيه 73- 72
5. سوره آل عمران،آيه 68
6. سوره روم،آيه 56
7. سوره يونس،آيه 35
8. سوره بقره،آيه 247
9. سوره بقره،آيه 251
10. سوره نساء،آيه 113
11. سوره نساء،آيه 55- 54
12. تحف العقول، ترجمه: جنتى،ص 699 به بعد، مؤسسه امير كبير - تهران، چاپ: اول، 1382ش.
منبع:سایت انوار طاها


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.