پرسش :
چرا در برخي منابع تاريخي، حديثي و يا تفسيري به برخي از مسلمانان «طلقاء» ميگويند؟
پاسخ :
ابتدا به مقدمه كوتاه زير بايد اشاره نمود تا در ادامه پاسخ سوال روشن شود:
پيامبر خدا پس از فتح مكه وارد مسجد الحرام شد و پس از شكستن بت ها و محو كردن تصاوير و شمايل، از در كعبه خارج شد. در ميان درب ايستاد. اكنون اين محمد است غرقه در فتحي بزرگ، و در اوج آرزوي ديرين خويش با ده هزار مجاهد پيكارگر، و در مقابل او قريشي شكست خورده و مردماني كه كوچك و بزرگ، زن و مرد، سپاهي و غيرسپاهي چشم به لبان محمد دوخته اند. همه منتظر فرمان اويند. سرنوشت مردمي كه سيزده سال پيامبر را دشنام دادند و افتراء بستند و ساحر و شاعر خواندند و سنگ و خار بر سر و رويش ريختند و سرنوشت آناني كه مسلمين را به جرم پيروي از محمد بر روي شنهاي سوزان و زير تخته سنگ هاي سنگين و نيزه هاي برنده به شهادت رساند و 3 سال بني هاشم را در شعبي محاصره كردند، همه و همه در دست محمد است و اكنون هم منتظر سخن اويند. محمد شروع به سخن مي كند:
«الحمد لله الذي صدق وعده و نصر عبده و هزم الاحزاب وحده.» (سپاس خدايي را كه وعدة خويش را راست فرمود و بندة خود را ياري داد و خود به تنهايي احزاب را منهزم كرد) آنگاه به قريش كه در انتظار انتقام پيامبر و كشته شدن مردان و اسارت زنان بودند، فرمود: «ماذا تقولون و ماذا تظنون؟» (چه ميگوييد و چه ميپنداريد؟) گفتند: « نقول خيراً و نظن خيراً اخ كريم و ابن اخ كريم و قد قدرت» (به نيكي، كه تو برادري بزرگوار و برادرزاده اي بزرگواري و اكنون به قدرت رسيده اي) ناگاه در اوج ناباوري ديگران پيامبر چنين فرمود: «لا تثريب عليكم اليوم يغف رالله لكم و هو ارحم الراحمين»[1] (امروز شما را سرزنش نبايد كرد. خدا شما را مي بخشايد كه او مهربان ترين مهربانان است).[2] و با جملة «اذهبو فانتم الطلقاء» (برويد كه شما آزاد شديد)،[3] عفو عمومي اعلام كرد و از اين رو آن دسته از قريشياني را كه آن روز مخاطب پيامبر بودند، از آن پس «طلقاء» مي خواندند.
پي نوشت:
[1] . يوسف، آية 92.
[2] . محمد بن عمر واقدي، كتاب المغازى، (تحقيق مارسدن جونس، بيروت، مؤسسة الأعلمى، ط الثالثة، 1409ق) ج2، ص 835.
[3] . ابن أثير، الكامل في التاريخ، (بيروت، دار صادر - دار بيروت، 1385ق) ج2، ص252.
منبع:سایت انوار طاها
ابتدا به مقدمه كوتاه زير بايد اشاره نمود تا در ادامه پاسخ سوال روشن شود:
پيامبر خدا پس از فتح مكه وارد مسجد الحرام شد و پس از شكستن بت ها و محو كردن تصاوير و شمايل، از در كعبه خارج شد. در ميان درب ايستاد. اكنون اين محمد است غرقه در فتحي بزرگ، و در اوج آرزوي ديرين خويش با ده هزار مجاهد پيكارگر، و در مقابل او قريشي شكست خورده و مردماني كه كوچك و بزرگ، زن و مرد، سپاهي و غيرسپاهي چشم به لبان محمد دوخته اند. همه منتظر فرمان اويند. سرنوشت مردمي كه سيزده سال پيامبر را دشنام دادند و افتراء بستند و ساحر و شاعر خواندند و سنگ و خار بر سر و رويش ريختند و سرنوشت آناني كه مسلمين را به جرم پيروي از محمد بر روي شنهاي سوزان و زير تخته سنگ هاي سنگين و نيزه هاي برنده به شهادت رساند و 3 سال بني هاشم را در شعبي محاصره كردند، همه و همه در دست محمد است و اكنون هم منتظر سخن اويند. محمد شروع به سخن مي كند:
«الحمد لله الذي صدق وعده و نصر عبده و هزم الاحزاب وحده.» (سپاس خدايي را كه وعدة خويش را راست فرمود و بندة خود را ياري داد و خود به تنهايي احزاب را منهزم كرد) آنگاه به قريش كه در انتظار انتقام پيامبر و كشته شدن مردان و اسارت زنان بودند، فرمود: «ماذا تقولون و ماذا تظنون؟» (چه ميگوييد و چه ميپنداريد؟) گفتند: « نقول خيراً و نظن خيراً اخ كريم و ابن اخ كريم و قد قدرت» (به نيكي، كه تو برادري بزرگوار و برادرزاده اي بزرگواري و اكنون به قدرت رسيده اي) ناگاه در اوج ناباوري ديگران پيامبر چنين فرمود: «لا تثريب عليكم اليوم يغف رالله لكم و هو ارحم الراحمين»[1] (امروز شما را سرزنش نبايد كرد. خدا شما را مي بخشايد كه او مهربان ترين مهربانان است).[2] و با جملة «اذهبو فانتم الطلقاء» (برويد كه شما آزاد شديد)،[3] عفو عمومي اعلام كرد و از اين رو آن دسته از قريشياني را كه آن روز مخاطب پيامبر بودند، از آن پس «طلقاء» مي خواندند.
پي نوشت:
[1] . يوسف، آية 92.
[2] . محمد بن عمر واقدي، كتاب المغازى، (تحقيق مارسدن جونس، بيروت، مؤسسة الأعلمى، ط الثالثة، 1409ق) ج2، ص 835.
[3] . ابن أثير، الكامل في التاريخ، (بيروت، دار صادر - دار بيروت، 1385ق) ج2، ص252.
منبع:سایت انوار طاها