پرسش :
یکی از اقدامات مهمی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اتفاق افتاد، تأسیس نهادهای انقلابی به فرمان امام خمینی رحمةاللهعلیه بود. نهادهایی مانند کمیتهی انقلاب اسلامی، جهاد سازنگی، بسیج مستضعفین، سپاه پاسداران، بنیاد مسکن و ... سؤال این است که ضرورت تأسیس این نهادها از سوی امام چه بود؟
پاسخ :
پاسخ از دکتر مظفر نامدار، استاد دانشگاه و سردبیر فصلنامه تخصصی ۱۵ خرداد:
به نظر من یکی از ویژگیهای برجستهای که امام خمینی رحمةاللهعلیه داشت و ما آن را خیلی کمتر در سایر رهبران جهان میبینیم آن بود که هیچگاه دستورات به اصطلاح سازمانی نمیداد. حتی برای تأسیس همین نهادهایی که ذکر فرمودید هم امام دستوری ندادند. حداقل در دو نهاد از این نهادها که بنده توفیق حضور داشتم اینگونه نبود. در ماجرای نهضت انقلاب اسلامی هم امام همینگونه رفتار کردند، یعنی اینطور نبود که ایشان بگویند آی مردم! رژیم میخواهد من را دستگیر کند، شما بیایید و بریزید در خیابان، نه، خود مردم بر اساس رفتار و گفتار امام، آن کاری را که درست بود میفهمیدند و مطابق آن عمل میکردند بدون آنکه دستوری از جانب ایشان داده شده باشد. امام دربارهی موضوعاتی احساس نگرانی یا «دغدغه» میکردند و بچههای انقلاب، آن دغدغهها را تبدیل به «ساختار» میکردند.
بههمین طریق، تأسیس نهادهای انقلاب هم یک «ضرورت» بود که خود انقلابیون ضرورت آن را از دل کلام و گفتار امام احساس کردند. مثلا اولین نهادی که تأسیس شد، کمیتههای انقلاب اسلامی بود. تأسیس کمیته یک اقدام خودجوش بود که بچههای انقلاب احساس کردند برای حفظ و کنترل امنیت کشور، هیج راهی بهتر از ایجاد تشکلهای محلی که مرکزیت آن در مسجد باشد، نیست. خب همین کار را کردند و اسمش هم شد کمیته.
تأسیس جهاد سازندگی هم به همین منوال بود. مثلا در فرمایشات امام این بود که حالا که ما پیروز شدهایم و انقلاب شده است، بیایید کمک کنید که وضع زندگی مردم روستاها که در سراسر رژیم پهلوی به آنان ظلم شده بود و در شرایط فقر و بدبختی زندگی میکردند بهتر شود. همین که امام چنین سخنانی بیان کردند، بچههای انقلاب از مسجدیها و دانشجوها گرفته تا معلمین و سایر مشاغل، بهصورت خودجوش دست به کار شدند و تشکیلاتی را اوایل سال ۵۸ درست کردند به نام «کمیتهی عمران امام». جالب اینکه علیرغم اینکه در ابتدا تشکیلات و هستهی مرکزی نداشت اما تقریبا در همهی استانها همین الگو عملیاتی شد. کار این کمیته این بود که به روستاها بروند و مشکلات روستائیان را برطرف کنند. در آن ابتدا، نه پولی بود، نه ماشینی و نه امکانات خاصی، هیچ چیز خاصی نبود اما با کمک همدیگر، و با درگیر کردن مردم روستا، آرام آرام شروع کردند کار و فعالیت. از شخم زدن زمین روستائیان بگیرید تا بعدها ساختن پل و جاده و درمانگاه و امثالهم.
به هر روستایی هم که میرفتیم، میگفتیم از طرف امام آمدهایم. اول که مردم باور نمیکردند و میخندیدند. برای اینکه سالیان درازی بود که هیچ مسئولی به سراغ آنها نیامده بود. حالا میدیدند کسانی آمدهاند که ادعا میکنند از طرف رهبر جامعه آمدهاند سراغشان. بعد که جدیت ما را میدیدند و مشاهده میکردند که آستین بالا زدهایم و داریم مثلا پل روستایشان را درست میکنیم، کمکم باورشان میشد و خودشان هم دست به کار میشدند. یعنی اینطور نبود که فقط ما کار کنیم، بلکه خود مردم را هم وارد کار میکردیم.
به مرور، احساس شد برای اینکه بتوانند امکاناتی از دولت بگیرند، نیاز است که تشکیلاتی مرکزی بهوجود بیاید. همین بچههایی که این ایده به ذهنشان خطور کرد، با برخی از نیروهای رأس انقلاب مانند شهید بهشتی یا رهبر انقلاب ارتباط برقرار کردند و امکاناتی از شورای انقلاب و سایر جاها گرفتند. بهار سال ۵۸ که شد، همین بچهها گفتند که خوب است برویم ملاقاتی با امام بکنیم و به او گزارش کار بدهیم که فرزندان شما چه کارهایی در روستاها کردهاند. چون امام بابت عقبماندگی کشور مخصوصا روستاها خیلی نگران بودند و آن را دائما تکرار میکردند. در ۲۷ خرداد، این دیدار با امام جور شد و بچهها رفتند تهران برای ملاقات با امام. خب وقتی بچهها گزارش کارها را دادند، امام خیلی خوشحال شدند. فیلم صحبتهای امام هست. امام خیلی ابراز خوشحالی کردند و تشکر کردند. بعد در ادامه فرمودند که البته اوضاع کشور ما خیلی وخیمتر از این است و ما نیاز داریم به یک «جهاد»، یک «جهاد سازندگی» که ما این خرابیها را به سرعت جبران کنیم. بچهها از همین اصطلاح امام، اسم این اقدام و تشکیلات را گذاشتند «جهاد سازندگی». شعارش هم شد «همه با هم». این شعار هم باز از دل صحبتهای امام استخراج شده بود که ایشان فرموده بودند همه با هم باید کار کنیم برای سازندگی کشور. امروز که نگاه میکنیم به پیشرفتهای کشور، بهخوبی میفهمیم که منشاء هر اقدام خیری که در انقلاب اسلامی شده، به برکت وجود چنین روحیهی انقلابی و جهادی بوده است.
منبع: khamenei.ir
پاسخ از دکتر مظفر نامدار، استاد دانشگاه و سردبیر فصلنامه تخصصی ۱۵ خرداد:
به نظر من یکی از ویژگیهای برجستهای که امام خمینی رحمةاللهعلیه داشت و ما آن را خیلی کمتر در سایر رهبران جهان میبینیم آن بود که هیچگاه دستورات به اصطلاح سازمانی نمیداد. حتی برای تأسیس همین نهادهایی که ذکر فرمودید هم امام دستوری ندادند. حداقل در دو نهاد از این نهادها که بنده توفیق حضور داشتم اینگونه نبود. در ماجرای نهضت انقلاب اسلامی هم امام همینگونه رفتار کردند، یعنی اینطور نبود که ایشان بگویند آی مردم! رژیم میخواهد من را دستگیر کند، شما بیایید و بریزید در خیابان، نه، خود مردم بر اساس رفتار و گفتار امام، آن کاری را که درست بود میفهمیدند و مطابق آن عمل میکردند بدون آنکه دستوری از جانب ایشان داده شده باشد. امام دربارهی موضوعاتی احساس نگرانی یا «دغدغه» میکردند و بچههای انقلاب، آن دغدغهها را تبدیل به «ساختار» میکردند.
بههمین طریق، تأسیس نهادهای انقلاب هم یک «ضرورت» بود که خود انقلابیون ضرورت آن را از دل کلام و گفتار امام احساس کردند. مثلا اولین نهادی که تأسیس شد، کمیتههای انقلاب اسلامی بود. تأسیس کمیته یک اقدام خودجوش بود که بچههای انقلاب احساس کردند برای حفظ و کنترل امنیت کشور، هیج راهی بهتر از ایجاد تشکلهای محلی که مرکزیت آن در مسجد باشد، نیست. خب همین کار را کردند و اسمش هم شد کمیته.
تأسیس جهاد سازندگی هم به همین منوال بود. مثلا در فرمایشات امام این بود که حالا که ما پیروز شدهایم و انقلاب شده است، بیایید کمک کنید که وضع زندگی مردم روستاها که در سراسر رژیم پهلوی به آنان ظلم شده بود و در شرایط فقر و بدبختی زندگی میکردند بهتر شود. همین که امام چنین سخنانی بیان کردند، بچههای انقلاب از مسجدیها و دانشجوها گرفته تا معلمین و سایر مشاغل، بهصورت خودجوش دست به کار شدند و تشکیلاتی را اوایل سال ۵۸ درست کردند به نام «کمیتهی عمران امام». جالب اینکه علیرغم اینکه در ابتدا تشکیلات و هستهی مرکزی نداشت اما تقریبا در همهی استانها همین الگو عملیاتی شد. کار این کمیته این بود که به روستاها بروند و مشکلات روستائیان را برطرف کنند. در آن ابتدا، نه پولی بود، نه ماشینی و نه امکانات خاصی، هیچ چیز خاصی نبود اما با کمک همدیگر، و با درگیر کردن مردم روستا، آرام آرام شروع کردند کار و فعالیت. از شخم زدن زمین روستائیان بگیرید تا بعدها ساختن پل و جاده و درمانگاه و امثالهم.
به هر روستایی هم که میرفتیم، میگفتیم از طرف امام آمدهایم. اول که مردم باور نمیکردند و میخندیدند. برای اینکه سالیان درازی بود که هیچ مسئولی به سراغ آنها نیامده بود. حالا میدیدند کسانی آمدهاند که ادعا میکنند از طرف رهبر جامعه آمدهاند سراغشان. بعد که جدیت ما را میدیدند و مشاهده میکردند که آستین بالا زدهایم و داریم مثلا پل روستایشان را درست میکنیم، کمکم باورشان میشد و خودشان هم دست به کار میشدند. یعنی اینطور نبود که فقط ما کار کنیم، بلکه خود مردم را هم وارد کار میکردیم.
به مرور، احساس شد برای اینکه بتوانند امکاناتی از دولت بگیرند، نیاز است که تشکیلاتی مرکزی بهوجود بیاید. همین بچههایی که این ایده به ذهنشان خطور کرد، با برخی از نیروهای رأس انقلاب مانند شهید بهشتی یا رهبر انقلاب ارتباط برقرار کردند و امکاناتی از شورای انقلاب و سایر جاها گرفتند. بهار سال ۵۸ که شد، همین بچهها گفتند که خوب است برویم ملاقاتی با امام بکنیم و به او گزارش کار بدهیم که فرزندان شما چه کارهایی در روستاها کردهاند. چون امام بابت عقبماندگی کشور مخصوصا روستاها خیلی نگران بودند و آن را دائما تکرار میکردند. در ۲۷ خرداد، این دیدار با امام جور شد و بچهها رفتند تهران برای ملاقات با امام. خب وقتی بچهها گزارش کارها را دادند، امام خیلی خوشحال شدند. فیلم صحبتهای امام هست. امام خیلی ابراز خوشحالی کردند و تشکر کردند. بعد در ادامه فرمودند که البته اوضاع کشور ما خیلی وخیمتر از این است و ما نیاز داریم به یک «جهاد»، یک «جهاد سازندگی» که ما این خرابیها را به سرعت جبران کنیم. بچهها از همین اصطلاح امام، اسم این اقدام و تشکیلات را گذاشتند «جهاد سازندگی». شعارش هم شد «همه با هم». این شعار هم باز از دل صحبتهای امام استخراج شده بود که ایشان فرموده بودند همه با هم باید کار کنیم برای سازندگی کشور. امروز که نگاه میکنیم به پیشرفتهای کشور، بهخوبی میفهمیم که منشاء هر اقدام خیری که در انقلاب اسلامی شده، به برکت وجود چنین روحیهی انقلابی و جهادی بوده است.
منبع: khamenei.ir