ماجراى غدیر خمّ
در غدیر چه گذشت؟
پاسخ اجمالی:
پیغمبر(ص) در آخرین سال عمرشان پس از اتمام مراسم حج در بیابان خشک و سوزان «غدیر خم» مسلمانان را جمع کرد تا پیام خدا را به آنها برساند. ایشان در مقابل جمعیت دست علی(ع) را گرفت و بلند کرد و فرمود: «هر کس من مولا و رهبر او هستم على مولا و رهبر اوست». سپس برای او و دوستان او دعا کرد و دشمنانش را نفرین نمود. هنوز مردم متفرّق نشده بودند که جبرئیل نازل شد و این آیه را بر پیامبر فروخواند: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى».
پاسخ تفصیلی:
به هنگام مطالعه کتب احادیث اسلامى مخصوصاً منابع برادران اهل سنت انسان به انبوهى از احادیث پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) برخورد مى کند که به روشنى مقام امامت و خلافت على(علیه السلام) را اثبات مى کند.
انسان غرق تعجّب مى شود که با این همه احادیث در این مسئله دیگر جاى تردید باقى نمى ماند، تا چه رسد به این که گروهى بخواهند راهى غیر از راه اهل بیت را برگزینند.
این احادیث که بعضى صدها سند دارد (مانند حدیث غدیر) و بعضى ده ها سند و در ده ها کتاب معروف اسلامى نقل شده، آنچنان روشن است که اگر گفتوگوهاى این و آن را نادیده بگیریم و تقالید را کنار بگذاریم مسئله چنان براى ما روشن خواهد بود که نیازى به دلیل دیگر نمى بینیم.
بسیارى از مورّخان اسلامى نوشته اند که پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) در آخرین سال عمرش مراسم حج را بجا آورد و پس از انجام آن با انبوه عظیمى از یاران قدیم و جدید و مسلمانان شیفته اى که از تمام نقاط حجاز براى انجام این مراسم به او پیوسته بودند به هنگام بازگشت از مکّه به سرزمین «جحفه» در میان مکّه و مدینه و سپس به بیابان خشک و سوزان «غدیر خم» که در حقیقت چهارراهى بود که مردم حجاز را از هم جدا مى کرد، رسیدند.
پیش از آن که مسلمانانى که به نقاط مختلف حجاز مى رفتند از هم جدا شوند پیامبر دستور توقف به همراهان داد، آنها که در پیشاپیش قافله در حرکت بودند به بازگشت دعوت شدند، و عقب افتادگان نیز به قافله رسیدند، هوا بسیار داغ و سوزان بود و سایبانى در صحرا به چشم نمى خورد، مسلمانان نماز ظهر را با پیامبر(صلى الله علیه وآله) ادا کردند، هنگامى که تصمیم داشتند به خیمه هاى خود پناه برند، پیامبر به آنها اطّلاع داد، همه باید براى شنیدن یک پیام تازه و مهم الهى که در ضمن خطبه مفصلى بیان مى شد آماده شوند.
منبرى از جهاز شتران ترتیب داده شد و پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر فراز آن قرار گرفت، و بعد از حمد و ثناى الهى مردم را مخاطب ساخته چنین فرمود:
من به زودى دعوت خدا را اجابت کرده از میان شما مى روم، من مسئولم، شما هم مسئولید شما درباره من چگونه شهادت مى دهید؟
مردم صدا بلند کردند و گفتند: «نشهد انک قد بلغت و نصحت و جهدت فجزاک الله خیراً»؛ (ما گواهى مى دهیم تو وظیفه رسالت را ابلاغ کردى، و شرط خیرخواهى را انجام دادى، و نهایت تلاش را در راه هدایت ما نمودى، خدا تو را جزاى خیر دهد).
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «آیا شما گواهى به یگانگى خدا و رسالت من و حقانیّت روز رستاخیز و برانگیخته شدن مردگان در آن روز مى دهید؟ همه گفتند: آرى گواهى مى دهیم، فرمود: خداوندا گواه باش...».
بار دیگر فرمود: «اى مردم! آیا صداى مرا مى شنوید؟ گفتند: آرى و به دنبال آن سکوت سراسر بیابان را فرا گرفت و جز صداى زمزمه باد چیزى شنیده نمى شد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: اکنون بگویید با این دو چیز گرانمایه و گرانقدر که در میان شما به یادگار مى گذارم چه خواهید کرد؟
کسى از میان جمعیّت صدا زد کدام دو چیز گرانمایه یا رسول الله؟
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «اول «ثقل اکبر»، «کتابِ خدا قرآن» است، دست از دامن آن برندارید تا گمراه نشوید، دومین یادگار گران قدر من خاندان منند و خداوند لطیف خبیر به من خبر داده که این دو هرگز از من جدا نشوند تا در بهشت به من بپیوندند، از این دو پیشى نگیرید که هلاک مى شوید و عقب نیفتید که باز هلاک خواهید شد!».
ناگهان پیامبر(صلى الله علیه وآله) به اطراف خود نگاه کرد، کسى را جستوجو مى نمود، و همین که چشمش به على(علیه السلام) افتاد، خم شد و دست او را گرفت و بلند کرد آنچنان که سفیدى زیر بغل هر دو نمایان شد و همه مردم او را دیدند و شناختند.
در این جا صداى پیامبر رساتر و بلندتر شد و فرمود: «ایها الناس! من اولى الناس بالمؤمنین من انفسهم»؛ (چه کسى از همه مردم نسبت به مؤمنین از خود آنها سزاوارتر است؟).
گفتند: خدا و پیامبر داناترند.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «خدا مولا و رهبر من است، و من مولا و رهبر مؤمنانم و نسبت به آنها از خودشان سزاوارترم»، سپس افزود: «فمن کنت مولاه فعلى مولاه»; (هر کس من مولا و رهبر او هستم على مولا و رهبر اوست).
این سخن را سه بار تکرار کرد و به گفته بعضى از راویان حدیث چهار بار، سپس سر به آسمان بلند کرد و گفت: «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق معه حیث دار».
(خداوندا دوستان او را دوست دار و دشمنانش را دشمن دار، محبوب دار آن کس که او را محبوب دارد و مبغوض دار آن کس که کینه او به دل گیرد، یارانش را یارى کن و ترک کنندگان یاریش را محروم ساز، حق را همراه او بدار و او را همراه حق).
سپس فرمود: «همه حاضران به غائبان این خبر را برسانند».
هنوز صفوف جمعیّت از هم متفرّق نشده بود که جبرئیل، امینِ وحى خدا را نازل گشت و این آیه را بر پیامبر فروخواند «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى».
(امروز آیین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام نمودم).
در این هنگام پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «الله اکبر، الله اکبر، على اکمال الدین و اتمام النعمة و رضى الرب برسالتى و الولایة لعلى من بعدى»؛ (خدا را تکبیر مى گویم، خدا را تکبیر مى گویم، بر این که آیین خود را کامل و نعمت خویش را بر ما تمام کرد و رضایت خود را به رسالت من و ولایت على پس از من، اعلام داشت).
در این هنگام شور و غوغایى در میان مردم افتاد، و همگان على(علیه السلام)را به این مقام تبریک گفتند از جمله ابوبکر و عمر این جمله را در حضور جمعیّت به على(علیه السلام)گفتند:«بخ بخ لک یابن ابیطالب اصبحت و امسیت مولاى و مولا کل مؤمن و مؤمنة»؛ (آفرین بر تو، آفرین بر تو، اى فرزند ابوطالب تو مولا و رهبر من و تمام مردان و زنان با ایمان شدى...)
حدیث فوق را با عبارات مختلف گاهى مفصّل و گاهى بسیار فشرده و کوتاه، گروه عظیمى از علماء و دانشمندان اسلام در کتب خود آورده اند و این حدیث از احادیث متواترى است که احدى نمى تواند در صدور آن از پیامبر(صلى الله علیه وآله) تردید داشته باشد، تا آن جا که نویسنده محقّق «علاّمه امینى» در کتاب معروف الغدیر این حدیث را از صد و ده نفر از صحابه و یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله) و از سیصد و شصت دانشمند و کتاب معروف اسلامى، نقل کرده است و در غالب کتب تفسیر و تاریخ و حدیث برادران اهل سنّت آمده است، حتّى گروه عظیمى از علماى اسلام کتاب مستقل درباره خصوص این حدیث نگاشته اند، از جمله مرحوم علاّمه امینى که خود کتاب مستقل بسیار پرمایه و کم نظیرى در این باره نوشته، نام بیست و شش تن از علماى اسلام را که درباره حدیث غدیر «کتاب جداگانه» نوشته اند نام برده است.
منبع: پنجاه درس اصول عقائد برای جوانان، آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى ، مدرسه الامام على بن ابى طالب( ع)، قم،1376 ه. ش، ص 277.
مطالب مرتبط:
از صحابه پیامبر(صلى الله علیه وآله) چه کسانی حدیث غدیر را نقل کرده اند؟
صاحب بن عبّاد از واژه مولى چه معنائى را فهمیده است؟
چه کسانى به خاطر کتمان حدیث غدیر به نفرین على(علیه السلام) مبتلا شدند؟
احتجاج حسن بن على(علیهما السلام) به حدیث غدیر در کجا و چگونه بوده است؟