حس طلب کارانه فرزند
پرسش :
دختر شانزده ساله ای دارم که علی رقم اینکه همه چیز برایش فراهم می کنیم، همیشه نسبت به ما حسّ طلب کارانه دارد؛ همچنین در مقابل کوچکترین چیزی که برای خواهر شش ساله اش فراهم می کنیم، موضع می گیرد و شکایت می کند. لطفاً راهنمایی بفرمایید.
پاسخ :
پاسخ از حجت الاسلام سیدعلیرضا تراشیون (کارشناس و مشاور تربیت کودک و نوجوان):
اوّلین نکته ای که می خواهم عرض کنم، این است که گاهی اوقات خوب است بچّه ها، خصوصاً در این سنین، بدانند که پدر و مادر درآمدهایی را که در زندگی دارند، به زحمت به دست می آورند؛ یعنی باید این را برای آنها بازگو کنیم؛ البته این به این معنا نیست که پدر و مادر ابراز ناتوانی کنند و من با این خیلی مخالف هستم؛ چرا که بچّه باید همیشه پدر و مادر را در قدرت و توانمندی ببینند؛ چون پدر و مادر تکّیه گاه این بچّه ها هستند.
ابراز ضعف نکنید!
گاهی اوقات من به شوخی به بعضی از مخاطبین می گویم که مثلاً وقتی قیمت مرغ صد تومان بالا می رود، اگر پدر وقتیی به خانه می آید، با خستگی و ناتوانی مدام بگوید: مرغ گران شده است و دیگر نمی توانیم مرغ بخوریم! این رفتار درست نیست؛ چون این ضعف پدر و مادر است و باعث می شود پدر و مادر از آن جایگاه بالا و والایی که در ذهن بچّه دارند، تنزّل پیدا کنند و بدانند که بچّه ها آنها را رصد می کنند و با خودشان می گویند: این پدری که بالا رفتن صد تومان، این قدر در خلق و خوی او رفتار مستقیم می گذارد و او را ناتوان کرده است، این پدر نمی تواند برای من مقبول باشد.
پدر و مادر باید در جایگاه قدرتی خودشان باشند. اشکالی ندارد که والدین گاهی اوقات مشکلات اقتصادی را واگویی بکنند؛ ولی این رفتار و گفتار فقط باید در بین خودشان باشد، نه در حضور فرزندان. در حضور فرزندان هم بیان این نکته خوب است که پول به زحمت به دست می آید و باید متوجّه باشند و این طور نیست که این پدر هر وقت کارت بانکی خود را در دستگاه کارت خوان قرار دهد، همین طور پنج هزار تومانی یا ده هزار تومانی بدون زحمت دریافت می کند. وقتی فکر کنند که به دست آوردن پول همین قدر راحت است، فکر می کنند که به همین راحتی هم می توان آن را خرج کرد. گاهی اوقات باید این پدر از مشقّت های خود در محل کارش تعریف کند و بگوید که این درآمد با مشقّت و زحمت به دست می آید.
وقتی خداوند متّعال بحث خلقت را مطرح می کند و می فرماید: چه طور این آفرینش رخ داد، چه طور این آفرینش به وجود آمد و چقدر طول کشید؛ اینها برای این است که بنده بداند خلقت به سادگی نمی تواند باشد و فکر نکند که این کارها از توان او هم شدنی است و می تواند آسمان و زمینی را به وجود بیاورد. ما باید بدانیم که این کار پیچیده و سخت است و این امر، بنده را به سمت سپاس گذاری و شکر گذاری می برد.
داشتن روال منطقی در خرید
نکته دوّم این است که پدر و مادر باید با منطق برای فرزندانشان خرید کنند؛ نه این که تا بچّه گفت: بابا کیف من پاره شده است، ما هم سریع برویم و برای او کیف تهیّه کنیم؛ نباید این طور باشد. ما باید بنشینیم و به دخترمان بگوییم که اگر کیفت پاره شده است، آن را بیاور تا ببینیم پارگی آن چه قدر است؛ اگر قابل درست کردن است و مامان می تواند آن را بدوزد که هیچ؛ اگر نه آن را بدهیم تا تعمیر کنند؛ یعنی بچّه این را بداند که به راحتی هم نمی تواند به چیزی دسترسی پیدا کند و اگر می خواهد چیزی را بخرد باید یک روال منطقی را طی کند.
در خرید خوراکی ها هم همین طور است و نباید این گونه باشد که تا بچّه ها لب تر کردند، پدر و مادر بدوند و هرچه بچّه می خواهد برایش بخرند؛ یعنی بچّه ها باید متوجّه شوند که پول به سختی به دست می آید و باید در هزینه کردنش هم با دقّت رفتار کنند.
توصیه دیگری که دارم این است که اگر پدر و مادرها از سطح مالی خوبی برخوردار هستند و درآمد خوبی دارند، باز هم درست نیست که به راحتی و بی حساب برای خانه هزینه کنیم و بعد خیلی سریع سطح رفاهی خانه را بالا ببریم.
بی حساب خرج نکنید!
ما باید به اندازه ظرفیّت خانواده و علی الخصوص بچّه ها، هزینه کنیم و سطح رفاه را بالا ببریم؛ یعنی اگر ما دیدیم که سطح رفاهی خانواده از یک حدّی بالاتر رفت و بچّه ها از خدا دور شدند، غفلت ها و نا شکری ها شروع شد و در تربیت خسارت وارد می شود، در آنجا باید ترمز دستی را بکشیم و نگذاریم که سطح رفاه بالاتر رود. والدین باید به این نکته دقّت کنند.
الحمدلله ما پدرهای خوبی در جامعه داریم؛ امّا بعضاً وقتی سطح درآمد آنها بالا می رود و می خواهند وسعتی در زندگی ایجاد کنند، به این نکته توجّه نمی کنند که آیا این فرزندان ظرفیّت این پیشرفت را هم دارند یا نه؛ مثلاً تا درآمدش خوب می شود، سریع یک ماشین برای فرزندش می خرد و معلوم نیست که آیا واقعاً خرید ماشین برای این بچّه الزامی است یا نه. والدین باید مراقب باشند که همین تهیّه ی ماشین، برای او ایجاد گناه نکند. پس باید با دقّت و توجّه هزینه کرد.
با فرزندمان گفتگو کنیم
نکته آخر این است که والدین باید با این دختر شانزده ساله کاملاً جدّی صحبت کنند. لازم نیست که این موضوع را حتماً پدر به دختر بگوید، بلکه مادر هم می تواند آن را بگوید؛ مثلاً مادر می تواند بگوید: دخترم! درست است که همه ی پدرها برای بچّه هایشان زحمت می کشند؛ ولی فرزندان هم باید شکر گذار پدر و مادرشان باشند.
در این زمینه روایت هم داریم که می فرماید: شکرگذارترین انسانها نسبت به پروردگار، آن کسی است که نسبت به پدر و مادرش شکرگذار باشد؛ یعنی ما باید نسبت به بنده های خدا هم شکرگذار باشیم و این نکته را باید به فرزندشان بگویند.
همچنین مادر می تواند بگوید: دختر خوبم! پدرت این وسیله را برای تو خریده، آیا بابت آن از پدرت تشکر کرده ای؟ شاید اوایل والدین از او مقاومتی ببینند؛ ولی وقتی فرزند این رفتار را به صورت مکرّر ببیند، خودش این رفتار و گفتار را رعایت می کند.
توپ را در زمین خواهر بزرگتر بیندازیم!
این مسئله که دختر نوجوان ایشان خودش را با خواهر شش ساله اش، مقایسه می کند، خیلی خوب است. گاهی چون در این سن درک و فهم بچّه ها بالا می رود، خوب است که والدین در مورد مسائل دختر کوچکتر با این دختر بزرگتر مشورت کنند؛ یعنی چون این ها ده سال اختلاف سنّی دارند، می توانند یک سری از مشورت ها را از او بگیرند؛ البته نه در حضور فرزند کوچک. مثلاً گاهی به او بگوییم: دخترم، ما می خواهیم به بیرون برویم، به نظر شما آیا خواهر کوچک تو نیاز به لباس دارد یا نه؟
به تعبیر ما باید توپ را در زمین خواهر بزرگتر بیاندازیم! تا او هم متوجّه شود که اگر ما چیزی را برای خواهرش تهیّه می کنیم، به این خاطر است که او در این سن، نیاز ویژه ای دارد؛ یعنی فکر او را فعّال کنیم و نگذاریم که او با این صحنه یک دفعه مواجه شود که پدر با دو جعبه و کیسه ی بزرگ که برای خواهرش است، به خانه بیاید؛ در این صورت ممکن است که آن حسادت برانگیخته شود؛ لذا ما می توانیم با مشورت این حس را در او از بین ببریم.
یا مثلاً می توانیم به او بگوییم: به نظر تو آیا خواهرت به مدادرنگی نیاز دارد یا نه؟ یک وقت هایی با او به این صورت مشورت کنیم، تا ذهن او را آماده کرده باشیم که اگر یک سری از خریدهای خاص را برای خواهر کوچکش انجام دادیم، او غافل گیر نشود.
خرید ها باید متوازن باشد
با توجّه به اختلاف سنّی فرزندان، یک نکته ی مهم این است که وقتی می خواهیم برای بچّه هایمان خرید کنیم، باید این خریدها متوازن باشند؛ مثلاً امروز که برای خواهر بزرگتر لباس یا کفش و کیف می خریم، اگر بعد از یک هفته برای خواهر کوچک تر خرید کنیم، در اینجا این اختلاف نظر شاید اتّفاق بیافتد؛ ولی وقتی با هم خرید کنیم، یعنی خریدها متناسب با نیاز بچّه ها و در یک زمان و از یک جا باشد، این اتّاق نمی افتد.
اوّلین نکته ای که می خواهم عرض کنم، این است که گاهی اوقات خوب است بچّه ها، خصوصاً در این سنین، بدانند که پدر و مادر درآمدهایی را که در زندگی دارند، به زحمت به دست می آورند؛ یعنی باید این را برای آنها بازگو کنیم؛ البته این به این معنا نیست که پدر و مادر ابراز ناتوانی کنند و من با این خیلی مخالف هستم؛ چرا که بچّه باید همیشه پدر و مادر را در قدرت و توانمندی ببینند؛ چون پدر و مادر تکّیه گاه این بچّه ها هستند.
ابراز ضعف نکنید!
گاهی اوقات من به شوخی به بعضی از مخاطبین می گویم که مثلاً وقتی قیمت مرغ صد تومان بالا می رود، اگر پدر وقتیی به خانه می آید، با خستگی و ناتوانی مدام بگوید: مرغ گران شده است و دیگر نمی توانیم مرغ بخوریم! این رفتار درست نیست؛ چون این ضعف پدر و مادر است و باعث می شود پدر و مادر از آن جایگاه بالا و والایی که در ذهن بچّه دارند، تنزّل پیدا کنند و بدانند که بچّه ها آنها را رصد می کنند و با خودشان می گویند: این پدری که بالا رفتن صد تومان، این قدر در خلق و خوی او رفتار مستقیم می گذارد و او را ناتوان کرده است، این پدر نمی تواند برای من مقبول باشد.
پدر و مادر باید در جایگاه قدرتی خودشان باشند. اشکالی ندارد که والدین گاهی اوقات مشکلات اقتصادی را واگویی بکنند؛ ولی این رفتار و گفتار فقط باید در بین خودشان باشد، نه در حضور فرزندان. در حضور فرزندان هم بیان این نکته خوب است که پول به زحمت به دست می آید و باید متوجّه باشند و این طور نیست که این پدر هر وقت کارت بانکی خود را در دستگاه کارت خوان قرار دهد، همین طور پنج هزار تومانی یا ده هزار تومانی بدون زحمت دریافت می کند. وقتی فکر کنند که به دست آوردن پول همین قدر راحت است، فکر می کنند که به همین راحتی هم می توان آن را خرج کرد. گاهی اوقات باید این پدر از مشقّت های خود در محل کارش تعریف کند و بگوید که این درآمد با مشقّت و زحمت به دست می آید.
وقتی خداوند متّعال بحث خلقت را مطرح می کند و می فرماید: چه طور این آفرینش رخ داد، چه طور این آفرینش به وجود آمد و چقدر طول کشید؛ اینها برای این است که بنده بداند خلقت به سادگی نمی تواند باشد و فکر نکند که این کارها از توان او هم شدنی است و می تواند آسمان و زمینی را به وجود بیاورد. ما باید بدانیم که این کار پیچیده و سخت است و این امر، بنده را به سمت سپاس گذاری و شکر گذاری می برد.
داشتن روال منطقی در خرید
نکته دوّم این است که پدر و مادر باید با منطق برای فرزندانشان خرید کنند؛ نه این که تا بچّه گفت: بابا کیف من پاره شده است، ما هم سریع برویم و برای او کیف تهیّه کنیم؛ نباید این طور باشد. ما باید بنشینیم و به دخترمان بگوییم که اگر کیفت پاره شده است، آن را بیاور تا ببینیم پارگی آن چه قدر است؛ اگر قابل درست کردن است و مامان می تواند آن را بدوزد که هیچ؛ اگر نه آن را بدهیم تا تعمیر کنند؛ یعنی بچّه این را بداند که به راحتی هم نمی تواند به چیزی دسترسی پیدا کند و اگر می خواهد چیزی را بخرد باید یک روال منطقی را طی کند.
در خرید خوراکی ها هم همین طور است و نباید این گونه باشد که تا بچّه ها لب تر کردند، پدر و مادر بدوند و هرچه بچّه می خواهد برایش بخرند؛ یعنی بچّه ها باید متوجّه شوند که پول به سختی به دست می آید و باید در هزینه کردنش هم با دقّت رفتار کنند.
توصیه دیگری که دارم این است که اگر پدر و مادرها از سطح مالی خوبی برخوردار هستند و درآمد خوبی دارند، باز هم درست نیست که به راحتی و بی حساب برای خانه هزینه کنیم و بعد خیلی سریع سطح رفاهی خانه را بالا ببریم.
بی حساب خرج نکنید!
ما باید به اندازه ظرفیّت خانواده و علی الخصوص بچّه ها، هزینه کنیم و سطح رفاه را بالا ببریم؛ یعنی اگر ما دیدیم که سطح رفاهی خانواده از یک حدّی بالاتر رفت و بچّه ها از خدا دور شدند، غفلت ها و نا شکری ها شروع شد و در تربیت خسارت وارد می شود، در آنجا باید ترمز دستی را بکشیم و نگذاریم که سطح رفاه بالاتر رود. والدین باید به این نکته دقّت کنند.
الحمدلله ما پدرهای خوبی در جامعه داریم؛ امّا بعضاً وقتی سطح درآمد آنها بالا می رود و می خواهند وسعتی در زندگی ایجاد کنند، به این نکته توجّه نمی کنند که آیا این فرزندان ظرفیّت این پیشرفت را هم دارند یا نه؛ مثلاً تا درآمدش خوب می شود، سریع یک ماشین برای فرزندش می خرد و معلوم نیست که آیا واقعاً خرید ماشین برای این بچّه الزامی است یا نه. والدین باید مراقب باشند که همین تهیّه ی ماشین، برای او ایجاد گناه نکند. پس باید با دقّت و توجّه هزینه کرد.
با فرزندمان گفتگو کنیم
نکته آخر این است که والدین باید با این دختر شانزده ساله کاملاً جدّی صحبت کنند. لازم نیست که این موضوع را حتماً پدر به دختر بگوید، بلکه مادر هم می تواند آن را بگوید؛ مثلاً مادر می تواند بگوید: دخترم! درست است که همه ی پدرها برای بچّه هایشان زحمت می کشند؛ ولی فرزندان هم باید شکر گذار پدر و مادرشان باشند.
در این زمینه روایت هم داریم که می فرماید: شکرگذارترین انسانها نسبت به پروردگار، آن کسی است که نسبت به پدر و مادرش شکرگذار باشد؛ یعنی ما باید نسبت به بنده های خدا هم شکرگذار باشیم و این نکته را باید به فرزندشان بگویند.
همچنین مادر می تواند بگوید: دختر خوبم! پدرت این وسیله را برای تو خریده، آیا بابت آن از پدرت تشکر کرده ای؟ شاید اوایل والدین از او مقاومتی ببینند؛ ولی وقتی فرزند این رفتار را به صورت مکرّر ببیند، خودش این رفتار و گفتار را رعایت می کند.
توپ را در زمین خواهر بزرگتر بیندازیم!
این مسئله که دختر نوجوان ایشان خودش را با خواهر شش ساله اش، مقایسه می کند، خیلی خوب است. گاهی چون در این سن درک و فهم بچّه ها بالا می رود، خوب است که والدین در مورد مسائل دختر کوچکتر با این دختر بزرگتر مشورت کنند؛ یعنی چون این ها ده سال اختلاف سنّی دارند، می توانند یک سری از مشورت ها را از او بگیرند؛ البته نه در حضور فرزند کوچک. مثلاً گاهی به او بگوییم: دخترم، ما می خواهیم به بیرون برویم، به نظر شما آیا خواهر کوچک تو نیاز به لباس دارد یا نه؟
به تعبیر ما باید توپ را در زمین خواهر بزرگتر بیاندازیم! تا او هم متوجّه شود که اگر ما چیزی را برای خواهرش تهیّه می کنیم، به این خاطر است که او در این سن، نیاز ویژه ای دارد؛ یعنی فکر او را فعّال کنیم و نگذاریم که او با این صحنه یک دفعه مواجه شود که پدر با دو جعبه و کیسه ی بزرگ که برای خواهرش است، به خانه بیاید؛ در این صورت ممکن است که آن حسادت برانگیخته شود؛ لذا ما می توانیم با مشورت این حس را در او از بین ببریم.
یا مثلاً می توانیم به او بگوییم: به نظر تو آیا خواهرت به مدادرنگی نیاز دارد یا نه؟ یک وقت هایی با او به این صورت مشورت کنیم، تا ذهن او را آماده کرده باشیم که اگر یک سری از خریدهای خاص را برای خواهر کوچکش انجام دادیم، او غافل گیر نشود.
خرید ها باید متوازن باشد
با توجّه به اختلاف سنّی فرزندان، یک نکته ی مهم این است که وقتی می خواهیم برای بچّه هایمان خرید کنیم، باید این خریدها متوازن باشند؛ مثلاً امروز که برای خواهر بزرگتر لباس یا کفش و کیف می خریم، اگر بعد از یک هفته برای خواهر کوچک تر خرید کنیم، در اینجا این اختلاف نظر شاید اتّفاق بیافتد؛ ولی وقتی با هم خرید کنیم، یعنی خریدها متناسب با نیاز بچّه ها و در یک زمان و از یک جا باشد، این اتّاق نمی افتد.