توزیع نامتوازن ثروت در آمریکا
پرسش :
یکی از مشکلات اقتصادی در آمریکا بحث توزیع نامتوازن ثروت است که سالیان متمادی وجود داشته و همین طور عمیق تر می شود و نارضایتی زیادی هم ایجاد کرده. این مسئله را چگونه تحلیل میکنید؟
پاسخ :
سیستم اقتصادی در آمریکا سرمایهداری است. یک زمانی داخل ایران اگر به کسی میگفتند سرمایهدار یا میگفتند سیستم سرمایهداری است، این خوب نبود و بهنوعی حرف بدی بود. ولی در آمریکا این حرف بدی نیست. به کسی بگویند اسلامی، این حرف بد است. به کسی بگویند مثلاً متشرع در اسلام، حرف بدی است، ولی سیستم سرمایهداری حرف بدی در آمریکا نیست. سیستم موجود است. به آن هم علاقه دارند. توجیهاتی هم برای علاقهشان ارائه میدهند.
منتها نتیجهی این سیستم سرمایهداری این میشود که قشرهایی از جمعیت ذیل قوانین موجود ثروتهای خیلی کلانی پیدا میکنند. یعنی سیستم مالیاتی در آمریکا و سیستمهایی که باید اعتدال در پخش ثروت در جامعه ایجاد کند، یا قوانین وجود ندارد و یا وجود دارد، امّا به نفع سرمایهداران و یک درصدیها است. چرا این قوانین اینجوری نوشته شدهاند؟ چرا قوانین دیگری نمینویسند که مالیات بیشتری از قشرهای ثروتمندتر جامعه بگیرند تا هم کسری بودجه نداشته باشند و اختلاف طبقاتی هم کمتر شود و قشرهای ضعیفتر بتوانند از خدمات دولتی بیشتر استفاده کنند؟ چرا این کار را نمیکنند؟ بهخاطر اینکه سرمایهداران نمیخواهند. در آمریکا سیستم سرمایهداری حاکم است و سیستم سرمایهداری، یعنی نظر سرمایهدار اعمال میشود. مکانیزمش هم این هست که سرمایهدار افرادی که در سیاست هستند را کمک مالی میکند. یعنی سیستم بهنوعی طراحی شده که فرد نمیتواند وارد سیستم سیاسی آمریکا شود، مگر اینکه خودش سرمایهدار باشد یا از سرمایهدارها پول گرفته باشد.
این موضوع در آمریکا مورد پژوهش قرار گرفته است. ۹۴ درصد از افرادی که رأی آوردند، و یا پیروز انتخابات شدند، اینها نسبت به رقیبشان بیشتر هزینه کردند. این وابستگی به پول است. کاری هم ندارند که این نظرش چیست، چقدر برای مردم کار کرده و سابقهی کاریاش چیست. این پول است که تعیین میکند چه کسی وارد کنگره شود. بنابراین با این وضعیت، قوانین موجود توسط همین افراد تصویب میشود. قوهی مجریه هم همینطور است.
امّا در همین رابطه سیستم آمریکا را میتوانیم به یک مثلث تشبیه کنیم که یک ضلعش سیاستمداران، یک ضلعش اندیشکدهها و ضلع دیگرش رسانهها هستند. یک درصدیهای جامعه به ضلع سیاستمدار کمک میکند و سیاستمدار باید بانی مالی خودش را ترویج کند، منتها این بد است که سیاستمدار بگوید که من پول گرفتم و فلان قانون را تصویب کردم. از طرف دیگر، یک درصدی جامعه به اندیشکدهها هم کمک مالی میکند. اندیشکدهها محتوایی تولید میکنند که نظام موجود و سیاست حمایت از یک درصدیها را تأیید میکنند. این یک منبعی برای سیاستمدار میشود که میخواهد این کار را کند. مثلاً میگوید من بر اساس فلان پژوهش یا اندیشکده این کار را کردم. پول اندیشکده را چه کسی میدهد؟ همان یک درصدیها. رسانه چه کار میکند؟ رسانه هم باید وضعیت موجود را از نظر فکری برای مخاطب تثبیت کند. برای تثبیت از چه کسی استفاده میکند؟ کارشناس همان اندیشکده که این وضعیت را توضیح میدهد. رسانهها در آمریکا خصوصی و متعلق به یک درصدیها هستند. برای تأمین مخارجشان باید آگهی بگیرند. از چه کسانی باید آگهی بگیرند؟ از شرکتها. شرکتها مال چه کسانی هستند؟ مال یک درصدیها.
هم سیاستمداران، هم اندیشکدهها و هم رسانهها وابسته به پول یک درصدیها هستند. این سیستم با این سبک کار میکند و سیستم سرمایهداری ادامه پیدا میکند. مثلاً در آمریکا الان یک جنبشی برای حزب مردم درست شده است، این جنبش میگوید نه دموکراتها به درد ما خوردند و نه جمهوریخواهان. چون هم دموکراتها و هم جمهوریخواهان ذیل سیستم سرمایهداری کار میکنند. حزب مردم هم که میخواهد بیاید با مانع مواجه میشود، چون سیستم دو حزبی است.
منتها وجود وضعیت فعلی، به این معنی نیست که مردم ناراضی نیستند، مردم آمریکا از وضعیت فعلی ناراضی هستند و در نتیجه برای اعتراض میآیند در خیابان و در زمان انتخابات رأی هم نمیدهند. آخرین انتخابات آمریکا مربوط به انتخابات مجلس نمایندگان و یک سوم سنا در سال ۲۰۱۸ بود. حدود ۳۵ درصد مردم شرکت کردند. در انتخابات مجلس ما که رکورد کمترین شرکت در ۴۱ سال بعد از انقلاب بود، ۴۶.۷ درصد شرکت کردند. امّا در کنگرهی آمریکا معمولاً میانگین ۳۵ درصد است. از این جهت این نارضایتی را می توان فهمید. ساختار سیستم سرمایهداری این نارضایتی را به این سبک ایجاد کرده و درست کردنش هم خیلی راحت نیست. برای همین هم است که از مردم آمریکا زمانی که نظرسنجی میشود، شصت هفتاد درصدشان حزب سوم میخواهند.
الان محبوبیت و مشروعیت کنگره بر اساس نظرسنجیهای خودشان، شانزده هفده درصد است. به این جهت این ساختار بههمریختهای است. یکی از دلایلی که ترامپ هم رأی آورد همین بود. ترامپ یکی از شعارهای اصلیاش این بود که میگفت من این باتلاق را خشک میکنم. منظورش واشنگتن بود که بهخاطر فساد گستردهاش باتلاق شده است. خشک که نکرد هیچ، به فساد هم اضافه کرد. خودش هم که جرثومهی فساد است.
منبع: پایگاه حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری
پاسخ از آقای دکتر فؤاد ایزدی، عضو هیأت علمی دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران:
سیستم اقتصادی در آمریکا سرمایهداری است. یک زمانی داخل ایران اگر به کسی میگفتند سرمایهدار یا میگفتند سیستم سرمایهداری است، این خوب نبود و بهنوعی حرف بدی بود. ولی در آمریکا این حرف بدی نیست. به کسی بگویند اسلامی، این حرف بد است. به کسی بگویند مثلاً متشرع در اسلام، حرف بدی است، ولی سیستم سرمایهداری حرف بدی در آمریکا نیست. سیستم موجود است. به آن هم علاقه دارند. توجیهاتی هم برای علاقهشان ارائه میدهند.
منتها نتیجهی این سیستم سرمایهداری این میشود که قشرهایی از جمعیت ذیل قوانین موجود ثروتهای خیلی کلانی پیدا میکنند. یعنی سیستم مالیاتی در آمریکا و سیستمهایی که باید اعتدال در پخش ثروت در جامعه ایجاد کند، یا قوانین وجود ندارد و یا وجود دارد، امّا به نفع سرمایهداران و یک درصدیها است. چرا این قوانین اینجوری نوشته شدهاند؟ چرا قوانین دیگری نمینویسند که مالیات بیشتری از قشرهای ثروتمندتر جامعه بگیرند تا هم کسری بودجه نداشته باشند و اختلاف طبقاتی هم کمتر شود و قشرهای ضعیفتر بتوانند از خدمات دولتی بیشتر استفاده کنند؟ چرا این کار را نمیکنند؟ بهخاطر اینکه سرمایهداران نمیخواهند. در آمریکا سیستم سرمایهداری حاکم است و سیستم سرمایهداری، یعنی نظر سرمایهدار اعمال میشود. مکانیزمش هم این هست که سرمایهدار افرادی که در سیاست هستند را کمک مالی میکند. یعنی سیستم بهنوعی طراحی شده که فرد نمیتواند وارد سیستم سیاسی آمریکا شود، مگر اینکه خودش سرمایهدار باشد یا از سرمایهدارها پول گرفته باشد.
این موضوع در آمریکا مورد پژوهش قرار گرفته است. ۹۴ درصد از افرادی که رأی آوردند، و یا پیروز انتخابات شدند، اینها نسبت به رقیبشان بیشتر هزینه کردند. این وابستگی به پول است. کاری هم ندارند که این نظرش چیست، چقدر برای مردم کار کرده و سابقهی کاریاش چیست. این پول است که تعیین میکند چه کسی وارد کنگره شود. بنابراین با این وضعیت، قوانین موجود توسط همین افراد تصویب میشود. قوهی مجریه هم همینطور است.
امّا در همین رابطه سیستم آمریکا را میتوانیم به یک مثلث تشبیه کنیم که یک ضلعش سیاستمداران، یک ضلعش اندیشکدهها و ضلع دیگرش رسانهها هستند. یک درصدیهای جامعه به ضلع سیاستمدار کمک میکند و سیاستمدار باید بانی مالی خودش را ترویج کند، منتها این بد است که سیاستمدار بگوید که من پول گرفتم و فلان قانون را تصویب کردم. از طرف دیگر، یک درصدی جامعه به اندیشکدهها هم کمک مالی میکند. اندیشکدهها محتوایی تولید میکنند که نظام موجود و سیاست حمایت از یک درصدیها را تأیید میکنند. این یک منبعی برای سیاستمدار میشود که میخواهد این کار را کند. مثلاً میگوید من بر اساس فلان پژوهش یا اندیشکده این کار را کردم. پول اندیشکده را چه کسی میدهد؟ همان یک درصدیها. رسانه چه کار میکند؟ رسانه هم باید وضعیت موجود را از نظر فکری برای مخاطب تثبیت کند. برای تثبیت از چه کسی استفاده میکند؟ کارشناس همان اندیشکده که این وضعیت را توضیح میدهد. رسانهها در آمریکا خصوصی و متعلق به یک درصدیها هستند. برای تأمین مخارجشان باید آگهی بگیرند. از چه کسانی باید آگهی بگیرند؟ از شرکتها. شرکتها مال چه کسانی هستند؟ مال یک درصدیها.
هم سیاستمداران، هم اندیشکدهها و هم رسانهها وابسته به پول یک درصدیها هستند. این سیستم با این سبک کار میکند و سیستم سرمایهداری ادامه پیدا میکند. مثلاً در آمریکا الان یک جنبشی برای حزب مردم درست شده است، این جنبش میگوید نه دموکراتها به درد ما خوردند و نه جمهوریخواهان. چون هم دموکراتها و هم جمهوریخواهان ذیل سیستم سرمایهداری کار میکنند. حزب مردم هم که میخواهد بیاید با مانع مواجه میشود، چون سیستم دو حزبی است.
منتها وجود وضعیت فعلی، به این معنی نیست که مردم ناراضی نیستند، مردم آمریکا از وضعیت فعلی ناراضی هستند و در نتیجه برای اعتراض میآیند در خیابان و در زمان انتخابات رأی هم نمیدهند. آخرین انتخابات آمریکا مربوط به انتخابات مجلس نمایندگان و یک سوم سنا در سال ۲۰۱۸ بود. حدود ۳۵ درصد مردم شرکت کردند. در انتخابات مجلس ما که رکورد کمترین شرکت در ۴۱ سال بعد از انقلاب بود، ۴۶.۷ درصد شرکت کردند. امّا در کنگرهی آمریکا معمولاً میانگین ۳۵ درصد است. از این جهت این نارضایتی را می توان فهمید. ساختار سیستم سرمایهداری این نارضایتی را به این سبک ایجاد کرده و درست کردنش هم خیلی راحت نیست. برای همین هم است که از مردم آمریکا زمانی که نظرسنجی میشود، شصت هفتاد درصدشان حزب سوم میخواهند.
الان محبوبیت و مشروعیت کنگره بر اساس نظرسنجیهای خودشان، شانزده هفده درصد است. به این جهت این ساختار بههمریختهای است. یکی از دلایلی که ترامپ هم رأی آورد همین بود. ترامپ یکی از شعارهای اصلیاش این بود که میگفت من این باتلاق را خشک میکنم. منظورش واشنگتن بود که بهخاطر فساد گستردهاش باتلاق شده است. خشک که نکرد هیچ، به فساد هم اضافه کرد. خودش هم که جرثومهی فساد است.
منبع: پایگاه حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری