مسیحیت پیشاهنگ «استعمار» ملتها در عصر حاضر
پرسش :
با چه شواهد و قرائنی استنباط می شود که آیین مسیحیت در شرایط فعلی به جاده صافکن و پیشاهنگ استعمارگران دنیا تبدیل گشته است؟
پاسخ :
روزى که حضرت مسیح(علیه السلام) به عنوان پیامبر اولی العزم مأمور هدایت مردم مخصوصاً قوم یهود _ که سر به طغیان برداشته بودند _ شد آیین زلال الهى را در اختیار آنها گذارد؛ حواریّون _ همان دوستان مخلص و فداکار مسیح(علیه السلام) _ مانند پروانه گرد او را گرفته بودند و شهر به شهر مىگشتند و مردم را به خداوند یگانه و پرهیز از هرگونه ظلم و فساد دعوت مىکردند و انجیل که مجموعه کلمات و وحى الهى بود و به نیکىها _ مخصوصاً محبّت _ دعوت مىکرد را در اختیارشان مینهادند و سرانجام قوم یهودِ آن زمان، به سرش آوردند آنچه نباید بیاورند.
مسیح(علیه السلام) به اعتقاد ما مسلمانان و حتّى به اعتقاد مسیحیان، به آسمان صعود کرد و آیین او تدریجاً دستخوش دگرگونىها شد. آیین توحید خالص او تبدیل به تثلیث و خدایان سه گانه شد و کشیشان مجبور به زندگى توأم با تجرّد تا آخر عمر (با همه مفاسد و فجایعش شدند) و مردان و زنان تارک دنیا، بر اثر یک بدعت ناروا، روانه دیرها شدند و از جامعه بشرى جدا گشتند و به عباداتى که هرگز خدا به آن امر نکرده بود روى آوردند و چهره اصیل و شفّاف و منطقى مسیحیّت به سبب تحریفهاى گوناگون به چهره غیر منطقى و دور از رحم و انصاف مبدّل گشت و پاپها، از مقام روحانیون خدمتگزار، به صورت سلاطین پراقتدار درآمدند و کاخهاى سلطنتى آنها یادآور سلاطین افسانهاى تاریخ شد.
این وضع همچنان ادامه یافت تا اینکه در قرون اخیر تشکیلات مسیحیّت در خدمت استعمار درآمد و هر نقطهاى را که استعمار غربى آهنگ آن مىکرد پیشاپیش آنها خیل کشیشان و مبلّغان مسیحى روانه آن دیار مىشدند و با تعلیمات تحریف یافته این آیین افکار مردم را تخدیر کرده، آماده تسلیم شدن در برابر استعمارگران مى کردند. به این نکتهها که میتواند شاهد و دلیل بر این مدعا باشد توجّه فرمایید:
1. کشورهاى آفریقایی بیشترین مرکز نفوذ استعمار است و بیشترین مرکز تبلیغات مسیحیّت کنونى.
2. سردمداران کلیسا پیوسته از دولتهاى استعمارى حمایت مىکنند و متقابلا دولتهاى استعمارگر از سردمداران کلیسا.
3. رژیم غاصب اسرائیل که از سوى اکثریت قاطع مردم دنیا منفور شناخته می شود هرگز از سوى ارباب کلیسا مورد نکوهش جدّى _ تا چه رسد به محکومیّت _ قرار نگرفته است.
4. قبل از انقلابِ مردمىِ ما در ایران چندان تبلیغى از مسیحیّت نمىشد، زیرا دستگاه طاغوت در خدمت دولتهاى استعمارى _ یا لااقل در جهت منافع آنها _ در حرکت بود؛ امّا بعد از انقلاب اسلامى که منافع استعمارگران به خطر افتاد _ و مخصوصاً این ایّام _ تبلیغات آنها به شدّت رو به فزونى نهاده، صدها یا هزاران کلیساى خانوادگى تشکیل دادهاند تا مذهب را با مذهب بکوبند و اساس انقلاب اسلامى را که در برابر زیاده خواهى مستکبران ایستاده، سست کنند، و این موج تبلیغاتى شدید راستى عجیب است.
در کشورهاى اسلامى که نسیم بیدارى و حرکت به سوى استقلال کامل وزیدن گرفته است، مبلّغان مسیحى نیز فعّال تر شده اند که استعمارگران را براى رسیدن به اهداف خود و مصادره کردن انقلاب ها کمک کنند.
منبع: مسیحیت در دنیای کنونی، مکارم شیرازی، ناصر، مدرسه امام علی بن ابی طالب(علیه السلام)، قم، 1390 شمسی، چاپ اول، ص 7.
روزى که حضرت مسیح(علیه السلام) به عنوان پیامبر اولی العزم مأمور هدایت مردم مخصوصاً قوم یهود _ که سر به طغیان برداشته بودند _ شد آیین زلال الهى را در اختیار آنها گذارد؛ حواریّون _ همان دوستان مخلص و فداکار مسیح(علیه السلام) _ مانند پروانه گرد او را گرفته بودند و شهر به شهر مىگشتند و مردم را به خداوند یگانه و پرهیز از هرگونه ظلم و فساد دعوت مىکردند و انجیل که مجموعه کلمات و وحى الهى بود و به نیکىها _ مخصوصاً محبّت _ دعوت مىکرد را در اختیارشان مینهادند و سرانجام قوم یهودِ آن زمان، به سرش آوردند آنچه نباید بیاورند.
مسیح(علیه السلام) به اعتقاد ما مسلمانان و حتّى به اعتقاد مسیحیان، به آسمان صعود کرد و آیین او تدریجاً دستخوش دگرگونىها شد. آیین توحید خالص او تبدیل به تثلیث و خدایان سه گانه شد و کشیشان مجبور به زندگى توأم با تجرّد تا آخر عمر (با همه مفاسد و فجایعش شدند) و مردان و زنان تارک دنیا، بر اثر یک بدعت ناروا، روانه دیرها شدند و از جامعه بشرى جدا گشتند و به عباداتى که هرگز خدا به آن امر نکرده بود روى آوردند و چهره اصیل و شفّاف و منطقى مسیحیّت به سبب تحریفهاى گوناگون به چهره غیر منطقى و دور از رحم و انصاف مبدّل گشت و پاپها، از مقام روحانیون خدمتگزار، به صورت سلاطین پراقتدار درآمدند و کاخهاى سلطنتى آنها یادآور سلاطین افسانهاى تاریخ شد.
این وضع همچنان ادامه یافت تا اینکه در قرون اخیر تشکیلات مسیحیّت در خدمت استعمار درآمد و هر نقطهاى را که استعمار غربى آهنگ آن مىکرد پیشاپیش آنها خیل کشیشان و مبلّغان مسیحى روانه آن دیار مىشدند و با تعلیمات تحریف یافته این آیین افکار مردم را تخدیر کرده، آماده تسلیم شدن در برابر استعمارگران مى کردند. به این نکتهها که میتواند شاهد و دلیل بر این مدعا باشد توجّه فرمایید:
1. کشورهاى آفریقایی بیشترین مرکز نفوذ استعمار است و بیشترین مرکز تبلیغات مسیحیّت کنونى.
2. سردمداران کلیسا پیوسته از دولتهاى استعمارى حمایت مىکنند و متقابلا دولتهاى استعمارگر از سردمداران کلیسا.
3. رژیم غاصب اسرائیل که از سوى اکثریت قاطع مردم دنیا منفور شناخته می شود هرگز از سوى ارباب کلیسا مورد نکوهش جدّى _ تا چه رسد به محکومیّت _ قرار نگرفته است.
4. قبل از انقلابِ مردمىِ ما در ایران چندان تبلیغى از مسیحیّت نمىشد، زیرا دستگاه طاغوت در خدمت دولتهاى استعمارى _ یا لااقل در جهت منافع آنها _ در حرکت بود؛ امّا بعد از انقلاب اسلامى که منافع استعمارگران به خطر افتاد _ و مخصوصاً این ایّام _ تبلیغات آنها به شدّت رو به فزونى نهاده، صدها یا هزاران کلیساى خانوادگى تشکیل دادهاند تا مذهب را با مذهب بکوبند و اساس انقلاب اسلامى را که در برابر زیاده خواهى مستکبران ایستاده، سست کنند، و این موج تبلیغاتى شدید راستى عجیب است.
در کشورهاى اسلامى که نسیم بیدارى و حرکت به سوى استقلال کامل وزیدن گرفته است، مبلّغان مسیحى نیز فعّال تر شده اند که استعمارگران را براى رسیدن به اهداف خود و مصادره کردن انقلاب ها کمک کنند.
منبع: مسیحیت در دنیای کنونی، مکارم شیرازی، ناصر، مدرسه امام علی بن ابی طالب(علیه السلام)، قم، 1390 شمسی، چاپ اول، ص 7.