سه‌شنبه، 5 مرداد 1400
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

شبهه: قدرت، منشاء مشروعیت و صلاحیت امامت است

پرسش :

شبهه: اگر علی (علیه السلام) قدرت کسب خلافت و امامت را نداشت صلاحیت آن را هم نداشته چون فقط کسی می تواند امام باشد که توانایی به دوش گرفتن بار امامت را داشته باشد. و اگر ایشان این قدرت را داشته چرا خلافت را بخشیده است؟!


پاسخ :
برخی خلافت را که جنبه الهی دارد و کسی که به خلافت می رسد باید ادامه دهنده راه پیامبر(صلی الله علیه و آله) باشد، به حکومت ظاهری بر مردم تنزل داده و آن را فقط سلطه بر مردم معنی کرده اند. از نظر آنها هر کسی به هر روشی بتواند کسب قدرت کند نعوذ بالله خلیفه پیامبر(صلی الله علیه وآله) خواهد بود. بر اساس همین تفکر امام علی(علیه السلام) را به خاطر اینکه در برابر مخالفانش قیام نکرد و نتوانست خلافت را به دست بگیرد شایسته خلافت نمی دانند! در حالی که بسیار روشن است این دلیل نه مطابق با عقل است و نه شرع آن را تایید می کند و به چند دلیل رد می شود:
 
1- ملازمه ای بین قدرت و شایستگی برای حکومت وجود ندارد:
اگر منظور از قدرت، نفوذ در بین مردم و داشتن مناسبات اجتماعی طایفه ای باشد، بین این امر و مشروعیّت و حقانیت یک حاکم ملازمه ای وجود ندارد؛ چرا که ممکن است یک شخص لایق حکمرانی باشد، امّا چنین پشتوانه ای را نداشته باشد و حاضر نباشد با پایمال کردن حق مظلومان نظر اشراف را جلب کند و به چنین پشتوانه ای دست یابد. بر عکس آن نیز ممکن است و آن اینکه فرد نالایقی بواسطه مناسبات اجتماعی و قدرت نظامی و یا توطئه، به قدرت سیاسی دست یابد.

مصداق روشن این قاعده انبیاء و ائمه(علیهم السلام) می باشند که حقانیت و لیاقت خود را از خدا داشتند، اما کمتر توانستند به حکومت دست یابند؛ آیا این امر حقانیّت و شایستگی آنها را زیر سؤال می برد؟! چه بسیار حاکمانی که با کمک باندهای قدرت به حکومت دست یافتند امّا با معیارهای دینی و عرفی مشروعیّت نداشتند. امامت امام على(علیه السلام) نیز انتصاب الهى بود و کسانى که از جانب خدا براى مقامى منصوب مى شوند، براى مشروعیتت خود نیازى به رأى مردم ندارند.
 
2- امام قدرت به معنای فوق را هم داشت؛ امّا قدرت نفسانی ایشان قوی تر بود:
علی بن ابی طالب با وجود توطئه مخالفانش باز هم قدرت و نفوذ لازم برای گرفتن حق خویش را داشت. عباس عموی پیامبر(صلی الله علیه و آله) و چند تن دیگر از بزرگان صحابه از او حمایت می کردند؛ از جمله افرادی که با ابوبکر بیعت نکردند و از امام علی(علیه السلام) حمایت کردند: 1ـ سلمان فارسى‏ 2ـ عمار یاسر 3ـ براء بن عازب 4ـ ابان بن سعید 5ـ خالد بن سعید 6ـ أبُىّ بن کعب‏ 7ـ ابوذر غفارى 8ـ مقداد بن اسود 9ـ زبیر بن عوام و جماعتى از بنى‏ هاشم و جمعى از مهاجرین و انصار.(1) بنى امیه نیز به رهبری ابى سفیان -براى رسیدن به مقاصد خودشان- آن حضرت را تحریک به قیام مى نمودند.(2) خود حضرت هم شجاعت بی نظیری در جنگ داشت و بارها نشان داده که در میدان جنگ هیچکس جرأت رویارویی با ایشان را ندارد.(3) با این وجود ایشان نمی خواست نظام نوپای اسلام را با جنگ داخلی تضعیف و نابود کند. ضمن اینکه ایشان مشروعیّت خود را از نصب نبوی داشت و نیازی به شمشیر نمی دید؛ بلکه انتظار می رفت که جامعه آن روز به حق منصوص ایشان تمکین کند؛ چنانکه در روایات نیز می خوانیم: «مَثَلُ الإمَامِ کَمَثَلِ الْکَعْبَةِ تُزارُ وَ لَا تَزُور»(4)؛ (مثل و مانند امام به مثابه کعبه و خانه خداست که باید مردم در زیارت بسراغ او روند نه آنکه او بسراغ مردم آید [و برای رسیدن به خلافت جنگ و قتال کند]). از طرفی حکومتی که به زور شمشیر و باندبازی حاصل شود نزد خدا مشروعیّت ندارد.

لذا با آنکه أحدى در امت ویژگی های بیان شده از سوی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) برای تصدی مقام خلافت را آشکارا و پنهان مانند آن حضرت نداشت، سکوت را ترجیح داد؛ زیرا حضرت از نفس خود تبعیت نمی کرد و قوه عاقله شان در بالاترین مراتب قرار داشت. ایشان تأمّل و تفکر نمود که اگر در مقابل آن دسته بندی ها قیام نماید و در مقام مطالبه حق ثابت خود برآید قطعا دودستگى در اسلام پدید می آید و در اثر اختلاف کلمه و تفرقه مسلمین دشمنان اسلام که سالها است به دنبال فرصتی می گردند تا بر مسلمانان چیره شوند، از این فرصت استفاده می کنند و در نتیجه اصل دین از میان می رود و مسلمانانی که تازه به اسلام روی آورده اند به سمت کفر برگشته و منحرف می گردند. امام صلاح را در صبر و تحمّل و شکیبائى دید و با تمام سختی ها ساخت و بردبارى نمود چنانچه فرموده اند: «... رَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى‏ فَصَبَرْتُ وَ فِى الْعَیْنِ قَذىً وَ فِى الْحَلْقِ شَجى أَرَى تُرَاثِی نَهْبا»(5)؛ (هنگامى که تشخیص دادم خردمندى در صبر کردن است در حالى که خار در چشم و استخوان در گلویم بود و میراث خود را به غارت و تاراج رفته مى دیدم صبر نمودم).
 
3- امام علاوه بر نفوذ اجتماعی، سایر شایستگی های لازم برای حکومت را بیشتر از دیگران داشت:
امام علی(علیه السلام) علاوه بر قدرت به معنای نفوذ اجتماعی، قدرت به معنای علم و توانایی های مدیریتی را نیز بیشتر از دیگران دارا بود. سیره امام علی(علیه السلام) در حکومت الگویی برای حکومت توانمند و عادلانه و اخلاقی است. بسیاری از علمای اهل سنت به این مسأله اعتراف کرده اند و حضرت به عنوان الگوی علم و عدالت شهره خاص و عام هست. در روایات بسیاری از شیعه و سنی نقل شده که امام علی(علیه السلام) از مردم خواستند هر سؤالی دارند بپرسند، سپس فرمودند: «فَوَاللَّهِ لَا تَسْأَلُونِی عَنْ شَیء یَکُونُ الَى یَوْم الْقِیَامَةِ الَّا حَدَّثْتُکُمْ بِهِ...»(6)؛ (به خدا قسم هیچ چیزی تا روز قیامت وجود ندارد مگر اینکه از آن به شما خبر می دهم...).

در بسیاری از خطبه های ایشان از جمله نامه ایشان به مالک اشتر نیز به خوبی می توان به علم و توانایی ایشان در اداره حکومت آگاه شد. حتی در منابع اهل سنت روایتی از احمد بن حنبل نقل شده که نشان می دهد امام علی(علیه السلام) از پیامبران گذشته از حیث علم و فضایل اخلاقی برتری دارد.(7)

مأمون خلیفه عباسی نیز قسم یاد می کند که: «به خداوند سوگند اگر فضائل ابو بکر و عمر (اعم از علم و شجاعت و عدالت و...) را هم با یک دیگر جمع کنید و روى هم بریزید باز هم فضیلت على از هر دو زیادتر خواهد بود».(8) حتی غیر مسلمانان و افرادى مادى، مانند «شبلى شُمَیِّل» که پیوند ایمانى با امام ندارد، در برابر عظمت امام خضوع مى‏ کند و او را این گونه مى‏ ستاید: «امام و پیشواى انسان ها على بن ابى ‏طالب، بزرگ بزرگان و یگانه نسخه اى است که در شرق و غرب نه در گذشته و نه در نزدیک، براى آن نظیر و همتایى دیده نشده است».(9)

ضمن اینکه ایشان از کودکی تحت نظارت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) بزرگ شدند و تجربیات زیادی را از حیث علم و مدیریت و فرماندهی و... از ایشان کسب کردند و بهترین گزینه برای جانشینی حضرت بودند. مهمتر از همه اینها نصوص فراوانی است که درباره ایشان از رسول خدا نقل شده و بر شایستگی ایشان برای جانشینی دلالت دارد.(10)
 
4- علی(علیه السلام) هیچ‌گاه خلافت را واگذار نکرد:
ر مورد واگذاری خلافت هم اگر منظور از آن «سکوت و صبر برای پرهیز از فتنه» باشد، این افتخاری بزرگ و سندی بر مظلومیّت ایشان است نه نشانه ناتوانی. امّا اگر به معنی «صرف نظر کردن از حقّانیّت خود و بیعت اختیاری، رضایت مندانه و امضاى خلافت دیگری» باشد، چنین چیزی هیچ گاه محقق نشد؛ چرا که امام علی(علیه السلام) همواره خود را خلیفه منصوص خدا مى دانست و عمل خلفا و شیوه به حکومت رسیدن آنها را تقبیح می کرد و در مناسبت های مختلف بر حقانیت خویش تاکید داشت. ایشان بارها به غصب حق خود توسط خلفا تصریح کرده و به این نکته تاکید داشته اند که به خاطر حفظ اسلام صبر کردند و قیام نکردند.(11)

بخاری و مسلم می گویند که بعد از آنکه ابوبکر خلافت را به دست گرفت امام علی(علیه السلام) با او بیعت نکرد و بعد از شش ماه وقتی حضرت زهرا(سلام الله علیها) شهید شد به «اجبار» بیعت کرد.(12) در حالی که می دانیم بیعت به معنی «رضایت واقعی و امضای حاکمیت یک فرد» است نه «قبول اجباری همراه با مناقشه در حقانیت او»! امام علی(علیه السلام) در خطبه اى که براى اصحاب خویش پس از سقوط مصر و شهادت محمد بن ابى بکر ایراد نمود در قسمتى از آن، دلایل امتناع از بیعت ابوبکر را چنین بیان نمود: «... من دست نگه داشتم چون خودد را براى تصدى این منصب از ابوبکر شایسته تر مى دیدم. مدتى این چنین گذشت و دیدم که گروه هایى از اسلام برگشته و به آیین محمد(صلى الله علیه و آله) پشت نهادند. آنان در پى نابودى دین خدا و امت محمد(صلى الله علیه و آله) بودند. پس نگران شدم که اگر به یارى اسلام و مسلمین برنخیزم شکافى در آن پدید آید که مصیبت آن برایم از مصیبت از دست رفتن ولایت بر شما ـ که متاع چند روزه دنیا بود و چون سراب از بین رفتنى و چون ابر ناپایدار است ـ بزرگتر بود. لذا مجبور شدم نزد ابوبکر رفته و با او بیعت کردم و بر رفع آن فتنه ها و تنگناها همت گماردم تا این که باطل از بین رفت و کلمه اللَّه برترى یافت گرچه کافران را خوش نیامد».(13) در روایت دیگری حضرت می فرماید: «پسر ابى قحافه در حالى که مى دانست موقعیت من براى خلافت به سان محور وسط آسیا مى باشد خلافت را چون پیراهن به تن کرد...».(14)

پی‌نوشت‌ها:
(1). ر.ک: تاریخ أبى الفداء، الملک المؤید إسماعیل بن أبی الفداء، دار المعرفة، بیروت‏، بی تا، ج 1، ص 239، باب (أخبار أبی بکر الصدیق وخلافته)؛ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، احمد بن اسحق، دار صادر، بی تا، بیروت، ج 2، ص 124؛ دلائل الصدق، مظفر، محمد حسین، ترجمه: سپهرى، محمد، ‏انتشارات امیر کبیر، تهران‏، 1377 هـ ش‏، چاپ اول‏، ج ‏2، ص 42.
(2). ابوسفیان به همراه عباس و زبیر نزد امام علی(علیه السلام) رفتند و گفتند: «نُبَایِعُکَ وَاللَّهِ أَنْتَ أَوْلَى بِهَذَا الْأَمْرِ»؛ (ما با تو بیعت می کنیم، به خدا قسم تو برای خلافت شایسته تری). امام علی(علیه السلام) در خطبه 5 نهج البلاغه جوابی را که به آنها داده بودند را بیان فرموده است. ر.ک: کامل البهائی فی السقیفة، طبری، عماد الدین‏، المکتبة الحیدریة، بی جا، 1426 هـ ق‏، چاپ اول‏، ج 1، ص 269؛ شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحدید، مکتبة آیة الله المرعشی‏، قم، 1378- 1383 هـ ش‏، ج‏ 1، ص 213.
(3). روایات فراوانی در وصف شجاعت ایشان نقل شده و منابع مختلف شیعه و سنی به آن تصریح کرده اند، به عنوان نمونه: ر.ک: الأم، امام شافعی، محمد بن إدریس الشافعی، دار المعرفة، بیروت، 1393 هـ ق، الطبعة الثانیة، ج 4، ص 243؛ نهایة الأرب فی فنون الأدب، شهاب الدین أحمد بن عبد الوهاب النویری، تحقیق: مفید قمحیة و جماعة، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1424هـ ق/ 2004م، الطبعة الأولى، ج 17، ص 79؛ ینابیع المودة، قندوزی حنفی، شیخ سلیمان بن ابراهیم، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1997 م، الطبعة الاولی، ص 93 - 95 و ص 137؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، دار الفکر، بیروت، 1995م، ج 41، ص 219؛ السیرة الحلبیة، حلبی، علی بن برهان الدین الحلبی، دار المعرفة، بیروت، 1400هـ ق، ج 2، ص 737؛ الإحتجاج‏، شیخ طبرسى‏، نشر المرتضى‏، مشهد، 1403 هـ ق‏، چاپ اول، ج ‏1، ص 272؛ شرح نهج البلاغة، همان‏، ج ‏13، ص 186؛ و... .
(4). عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، ابن بابویه، محمد بن على، ترجمه: مستفید، حمید رضا و غفارى، على اکبر، نشر صدوق، تهران، 1372 هـ ش، چاپ اول، ج ‏2، ص 469.
(5). نهج البلاغة، شریف الرضى، محمد بن حسین‏، محقق/ مصحح: صالح، صبحی‏، انتشارات هجرت، قم، 1414 هـ ق، چاپ اول، ص 48؛ شرح نهج البلاغة، همان، ج ‏1، ص 151.
(6). روایات فراوان دیگری نیز از صحابه و تابعین نقل شده که به برتری امام علی(علیه السلام) از نظر علم و فضیلت نسبت به سایر صحابه دلالت دارد؛ ر.ک: الجامع لأحکام القرآن، قرطبى، محمد بن احمد، انتشارات ناصر خسرو، 1364 ش، چاپ اول، ج 1، ص 35؛ شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، حسکانى، عبید الله بن احمد، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، تهران، 1411 هـ ق، چاپ اول، ج‏ 1، ص 103.
(7). «مَنْ أَرَادَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى آدَمَ فِی عِلْمِهِ، وَ إِلَى نُوحٍ فِی فَهْمِهِ، وَ إِلَى إِبْرَاهِیمَ فِی خَلَّتِهِ، وَ إِلَى مُوسَى فِی مُنَاجَاتِهِ، وَ إِلَى عِیسَى فِی سُنَّتِهِ، وَ إِلَى مُحَمَّدٍ فِی تَمَامِهِ وَ کَمَالِهِ فَلْیَنْظُرْ إِلَى عَلی بنِ أبی طالِب». ر.ک: شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، همان؛ ینابیع المودة، همان، ص 255.
(8). ایمان و کفر(ترجمه جلد 70- 64 بحار الانوار)، مجلسى، محمدباقر، ترجمه: عطاردى‏، عزیز الله، انتشارات عطارد، تهران، 1378 هـ ش، چاپ اول‏، ص 377.
(9). پاسخ جوان شیعى به پرسشهاى وهابیان‏، طبرى، محمد، نشر مشعر، تهران، 1386 ه ش‏، چاپ دوم‏، ص 200.
(10). مانند حدیث غدیر و آیه ولایت که مرحوم علامه امینى آن را با تمام مشخصات در جلد اول الغدیر (چاپ مرکز الغدیر، قم) صفحه 230 به بعد نقل کرده است. آیت الله مکارم شیرازی(مدظله) نیز در کتابی با عنوان «آیات ولایت در قرآن‏» مفصل به این مساله پرداخته است.
(11). ر.ک: شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، همان، ج ‏1، ص 307؛ ج 6، ص 95؛ ج ‏17، ص 152، نامه 62 و...؛ شبهاى پیشاور، سلطان الواعظین شیرازى‏، دار الکتب الإسلامیه‏، تهران، 1379 ش‏، چاپ سی و نهم، ص 1010- 1012.
(12). صحیح مسلم، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، بی تا، ج 3، ص 1380؛ صحیح بخاری (الجامع الصحیح المختصر)، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا، دار ابن کثیر، بیروت، 1407 هـ ق/1987م، چاپ سوم، ج 4، ص 1549، ح 3998.
(13). شرح نهج البلاغة ابن أبى الحدید، همان، ج‏ 6، ص 95.
(14). همان، ج ‏1، ص 307.

منبع: آیین رحمت


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.