پرسش :
شبهه: تفاوتى كه بين جوامع اسلامى ايدهآل با جوامع غربى وجود دارد، در مسألهٔ آزادى نيست. بلكه در مسألهٔ ارزشهاى اخلاقى است، يعنى بىبند و بارى جزء مفاسد آزادى نيست، بلكه به حساب سيستم ارزشى آنجاها است.
پاسخ :
اشكالى كه بر اين ديدگاه وارد است اين است كه آزادى را كى بايد معنا كند؟ جواب مىدهند عدالت آزادى را تعريف و تحديد مىكند. اما خودشان متوجه شدند كه اخلاق هم علاوه بر عدالت، آزادى را محدود مىكند. ما مىپرسيم، عدالت را كى بايد تعريف كند؟ عدالت، عدم تعدى از حق خود است اما تعريف و تحديد حقوق بر عهدهٔ كيست، حق كدام است و حد آن كجا است؟
بله، آزادى به عدل مرتبط است، ولى عدل حدش چيست؟ اينها ظاهرشان «فى غاية الوضوح» است، اما كُنهشان «فى غاية الخفا» است. حقوق افراد، جوامع و رهبران چقدر است؟ اگر اخلاق، آزادى را تحديد مىكند، خود خُلق چيست؟
اخلاق و اوصاف نفس چگونه است؟ و خلق بد و خوب مرزشان كجاست؟
اما درحكومت دينى با توجه به مبانى دينى در جهانبينى و انسانشناسى اين مفاهيم معنا مىشوند و اگر اختلافاتى باشد، در مسائل شخصى است، نه در امور كلان و خطوط كلى. غرض آنكه ١: اخلاق، حقوق، مانند فقه خاستگاهى دارند كه وحى معصوم و عقل برهانى همسوىِ با آن است نه صرف انديشه بشرى كه برخاسته از خواستههاى نفسانى است؛ ٢: هرچند آزادى محدود به عدالت است ولى عدالت را شريعت تحديد مىنمايد و شريعت همان حكم خداست كه توسط دليل معتبر عقلى يا نقلى كشف مىشود نه آنكه ايجاد شود و ابداع گردد.
مأخذ: (فصلنامه حكومت اسلامى، شماره 21، ص 66)
اشكالى كه بر اين ديدگاه وارد است اين است كه آزادى را كى بايد معنا كند؟ جواب مىدهند عدالت آزادى را تعريف و تحديد مىكند. اما خودشان متوجه شدند كه اخلاق هم علاوه بر عدالت، آزادى را محدود مىكند. ما مىپرسيم، عدالت را كى بايد تعريف كند؟ عدالت، عدم تعدى از حق خود است اما تعريف و تحديد حقوق بر عهدهٔ كيست، حق كدام است و حد آن كجا است؟
بله، آزادى به عدل مرتبط است، ولى عدل حدش چيست؟ اينها ظاهرشان «فى غاية الوضوح» است، اما كُنهشان «فى غاية الخفا» است. حقوق افراد، جوامع و رهبران چقدر است؟ اگر اخلاق، آزادى را تحديد مىكند، خود خُلق چيست؟
اخلاق و اوصاف نفس چگونه است؟ و خلق بد و خوب مرزشان كجاست؟
اما درحكومت دينى با توجه به مبانى دينى در جهانبينى و انسانشناسى اين مفاهيم معنا مىشوند و اگر اختلافاتى باشد، در مسائل شخصى است، نه در امور كلان و خطوط كلى. غرض آنكه ١: اخلاق، حقوق، مانند فقه خاستگاهى دارند كه وحى معصوم و عقل برهانى همسوىِ با آن است نه صرف انديشه بشرى كه برخاسته از خواستههاى نفسانى است؛ ٢: هرچند آزادى محدود به عدالت است ولى عدالت را شريعت تحديد مىنمايد و شريعت همان حكم خداست كه توسط دليل معتبر عقلى يا نقلى كشف مىشود نه آنكه ايجاد شود و ابداع گردد.
مأخذ: (فصلنامه حكومت اسلامى، شماره 21، ص 66)