پرسش :
قرآن از چه شيوههايي در تبيين معارف استفاده ميكند؟
پاسخ :
خداي سبحان رسالتهاي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را تلاوت آيات بر مردم، تعليم كتاب و حكمت به انسانها، و تزكيه نفوس آنان معرفي ميكند: "هو الّذي بعث في الأمّيين رسولا ً منهم يتلوا عليهم اياته ويزكّيهم ويعلّمهم الكتاب والحكمة و..."(1) و جامع همه اين رسالتها، "دعوت به سوي خدا" است كه سر لوحه برنامه همه انبياي الهي است و روشهاي آن در قرآن كريم تبيين شده است: "ادعُ إلي سبيل ربّك بالحكمة والموعظة الحسنة وجادلهم بالتي هي أحسن"(2). خداي سبحان كه شيوههاي گوناگون دعوت را به رسول خود آموخت، خود نيز در تبيين و تفهيم معارف قرآني آن را به كار گرفت.
سرّ استفاده از روشهاي گوناگون در دعوت و تعليم، آن است كه انسانها گرچه از فرهنگ مشترك فطري برخوردارند، ليكن در هوشمندي و مراتب فهم يكسان نيستند و به تعبير برخي روايات همانند معادن طلا و نقره متفاوتند: "النّاس معادن كمعادن الذّهب والفضّة"(3)؛ برخي از مخاطبان قرآن كريم انسانهاي سادهانديش و برخي حكيمان فرزانه و ژرفانديشان باريك بينند.
از اين رو، لازم است كتاب جهانشمول الهي، معارف فطري را با روشهاي متفاوت و در سطوح گوناگون تبيين كند تا ژرفانديشان محقق به بهانه نازل بودن مطالبِ وحيْ خود را بينياز از آن نپندارند و سادهانديشان مقلِّد نيز به دستاويز پيچيدگيِ معارف آن، خود را محروم نبينند. بر اين اساس، قرآن كريم نه تنها از راه حكمت، موعظه و جدال احسن رهآورد خويش را ارائه كرده است، بلكه بسياري از معارف خود را در چهره مَثَل نمودار ساخته و از راه تمثيل آنها را تنزل داده است تا براي شارِدانْ و مبتديانْ تعليم، و براي محقّقان و خردپيشگانْ تأييد، و در نتيجه فهمش ميسور همگان باشد.
شيوه جمع ميان حكمت، موعظه و جدال احسن از يك سو و تمثيل و تشبيه و نقل داستان از سوي ديگر در دعوت و تعليم، از ويژگيهاي كتاب الهي است و در هيچ يك از كتب علوم عقلي و نقلي كه مؤلّفان و مصنّفان آنها تنها به ارائه براهين صرف و استدلال محض عقلي يا نقلي بسنده ميكنند تداول ندارد.
غرض آن كه، قرآن كريم افزون بر آن كه براي نوع معارف خود برهان اقامه ميكند براي عمومي كردن فهم آنها مَثَل نيز ميزند: "ولقد ضربنا للنّاس في هذا القران من كلّ مَثَل لعلّهم يتذكّرون"(4)؛ چنانكه توحيد را گاهي در چهره "برهان تمانع" عرضه ميكند؛ برهاني كه حكيمان و متكلمان، آن را به عنوان پيام وزين و سنگين تلقي ميكنند و در فهم كيفيت تقرير تلازم مقدم و تالي و بطلان تالي آن قياس اختلاف دارند و گاهي در لباس مَثَلي ساده كه هر امّي درس ناخواندهاي توان فهم آن را دارد.
1 ـ سوره جمعه، آيه 2.
2 ـ سوره نحل، آيه 125.
3 ـ بحار، ج 58، ص 65.
4 ـ سوره زمر، آيه 27.
مأخذ: ( تفسیر تسنيم جلد 1، ص 39)
خداي سبحان رسالتهاي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را تلاوت آيات بر مردم، تعليم كتاب و حكمت به انسانها، و تزكيه نفوس آنان معرفي ميكند: "هو الّذي بعث في الأمّيين رسولا ً منهم يتلوا عليهم اياته ويزكّيهم ويعلّمهم الكتاب والحكمة و..."(1) و جامع همه اين رسالتها، "دعوت به سوي خدا" است كه سر لوحه برنامه همه انبياي الهي است و روشهاي آن در قرآن كريم تبيين شده است: "ادعُ إلي سبيل ربّك بالحكمة والموعظة الحسنة وجادلهم بالتي هي أحسن"(2). خداي سبحان كه شيوههاي گوناگون دعوت را به رسول خود آموخت، خود نيز در تبيين و تفهيم معارف قرآني آن را به كار گرفت.
سرّ استفاده از روشهاي گوناگون در دعوت و تعليم، آن است كه انسانها گرچه از فرهنگ مشترك فطري برخوردارند، ليكن در هوشمندي و مراتب فهم يكسان نيستند و به تعبير برخي روايات همانند معادن طلا و نقره متفاوتند: "النّاس معادن كمعادن الذّهب والفضّة"(3)؛ برخي از مخاطبان قرآن كريم انسانهاي سادهانديش و برخي حكيمان فرزانه و ژرفانديشان باريك بينند.
از اين رو، لازم است كتاب جهانشمول الهي، معارف فطري را با روشهاي متفاوت و در سطوح گوناگون تبيين كند تا ژرفانديشان محقق به بهانه نازل بودن مطالبِ وحيْ خود را بينياز از آن نپندارند و سادهانديشان مقلِّد نيز به دستاويز پيچيدگيِ معارف آن، خود را محروم نبينند. بر اين اساس، قرآن كريم نه تنها از راه حكمت، موعظه و جدال احسن رهآورد خويش را ارائه كرده است، بلكه بسياري از معارف خود را در چهره مَثَل نمودار ساخته و از راه تمثيل آنها را تنزل داده است تا براي شارِدانْ و مبتديانْ تعليم، و براي محقّقان و خردپيشگانْ تأييد، و در نتيجه فهمش ميسور همگان باشد.
شيوه جمع ميان حكمت، موعظه و جدال احسن از يك سو و تمثيل و تشبيه و نقل داستان از سوي ديگر در دعوت و تعليم، از ويژگيهاي كتاب الهي است و در هيچ يك از كتب علوم عقلي و نقلي كه مؤلّفان و مصنّفان آنها تنها به ارائه براهين صرف و استدلال محض عقلي يا نقلي بسنده ميكنند تداول ندارد.
غرض آن كه، قرآن كريم افزون بر آن كه براي نوع معارف خود برهان اقامه ميكند براي عمومي كردن فهم آنها مَثَل نيز ميزند: "ولقد ضربنا للنّاس في هذا القران من كلّ مَثَل لعلّهم يتذكّرون"(4)؛ چنانكه توحيد را گاهي در چهره "برهان تمانع" عرضه ميكند؛ برهاني كه حكيمان و متكلمان، آن را به عنوان پيام وزين و سنگين تلقي ميكنند و در فهم كيفيت تقرير تلازم مقدم و تالي و بطلان تالي آن قياس اختلاف دارند و گاهي در لباس مَثَلي ساده كه هر امّي درس ناخواندهاي توان فهم آن را دارد.
1 ـ سوره جمعه، آيه 2.
2 ـ سوره نحل، آيه 125.
3 ـ بحار، ج 58، ص 65.
4 ـ سوره زمر، آيه 27.
مأخذ: ( تفسیر تسنيم جلد 1، ص 39)