پرسش :
آيا تفاوت در ديه زن و مرد دليل بر امتياز دادن به مرد نيست؟
پاسخ :
يكى ديگر از شبهاتى كه در اثر عدم توجه به معيارهاى ارزشى قرآن كريم مطرح مىشود. و در اثر رسوخ فرهنگ جاهلى و غربى در ذهنها و بيانها، بر آن تكيه مىشود مسأله تفاوت ديه و ارث زن و مرد است.
آنچه كه به عنوان معيار ارزيابى مطرح مىباشد اين است كه آيا زن مىتواند با فرشتهها سخن بگويد و پيام خدا را بشنود يا نه اما در رابطه با مسأله ديه، كه چرا ديه زن كمتر از ديه مرد است؟ بايد در جواب گفت: مگر ارزش انسان به بهاى بدنى اوست تا امتياز را در ديهها ارزيابى كنيم؟
براى ارزيابى انسان در اسلام ديه معيار نيست، تا مابهالتفاوت زن و مرد را در ديه جستجو كنيم.
ديه صرفاً يك امر اقتصادى است همچنان كه در شريعت براى سگ - اگر جزو كلاب هراش نباشد - ديه تعيين شده است، براى تن انسان نيز ديه تعيين شده است. ديه معادل جسمىِ انسان است و در آن مهمترين شخصيتهاى اسلامى با سادهترين افراد يكسان هستند، ديه مرجع تقليد، ديه يك انسان متخصص، ديه يك انسان مبتكر، با ديه يك كارگر ساده، در اسلام يكى است به دليل اين كه ديه عامل تعيين ارزش نيست و تنها يك ابزار است. معيار ارزش همان است كه در قرآن بدان تصريح شده است كه «انّ أكرمكم عند اللَّه أتقاكم»(1)
خلاصه كلام اين كه: اولاً، تن ابزارى بيش نيست و اين ابزار، خواه در هيكل يك مرجع تقليد، يا فقيه، يا طبيب، يا مهندس، يا مبتكر باشد و خواه در هيكل كارگر ساده باشد، ديه تن مشترك است.
ثانياً، ارزيابى متعلق به جان آدمى است و جان انسان نه از بين مىرود ونه مقتول واقعى قرار مىگيرد تا در نتيجه مورد ديه واقع شود. بلكه آنچه آسيب مىبيند بدن است، و بدن هم چنانچه روشن شد با ابزار مادى تقويم مىشود. بنابراين هر جا وحى است زن و مرد سهيمند، اگرچه وحىهاى تشريعى چون كار اجرايى را به دنبال دارند به مردها تعلق گرفته است، اما در وحىهاى تكوينى و تأييدى زن همتاى مرد است.
ثالثاً، اگر در رابطه با اين مسأله از طرف مسيحيت اعتراض و انتقادى شود و به اسلام حمله كنند، معلوم مىشود آن مهاجم، مسيحى راستين نيست چه اين كه در آيين مسيحيت نيز بين زن و مرد فرقى نيست، و اگر از يهود سخن نقدى شنيده شود، معلوم مىشود او نيز يهودى اصيل نيست، زيرا در فرهنگ وحى، زن مقامى را داراست كه مىتواند مادر پيغمبرى همچون حضرت اسحاق بشود و با فرشتهها مستقيماً سخن بگويد و اين مقام، منحصر در مريم (عليها السلام) و يا مادرش نيست.
( آیةالله جوادی آملی ،زن در آئينه جلال و جمال، صفحات 417 ـ 419.)
(1) سوره حجرات، آيه 13.
يكى ديگر از شبهاتى كه در اثر عدم توجه به معيارهاى ارزشى قرآن كريم مطرح مىشود. و در اثر رسوخ فرهنگ جاهلى و غربى در ذهنها و بيانها، بر آن تكيه مىشود مسأله تفاوت ديه و ارث زن و مرد است.
آنچه كه به عنوان معيار ارزيابى مطرح مىباشد اين است كه آيا زن مىتواند با فرشتهها سخن بگويد و پيام خدا را بشنود يا نه اما در رابطه با مسأله ديه، كه چرا ديه زن كمتر از ديه مرد است؟ بايد در جواب گفت: مگر ارزش انسان به بهاى بدنى اوست تا امتياز را در ديهها ارزيابى كنيم؟
براى ارزيابى انسان در اسلام ديه معيار نيست، تا مابهالتفاوت زن و مرد را در ديه جستجو كنيم.
ديه صرفاً يك امر اقتصادى است همچنان كه در شريعت براى سگ - اگر جزو كلاب هراش نباشد - ديه تعيين شده است، براى تن انسان نيز ديه تعيين شده است. ديه معادل جسمىِ انسان است و در آن مهمترين شخصيتهاى اسلامى با سادهترين افراد يكسان هستند، ديه مرجع تقليد، ديه يك انسان متخصص، ديه يك انسان مبتكر، با ديه يك كارگر ساده، در اسلام يكى است به دليل اين كه ديه عامل تعيين ارزش نيست و تنها يك ابزار است. معيار ارزش همان است كه در قرآن بدان تصريح شده است كه «انّ أكرمكم عند اللَّه أتقاكم»(1)
خلاصه كلام اين كه: اولاً، تن ابزارى بيش نيست و اين ابزار، خواه در هيكل يك مرجع تقليد، يا فقيه، يا طبيب، يا مهندس، يا مبتكر باشد و خواه در هيكل كارگر ساده باشد، ديه تن مشترك است.
ثانياً، ارزيابى متعلق به جان آدمى است و جان انسان نه از بين مىرود ونه مقتول واقعى قرار مىگيرد تا در نتيجه مورد ديه واقع شود. بلكه آنچه آسيب مىبيند بدن است، و بدن هم چنانچه روشن شد با ابزار مادى تقويم مىشود. بنابراين هر جا وحى است زن و مرد سهيمند، اگرچه وحىهاى تشريعى چون كار اجرايى را به دنبال دارند به مردها تعلق گرفته است، اما در وحىهاى تكوينى و تأييدى زن همتاى مرد است.
ثالثاً، اگر در رابطه با اين مسأله از طرف مسيحيت اعتراض و انتقادى شود و به اسلام حمله كنند، معلوم مىشود آن مهاجم، مسيحى راستين نيست چه اين كه در آيين مسيحيت نيز بين زن و مرد فرقى نيست، و اگر از يهود سخن نقدى شنيده شود، معلوم مىشود او نيز يهودى اصيل نيست، زيرا در فرهنگ وحى، زن مقامى را داراست كه مىتواند مادر پيغمبرى همچون حضرت اسحاق بشود و با فرشتهها مستقيماً سخن بگويد و اين مقام، منحصر در مريم (عليها السلام) و يا مادرش نيست.
( آیةالله جوادی آملی ،زن در آئينه جلال و جمال، صفحات 417 ـ 419.)
(1) سوره حجرات، آيه 13.