پرسش :
چرا اگر زنى دامنش به بىعفتى آلوده شد بستگان او احساس ننگ مىكنند، ولى در مورد مرد اينچنين نيست؟
پاسخ :
مرحوم علامه طباطبايى - رضوان اللَّه عليه - مطلبى را در تفسير شريف الميزان دارد كه مىفرمايد: هنوز رسوبات جاهليت در جامعه رواج دارد، يعنى جامعه، جامعه اسلامى است، اما فكر، فكر جاهليت است.
در جامعه كنونى اين چنين است كه اگر مردى آلوده شود بستگان مرد احساس ننگ نمىكنند ولى اگر زنى آلوده شد اعضاى خانواده احساس ننگ مىكنند و چه بسا اقدام به قتل او نمايند - چنانچه در روزنامهها و مجلات به امثال اين اتفاقات برمىخوريم - آيا اين فكر، غير از فكر جاهليت است؟ آيا اين غيرت، غيرت جاهليت است يا غيرت دينى؟ البته مسلمان بايد احساس ننگ بكند اما مشترك، نه متفاوت، بايد به طور يكسان غيور باشد.
بىغيرتى مطابق فرهنگ منحط غرب است، تبعيض در غيرت هم، همان فرهنگ منحط جاهلى است آنچه كه مطابق با فرهنگ اسلام است تعادل در غيرت است.
متأسفانه ما، اسلامى سخن مىگوييم، اما جاهلى مىانديشيم و انديشه جاهلى خود را به حساب اسلام ناب مىگذاريم، بىغيرتى را درباره مردها، از فرهنگ غرب و غيرت داشتن در مورد زنها را از فرهنگ جاهليت اخذ مىكنيم و اين دو را باهم جمع كرده و به حساب اسلام ناب مىگذاريم و بعد گمان مىكنيم كه اسلام بين زن و مرد فرق قائل شده است. اين كه در بيانات حضرت امير (سلاماللَّه عليه) آمده است كه:
»ولبس الاسلام لبس الْفرو مقلوباً»(1).
يعنى اسلام به صورت يك پوستين وارونه، پوشيده شد تا شناخته نشود، سرّش همين است - و خدا روح مطهر حضرت امام را مهمان قرآن و عترت كند كه بسيارى از اين پردهها را كنار زد و اسلام ناب را روشن نمود - ، در بسيارى از موارد برخى مسائل را از بيگانههاى غرب و برخى را از رسوبات جاهليت گرفتهايم و اين معجون را به صورت اسلام درآورده و گفتيم كه اين، نظر اسلام است در حالى كه وقتى به قرآن مراجعه مىكنيم مىبينيم قرآن مىفرمايد:
» الزّانية والزّانى فاجلدوا كلّ واحد منهما مائة جلدة ولا تأخذكم بهما رأفةٌ فى دين اللَّه»(2).
زن و مرد زناكار را هر يك صد تازيانه بزنيد و در اجراى حكم خدا نسبت به آنان شما را رأفت فرانگيرد.
مىفرمايد نه درباره مرد آلوده مسامحه كنيد و نه درباره زن. در مورد سرقت نيز قرآن مىفرمايد:
» السّارق والسّارقة فاقطعوا أيديهما جزاءً بما كسبا نكالاً من اللَّه»(3).
دستان مرد و زنِ دزد را ببريد به سزاى آنچه كردهاند به عنوان كيفرى از جانب خدا.
اين كه در مورد سرقت ممكن است از زن بگذريم ولى از مرد نمىگذريم و در مسأله آلوده دامن شدن، به عكس عمل مىكنيم، هر دو، تبعيض و ناشى از افكار و انديشههاى جاهلانه است. اين التقاط و رسوب جاهلى، با آن ميراث فرهنگ غلط و منحط بيگانه يك مجموعهاى به صورت اسلام درآورده است كه اگر كسى با اين ديد و اعتقاد به سراغ اسلامشناسى برود خيال مىكند اسلام بين زن و مرد فرق گذاشته است و اگر هم بخواهد امتياز آنها را جستجو كند يا در ارث جستجو مىكند، يا در ديه تحقيق مىكند. مقام زن را بايد در انسانشناسى جستجو كرد، نه در ديه و ارث.
عظمتى را كه دين براى زن قائل است همان عظمتى است كه براى انسان قائل شده است.
حتى در خصوص مسائل اقتصادى نيز قرآن اشاره مىفرمايد كه زن و مرد مستقلند، گرچه اگر مىفرمود: هر كسى مالك كسب خود مىباشد كافى بود و ليكن براى اين كه رسوبات جاهلى را بزدايد مىفرمايد:
» للرّجال نصيبٌ ممّا اكتسبوا وللنّساء نصيب ممّا اكتسبن»(4).
زن در اقتصاد مستقل است و مرد نيز در اقتصاد مستقل است، لذا براى اين كه به عظمت مقام زن پى ببريم، در قدم اول بايد از انديشه جامعه جاهليتزدايى كنيم و بگوييم آنچه را كه شما معتقديد، نظر اسلام نيست.
( آیةالله جوادی آملی ،زن در آئينه جلال و جمال، صفحات 422 ـ 424.)
(1) نهج البلاغه فيض، خطبه 108.
(2) سوره نور، آيه 2.
(3) سوره مائده، آيه 38.
(4) سوره نساء، آيه 32.
مرحوم علامه طباطبايى - رضوان اللَّه عليه - مطلبى را در تفسير شريف الميزان دارد كه مىفرمايد: هنوز رسوبات جاهليت در جامعه رواج دارد، يعنى جامعه، جامعه اسلامى است، اما فكر، فكر جاهليت است.
در جامعه كنونى اين چنين است كه اگر مردى آلوده شود بستگان مرد احساس ننگ نمىكنند ولى اگر زنى آلوده شد اعضاى خانواده احساس ننگ مىكنند و چه بسا اقدام به قتل او نمايند - چنانچه در روزنامهها و مجلات به امثال اين اتفاقات برمىخوريم - آيا اين فكر، غير از فكر جاهليت است؟ آيا اين غيرت، غيرت جاهليت است يا غيرت دينى؟ البته مسلمان بايد احساس ننگ بكند اما مشترك، نه متفاوت، بايد به طور يكسان غيور باشد.
بىغيرتى مطابق فرهنگ منحط غرب است، تبعيض در غيرت هم، همان فرهنگ منحط جاهلى است آنچه كه مطابق با فرهنگ اسلام است تعادل در غيرت است.
متأسفانه ما، اسلامى سخن مىگوييم، اما جاهلى مىانديشيم و انديشه جاهلى خود را به حساب اسلام ناب مىگذاريم، بىغيرتى را درباره مردها، از فرهنگ غرب و غيرت داشتن در مورد زنها را از فرهنگ جاهليت اخذ مىكنيم و اين دو را باهم جمع كرده و به حساب اسلام ناب مىگذاريم و بعد گمان مىكنيم كه اسلام بين زن و مرد فرق قائل شده است. اين كه در بيانات حضرت امير (سلاماللَّه عليه) آمده است كه:
»ولبس الاسلام لبس الْفرو مقلوباً»(1).
يعنى اسلام به صورت يك پوستين وارونه، پوشيده شد تا شناخته نشود، سرّش همين است - و خدا روح مطهر حضرت امام را مهمان قرآن و عترت كند كه بسيارى از اين پردهها را كنار زد و اسلام ناب را روشن نمود - ، در بسيارى از موارد برخى مسائل را از بيگانههاى غرب و برخى را از رسوبات جاهليت گرفتهايم و اين معجون را به صورت اسلام درآورده و گفتيم كه اين، نظر اسلام است در حالى كه وقتى به قرآن مراجعه مىكنيم مىبينيم قرآن مىفرمايد:
» الزّانية والزّانى فاجلدوا كلّ واحد منهما مائة جلدة ولا تأخذكم بهما رأفةٌ فى دين اللَّه»(2).
زن و مرد زناكار را هر يك صد تازيانه بزنيد و در اجراى حكم خدا نسبت به آنان شما را رأفت فرانگيرد.
مىفرمايد نه درباره مرد آلوده مسامحه كنيد و نه درباره زن. در مورد سرقت نيز قرآن مىفرمايد:
» السّارق والسّارقة فاقطعوا أيديهما جزاءً بما كسبا نكالاً من اللَّه»(3).
دستان مرد و زنِ دزد را ببريد به سزاى آنچه كردهاند به عنوان كيفرى از جانب خدا.
اين كه در مورد سرقت ممكن است از زن بگذريم ولى از مرد نمىگذريم و در مسأله آلوده دامن شدن، به عكس عمل مىكنيم، هر دو، تبعيض و ناشى از افكار و انديشههاى جاهلانه است. اين التقاط و رسوب جاهلى، با آن ميراث فرهنگ غلط و منحط بيگانه يك مجموعهاى به صورت اسلام درآورده است كه اگر كسى با اين ديد و اعتقاد به سراغ اسلامشناسى برود خيال مىكند اسلام بين زن و مرد فرق گذاشته است و اگر هم بخواهد امتياز آنها را جستجو كند يا در ارث جستجو مىكند، يا در ديه تحقيق مىكند. مقام زن را بايد در انسانشناسى جستجو كرد، نه در ديه و ارث.
عظمتى را كه دين براى زن قائل است همان عظمتى است كه براى انسان قائل شده است.
حتى در خصوص مسائل اقتصادى نيز قرآن اشاره مىفرمايد كه زن و مرد مستقلند، گرچه اگر مىفرمود: هر كسى مالك كسب خود مىباشد كافى بود و ليكن براى اين كه رسوبات جاهلى را بزدايد مىفرمايد:
» للرّجال نصيبٌ ممّا اكتسبوا وللنّساء نصيب ممّا اكتسبن»(4).
زن در اقتصاد مستقل است و مرد نيز در اقتصاد مستقل است، لذا براى اين كه به عظمت مقام زن پى ببريم، در قدم اول بايد از انديشه جامعه جاهليتزدايى كنيم و بگوييم آنچه را كه شما معتقديد، نظر اسلام نيست.
( آیةالله جوادی آملی ،زن در آئينه جلال و جمال، صفحات 422 ـ 424.)
(1) نهج البلاغه فيض، خطبه 108.
(2) سوره نور، آيه 2.
(3) سوره مائده، آيه 38.
(4) سوره نساء، آيه 32.