چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

ولادت و دوره کودکي و نوجواني امام کاظم ـ عليه السلام ـ را توضيح داده و زندگي حضرت پيش از امامت را بيان کنيد.


پاسخ :
تولد امام کاظم عليه السلام :
ولادت امام کاظم ـ عليه السلام ـ در اواخر حکومت امويان بوده است؛ نام مادر گرامي اش حميده و محل تولد آن حضرت ابواء نام دارد. وقتي امام صادق ـ عليه السلام ـ به دنيا آمدند امام فرزند را گرفتند، آداب شرعي ولادت را بجا آوردند و بشارت ولادت ايشان را به اصحاب دادند و فرمودند: «خداوند به من پسري مرحمت فرموده که بهترين مخلوقش است»[1] سال ولادت «128 هـ ق» و در زمان حکومت عبدالملک بن مروان بوده است.[2]
امام کاظم، به تدريج دوران کودکي را پشت سر مي گذاردند، و در سايه­ي پدر بزرگوارشان تربيت مي شدند و به درجه والايي ازکمال و تهذيب اخلاقي در همان کودکي رسيدند. ايشان قسمتي از دوران کودکي خود را، پشت سر گذاشت در حالي که هر روز به محبت و احترامش افزوده مي شد. و پدر او را مشمول محبت خود قرار مي داد. پيروان آن حضرت نيز، با توجه و احترام خاص با ايشان برخورد مي کردند.
سيماي ظاهري امام:
قامتي معقول، با اندام مناسب و زيبا بود، صورتش گندمگون و نوراني و رنگ موهايش مشکي و انبوه چهره اش با صفا و ملکوتي، فاصله دندان هايش گشاد و کتف هايش باز و گسترده، بدنش لاغر و باريک، به طوري که در هاله اي از ابهت و جلال قرار داشت. هيچ کس آن حضرت را مشاهده نمي کرد، مگر اين که هيبتش او را مي گرفت و او را گرامي مي داشت.[3]
شخصيت و نبوغ امام در دوران کودکي و قبل از امامت:
هوش و ذکاوت امام کاظم (ع) در نوجواني مشهود و آثار نبوغ و تيز هوشي امام، از رفتار و کردار ايشان کاملاً نمود داشت، به طوري که باعث اعجاب و ستايش اصحاب و بزرگان قرار گرفته بود. سخن از اين که چه عواملي باعث ايجاد چنين شخصيتي شد، زياد مشکل نيست امام (ع) تمام صفات پدرانش را، که ازساير مردم امتياز داشتند. از قبيل: بزرگواري، بخشندگي، بردباري، گذشت، علم و ... به ارث برده اند، در خانواده اي رشد کرده که کانون تقوي و حکمت و دانش است. و ريشه تمام بزرگي ها و فضيلت ها در اسلام به آن خانواده مي رسد. امام کاظم (ع) به مدت بيست سال، تحت سرپرستي پدرش امام صادق(ع) بزرگ شده است که تاريخ انسانيت، نظير او را در علم و ايمان و پرهيزکاري و... جز در اين خاندان سراغ ندارد.
به اين ترتيب، تمام زمينه هاي تربيت صحيح و شخصيت ساز براي امام عليه السلام، فراهم آمده بود. مورخان و سيره نويسان، نمونه هايي از اين شخصيت عالي را ذکر کرده اند که موجب اعجاب و شگفتي است. و آن احاطه امام را در آغاز عمر به انواع علوم و معارف نشان مي دهد. با اين که انسان در اين دوره از زندگي، چنين توانايي را ندارد. و هيچ دليلي نمي توان براي اين امر پيدا کرد. جز آن چه را که شيعه بدان معتقد است.[4]
نمونه اي از توانايي هاي علمي امام در نوجواني:
گفتگوي امام با ابو حنيفه
او سفري به مدينه مي کند، تا با امام صادق (ع) بحث و گفتگو کند. در بيرون منزل منتظر اجازه ورود مي نشيند که پسر بچه اي پنج ساله بيرون مي آيد و از او مي پرسد: که يک شخص غريب کجا مي تواند قضاي حاجت کند؟ آن کودک: در جواب، تمام جاهايي که قضاي حاجت در آن جا مکروه و حرام و ... را بيان مي کند. از او مي پرسد: اسمت چيست؟
مي گويد: موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن حسين بن ابي طالب صلوات الله عليهم
از او مي پرسد: معصيت مربوط به کيست؟ از جانب خداوند يا بنده؟
امام در پاسخ مي فرمايند:
از سه حال خارج نيست، يا از جانب خداست و هيچ به بنده مربوط نيست، در اين صورت، خدا حق ندارد بنده اي را که هيچ کاري نکرده مواخذه کند!
و يا مربوط است هم به بنده و هم به خدا، که خدا تواناترين آن دو است که شريک عمل بوده اند در اين صورت براي شريک نيرومند روا نيست که شريک ناتوان خود را به دليل گناهي که هر دو در ارتکاب آن برابر بوده اند مواخذه کند!
يا اين که گناه تنها مربوط به بنده است. در اين صورت خدا اگر بخواهد مي بخشد و اگر خواست کيفر مي دهد و بنده نيازمند کمک است.
ابو حنيفه که از جواب اين کودک نابالغ قانع شده بود، بدون ملاقات امام، رفت و با خود مي گفت: نوادگان خاندان رسالت علم را يکي پس از ديگري به ارث برده اند و همگان عالم و آگاه هستند. [5]
مقام علمي امام کاظم عليه السلام:
زماني که امام صادق (ع) از دنيا رفتند، امام کاظم (ع) بيست سال بيشتر نداشتند و در سن جواني اداره کننده فکري و علمي دانشگاه وسيع و بزرگي بودند که از پدر به ميراث مانده بود. دانشگاهي که مديريت علمي آن به عهده امام واگذار گرديد در حال توسعه و گسترش و در برگيرنده هزاران استاد و دانشجو بود که در کلاس هاي مختلف آن از مکتب پرفيض امام صادق عليه السلام دانش آموخته و در پي مدارج عالي تري از دانش و فضيلت بودند، گروه هاي متعددي از متکلمين و فقها و محدثين و مفسرين و ... متوجه مقام علمي ـ الهي موسي بن جعفر شده و از کمالات و فضائل و دانش بي پايان او حتي در زمان امام صادق عليه السلام ـ استفاده مي کردند.
امام کاظم عليه السلام دانشمند ترين و با فضيلت ترين مرد عصر خويش بود. امام صادق (ع)در باره ي دانش آن حضرت چنين مي فرمايد: «فرزندم موسي به حدي آمادگي علمي دارد که اگر تمام محتويات قرآن، را از او پرسش نمايي با دانش و علم کافي که دارد، به تو پاسخ قانع کننده اي مي دهد او کانون فهم، معرفت و انديشه است.»[6]
در وسعت و تبحر علمي او کافي است که در نظر آوريم که دانشمندان و محدثان در فنون مختلف اسلامي از ايشان حقائقي نقل کرده اند که کتاب ها و دفتر هاي خود را پر ساخته اند به حدي که آن حضرت به لقب عالم شهرت يافته است. امام صادق (ع) در حالي که موسي در سنين جواني بودند. فرمودند: «علم و حکمت و فهم و سخاوت و آشنايي با حوائج ديني مردم و حسن خلق و معاشرت نيک در او جمع است. او يکي از درهاي رحمت الهي است»[7]
در چهارسالگي درباره اش فرمودند: «هو حق والحق معه و منه» او (موسي) حق است و حق با اوست و سرچشمه حق است.[8]
عبادت امام:
امام کاظم (ع) در خاندان پاکي و تقوا رشد کرده و در پايگاه عبادت و طاعت بزرگ شده ايشان تمام انواع و اشکال تقوي و عبادت را در خانه خود مجسم ديده، با آن ها خو گرفته است. همچنان که نقل کرده اند او عابد ترين فرد زمان خود بوده تا آن جايي که ملقب به سجاد، صالح و زين المجتهدين شده است.[9] ايشان بيست سال از دوران عمر شريفشان را در کنار پدر که سمبل عبادت بودند، گذرانده اند.
امام هنوز کودکي خردسال است در عادات و حالات کودکي به سر مي برند که صفوان جمال وارد محضر امام صادق (ع) مي گردد و از پيشواي آينده سؤال مي کند. امام مي فرمايند: «صاحب اين منصب کسي خواهد بود که لهو و لعب در زندگي او راه ندارد» در اين هنگام کودکي خردسال که در دست خود، بره گوسفندي (بزغاله اي) را گرفته و با خود همراه داشت، با علاقه اي که خود به سجده دارد به آن حيوان اصرار مي کند که سجده کن و سر آن را پائين مي آورد که بر آفريدگار خود سجده کند پدر او را در آغوش مي کشد و مي فرمايد: «تو آن هستي که لهو و لعب در زندگي تو راه ندارد».
زيباترين ساعات کودکي امام به هنگام خلوت کردن با آفريدگارش همراه با پدر گرامي شان سپري مي شد. عبدالرحمان بن حجاج چنين گويد: منزل حضرت صادق (ع) رفتم، حضرت در اتاق مخصوص، مشغول عبادت بودند، ايشان دعا مي کردند و موسي آمين مي گفت ...[10]
امام کاظم (ع) وقتي به دنيا آمدند اولين جملاتش چنين بود: «شهد الله انه لا اله الا هو و الملائکه و الروح و اولو العلم قائماً بالقسط لا اله الا هو العزيز الحکيم[11]»[12]
کرامات حضرت در دوران کودکي:
امور خارق العاده اي که سيره نويسان ازطول بيست سال قبل از امامت حضرت ثبت نموده اند، بسيار محدود و انگشت شمار است.
از ذکريا بن آدم نقل مي کنند که: حضرت رضا(ع) فرمودند: پدرم از کساني بود که در گهواره سخن مي گفتند»[13] مثل سخن گفتن عيسي و يحيي.
روايتي از صفوان بن عمران در رابطه با طي­الارض امام در سن کودکي نقل شده که: به دستور امام صادق(ع) شتري آماده کرده بودم. که امام کاظم(ع) به سرعت آمدند سوار بر شتر و غائب شدند. نگران شدم. ساعتي از روز گذشته بود که بازگشتند.
پيش امام صادق (ع) رفته فرمودند آيا مي خواهي بداني ابالحسن در اين ساعت کجا رفت. او رفت به جاهايي که ذوالقرنين مسافرت کرده بود و حتي بيشتر از آن ها و به هر زن و مرد مؤمني سلام مرا رساند.[14]
محمد بن فضل نقل مي کند که پيرامون دشمنان اهل بيت از امام صادق (ع) سؤال کردم، ايشان به فرزندشان موسي فرمودند: عصا را بياور، دوباره فرمودند: «اي موسي آن را بر زمين بزن و دشمنان امير المؤمنين(ع) را به او نشان بده» با عصا بر زمين زد شکافته شد سنگ سياهي پديدار شد ضربه اي به سنگ زد دري باز شد و در آن جا امام دشمنان را نشان دادند که گرفتار عذاب الهي بودند.[15]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ تحليل زندگي امام کاظم(ع)، باقر شريف قرشي، چاپ آستان قدس رضوي.
2ـ زندگي دوازده امام، هاشم معروف الحسني، چاپ امير کبير. تهران.
---------------------------------------
[1]. اربلي، کشف الغمه، بيروت، دارالکتاب الاسلاميه، چاپ اول، 1401ق، ج3، ص2؛ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، اسلاميه، چاپ سوم، 1396ق، ج48، ص2ـ3.
[2]. مناقب ابن شهر آشوب، بيروت، دارالاضواء، چاپ دوم، 1422ق، ج4، ص349؛ فضل بن حسن طبرسي، اعلام الوري، قم، آل البيت، ‌چاپ اول، 1417ق، ج2، ص6.
[3]. بحارالانوار، همان، ج48، ص248؛ ابن عنيه، عمده الطالب، قم، انصاريان، چاپ اول، ص177؛ مناقب، همان، ج4، ص1384.
[4]. باقر شريف قرشي، تحليلي از زندگي امام کاظم(ع)، مترجم محمدرضا عطائي، قم، کنگره جهاني حضرت رضا(ع)، چاپ اول، 1368ش، ج1، ص71؛ هاشم معروف الحسني، زندگي دوازده امام، تهران، اميرکبير، چاپ اول، 1372ش، ج2، ص313.
[5]. حر عاملي، اثبات الوصيه، تهران، مکتبه المحلاتي، چاپ اول، 1383ش، ص192؛ بحارالانوار، همان، ج48، ص106.
[6]. بحار الانوار، همان، ج48، ص12.
[7]. همان.
[8]. همان، ج48، ص21.
[9]. شيخ مفيد، الارشاد، قم، دفتر نشر و فرهنگ اسلامي، 1383ش، چاپ اول، ج2، ص302.
[10]. همان، ج2، ص304.
[11]. آل عمران / 18.
[12]. بحارالانوار، همان، ج48، ص2.
[13]. همان، ج48، ص32.
[14]. بحارالانوار، همان، ج48، ص100.
[15]. همان، ج48، ص84. حسين بن عبدالوهاب شريف رضي، عيون المعجزات، قم، چاپ اول، 1414ق، ص99.
( اندیشه قم )


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.