چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

اگر جريان قلم و دوات خواستن پيامبر براي وصيت درست است، چرا پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ عمر را طرد نكرد و در زمان باقي‌ مانده كه از روز پنج‌شنبه تا دوشنبه دوات و قلم نخواستند و وصيت را ننوشتند تا اختلاف بين مسلمين ايجاد نشود؟


پاسخ :
قبل از پرداختن به جواب سؤال دانستن اين مقدمه لازم است كه هدف از نامه چه بود؟!
نامه‌اي كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ مي‌خواست بنويسد چه موضوعي بوده است؟ پاسخ اين سؤال روشن است، زيرا هدف پيامبر، چيزي جز تحكيم وصايت و خلافت اميرالمؤمنان، و لزوم پيروي از اهل بيت خود نبود و اين مطلب از ملاحظه حديث «ثقلين» كه مورد اتفاق جامعه محدثان از اهل تسنن و شيعه است، به دست مي‌آيد. زيرا درباره نامه‌اي كه مي‌خواست بنويسيد، چنين فرمود: اين نامه را براي آن مي‌نويسم كه پس از من گمراه نشويد و در حديث «ثقلين عين همين جمله را آورده، و علت پيروي از كتاب و اهل بيت خود را اين دانسته كه پيروي از اين دو «ثقل» سبب مي‌شود كه هيچ گاه گمراه نشويد. اينك متن حديث ثقلين:
«انّي تاركٌ منكم الثقلين ما إن تَمَسُّكتم بهما لن تضلّوا: كتاب الله و عترتي اهل بيتي» من درميان شما، دو چيز گرانبها مي‌گذارم، تا از آن دو پيروي نماييد هرگز گمراه نمي‌شويد. اين دو چيز گرانبها عبارتند از: كتاب خدا (قرآن) و عترت و اهل بيت من و از طرفي هم پيامبر گرامي از فعاليتهايي كه در خارج از خانه او براي قبضه كردن موضوع خلافت انجام مي‌گرفت،‌آگاه بود. از اين رو، براي پيشگيري از انحراف مسئله خلافت از محور اصلي خود و جلوگيري از بروز اختلاف و دودستگي، تصميم گرفت كه موقعيت خلافت اميرمؤمنان علي ـ عليه السلام ـ و اهل بيت خود را به طور كتبي تحكيم كرده، سندي زنده پيرامون موضوع خلافت به يادگار بگذارد. از اين جهت روزي كه سران صحابه براي عيادت آمده بودند، كمي سر به زير افكند و مقداري فكر كرد، سپس رو به آنان نمود و فرمود كاغذ و دواتي براي من بياوريد تا براي شما چيزي بنويسم! كه پس از آن ابداً گمراه نشويد.[1]در اين لحظه، عمر بن خطاب سكوت مجلس را شكست و به حاضران گفت: بيماري بر مرد غلبه كرده، قرآن پيش شما است، كتاب خدا ما را كافي است!
نظر خليفه دوم مورد گفتگو قرار گرفت. گروهي با وي مخالفت كرده گفتند حتماً بايد دستور پيامبر اجرا گردد. برويد قلم و كاغذي بياوريد تا آنچه مورد نظر او است، نوشته شود، برخي جانب را گرفتند و از آوردن قلم و دوات جلوگيري كردند. پيامير از اختلافات و سخنان جسارت‌آميز آنان سخت ناراحت شد و گفت برخيزيد و خانه را ترك كنيد. (چون در پيش پيامبر مشاجره و منازعه و اختلاف شد و نسبت به آن حضرت بي‌احترامي شد لذا حضرت دستور ترك منزل را داد).
عمر توسط پيامبر(ص) با اين دستور كه خانه را ترك كنيد، طرد شد. و چون پيامبر مي‌دانست كه اينان هرگز نمي‌خواهند اين كار (نوشتن نامه) انجام بپذيرد، از پنج شنبه تا دوشنبه هرگز قلم و دوات نخواست تا بنويسيد، چون اگر آنها مايل بودند امر رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ اجرا بشود همان جلسة اول كه پيامبر خواست انجام مي‌دادند و رؤساي قبايل پس از آن جلسه پراكنده شد و بعضي از مدينه خارج شدند همچنين شدت مريضي و ضعف رفته رفته در وجود مبارك پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بيشتر مي‌شد. نكته مهم اين است كه پيامبر مي‌خواستند اين نامه جلوي چشمان بزرگان صحابه نوشته شود كه بعداً آن را تكذيب نكنند
چنانكه غدير وآيه‌ي مودت را كه در قرآن است انكار كردند كه در قرآن موجود است. وگرنه پيامبر به كاتبي مي‌گفت كه آن نامه را در غياب آنها بنويسد.
علاوه بر اين از روز پنج شنبه تا دوشنبه هفته بعد كه وفات پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ در آن روز اتفاق افتاد روز به روز وضع جسماني حضرت وخيمتر شده و شدت ضعف و تحليل قوايش بيشتر مي‌شد. لذا مناسب نبودن وضعيت جسماني حضرت رسول ـ صلي الله عليه و آله ـ و پراكنده شدن بزرگان قبايل از دلايلي مي‌تواند باشد كه حضرت دوباره قلم و كاغذ نخواست در جريان دوات و كاغذ هم عمر گفت كه كتاب خدا(قرآن) براي ما كافي است. و هدف اصلي اين قضيه ممانعت از نوشته شدن وصايت و خلافت علي ـ عليه السّلام ـ بود، با آنكه پيامبر آن را شفاهاً در جريان غدير خم هيجده ذي الحجه، در نقطه افتراق حجاج عراقي و مصري و حجازي، اعلام كرده بودند. ابن عباس هم پس از اشاره به مطالب فوق‎الذكر مي‎گويد: بزرگترين مصيبت براي اسلام اين بود كه اختلاف و مجادلة گروهي از صحابه، مانع از آن شد كه پيامبر نامة مورد نظر خود را بنويسيد.[2]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. المراجعات، تاليف علامه سيد شرف الدين.
2. الغدير تاليف علامه اميني.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ايتوني بدواتٍ و كتف اكتب لكم كتاباً لن تضلوا بعده ابداً، مجلسي، بحارالانوار، دارالكتب، چاپ دوم، 1362 ج 16، ص 135، مازنداراني، ابن شهر آشوب، مناقب آل ابي طالب، ج 1، ص 161.
[2] . صحيح بخاري، كتاب علم، ج 1، ص 22 و ج 2، ص 14، علم، صحيح مسلم، ج 2، ص 14، احمد بن حنبل، مسند احمد ج 1، ص 325، ابن سعد، طبقات كبري، ج 2، ص 244.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.