چهارشنبه، 25 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

پرسش :

قيامهاي معاصر امام (ع) كاظم توسط علويان برعليه خلافت بني عباس را بنويسيد؟ (قيامهاي مهم)


پاسخ :
دوراني كه امام كاظم -عليه السلام- در آن زندگي مي كرد، مصادف با نخستين مرحله استبداد و ستمگري حكّام عباسي بود. آنها تا چندي پس از آن كه زمام حكومت را به نام علويان در دست گرفتند، با مردم و به خصوص با علويان برخورد نسبتاً ملايمي داشتند، اما به محض اين كه در حكومت استقرار يافته و پايه هاي سلطة خود را مستحكم كردند و از طرف ديگر با بروز قيامهاي زيادي كه به طرف داري از علويان پديد آمد و آنها را سخت نگران كرده، بنا را بر ستمگري گذاشته و مخالفان خود را زير شديد ترين فشارها قرار دادند.
آنها حتّي نزديكترين دوستان خود همچون، عبدالله بن علي را به خاطر تلاشهاي پنهانيش، براي به دست آوردن جانشيني سفّاح كشتند. به همين ترتيب ابومسلم خراساني را نيز ازبين بردند. منصور، شمار فراواني از علويان را به شهادت رساند؛ شمار بيشتري از آنان هم در زندانهاي او در گذشتند.اين اعمال فشار از زمان امام صادق -عليه السلام- آغاز شد و تا زمان امام رضا -عليه السلام- كه دورة خلافت مأمون بود با شدّت هر چه تمام تر ادامه يافت؛ مردم در زمان مأمون اندكي احساس امنيت سياسي كردند، ولي ديري نپاييد كه دستگاه خلافت بد رفتاري و اعمال فشار بر مردم را دوباره از سر گرفت.
فشار سياسي عباسيان در دوره اي آغاز شد كه پيش از آن امام باقر و امام صادق -عليهما السلام- با تربيت شاگردان فراوان بنية علمي و حديثي شيعه را تقويت كرده بودندو جنبش عظيم در ميان شيعه پديد آورده بودند، امام كاظم -عليه السلام- پس از اين دوره در مركز اين فشارها قرار گرفت در عين حال رسالت ايشان آن بود تا در اين حركت علمي توازن و تعادل فكري را ميان شيعيان برقرار كنند. طبعا عباسيان نمي توانستند تشكلي به نام شيعه را با رهبري امام بپذيرند. اين مهمترين عاملي بود كه آنها را وادار كرد تا امام را تحت فشار بگذارند . امام -كاظم عليه السلام- پس از شهادت پدرش در سال 148 امامت را عهده دار شد، منصور عباسي در سال 158 در مكه مرد. جانشين وي تا سال 169ه‍ ق فرزندش مهدي عباسي بود. پس از آن يك سال هادي عباسي خلافت كرد. و آنگاه هارون به خلافت رسيد. امام در سال 183 به شهادت رسيد و در تمام اين سالها رهبري شيعيان امامي را عهده دار بود.
در عصر امام كاظم عليه السلام قيامهاي زيادي از طرف علويان و ساير گروهها بر عليه خلافت عباسي صورت گرفت كه عمده ترين و مهم ترين آنها عبارتند از:
1- قيام فخ: قيام فخ (169هـ.) نهمين نهضتي كه سادات علوي براي مطالبه خلافت نمودند، قيام اصحاب فخّ بود كه به رهبري حضرت حسين بن علي بن زيدبن الحسين بن الحسن بن الحسن بن علي بن ابيطالب -عليهم السلام- بر ضد بني عباس واقع شد. فضائل زيادي دربارة اصحاب فخّ رسيده است از جمله آنكه حضرت رسول صلي اللّه عليه و آله بر صحراي فخّ گذشت و در آنجا دو ركعت نماز خوانده و فرموده يكي از اولاد من باتفاق جمعي از صلحاء در اين سرزمين شهيد خواهد شد و براي هر شهيدي اجر و ثواب دو شهيد در اسلام مقرر شده است وتفصيل اين واقعه چنان است كه بعد از قتل ابراهيم، هميشه خلفاء بني عباس نسبت به علويان شدت داشتند و حكام مدينه را از دشمنان مسلم اهل بيت طهارت انتخاب مي نمودند تا بر آنان اعمال فشار نمايند - سادات علوي هم باقتضاء نژاد و همت عالي خود هيچ وقت نه از خلفاء و نه از حكام آنان امور ذلت آوري را تحمل نمي كردند. در اين تاريخ كسي كه از سادات عظام براي معارضه با ظلم و جورقيام نمود، حضرت حسين بن علي بن زيد است كه در جلالت و شهامت شهرة عصر و از بزرگترين عبّاد و زهاد عصر بشمار مي رفت.
وي در سال 169 ه‍ ق به علت سخت گيريهاي بي جائي كه از طرف حكام فاسق و فاجر عباسي نسبت به علويان به عمل مي آمد به ستوده آمده و جان شيرين خود را براي حفظ شرافت خانوادگي واصل متين عدالت فداكرد....[1]
2- قيام يحيي بن عبداله (176هـ)، دهمين نهضت سادات هاشمي: فاجعه يحيي بن عبدالله بن الحسن المثني بن حسن بن علي بن ابيطالب عليهم السلام در دورة منحوس هارون الرشيد عباسي بوده است يحيي هنگام شهادت برادران وزنداني شدن پدر و اكثر مردان خانواده خود طفل صغيري بود كه بلوغ او مصادف با دورة مهدي و هادي عباسي بوده و تعرض باو نرسانيدند، ولي در دورة هارون الرشيد بوسيله فضل بن ربيع جلب شده و محبوس گرديد. وي سيدي جليل و عابد و زاهدي يگانة عصر خود بود و يكي از اوصياء حضرت امام جعفربن محمد الصادق عليه السلام بوده است. يحيي همان كسي است كه رئيس شرطه مدينه را در موقع خروج سادات فخّ بقتل رسانيد- يحيي با جمعي از دوستان خود بعد از واقعة فخّ فرار كرده و شهر به شهر به طور مخفي گردش كرده و براي خود تبليغ مي نمود تا اينكه در ديلم محلّ مناسبي يافته و در آنجا مستقر گرديد و مردم آن سامان نامبرده را به امارت برگزيده و تحت تعليمات او امورديني و مذهبي خود را هم انجام مي دادند وعمّال خليفه عباسي هم بسهولت باو دست رسي نداشتند....[2]
3- قيام ادريس بن عبدالله: يازدهمين كسيكه برخليفه عباسي خروج كرد ادريس بن عبدالله بن حسن المثني بن حسن بن علي بن ابيطالب عليهم السلام بود كه بعد از واقعه فخّ به اتفاق غلام خود كه راشد نام داشت وارد قافله حاجيان مصر شده و به آنجا رفتند و برحسب تصادف بر يكي از دوستان بني عباس وارد شدند و آن شخص بقرينه دانست كه آنان از اهل حجاز و خائف هستند و پس از دانستن خبر و شناختن ادريس بن عبدالله آنان را احترام كرده و بطور مخفي به افريقا اعزام داشت .
ادريس به شهر فاس درآمد و مردم را به تبعيت از خود دعوت كرد و امرش رونق گرفته و بلاد مجاور را يكي بعد از ديگري تحت فرمان و اطاعت خود درآورده و عمال خليفه عباسي را از آن سامان مخذول و منكوب بخارج راند.[3]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1- دولت عباسيان، محمد سهيل طقّوش.
2- حيات فكري و سياسي امامان شيعه عليهم السلام، رسول جعفريان.
3- ماهيت قيام شهيد فخّ، سيد فاضل رضوي اردكاني.
4- قيام سادات علوي علي اكبر تشيّد.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] - طبري، تاريخ الامم و الملوك، بيروت، دارالكتب العلميه، چاپ دوم، 1408 ج 4 ص 596؛ و ابن اثير، الكامل، بيروت، دار صادر، 1402، ج6، ص90 و تشيّد، علي اكبر، قيام سادات علوي براي خلافت، تهران، دارالكتب السلاميّه، ص 55
[2]- طبري «پيشين»‌، ج 4 ص 628 و ابن اثير، پيشن، ج 6 ص 125 و تشيّد، علي اكبر، پيشين، ص 64 .
[3] - اصفهاني، ابوالفرج، مفاتل الطالبين، بيروت، دارالمعرفة، بي تا، ص 488 و تشيّد، علي اكبر، پيشين، ص 67.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.